خانه » سینما و تلویزیون Box Office: آزمایش پاکسازی روی بدن میمونها جواب نداد! × توسط bijan joker در ۱۳۹۳/۰۵/۰۱ , 21:00:58 99 باز هم با جدول پرفروشترین فیلمهای آخر هفتهی سینماهای آمریکای شمالی در خدمتتان هستیم. در این هفته سه فیلم تازه اکران شده Se*ks Tape و Planes: Fire & Rescue و The Purge: Anarchy توانستند خود را در بین ۱۰ عنوان پرفروش اثبات کنند، که البته همانطور که قابل پیشبینی بود هیچ یک از این عناوین نتوانستند به سلطنت میمونهای محبوب پایان دهند و اینبار هم فیلم Dawn of the Planet of the Apes در صدر جدول باقی ماند. جدول Box Office این هفته به این شرح است: ۱- Dawn of the Planet of the Apes – $36,254,310 – $139,207,154 2- The Purge: Anarchy – $29,816,675 – $29,816,675 3- Planes: Fire & Rescue – $17,509,407 – $17,509,407 4- Se*ks Tape – $14,608,152 – $14,608,152 5- Transformers: Age of Extinction – $9,845,720 – $227,002,608 6- Tammy – $7,402,208 – $71,050,304 7- ۲۲ Jump Street – $4,703,353 – $180,512,464 8- How to Train Your Dragon 2 – $3,904,709 – $160,776,604 9- Earth to Echo – $3,267,824 – $31,987,138 10- Maleficent – $3,238,213 – $228,303,448 فیلم شماره دوم جدول: The Purge: Anarchy ژانر: اکشن/ترسناک/هیجانی – زمان: ۱ ساعت و ۴۳ دقیقه – درجه بندی: R – هزینه ساخت: ۹ میلیون کارگردان: James DeMonaco/ بازیگران: Frank Grillo و Carmen Ejogo و Zach Gilford و Zoë Soul خلاصه داستان: اگر از مخاطبان قدیمی سری پست باکس آفیس باشید باید تا حدودی با این فیلم یعنی قسمت دوم فیلم “پاکسازی” آشنایی داشته باشید چرا که در خرداد ماه سال گذشته قسمت آغازین فیلم را برایتان معرفی کردیم و اتفاقا پیشبینی ساخت ادامه فیلم نیز در پست مربوطه انجام شده بود. داستان کلی قسمت دوم همانند گذشته در رابطه با ۱۲ ساعت رسمی دولت آمریکاست که در شبی خاص به شکل سالیانه برگزار میشود که در همان زمان مورد نظر تمامی جرم و جنایتهای کوچک و بزرگ اعم از دزدی، دعوا، قتل و هر آن چه که دربارهاش میدانید و نمیدانید کاملا مجاز و قانونی میشود. تفاوت این قسمت در این است که شخصیتهای تازه را در موقعیتهای تازه در شب برگزاری این مراسم سالینه نظارهگر خواهیم بود. فیلم شماره سوم جدول: Planes: Fire & Rescue ژانر: انیمیشن/ماجرایی/کمدی – زمان: ۱ ساعت و ۲۳ دقیقه – درجه بندی: PG – هزینه ساخت: ۵۰ میلیون کارگردان: Roberts Gannaway/ صداپیشگان: Dane Cook و Ed Harris و Julie Bowen و Anne Meara خلاصه داستان: این انیمیشن دنبالهای بر عنوان “هواپیماها” محصول سال گذشته است که خود برگرفته از سری انیمیشن نچندان موفق “ماشینها” بود که از آن به عنوان ضعیفترین انیمیشن ساخته شده توسط شرکت PIXAR یاد میشود، البته در اینجا دیگر خبری از نام این شرک محبوب نیست. با این توضیحان نباید انتظارات زیادی از “هواپیماها: حریق نجات” داشت. داستان این انیمیشن در رابطه با هواپیمای کوچکی بنام داستی است که در قسمت قبل آرزوی شرکت در مسابقات بزرگ را داشت، اما اکنون و در قسمت دوم شاهد این هستیم که داستی تصمیم میگیرد هواپیمایی مفیدتر باشد و از این رو تبدیل به یک هواپیمای آتش نشان میشود. فیلم شماره چهارم جدول: Se*ks Tape ژانر: کمدی – زمان: ۱ ساعت و ۳۴ دقیقه – درجه بندی: R – هزینه ساخت: ۴۰ میلیون کارگردان: Jake Kasdan/ بازیگران: Cameron Diaz و Jason Segel و Rob Corddry و Ellie Kemper و Rob Lowe خلاصه داستان: فیلمی خصوصی از یک زوج به روی اینترنت پخش میشود و زندگیشان را به کلی بر هم میزند! فروش جهانی چهار فیلم Planet of the Apes و Transformers 4 و How to Train Your Dragon 2 و Maleficent تا به امروز به ترتیب ۲۵۲ و ۸۹۰ و ۳۸۸ و ۷۰۰ میلیون دلار گزارش شده است. نویسنده bijan joker HEAVY RAIN + MORTAL KOMBAT + GRAND THEFT AUTO + GOD OF WAR + UNCHARTED + TEKKEN + RED DEAD REDEMPTION + MAX PAYNE + THE LAST OF US + LittleBigPlanet + DRIVER + STREET FIGHTER + The Neverhood + CRASH + HEART OF DARKNESS + PEPSIMAN یاد و خاطره Sunset Riders و Double Dragon و دونفره بازی کردنشان جاوید و پایدار... باکس آفیس (Box Office) سینما و تلویزیون 99 دیدگاه ثبت شده است دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخبرای ارسال دیدگاه باید وارد شوید این هفته وقتم را کامل روی سریال سیمپسون ها گزاشتم در یک کلام این سریال معرکه هست تنها سریال هم سبک هم فامیلی گای می باشد مقایسه: سیمپسون ها: فصل اول تقریبا تا قسمت ۵ درباره شناخت افراد می باشد و از ان به بعد این شناخت را گسترش می دهد و دارای طنز بسیار جالبی می باشد فامیلی گای: فصل اول کامل درباره شناخت افراد و همسایه ها است برنده:سیمپسون ها ____________________________________________ شخصیت ها : سیمپسون ها: شخصیت ها بسیار دوست داشتنی می باشند و کارهایشان بسیار نزدیک به زندگی واقعی می باشد فامیلی گای: تو این سریال اول از همه با شخصیت استویی اشنا می شویم و بعدش سگی که می تواند حرف بزند ……… پیتر گریفن VS هومر سیمپسون مرد خانواده که هر دویشان علاقه بسیاری به نوشیدن …… دارند و در کل چندان موفق نیستند و هر دویشان هم احمق هستند برنده : هومر سیمپسون لویس گریفن VSمارج سیمسون هر دویشان مادر هستند و باهوش تر از شوهرشان هستند هر دو دارای شخصیتی جذاب هستند برنده : مارج سیمپسون کریس گریفن VS بارت سیمپسون هر دو دارای جذابیت خاصی هستند البته از نظر من کریس تا قبل از فصل ۴ چندان شخصیت تو دل برویی نبود البته اوج جذابیت کریس از فصل۸ به بعد می باشد ولی بارت جزو شخصیت هایی بود که از همان قسمت اول جذابیت بسیار زیادی داشت برنده:بارت سیمپسون مگ گریفن VS لیزا سیمپسون شخصت زشت در برابر شخصیت با هوش مگ به نظرم خودش دارای جذابیت نیست ولی رفتاری که خانواده رویش دارند به خصوص در فصل ۱۰ قسمت های ۸ و ۲ باعث می شود که شخصیت فانی شود ولی جذابیت اصلا ….در عوض شخصیت لیزا بسیار شخصت تو دل برویی هست برنده: لیزا گریفن برایان گریفن VS سانتاس لیتر هلپر یک سگ تحصیل کرده در برابر یک سگی که به دلیل ضعیف بودن نتوانسته در مسابقات پیروز شود و او را بیرون می اندازند به نظر من شخصیت برایان بعد از استویی بهترین شخصت فامیلی گای می باشد برنده:برایان گریفن و در پایان استویی گریفن VS مگی ………….. برنده: استویی گریفن البته شخصیت اسنوبال هم هست که قابل مقایسه نیست —————————————————————————— همسایه ها : به نظر من همسایه های سریال فامیلی گای به شدت تک هستند به خصوص گلن (giggity ) برنده :فامیلی گای ____________________________________________________________________ در کل به نظر من سریال فامیلی گای تازه از فصل چهارم شروع می شود ولی سریال سیمپسون از همان اول شروع درخشانی دارد ۰۰ پاسخ این که اوایل فامیلی گای داغونه امر مسلّمیه به شخصه حوصله بنده رو بعد یه فصل سر برد سیمپسون ها کجا و فامیلی گای کجا!! :)) ۰۰ ممنون از آقا بردیا خب برم سراغ چیزایی که دیدم : divergent : همان کلیشه های سابق باز یه جنگ خیلی خفنی اتفاق میوفته(که ۹۰ درصد اوقات بیننده شاهد آن نیست) و فقط یه جایی تو آمریکا سالم میماند ولی خب خوب بود و ارزش دیدن را دارد ۷/۱۰ transcendence : خیلی حال کردم نه واقعا خیلی حال کردم بسیار جالب و دیدنی بود مخصوصا اگه بدونی جانی دپ توشه. داستان در مورد زوجی که هر دو دانشمند هستند است که قصد دارند هوش مصنوعی که توانایی ادراک دارد را خلق کنند ۸/۱۰ sabotage : بسیار ابتدایی و مضحک فقط به خاطر آرلوند دیدم ۴/۱۰ the strain : دوستان این سریال تازه اومده و فقط دو قسمتش تا حالا پخش شده. داستان از این قراره که یه هواپیمایه مسافربری چند دقیقه قبل از فرود آمدنش یک پیام اضطراری که میگه یه بیماری در هواپیما شیوع شده رو میفرسته که بعدش cdc و غیره میریزن تو فرودگاه…….اولین قسمتش امتیاز ۹ گرفت در کل جالبه ولی از اون دست سریال هایی هست(این نظر شخصی است) که بوش میاد بعدا کنسل شه چون اونجوری که از داستانش پیداست قراره همه چی نابود بشه و انسانیت سقوط کنه که همچین اتفاقاتی پول و بودجه زیادی میخواد که فکر نکنم سازنده ها از پسش بر بیان و در نهایت سریال کنسل میشه ۸.۵/۱۰ ۰۰ پاسخ قصد بحث ندارم و به زودی نظراتم را در مورد فیلم های نامبرده خواهم نوشت ولی اثار اقتباسی چون Divergent را باید حول انطباق میزانسن ها با حال و هوای کتاب بررسی کرد لذا پیشنهادم این است که کتاب ناهمتا اثر ورونیکا راث را مطالعه کنید تا دیدتان نسبت به این فیلم متحول گردد ۰۰ strain کنسل نمی شه چون یه سریال کوچیک که نیست اسم گیلرمو دل ترو پشت آن می درخشه و نمرات متاکریتیک و IMDB بسیار خوب هست و این سریال از رمانی که فکر کنم ۳ جلدی هست اختباص شده نظرات راضی کننده رو به بالا هست ۰۰ با تشکر تو ده برتر فیلمى نیست که بخوام منتظرش باشم. ……. Once Upon a Time in the West اولین فیلم وسترنى که دیدم خودم هم باورم نمیشه تابه حال فیلم وسترن ندیده بودم! فیلم رو میشه تو دو کلمه خلاصه کرد، ژست و موسیقى . البته به این معنا نیست که فیلم از لحاظ بار معنایى چیزى براى گفتن نداره. ایراد خاصى نمیتونم از فیلم بگیرم ، خیلى از صحنه هاى فیلم بیش از حد کش داره مخصوصا ساززدن سازدهنى که حوصله میطلبه اما چند تا از قسمت هاى فیلم برام مبهم و تا حدودى مسخره بود! (اسپویل) یکیش تلاش اقاى سازدهنى براى تجاوز به دختره بود که ناگهان بعد از کشمکشى فراوان از بانو درخواست اب تازه میکنه! دوم ناگهان وسط فیلم صحنه ى همخوابى زنى رو با مردى میبینیم که شوهرش رو کشته! یک صحنه کاملا زائد و عجیب! ۸/۱۰ …….. mulholland drive اولین فیلمى که از لینچ دیدم. این طورى بگم فیلم یه پازل جلوت میذاره که هر از چندگاهى یه قطعه از اونو برات نشون میده و تو یه تصورى از کلیت تصویر تجسم میکنى اما اخرش یهو همه چیو خیلى مرتب بهم میریزه و تو با یه تصویر ناقص روبرو میشى و فیلم تمام میشه! (اسپویل) حالا من کارى ندارم با کلیت فیلم که خیلى استادانه و شاهکاره اما اخرش همون روایت عشق به هم جنسه که به جدایى مى انجامه و این جدایى باعث نوعى توهم و سرخوردگى روحى شده که اخرش به خودکشى پشیمانه خاتمه پیدا میکنه. حالا این داستان چه دلیلى داره که باید اینهمه پیچیده روایت بشه؟ ۹/۱۰ …………… پدرخوانده ۳ بین سه گانه قسمت دوم رو بیشتر پسندیدم. قسمت سوم ضعیف تر از بقیه بود حتى در نوع روایت فیلم. ۷/۱۰ ۰۰ پاسخ هانیبال فصل دوم…! و تا زمان انتشار boyhood در قرنطینه باید به سر برد! ۰۰ پاسخ تشکر از نویسنده ی همیشگی !!!!! تریلری از این فیلم رتبه ض دیدم جالب بود . احتمالا خواهم دید . :-? ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ (تا قسمت ۱۲ )BRAKING BAD SEASON 1 & 2 واقعا سریال زیباییست . شروع بسیار زیبایی داشت که کل فصل ۱ رو در یک روز نگاه کردم . فصل دو هم عالی بوده تا به اینجا . نمره : نا معلوم تا پایان سریال پرندگان آزاد ( دوبله گلوری ) انیمیشن خوبی بود ولی بیشترین چیزی کی انیمیشن رو قشنگ کرده بود دوبله بود :lol: نمره : ۷.۵ THE LEGO MOVIE عالی عالی و عالی . :X یکی از بهترین انیمیشنها بوده تا به حال به نظرم . موسیقی عالی . ظراحی شخصیت ها عالی . درست کردن دنیای لگویی بسیار عالی . تنها چیزی کهنداشتذوقم این بود که دوست داشتم شخصیت های معروف بیش تر توش نقش بازی می کردند . مثلا مایکل انجلو خوراک این انیمیشن بود اگه نقش بیشتر داشت …. وای نمره : ۹.۰ scary movie 1 – 4 هیچکدام من را جذب نکرده و از روی این که یکی از دوستان به من داده بود نگاه کردم . قسمت بعدی را هم نگاه نخواهم کرد مگر ان که به صورت احمقانه بر روی هارد pc ام ظاهر شود نمره : NOT EVEN CLOSE ۰۰ پاسخ scary movie به من نظر این سری فقط قسمت دوم و فقط اولش ( که فیلم جن گیر را مسخره می کند) ارزش نگاه کردن دارد بقیه قسمت هایش …………… ۰۰ بله این دو قسمت تنها قسمت هایی بود که در میان ان به خواب فرو نرفتم ۰۰ تشکر فراوان از بردیای عزیز. این هفته زیاد فیلم ندیدم متاسفانه فقط سریال, گیم آو ترونز رو شروع کردم, بریکینگ بد رو از فصل دوم شروع کردم آخه زیاد به دلم نشست رهاش کرده بودم یه مدت و برای بار هزارم فرندز رو تماشا میکنم معجزه میکنه هر دفعه تازگی اولشو برام داره. —————————– عزیزان هابیت ۳ کی اکران میشه؟ امروز کتابشو شروع کردم ببینم با فیلم چقدر متفاوت خواهد بود. ۰۰ پاسخ جبرعیل همین الان یه نصیحتی بهت بکنم… شما کلا نمیخواد فکرت سراغ فیلم بره!! ببین…فیلم رو اصلا هابیتی بدون که یه مشت احمق داستانش رو نوشتن و کلا با کتاب فرق میکنه و تنها تشابهاتی کوچک داره. کتاب را هابیتی بدون که دست پرورده ی استاد تالکین و خالقش میباشد. کلی بهت بگم…فیلم هیچ تشابهی با کتاب نداره. ۰۰ خب حالا هابیت درسته شباهت نداره ( طبق گفته شما ) به کتابهاش ولی فیلم بدی که نیست و به من که خیلی هم چسبیده تاکنون فقط طبق گفته شما وفادار به کتاب نیست , مشکل دیگه ای در فیلم با این عظمت نمیبینم. ۰۰ متاسفانه من خیلی حساسم به آثار تالکین( نه به اندازه ی متال گیر البته! ) اصلا اون چیزی رو که جکسون به خورد ملت داده قبول ندارم. قبلا هم سر این مورد با بردیای عزیز بحث داشتم.. ۰۰ با سپاس فراوان از هر دو رفیق عزیز، فقط خواستم بگم که از نظر من هم مطالعه کتابی که از روش فیلمی ساخته شده قبل از تماشای فیلم حرکت خیلی خوب و چالشیای هست. چون زمانی که شما کتابی رو مطالعه میکنید تبدیل میشید به کارگردانی که ظاهر و فضا سازی ماجرا بستگی به نوع نگاه و سلیقه خودتون داره و بعد از اون اگر فیلم مورد نظر رو ببینید متوجه میشید که کرگردان مورد نظر تا چه اندازه همسو با ذهنیت شما بوده (کاری که به نظرم پیتر جکسون افسانهای درش استاد هست). البته قبل از این هم گفتم با این موضوع موافقم که در نسخه سینمایی هابیت شاهد این هستیم که بسیاری از نکات کتاب گفته نشده و بسیاری از نکات اضافه شده. در آخر هم عرض کنم که قسمت پایانی فیلم در تاریخ ۲۶ آذر اکران میشه و اتفاقا امشب اولین پوستر رسمی و بسیار دلچسب فیلم برای نمایشگاه Comic-Con منتشر شد… باز هم ممنون… ___________________ ( The EXPENDABLES 3 ) ۰۰ تشکر از هر مبین و بردیا ی عزیز , باید بگم بله خوندن کتاب یه فیلم یا سریال قبل تماشای اون خیلی خوبه , مثلاً من چند تا ( تعداد کم ) از کمیک Fables رو قبل بازی کردن Wolf Among Us خوندم و وقتی بازی کردم لذت بازی بسیار زیاد بود برام مطمئناً خیلی بیشتر از کسانیس که بدون داشتن پیش مقدمه بازی رو شروع کردن , الآن هم بیشتر ترغیب شدم ادامه بدم کمیک ها رو که خب کار پسندیده ای هم هست , همین هم که بردیا فرمودن چیز تثبیت شده ای هستش. ۰۰ PSYCHO MANTIS هیچ کس بهتر از پیتر جکسون نمی تونست هابیت رو بسازه اما !! کتاب هابیت رو من قبل از اینکه برهوت اسماگ بیاد خوندم، فیلم نیاز داشت که یه سری چیزهایی بهش اضافه بشه، یه نکته خیلی مهمی اینجاست که باید برید ضمایم بازگشت شاه رو بخونید چون مثلا ملاقات تورین و گندالف در بری در هابیت نیست اما در ضمیمه بازگشت پادشاه آورده شده. اما از طرفی مبارزه دورف ها و البته الف ها موقع فرار از تراندوییل اون مبارزات لازم بود، چرا که در کتاب این اتفاق زیاد هیجان نداره نه اینکه بد باشه! کتاب با فیلم فرق می کنه و شما موقع کتاب خوندن می تونید هر طور که دلتون می خواد داستان رو تصور کنید. ولی خوب برهوت اسماگ دو سه تا ضعف و مشکل داره که باز هم آدم نمی تونه انکارشون کنه. ۰۰ حرف های شما متین…ولی خب من واقعا روی هابیت زیادی حساسم.. پایین هم عرض کردم بعضی از نکات کوچک شاید برایم قابل قبول باشد. و اینکه تالکین از همان اول برنامه ای برای داستان هایش نریخته بوده!!( خودتون میدونید ) ولی باز هم نمیتونم یه سری تغییراتو بپذیرم. ۰۰ her فیلم جالب باسناریو ی جالب تر. فیلم نامه ی خیلی خوبی داشت فیلم برداری هم خیلی خوب و جذاب کار شده بود. نما های بسته از شخصیت اول و نوع رنگ پردازی محیط وشخصیت ها عالی بودند. ۸/۱۰ ۰۰ پاسخ این هفته فیلم BLUE is the warmest color رو بازی بینی کردم دفعه اول نمیدونستم با چی طرفم و از اول تا آخر حواسم پرت حواشی فیلم بود ولی بعد اینکه فیلم انقد بحث بر انگیز شد به این نتیجه رسیدم که باید این دفعه مثل یه مفسر نه مثل یه تینیجر بشینم و دوباره ببینم فیلمو. ( بالاخره یکی از خوبی های گیمر بودن اینه که میتونی مثل هلو شخصیتتو عوض کنی دیگه!). فیلم ساز این فیلم درام ( شایدم ملودرام!) آقای عبدالطیف کشیش ۵۴ سالس که اصالتا تونسیه ولی در کودکی با خانوادش به فرانسه مهاجرت میکنه و میشه یه فرانسوی در نظر گرفتش تا یه تونسی ولی خوب اصالت عربی خودشو تو فیلم حفظ کرده. این موضوع رو میشه از چند جای فیلم تشخیص داد. اولین و واضح ترینش اسم قهرمان فیلم ادله که خودش تو کلوپ به اما میگه که ادله درعربی به معنی عدالته. مورد بعدی موسیقی عربی هست که در جایی از فیلم پخش میشه. در صحنه دیگه ای از فیلم هم شاهد این هستیم که یکی از دوست های اما که به جشنی که در خانه ی اما و ادل برگزار میشه میاد و شروع میکنه با ادل صحبت کردن و بعد میگه که به خاطر عربی صحبت کردنش تو فیلم های اکشن هالیوودی بازی میکنه و کارگردان های هالیوودی وقتی که میگه الله اکبر کیفور میشن. البته در آخر فیلم هم همین آقا دوباره به ادل میگه که دیگه زیاد فیلم بازی نمیکنه و از کارگردان های لعنتی! خسته شده. این موضوع هم خودش میتونه یه طعنه لطیف آقای کشیش به سینمای هالیوود باشه. حالا اصلا چرا آبی؟ چرا قرمز نه؟ قرمز که مناسبتره! جواب این سوالو باید از دو جا پیدا کرد. یکی اینکه این دو رنگ نماد چیا هستن. همینطور که میدونید قرمز نماد قدرت و شور و عشقه و از این رنگ برای تحریک بدن استفاده میشه و همینطور تحریک کننده خشمه. قرمز برعکس آبی رنگ گرمیه و از اون برای نمایش آتش عشق استفاده میشه. در عوض آبی رنگ سردیه. آبی نماد آرامشه و حتی از اون برای تسکین بیمار استفاده میشه. همچنین آبی نماد احساسات عمیق و اعتماد و پاکیه. مسئله ی بعدی که باید بهش توجه کرد هدف کارگردانه. این فیلم بعد آزاد شدن ازدواج __گراها در فرانسه اکران میشه. هدف کارگردان فیلم معرفی عشق و تصحیح باور های به ظن خودش غلط در مورد این موضوعه. اینکه عشق جنس نمیشناسه و میخواد بفمونه که این یه نیازه برای ___گراها و اینطوری به آرامشی که بقیه با چیزای دیگه میرسن، میرسن و این فقط یه نیاز **سی ساده و زود گذر نیست که با درمان یا سرپوش گذاشتن روش حل بشه. حالا به نظرتون از رنگی که نماد آرامش درونیه باید استفاده بشه یا رنگی که نماد عشقه آتشینه؟ اینجاست که مشخص میشه چرا آبی گرمترین رنگه! و اینکه بر خلاف نظر خیلی ها آبی گرمترین رنگ است اسم مناسب تریه برای عنوان فیلم نسبت به زندگیه ادل. بریم سراغ خود فیلم. کارگردان از همون اول علاقش به فرهنگ رو نشون میده. ادل به مدرسه میرسه و سر کلاس ادبیات میبینیم که با چه دقتی به کتاب پرنسس کلو اثر ماری دو لا فایت گوش میده. در ادامه ادل متوجه علاقه یکی از همکلاسی هاش به اون میشه و کم کم اولین رابطه ی احساسی ادل شکل میگیره. در ادامه ی فیلم و در یکی از معروف ترین صحنه های فیلم! ادل از خونه بیرون میاد تا پیش همون دوستش که بهش اشاره شد بره. ولی اینا فقط یه بهونس که اولین دیدار ادل و اما شکل بگیره. صحنه ی مهمیه پس یه کم بیشتر بررسیش میکنیم. ادل داره تو خیابون راه میره و برای چند ثانیه ای نگاهش میخوره به یه نوازنده خیابونی که داره با یه وسیله عجیب و غریب که اسمش هنگه(hang) آهنگ میزنه. حالا چرا هنگ؟ هدف عبدالطیف چی بوده؟ هنگ یه سازه که تقریبا تازه اختراع شده و تماما ساخت دسته و همونطور که تو فیلم میبینیم بدون هیچ وسیله جانبی و فقط با دست صداش در میاد. ربط این وسیله به داستان ادل و اما اینجاس که فقط عده ی کمی تو دنیا از این ساز استفاده میکنن و زیاد مرسوم نیست درست مثل عشق ادل و اما. جالب نشد؟ در ادامه ی این صحنه باید به استفاده ی بیش از حد کارگردان از رنگ آبی اشاره کنیم. توصیه میکنم یک بار دیگه اون صحنه رو ببینید. همه چی آبیه! لباس مرد نوازنده، لباس اکثر کسائی که دارن پشت ادل راه میرن! حتی عینک آفتابی زن سیاه پوست! شال خود ادل! حتی چراغ راهنما!! دوچرخه ای که دم میدون پارک شده و … همه ی اینا مقدمه ی چیه؟ مقدمه ی اولین دیدار ادل با فرشته ی آبی قصه اس! اولین باریه که ادل واما نگاهاشون به هم گره میخوره پس قاعدتا لازمه که همه چی آبی باشه دیگه! هنوز هنگ داره نواخته میشه و ادل گیج وسط خیابونه. در ادامه ادل پیش یکی از دوستاش اعتراف میکنه رابطه با اون همکلاسی اصلا اون چیزی نیست که میخواد و اینکه گیج و سردر گمه. همه ی اینها نشون دهنده ی یه رابطه اشتباهه که روح ادل رو تسکسن نمیده. یعنی هنوز روح ادل نا آروم و قرمزه ، باید یکی روحشو آبی کنه! فیلم فقط یه فیلم رمانتیک نیست. کشیش تو فیلمش از اعتراض میگه ، از مشکلات جامعه حال حاضر فرانسه میگه ، از اختلاف طبقاتی و تاثیرش رو ذهن و افکار مردم میگه و از خیلی چیز های دیگه حرف میزنه. خود این میتونه یکی از دلایل برتریش نسبت به فیلم اصغر فرهادی باشه. لطیف تو خود فیلم اشاره های زیادی به داستان خودش میکنه. مثلا تو یه صحنه تو کلاس میبینیم که یکی از معلم های ادل داره یه کتابو بررسی میکنه و درباره ی کوچک بودن و تمایل به بزرگ شدن اشاره میکنه و میگه که بها ی همچین چیزی مرگه. این دقیقا اتفاقیه که برای ادل میافته و اما هم به ادل میگه که قیافه ی بچه گونه ای داره! در یکی دیگه از صحنه های کلیدی! فیلم ادل با یکی از دوستای مدرسش به یه کلوپ میرن. تو اون کلوپ یه پیرمرد با کلی خالکوبی ایستاده و صحبت هائی! با ادل رد و بدل میکنه. این پیرمرد خود عبدالطیف کشیشه که داره حرفاشو به دنیا میزنه! در ادامه ی این صحنه ادل گیج داستان از یه کلوپ دیگه سر در میاره. چه جالب! اما ، همون فرشته ی آبی هم تو باره. ولی کجا تو طبقه ی بالا ی بار. حالا چرا طبقه ی بالا؟ چون اما از همه لحاظ حتی مالی و فرهنگی و فکری از ادل بزرگتره. تو این صحنه اما اولین اشتباهشو مرتکب میشه. از طبقه بالا میاد طبقه پایین پیش ادل. اما خودشو هم سطح ادل کرد پس باید تحمل اشتباهات و رفتار بچه گانه ی ادل رو داشته باشه تا ادل بزرگ شه. ولی اما همچین شخصیتی نداره! تو مکالماتشون یه نکته ی جالبو میشه دید. اینکه ادل به اما میگه که عاشق فیلم های آمریکاییه بعد اما میپرسه کدوم مدل فیلم ها و ادل جواب میده : همشون!! و اسکورسیزی و کوبریک رو مثال میزنه. چرا یه دختر که عاشق ادبیاته باید از همه فیلم های یه کشور خاص خوشش بیاد؟ خواهر سه ساله من میدونه که کلی از فیلم های آمریکایی مزخرفن و ادل نمیدونه! یا شایدم دلیل دیگه ای برا خودش داره؟! در یکی از دیگر صحنه های مهم و کلیدی! ( خدا رو شکر همه صحنه ها هم مهم و کلیدیه آدم نمیتونه رد شه ازش!) اما در حال کشیدن یه نقاشی از ادله و در همین حین با هم گفت و گویی هم دارن. در بین این گفت و گو یهو اسم سارتر فیلسوف و نویسنده معروف فرانسوی میاد وسط. حالا چرا سارتر؟ مگه چی گفته؟ سارتر معتقده که حیات مقدم بر ماهیت اونه. سارتر میگه که انسان بر خلاف دیگر کائنات در بدو تولد هویت خاصی نداره. بلکه خودش در طول زندگی و با انتخاب هاشه که هویت خودشو میسازه. به عنوان مثال وقتی که پدر ژپتو میخواد پینو کیویی بسازه و بهش هویت بده ( در اینجا خالق به مخلوق هویت میده) پینو کیو جبری روش نیست و اختیار داره ولی هدفش معلومه و نباید گول روباه مکار و گربه نره رو بخوره! یعنی هم جبر و هم اختیار توآم با هم ( اسلام هم تقریبا همچین نظری داره در مورد جبر و اختیار) ولی ذهن سارتر اینطور میگه که انسان در ابتدا ماهیت و هدف نداره ، بلکه خودش ماهیت ساز خودشه. مثل اینکه ژپتو فقط پینوکیو رو خلق کنه و دیگه خیر و شر رو بهش معرفی نکنه در نتیجه انتظاری هم نمیتونه از پینوکیو داشته باشه. اینجاست که به مغز نظر سارتر میرسیم : انسان محکوم به آزادیه!!! چیزی که اما بهش رسیده و برای همین راحت با موهای آبی میگرده و حتی از اینکه پدر و مادرش هم افکارشو بفهن ترسی نداره. حالا این آقای سارتر و کتابش به نام اگزیستانسیالیسم و اصالت بشر دو تا ربط به قصه ی ادل و فرشته ی آبی قصه ی ما دارن. اول اینکه باز هم کشیش با آوردن اسم یه فیلسوف مثل سارتر تو فیلم داره جار میزنه تا نگاه مردمو نسبت به این رابطه یا هر رابطه دیگه ای تلطیف کنه. که شاید کار خوبی هم نباشه و اثرات بدی رو دنیا بذاره ولی خوب نظر لطیفه دیگه! ربط دوم هم به یه بخش دیگه از نظریه سارتر برمیگرده که شخصیت اما رو شکل میده و زمینه ساز پایان غمگین داستانه! طبق نظر سارتر اگه همه ی آدم های زمین محکوم به آزادین ، پس چی باید جلوی شرارت ها رو بگیره تا دنیا تبدیل به جنگل نشه؟ این سد و مانع که از آزادی لجام گسیختته جلو گیری میکنه احساس مسئولیته و اینکه نتایج تمامی انتخاب های خودمونو تو سرنوشت دنیا شریک بدونیم. همونطور که سارتر خودش و انتخاب هاشو دخیل در اتفاق افتادن جنگ جهانی میدونه! و فکر به این موضوعه که برای آدم دلهره میاره و مانع انجام خیلی کارا میشه. سارتر میگه قبل انجام هر کاری باید از خودمون این سوالو بپرسیم که اگه همه این کارو انجام بدن چی به سر دنیا میاد. این مسئله برای انسان حس پایبندی و مسئولیت میاره که اما به شدت داره. بریم سر داستان خودمون! میدونیم اما نظرات سارتر رو دوست داره ولی ادل هنوز یه بچس که میگه کتاب سارتر رو خونده و نفهمیده! پس هنوز حس مسئولیتی که اما نسبت به روابطش داره رو نداره و هنوز دنبال کسب تجربس. برای همین اشاره کردم که اما توی کافه اشتباه کرد که از طبقه بالا به پایین اومد و عشقش رو نثار یه بچه ی دبیرستانی کرد. حتی اگه این کار اما رو درست در نظر بگیریم لااقل باید اینو در نظر میگرفت که ادل هنوز بالغ نشده و بعد اون اشتباه ادل در اواسط فیلم از خونه بیرونش نمیکرد و انقدر بد باهاش رفتار نمیکرد. اما بیشتر از ظرفیت ادل ازش انتظار داشت که این باعث اون اتفاق بینشون شد. در همون صحنه ی صحبت اما و ادل در پارک بعد اینکه اما از سارتر صحبت میکنه و میگه که سارتر آدم متعهدی بوده ( در اصل داره به ادل میفهمونه که من تو این رابطه آدم متعهدی ام تو هم باید متعهد باشی!) در جواب اما، ادل برای اینکه اما رو مطمئن کنه که چیزی از تعهد مورد نظر اما نفهمیده سارتر رو با باب مارلی خواننده معروف جامائیکائی و سفیر صلح و و انسانیت وعشق مقایسه میکنه و ادعا میکنه اون هم افکارش مثل سارتره! اما هم از این قضیه خندش میگیره و میگه که در این باره مطمئن نیست! اینجا زمینه ی اشتباه ادل و ارتباطش با اون مربی مهد کودک فراهم میشه. از صحنه های دیگه ی بحث برانگیز فیلم میشه به مهمونی های شام بین خانواده های ادل و اما اشاره کرد. شب اول وقتی که ادل پیش خانواده ی اما میره اونها با صدف یعنی غذایی که ادل بدش میاد ازش پذیرایی میکنن. ادل وقتی غذا رو میچشه میبینه چندان هم بد نیست! ادل که تحت تاثیر منطق مادر و نا پدری اما قرار گرفته با کوله باری از تجربه! شب رو در خونه ی اونها میگذرونه. اما برعکس این قضیه دقیقا در خونه ادل و وقتی که اما اونجا مهمونه اتفاق میفته. اما سر سنگینه و حتی مجبور میشه به پدر ادل دروغ بگه. این فاصله ی ذهنی حاصل فاصله ی طبقاتیه! تا همینجاش با یه شاهکار طرفیم. در ادامه ی فیلم تازه طوفان ها شروع میشه. ادل و اما تو یه خونه زندگی میکنن ولی دیگه اما موهاشو آبی رنگ نمیکنه. چرا؟ چون جفتشون وارد زندگی جدیشون شدن و اما دیگه اون آرامش و فراغت قبل رو نداره چون نقاشی هاش کم کم داره جدی گرفته میشه. ادل هم داره به آرزوش که معلم بودنه میرسه. پس دیگه اما آرامش قبلی رو نداره که موهاشو آبی کنه ( یادتونه که آبی نماد آرامش درونی بود). تو اون مهمونی ای هم که اما دوستای فرهیختشو برای دیدن آثارش دعوت میکنه میبینیم که وقتی ادل داره با یکی از دوست های اما معاشرت میکنه! با ترس به اما نگاه میکنه اما انگار اما به شدت سرگرم صحبت با دوست قدیمیش لیزاس. ادل پیش خودش چی باید فکر کنه؟ قطعا فکر میکنه اما دیگه اون امای قبل نیست و سرد شده پس باید برای گرفتن انتقام از اما هم که شده لااقل یه اشتباه بچه گانه بکنم شاید بختم تو چیز دیگه ای بود! ( تناقض با نظر سارتر) اما قبلا چون ادل رو دوست داشت ازش نقاشی میکشید ولی الان چون باید نقاشی بکشه ادل رو دوست داره ( اشتباه دوم اما) چند وقتی از جدایی ادل و فرشته آبی میگذره و حالا دیگه ادل یه مربی تقریبا با تجربه مهد کودکه و دیگه اون آدم نا بالغ ابتدای داستان نیست. ادل هنوز فرشته ی آبی رو میخواد برا همین هم خودشو چند لحظه ای به دریا میسپاره تا دوباره بتونه تو آبی غرق شه. صحنه ی مهم و کلیدی بعدی!! ( شرمنده واقعا) ملاقات دوباره ی ادل و اما ( نه فرشته ی آبی) توی کافس. اما اینبار با اولین دفعه ی ملاقاتشون که اونهم تو یه کافه بود یه کم متفاوته.اینبار دیگه اما تو طبقه ی بالا نیست و ادل پایین هردو تو طبقه ی بالان. اینبار ادل ادعا میکنه که موهاشو طوری بسته که بزرگتر به نظر بیاد و جدی گرفته بشه ( درست برخلاف دفعه ی اول که اما بهش میگفت بچه ای). واینکه دیگه موهای اما آبی نیست. معلومه که بودن با لیزا هم روح اما رو به آرامش نرسونده و اما هم چندان از این وضع راضی نیست ولی خوب اما از طرفدار های سارتره و تو تعهد هاش جدیت داره پس پیش خودش فکر میکنه اگه کل دنیا همین کارو بکنن چی به سر دنیا میاد؟ و به خودش میگه که نمیتونه به لیزا خیانت کنه پس پیشنهاد عاجزانه ادل رو رد میکنه وادل هم عمیقا میفهمه که بعضی اشتباهات هیچ وقت قابل جبران نیستن. و اما آخرین و یکی از مهمترین و کلیدی ترین صحنه ها!!! اما ادل رو برای نمایشگاه نقاشیش دعوت میکنه. ادل یه لباس آبی میپوشه. چراآبی؟ چون بعد ملاقاتش با اما تو کافه هنوز امید داره که شاید فرجی بشه. اما برعکس اما تو نمایشگاه خودش لباس مشکی با یقه ی قرمز به تن داره! یکی از بازدید کننده ها به اما میگه سوژه ی نقاشی هاش در اوج آرامشن ولی یه غم بی پایان تو چشاشونه! اما تو این لحظات به ادل نگاه میکنه ولی کاری از دستش ساخته نیست. ادل با لیزا که اونو سدی بین خودشو اما میبینه مواجه میشه. بعد کمی صحبت سرد لیزا به ادل نقاشی ای رو نشون میده که هر سه تاشون تو یه نقاشی هستن. من منظور لیزا رو از این حرکت و اینکه چیو میخواست به ادل بگه نفهمیدم ولی معلوم بود که این حرف فقط حال ادل رو بد تر کرد. بعد هم اما و لیزا شروع به عکس انداختن میکنن و ادل هم از نمایشگاه بیرون میره و همون پسری که دوست اما بود هم دنبالش میره. دوباره صدای ساز هنگ رو میشنویم. مثل اینکه کشیش دوست داره قبل هر آشنائی صدای این سازو در بیاره! و پایان فرا شاهکار عبدالطیف کشیش!!!!! جوایزی که بردی حلالت! ۰۰ پاسخ تایید کنید لطفا. سعی کردم کامنت پاکی باشه! ۰۰ دیشب ۹ شب کامنت دادم و الان ۹ صبحه اومدم میبینم هنوز تایید نشده. فکر نمیکنم بعد ۱۲ ساعت با عبارت your comment is awaiting moderation روبرو شدن زیاد دلچسب باشه. دوستان عاجزانه تقاضا دارم به خاطر بچه های سایت هم که شده کمی لطیف تر کار کنند. ممنون. ۰۰ من کامنتت رو خوندم. ولی فکر نکنم تایید بشه. لااقل تا این زودیا. انگار کسی تو سایت نیست! ۰۰ تایید هم نشد نشد. من فقط از این متعجبم انگار واقعا کسی تو سایت نیست؟؟ که این زیاد برازنده دیبازی نیست. :-/ ۰۰ یا حضرت گوریل انگوری کی میخونه این همه رو…؟ ۰۰ سعید جان فیلم انقد سنگین بود کمرم هنوز راست نشده از …! بعد خوب یه فیلم ۹۰ دیقه ای کلی تفسیر داره این فیلم که ۱۸۰ دیقس! ۰۰ آفرین. اتفاقا شخصا استقبال میکنم از این حرکت ولی ملت حوصلهشون نمیکشه بخونند. ۰۰ مشکل نداره. حالا اونهایی که علاقه مندن بخونن. منم سعی کردم جوری فیلمو تحلیل کنم که سر دستی نباشه و تو سایت های دیگه پیدا نشه. بعد به جان خودت نه به جان خودم کلی از نکته ها رو به خاطر طولانی شدن نگفتم وگرنه اندازه همین کامنت دوباره یه تریلی نکات استخراجی از فیلم مونده ایشالله انجمنا که راه افتاد اونجا ادامه پیدا میکنه. فیلمیه که نمیشه ازش ساده گذشت. ۰۰ شد مثل نقد کیلزون بنده!! ۰۰ مبین جان افتخار خوندنشو نداشتم. لینکشو اگه داری بده بخونم. کیلزون دوست میدارم ۰۰ آخرین بازی انجام شده… ۰۰ داداش کل کامنتتو خوندم. بسیار جالب هر چیزیرو مورد توجه قرار داده بودی. ۰۰ ممنون که وقت گذاشتی. فیلم بازم جای بررسی داره دوباره میرم سراغش! ۰۰ واووو، فوق العاده بود… مرسی رفیق و خسته نباشید… واقعا نه به اون مرتبهی اولی که فیلم رو دیدید (تینیجری!) نه به این دقت و زلالیت مرتبه دوم! دیگه از این حرفهایتر نمیشد یه فیلم رو دید، هر چی فکر کردم که نکتهی جدیدی در رابطه با فیلم بگم چیزی به نظرم نیومد. اون نکتهی مهم و کلیدی! مقایسه کافهی اولیه با کافهی نهایی و طبقهی بالا و پایین عالی بود… مشخصا برنده شدن این فیلم در جشنواره کن سال به دور از نکات غیر سینمایی و هنری نبود، اما لااقل از نظر من هم این فیلمه قویتری نسبت به اثر فرهادی بود (هر چند که شخصا تماشای این فیلم درجه R رو به همه توصیه نمیکنم). احمد جان اگر مایل بودید خوشحال میشیم که ادامه نکات گفته نشده رو در Box Office بعدی از شما دریافت کنیم، واقعا دیدگاه سر حال و فوق العاده بود… باز هم ممنون… ___________________ ( The EXPENDABLES 3 ) ۰۰ ممنون از شما بردیا جان. لطف دارید. چشم سعی میکنم در باکس آفیس بعدی ادامه بدم این موضوع رو. البته به علت مضمون فیلم زیاد نمیشه بعضی از جاهای قابل بررسی رو بررسی کرد ولی مطالب مونده ی قابل بررسی رو چشم حتما. ۰۰ به به! بهترین پست دی بازی :X عاقا فیلم زیاد دیدیم!! ولی نقطه اوج فیلمایی که دیدم لامصب “مرثیه ای بر یک رویا” بود! واقعا نمیدونم چه کرد این ذهن بیمار آرنوفسکی که اینچنین رویاها رو نقش بر آب کرد!! اوایل میگفتم که جوگیر شدم ولی ۲ ۳ ماه از دیدنش که گذشت واقعا مطمئن شدم که این بهترین و قشنگ ترین و معنا گرا ترین فیلمی بود که طول عمرم دیدم بدون هیچ اغراقی میگم که از آرزو هام شده بود که فیلم تمام نشه که حداقل این جوانان به یه دلخوشی برسن :sad: بزرگترین نقطه قوت فیلم موسیقی تاثیر گذارش بود که رسما پشما تونو سیخ میکنه و اتفاقا یک قطعه از موسیقیش الان رینگ تون همراهمه :X فیلم نشان میدهد که چگونه رویاهای دست نیافتنی ۴ نفر (یک پسر. یک جی اف. یک رفیق. و یک مادر) چگونه و چگونه موجب هلاکت و نابودی شان میشه و به بهترین شکل ممکن به پایان میرسه این مرثیه!! و همچنین به این موضوع اشاره داره که چگونه به انسان ها موقعی که نیاز ندارن توجه میشه و موقعی که نیاز مند ذره ای توجه و حمایت هستن بی توجهی میشه!! دیدن این قرص ترا اصلا توصیه نمیشه اگر که اعصابتون رو دوست دارین وچشمتون رو روی حقایق بستین! لخت ترین و تلخ ترین و وحشی ترین و برای بنده تاثیر گذار ترین فیلم تاریخ!! نمره: قشنگ ترین فیلم تاریخ :(( ۰۰ پاسخ پس بالاخره شما هم این فیلم غریب رو دیدی… موسیقی فیلم جادوییه. حتی بدون فیلم هم موسقی رو گوش کنی حالت یه جوری میشه! کارگردانی و فیلم برداری هم که حرف نداره! در کل یکی از خاص ترین فیلم های تاریخه… ۰۰ به ! ببین کی اینجاست ! اقا شیرینی از بند در اومدنت چی شد ؟ :mrgreen: ۰۰ مخلصم عزیزم! شیرینی نفری هرکدومتون یه ماچ ——————————————— حالا واسه اینکه اسپمفا نشه: این ترانسفورمرز خدایی حقش نیست این همه فروش -__- ۴ تا قسمت عین همدیگه اومدن و ملتم عین گلابی میرن پول سینما میدن و خر کیف میشن به نظرم سیاره میمون ها با اینکه بر پایه جلوه های ویژه ساخته شده چون که معنا گراست ارزشش هزار برابر بیشتر از یه بول شیت مثل ترانسفورمزه :-| ۰۰ ممنون از بردیا ی عزیز… بشدت منتظر سیاره ی میمون ها و مال فیسنت به علاوه ی ربات های دوست داشتنی هستم :X این هفته فیلم و سریالی نگاه نکردم چون همش یا خواب بودم یا بازی میکردم!! ۰۰ پاسخ نمایش بیشتر
این هفته وقتم را کامل روی سریال سیمپسون ها گزاشتم در یک کلام این سریال معرکه هست تنها سریال هم سبک هم فامیلی گای می باشد مقایسه: سیمپسون ها: فصل اول تقریبا تا قسمت ۵ درباره شناخت افراد می باشد و از ان به بعد این شناخت را گسترش می دهد و دارای طنز بسیار جالبی می باشد فامیلی گای: فصل اول کامل درباره شناخت افراد و همسایه ها است برنده:سیمپسون ها ____________________________________________ شخصیت ها : سیمپسون ها: شخصیت ها بسیار دوست داشتنی می باشند و کارهایشان بسیار نزدیک به زندگی واقعی می باشد فامیلی گای: تو این سریال اول از همه با شخصیت استویی اشنا می شویم و بعدش سگی که می تواند حرف بزند ……… پیتر گریفن VS هومر سیمپسون مرد خانواده که هر دویشان علاقه بسیاری به نوشیدن …… دارند و در کل چندان موفق نیستند و هر دویشان هم احمق هستند برنده : هومر سیمپسون لویس گریفن VSمارج سیمسون هر دویشان مادر هستند و باهوش تر از شوهرشان هستند هر دو دارای شخصیتی جذاب هستند برنده : مارج سیمپسون کریس گریفن VS بارت سیمپسون هر دو دارای جذابیت خاصی هستند البته از نظر من کریس تا قبل از فصل ۴ چندان شخصیت تو دل برویی نبود البته اوج جذابیت کریس از فصل۸ به بعد می باشد ولی بارت جزو شخصیت هایی بود که از همان قسمت اول جذابیت بسیار زیادی داشت برنده:بارت سیمپسون مگ گریفن VS لیزا سیمپسون شخصت زشت در برابر شخصیت با هوش مگ به نظرم خودش دارای جذابیت نیست ولی رفتاری که خانواده رویش دارند به خصوص در فصل ۱۰ قسمت های ۸ و ۲ باعث می شود که شخصیت فانی شود ولی جذابیت اصلا ….در عوض شخصیت لیزا بسیار شخصت تو دل برویی هست برنده: لیزا گریفن برایان گریفن VS سانتاس لیتر هلپر یک سگ تحصیل کرده در برابر یک سگی که به دلیل ضعیف بودن نتوانسته در مسابقات پیروز شود و او را بیرون می اندازند به نظر من شخصیت برایان بعد از استویی بهترین شخصت فامیلی گای می باشد برنده:برایان گریفن و در پایان استویی گریفن VS مگی ………….. برنده: استویی گریفن البته شخصیت اسنوبال هم هست که قابل مقایسه نیست —————————————————————————— همسایه ها : به نظر من همسایه های سریال فامیلی گای به شدت تک هستند به خصوص گلن (giggity ) برنده :فامیلی گای ____________________________________________________________________ در کل به نظر من سریال فامیلی گای تازه از فصل چهارم شروع می شود ولی سریال سیمپسون از همان اول شروع درخشانی دارد ۰۰ پاسخ
این که اوایل فامیلی گای داغونه امر مسلّمیه به شخصه حوصله بنده رو بعد یه فصل سر برد سیمپسون ها کجا و فامیلی گای کجا!! :)) ۰۰
ممنون از آقا بردیا خب برم سراغ چیزایی که دیدم : divergent : همان کلیشه های سابق باز یه جنگ خیلی خفنی اتفاق میوفته(که ۹۰ درصد اوقات بیننده شاهد آن نیست) و فقط یه جایی تو آمریکا سالم میماند ولی خب خوب بود و ارزش دیدن را دارد ۷/۱۰ transcendence : خیلی حال کردم نه واقعا خیلی حال کردم بسیار جالب و دیدنی بود مخصوصا اگه بدونی جانی دپ توشه. داستان در مورد زوجی که هر دو دانشمند هستند است که قصد دارند هوش مصنوعی که توانایی ادراک دارد را خلق کنند ۸/۱۰ sabotage : بسیار ابتدایی و مضحک فقط به خاطر آرلوند دیدم ۴/۱۰ the strain : دوستان این سریال تازه اومده و فقط دو قسمتش تا حالا پخش شده. داستان از این قراره که یه هواپیمایه مسافربری چند دقیقه قبل از فرود آمدنش یک پیام اضطراری که میگه یه بیماری در هواپیما شیوع شده رو میفرسته که بعدش cdc و غیره میریزن تو فرودگاه…….اولین قسمتش امتیاز ۹ گرفت در کل جالبه ولی از اون دست سریال هایی هست(این نظر شخصی است) که بوش میاد بعدا کنسل شه چون اونجوری که از داستانش پیداست قراره همه چی نابود بشه و انسانیت سقوط کنه که همچین اتفاقاتی پول و بودجه زیادی میخواد که فکر نکنم سازنده ها از پسش بر بیان و در نهایت سریال کنسل میشه ۸.۵/۱۰ ۰۰ پاسخ
قصد بحث ندارم و به زودی نظراتم را در مورد فیلم های نامبرده خواهم نوشت ولی اثار اقتباسی چون Divergent را باید حول انطباق میزانسن ها با حال و هوای کتاب بررسی کرد لذا پیشنهادم این است که کتاب ناهمتا اثر ورونیکا راث را مطالعه کنید تا دیدتان نسبت به این فیلم متحول گردد ۰۰
strain کنسل نمی شه چون یه سریال کوچیک که نیست اسم گیلرمو دل ترو پشت آن می درخشه و نمرات متاکریتیک و IMDB بسیار خوب هست و این سریال از رمانی که فکر کنم ۳ جلدی هست اختباص شده نظرات راضی کننده رو به بالا هست ۰۰
با تشکر تو ده برتر فیلمى نیست که بخوام منتظرش باشم. ……. Once Upon a Time in the West اولین فیلم وسترنى که دیدم خودم هم باورم نمیشه تابه حال فیلم وسترن ندیده بودم! فیلم رو میشه تو دو کلمه خلاصه کرد، ژست و موسیقى . البته به این معنا نیست که فیلم از لحاظ بار معنایى چیزى براى گفتن نداره. ایراد خاصى نمیتونم از فیلم بگیرم ، خیلى از صحنه هاى فیلم بیش از حد کش داره مخصوصا ساززدن سازدهنى که حوصله میطلبه اما چند تا از قسمت هاى فیلم برام مبهم و تا حدودى مسخره بود! (اسپویل) یکیش تلاش اقاى سازدهنى براى تجاوز به دختره بود که ناگهان بعد از کشمکشى فراوان از بانو درخواست اب تازه میکنه! دوم ناگهان وسط فیلم صحنه ى همخوابى زنى رو با مردى میبینیم که شوهرش رو کشته! یک صحنه کاملا زائد و عجیب! ۸/۱۰ …….. mulholland drive اولین فیلمى که از لینچ دیدم. این طورى بگم فیلم یه پازل جلوت میذاره که هر از چندگاهى یه قطعه از اونو برات نشون میده و تو یه تصورى از کلیت تصویر تجسم میکنى اما اخرش یهو همه چیو خیلى مرتب بهم میریزه و تو با یه تصویر ناقص روبرو میشى و فیلم تمام میشه! (اسپویل) حالا من کارى ندارم با کلیت فیلم که خیلى استادانه و شاهکاره اما اخرش همون روایت عشق به هم جنسه که به جدایى مى انجامه و این جدایى باعث نوعى توهم و سرخوردگى روحى شده که اخرش به خودکشى پشیمانه خاتمه پیدا میکنه. حالا این داستان چه دلیلى داره که باید اینهمه پیچیده روایت بشه؟ ۹/۱۰ …………… پدرخوانده ۳ بین سه گانه قسمت دوم رو بیشتر پسندیدم. قسمت سوم ضعیف تر از بقیه بود حتى در نوع روایت فیلم. ۷/۱۰ ۰۰ پاسخ
تشکر از نویسنده ی همیشگی !!!!! تریلری از این فیلم رتبه ض دیدم جالب بود . احتمالا خواهم دید . :-? ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ (تا قسمت ۱۲ )BRAKING BAD SEASON 1 & 2 واقعا سریال زیباییست . شروع بسیار زیبایی داشت که کل فصل ۱ رو در یک روز نگاه کردم . فصل دو هم عالی بوده تا به اینجا . نمره : نا معلوم تا پایان سریال پرندگان آزاد ( دوبله گلوری ) انیمیشن خوبی بود ولی بیشترین چیزی کی انیمیشن رو قشنگ کرده بود دوبله بود :lol: نمره : ۷.۵ THE LEGO MOVIE عالی عالی و عالی . :X یکی از بهترین انیمیشنها بوده تا به حال به نظرم . موسیقی عالی . ظراحی شخصیت ها عالی . درست کردن دنیای لگویی بسیار عالی . تنها چیزی کهنداشتذوقم این بود که دوست داشتم شخصیت های معروف بیش تر توش نقش بازی می کردند . مثلا مایکل انجلو خوراک این انیمیشن بود اگه نقش بیشتر داشت …. وای نمره : ۹.۰ scary movie 1 – 4 هیچکدام من را جذب نکرده و از روی این که یکی از دوستان به من داده بود نگاه کردم . قسمت بعدی را هم نگاه نخواهم کرد مگر ان که به صورت احمقانه بر روی هارد pc ام ظاهر شود نمره : NOT EVEN CLOSE ۰۰ پاسخ
scary movie به من نظر این سری فقط قسمت دوم و فقط اولش ( که فیلم جن گیر را مسخره می کند) ارزش نگاه کردن دارد بقیه قسمت هایش …………… ۰۰
تشکر فراوان از بردیای عزیز. این هفته زیاد فیلم ندیدم متاسفانه فقط سریال, گیم آو ترونز رو شروع کردم, بریکینگ بد رو از فصل دوم شروع کردم آخه زیاد به دلم نشست رهاش کرده بودم یه مدت و برای بار هزارم فرندز رو تماشا میکنم معجزه میکنه هر دفعه تازگی اولشو برام داره. —————————– عزیزان هابیت ۳ کی اکران میشه؟ امروز کتابشو شروع کردم ببینم با فیلم چقدر متفاوت خواهد بود. ۰۰ پاسخ
جبرعیل همین الان یه نصیحتی بهت بکنم… شما کلا نمیخواد فکرت سراغ فیلم بره!! ببین…فیلم رو اصلا هابیتی بدون که یه مشت احمق داستانش رو نوشتن و کلا با کتاب فرق میکنه و تنها تشابهاتی کوچک داره. کتاب را هابیتی بدون که دست پرورده ی استاد تالکین و خالقش میباشد. کلی بهت بگم…فیلم هیچ تشابهی با کتاب نداره. ۰۰
خب حالا هابیت درسته شباهت نداره ( طبق گفته شما ) به کتابهاش ولی فیلم بدی که نیست و به من که خیلی هم چسبیده تاکنون فقط طبق گفته شما وفادار به کتاب نیست , مشکل دیگه ای در فیلم با این عظمت نمیبینم. ۰۰
متاسفانه من خیلی حساسم به آثار تالکین( نه به اندازه ی متال گیر البته! ) اصلا اون چیزی رو که جکسون به خورد ملت داده قبول ندارم. قبلا هم سر این مورد با بردیای عزیز بحث داشتم.. ۰۰
با سپاس فراوان از هر دو رفیق عزیز، فقط خواستم بگم که از نظر من هم مطالعه کتابی که از روش فیلمی ساخته شده قبل از تماشای فیلم حرکت خیلی خوب و چالشیای هست. چون زمانی که شما کتابی رو مطالعه میکنید تبدیل میشید به کارگردانی که ظاهر و فضا سازی ماجرا بستگی به نوع نگاه و سلیقه خودتون داره و بعد از اون اگر فیلم مورد نظر رو ببینید متوجه میشید که کرگردان مورد نظر تا چه اندازه همسو با ذهنیت شما بوده (کاری که به نظرم پیتر جکسون افسانهای درش استاد هست). البته قبل از این هم گفتم با این موضوع موافقم که در نسخه سینمایی هابیت شاهد این هستیم که بسیاری از نکات کتاب گفته نشده و بسیاری از نکات اضافه شده. در آخر هم عرض کنم که قسمت پایانی فیلم در تاریخ ۲۶ آذر اکران میشه و اتفاقا امشب اولین پوستر رسمی و بسیار دلچسب فیلم برای نمایشگاه Comic-Con منتشر شد… باز هم ممنون… ___________________ ( The EXPENDABLES 3 ) ۰۰
تشکر از هر مبین و بردیا ی عزیز , باید بگم بله خوندن کتاب یه فیلم یا سریال قبل تماشای اون خیلی خوبه , مثلاً من چند تا ( تعداد کم ) از کمیک Fables رو قبل بازی کردن Wolf Among Us خوندم و وقتی بازی کردم لذت بازی بسیار زیاد بود برام مطمئناً خیلی بیشتر از کسانیس که بدون داشتن پیش مقدمه بازی رو شروع کردن , الآن هم بیشتر ترغیب شدم ادامه بدم کمیک ها رو که خب کار پسندیده ای هم هست , همین هم که بردیا فرمودن چیز تثبیت شده ای هستش. ۰۰
PSYCHO MANTIS هیچ کس بهتر از پیتر جکسون نمی تونست هابیت رو بسازه اما !! کتاب هابیت رو من قبل از اینکه برهوت اسماگ بیاد خوندم، فیلم نیاز داشت که یه سری چیزهایی بهش اضافه بشه، یه نکته خیلی مهمی اینجاست که باید برید ضمایم بازگشت شاه رو بخونید چون مثلا ملاقات تورین و گندالف در بری در هابیت نیست اما در ضمیمه بازگشت پادشاه آورده شده. اما از طرفی مبارزه دورف ها و البته الف ها موقع فرار از تراندوییل اون مبارزات لازم بود، چرا که در کتاب این اتفاق زیاد هیجان نداره نه اینکه بد باشه! کتاب با فیلم فرق می کنه و شما موقع کتاب خوندن می تونید هر طور که دلتون می خواد داستان رو تصور کنید. ولی خوب برهوت اسماگ دو سه تا ضعف و مشکل داره که باز هم آدم نمی تونه انکارشون کنه. ۰۰
حرف های شما متین…ولی خب من واقعا روی هابیت زیادی حساسم.. پایین هم عرض کردم بعضی از نکات کوچک شاید برایم قابل قبول باشد. و اینکه تالکین از همان اول برنامه ای برای داستان هایش نریخته بوده!!( خودتون میدونید ) ولی باز هم نمیتونم یه سری تغییراتو بپذیرم. ۰۰
her فیلم جالب باسناریو ی جالب تر. فیلم نامه ی خیلی خوبی داشت فیلم برداری هم خیلی خوب و جذاب کار شده بود. نما های بسته از شخصیت اول و نوع رنگ پردازی محیط وشخصیت ها عالی بودند. ۸/۱۰ ۰۰ پاسخ
این هفته فیلم BLUE is the warmest color رو بازی بینی کردم دفعه اول نمیدونستم با چی طرفم و از اول تا آخر حواسم پرت حواشی فیلم بود ولی بعد اینکه فیلم انقد بحث بر انگیز شد به این نتیجه رسیدم که باید این دفعه مثل یه مفسر نه مثل یه تینیجر بشینم و دوباره ببینم فیلمو. ( بالاخره یکی از خوبی های گیمر بودن اینه که میتونی مثل هلو شخصیتتو عوض کنی دیگه!). فیلم ساز این فیلم درام ( شایدم ملودرام!) آقای عبدالطیف کشیش ۵۴ سالس که اصالتا تونسیه ولی در کودکی با خانوادش به فرانسه مهاجرت میکنه و میشه یه فرانسوی در نظر گرفتش تا یه تونسی ولی خوب اصالت عربی خودشو تو فیلم حفظ کرده. این موضوع رو میشه از چند جای فیلم تشخیص داد. اولین و واضح ترینش اسم قهرمان فیلم ادله که خودش تو کلوپ به اما میگه که ادله درعربی به معنی عدالته. مورد بعدی موسیقی عربی هست که در جایی از فیلم پخش میشه. در صحنه دیگه ای از فیلم هم شاهد این هستیم که یکی از دوست های اما که به جشنی که در خانه ی اما و ادل برگزار میشه میاد و شروع میکنه با ادل صحبت کردن و بعد میگه که به خاطر عربی صحبت کردنش تو فیلم های اکشن هالیوودی بازی میکنه و کارگردان های هالیوودی وقتی که میگه الله اکبر کیفور میشن. البته در آخر فیلم هم همین آقا دوباره به ادل میگه که دیگه زیاد فیلم بازی نمیکنه و از کارگردان های لعنتی! خسته شده. این موضوع هم خودش میتونه یه طعنه لطیف آقای کشیش به سینمای هالیوود باشه. حالا اصلا چرا آبی؟ چرا قرمز نه؟ قرمز که مناسبتره! جواب این سوالو باید از دو جا پیدا کرد. یکی اینکه این دو رنگ نماد چیا هستن. همینطور که میدونید قرمز نماد قدرت و شور و عشقه و از این رنگ برای تحریک بدن استفاده میشه و همینطور تحریک کننده خشمه. قرمز برعکس آبی رنگ گرمیه و از اون برای نمایش آتش عشق استفاده میشه. در عوض آبی رنگ سردیه. آبی نماد آرامشه و حتی از اون برای تسکین بیمار استفاده میشه. همچنین آبی نماد احساسات عمیق و اعتماد و پاکیه. مسئله ی بعدی که باید بهش توجه کرد هدف کارگردانه. این فیلم بعد آزاد شدن ازدواج __گراها در فرانسه اکران میشه. هدف کارگردان فیلم معرفی عشق و تصحیح باور های به ظن خودش غلط در مورد این موضوعه. اینکه عشق جنس نمیشناسه و میخواد بفمونه که این یه نیازه برای ___گراها و اینطوری به آرامشی که بقیه با چیزای دیگه میرسن، میرسن و این فقط یه نیاز **سی ساده و زود گذر نیست که با درمان یا سرپوش گذاشتن روش حل بشه. حالا به نظرتون از رنگی که نماد آرامش درونیه باید استفاده بشه یا رنگی که نماد عشقه آتشینه؟ اینجاست که مشخص میشه چرا آبی گرمترین رنگه! و اینکه بر خلاف نظر خیلی ها آبی گرمترین رنگ است اسم مناسب تریه برای عنوان فیلم نسبت به زندگیه ادل. بریم سراغ خود فیلم. کارگردان از همون اول علاقش به فرهنگ رو نشون میده. ادل به مدرسه میرسه و سر کلاس ادبیات میبینیم که با چه دقتی به کتاب پرنسس کلو اثر ماری دو لا فایت گوش میده. در ادامه ادل متوجه علاقه یکی از همکلاسی هاش به اون میشه و کم کم اولین رابطه ی احساسی ادل شکل میگیره. در ادامه ی فیلم و در یکی از معروف ترین صحنه های فیلم! ادل از خونه بیرون میاد تا پیش همون دوستش که بهش اشاره شد بره. ولی اینا فقط یه بهونس که اولین دیدار ادل و اما شکل بگیره. صحنه ی مهمیه پس یه کم بیشتر بررسیش میکنیم. ادل داره تو خیابون راه میره و برای چند ثانیه ای نگاهش میخوره به یه نوازنده خیابونی که داره با یه وسیله عجیب و غریب که اسمش هنگه(hang) آهنگ میزنه. حالا چرا هنگ؟ هدف عبدالطیف چی بوده؟ هنگ یه سازه که تقریبا تازه اختراع شده و تماما ساخت دسته و همونطور که تو فیلم میبینیم بدون هیچ وسیله جانبی و فقط با دست صداش در میاد. ربط این وسیله به داستان ادل و اما اینجاس که فقط عده ی کمی تو دنیا از این ساز استفاده میکنن و زیاد مرسوم نیست درست مثل عشق ادل و اما. جالب نشد؟ در ادامه ی این صحنه باید به استفاده ی بیش از حد کارگردان از رنگ آبی اشاره کنیم. توصیه میکنم یک بار دیگه اون صحنه رو ببینید. همه چی آبیه! لباس مرد نوازنده، لباس اکثر کسائی که دارن پشت ادل راه میرن! حتی عینک آفتابی زن سیاه پوست! شال خود ادل! حتی چراغ راهنما!! دوچرخه ای که دم میدون پارک شده و … همه ی اینا مقدمه ی چیه؟ مقدمه ی اولین دیدار ادل با فرشته ی آبی قصه اس! اولین باریه که ادل واما نگاهاشون به هم گره میخوره پس قاعدتا لازمه که همه چی آبی باشه دیگه! هنوز هنگ داره نواخته میشه و ادل گیج وسط خیابونه. در ادامه ادل پیش یکی از دوستاش اعتراف میکنه رابطه با اون همکلاسی اصلا اون چیزی نیست که میخواد و اینکه گیج و سردر گمه. همه ی اینها نشون دهنده ی یه رابطه اشتباهه که روح ادل رو تسکسن نمیده. یعنی هنوز روح ادل نا آروم و قرمزه ، باید یکی روحشو آبی کنه! فیلم فقط یه فیلم رمانتیک نیست. کشیش تو فیلمش از اعتراض میگه ، از مشکلات جامعه حال حاضر فرانسه میگه ، از اختلاف طبقاتی و تاثیرش رو ذهن و افکار مردم میگه و از خیلی چیز های دیگه حرف میزنه. خود این میتونه یکی از دلایل برتریش نسبت به فیلم اصغر فرهادی باشه. لطیف تو خود فیلم اشاره های زیادی به داستان خودش میکنه. مثلا تو یه صحنه تو کلاس میبینیم که یکی از معلم های ادل داره یه کتابو بررسی میکنه و درباره ی کوچک بودن و تمایل به بزرگ شدن اشاره میکنه و میگه که بها ی همچین چیزی مرگه. این دقیقا اتفاقیه که برای ادل میافته و اما هم به ادل میگه که قیافه ی بچه گونه ای داره! در یکی دیگه از صحنه های کلیدی! فیلم ادل با یکی از دوستای مدرسش به یه کلوپ میرن. تو اون کلوپ یه پیرمرد با کلی خالکوبی ایستاده و صحبت هائی! با ادل رد و بدل میکنه. این پیرمرد خود عبدالطیف کشیشه که داره حرفاشو به دنیا میزنه! در ادامه ی این صحنه ادل گیج داستان از یه کلوپ دیگه سر در میاره. چه جالب! اما ، همون فرشته ی آبی هم تو باره. ولی کجا تو طبقه ی بالا ی بار. حالا چرا طبقه ی بالا؟ چون اما از همه لحاظ حتی مالی و فرهنگی و فکری از ادل بزرگتره. تو این صحنه اما اولین اشتباهشو مرتکب میشه. از طبقه بالا میاد طبقه پایین پیش ادل. اما خودشو هم سطح ادل کرد پس باید تحمل اشتباهات و رفتار بچه گانه ی ادل رو داشته باشه تا ادل بزرگ شه. ولی اما همچین شخصیتی نداره! تو مکالماتشون یه نکته ی جالبو میشه دید. اینکه ادل به اما میگه که عاشق فیلم های آمریکاییه بعد اما میپرسه کدوم مدل فیلم ها و ادل جواب میده : همشون!! و اسکورسیزی و کوبریک رو مثال میزنه. چرا یه دختر که عاشق ادبیاته باید از همه فیلم های یه کشور خاص خوشش بیاد؟ خواهر سه ساله من میدونه که کلی از فیلم های آمریکایی مزخرفن و ادل نمیدونه! یا شایدم دلیل دیگه ای برا خودش داره؟! در یکی از دیگر صحنه های مهم و کلیدی! ( خدا رو شکر همه صحنه ها هم مهم و کلیدیه آدم نمیتونه رد شه ازش!) اما در حال کشیدن یه نقاشی از ادله و در همین حین با هم گفت و گویی هم دارن. در بین این گفت و گو یهو اسم سارتر فیلسوف و نویسنده معروف فرانسوی میاد وسط. حالا چرا سارتر؟ مگه چی گفته؟ سارتر معتقده که حیات مقدم بر ماهیت اونه. سارتر میگه که انسان بر خلاف دیگر کائنات در بدو تولد هویت خاصی نداره. بلکه خودش در طول زندگی و با انتخاب هاشه که هویت خودشو میسازه. به عنوان مثال وقتی که پدر ژپتو میخواد پینو کیویی بسازه و بهش هویت بده ( در اینجا خالق به مخلوق هویت میده) پینو کیو جبری روش نیست و اختیار داره ولی هدفش معلومه و نباید گول روباه مکار و گربه نره رو بخوره! یعنی هم جبر و هم اختیار توآم با هم ( اسلام هم تقریبا همچین نظری داره در مورد جبر و اختیار) ولی ذهن سارتر اینطور میگه که انسان در ابتدا ماهیت و هدف نداره ، بلکه خودش ماهیت ساز خودشه. مثل اینکه ژپتو فقط پینوکیو رو خلق کنه و دیگه خیر و شر رو بهش معرفی نکنه در نتیجه انتظاری هم نمیتونه از پینوکیو داشته باشه. اینجاست که به مغز نظر سارتر میرسیم : انسان محکوم به آزادیه!!! چیزی که اما بهش رسیده و برای همین راحت با موهای آبی میگرده و حتی از اینکه پدر و مادرش هم افکارشو بفهن ترسی نداره. حالا این آقای سارتر و کتابش به نام اگزیستانسیالیسم و اصالت بشر دو تا ربط به قصه ی ادل و فرشته ی آبی قصه ی ما دارن. اول اینکه باز هم کشیش با آوردن اسم یه فیلسوف مثل سارتر تو فیلم داره جار میزنه تا نگاه مردمو نسبت به این رابطه یا هر رابطه دیگه ای تلطیف کنه. که شاید کار خوبی هم نباشه و اثرات بدی رو دنیا بذاره ولی خوب نظر لطیفه دیگه! ربط دوم هم به یه بخش دیگه از نظریه سارتر برمیگرده که شخصیت اما رو شکل میده و زمینه ساز پایان غمگین داستانه! طبق نظر سارتر اگه همه ی آدم های زمین محکوم به آزادین ، پس چی باید جلوی شرارت ها رو بگیره تا دنیا تبدیل به جنگل نشه؟ این سد و مانع که از آزادی لجام گسیختته جلو گیری میکنه احساس مسئولیته و اینکه نتایج تمامی انتخاب های خودمونو تو سرنوشت دنیا شریک بدونیم. همونطور که سارتر خودش و انتخاب هاشو دخیل در اتفاق افتادن جنگ جهانی میدونه! و فکر به این موضوعه که برای آدم دلهره میاره و مانع انجام خیلی کارا میشه. سارتر میگه قبل انجام هر کاری باید از خودمون این سوالو بپرسیم که اگه همه این کارو انجام بدن چی به سر دنیا میاد. این مسئله برای انسان حس پایبندی و مسئولیت میاره که اما به شدت داره. بریم سر داستان خودمون! میدونیم اما نظرات سارتر رو دوست داره ولی ادل هنوز یه بچس که میگه کتاب سارتر رو خونده و نفهمیده! پس هنوز حس مسئولیتی که اما نسبت به روابطش داره رو نداره و هنوز دنبال کسب تجربس. برای همین اشاره کردم که اما توی کافه اشتباه کرد که از طبقه بالا به پایین اومد و عشقش رو نثار یه بچه ی دبیرستانی کرد. حتی اگه این کار اما رو درست در نظر بگیریم لااقل باید اینو در نظر میگرفت که ادل هنوز بالغ نشده و بعد اون اشتباه ادل در اواسط فیلم از خونه بیرونش نمیکرد و انقدر بد باهاش رفتار نمیکرد. اما بیشتر از ظرفیت ادل ازش انتظار داشت که این باعث اون اتفاق بینشون شد. در همون صحنه ی صحبت اما و ادل در پارک بعد اینکه اما از سارتر صحبت میکنه و میگه که سارتر آدم متعهدی بوده ( در اصل داره به ادل میفهمونه که من تو این رابطه آدم متعهدی ام تو هم باید متعهد باشی!) در جواب اما، ادل برای اینکه اما رو مطمئن کنه که چیزی از تعهد مورد نظر اما نفهمیده سارتر رو با باب مارلی خواننده معروف جامائیکائی و سفیر صلح و و انسانیت وعشق مقایسه میکنه و ادعا میکنه اون هم افکارش مثل سارتره! اما هم از این قضیه خندش میگیره و میگه که در این باره مطمئن نیست! اینجا زمینه ی اشتباه ادل و ارتباطش با اون مربی مهد کودک فراهم میشه. از صحنه های دیگه ی بحث برانگیز فیلم میشه به مهمونی های شام بین خانواده های ادل و اما اشاره کرد. شب اول وقتی که ادل پیش خانواده ی اما میره اونها با صدف یعنی غذایی که ادل بدش میاد ازش پذیرایی میکنن. ادل وقتی غذا رو میچشه میبینه چندان هم بد نیست! ادل که تحت تاثیر منطق مادر و نا پدری اما قرار گرفته با کوله باری از تجربه! شب رو در خونه ی اونها میگذرونه. اما برعکس این قضیه دقیقا در خونه ادل و وقتی که اما اونجا مهمونه اتفاق میفته. اما سر سنگینه و حتی مجبور میشه به پدر ادل دروغ بگه. این فاصله ی ذهنی حاصل فاصله ی طبقاتیه! تا همینجاش با یه شاهکار طرفیم. در ادامه ی فیلم تازه طوفان ها شروع میشه. ادل و اما تو یه خونه زندگی میکنن ولی دیگه اما موهاشو آبی رنگ نمیکنه. چرا؟ چون جفتشون وارد زندگی جدیشون شدن و اما دیگه اون آرامش و فراغت قبل رو نداره چون نقاشی هاش کم کم داره جدی گرفته میشه. ادل هم داره به آرزوش که معلم بودنه میرسه. پس دیگه اما آرامش قبلی رو نداره که موهاشو آبی کنه ( یادتونه که آبی نماد آرامش درونی بود). تو اون مهمونی ای هم که اما دوستای فرهیختشو برای دیدن آثارش دعوت میکنه میبینیم که وقتی ادل داره با یکی از دوست های اما معاشرت میکنه! با ترس به اما نگاه میکنه اما انگار اما به شدت سرگرم صحبت با دوست قدیمیش لیزاس. ادل پیش خودش چی باید فکر کنه؟ قطعا فکر میکنه اما دیگه اون امای قبل نیست و سرد شده پس باید برای گرفتن انتقام از اما هم که شده لااقل یه اشتباه بچه گانه بکنم شاید بختم تو چیز دیگه ای بود! ( تناقض با نظر سارتر) اما قبلا چون ادل رو دوست داشت ازش نقاشی میکشید ولی الان چون باید نقاشی بکشه ادل رو دوست داره ( اشتباه دوم اما) چند وقتی از جدایی ادل و فرشته آبی میگذره و حالا دیگه ادل یه مربی تقریبا با تجربه مهد کودکه و دیگه اون آدم نا بالغ ابتدای داستان نیست. ادل هنوز فرشته ی آبی رو میخواد برا همین هم خودشو چند لحظه ای به دریا میسپاره تا دوباره بتونه تو آبی غرق شه. صحنه ی مهم و کلیدی بعدی!! ( شرمنده واقعا) ملاقات دوباره ی ادل و اما ( نه فرشته ی آبی) توی کافس. اما اینبار با اولین دفعه ی ملاقاتشون که اونهم تو یه کافه بود یه کم متفاوته.اینبار دیگه اما تو طبقه ی بالا نیست و ادل پایین هردو تو طبقه ی بالان. اینبار ادل ادعا میکنه که موهاشو طوری بسته که بزرگتر به نظر بیاد و جدی گرفته بشه ( درست برخلاف دفعه ی اول که اما بهش میگفت بچه ای). واینکه دیگه موهای اما آبی نیست. معلومه که بودن با لیزا هم روح اما رو به آرامش نرسونده و اما هم چندان از این وضع راضی نیست ولی خوب اما از طرفدار های سارتره و تو تعهد هاش جدیت داره پس پیش خودش فکر میکنه اگه کل دنیا همین کارو بکنن چی به سر دنیا میاد؟ و به خودش میگه که نمیتونه به لیزا خیانت کنه پس پیشنهاد عاجزانه ادل رو رد میکنه وادل هم عمیقا میفهمه که بعضی اشتباهات هیچ وقت قابل جبران نیستن. و اما آخرین و یکی از مهمترین و کلیدی ترین صحنه ها!!! اما ادل رو برای نمایشگاه نقاشیش دعوت میکنه. ادل یه لباس آبی میپوشه. چراآبی؟ چون بعد ملاقاتش با اما تو کافه هنوز امید داره که شاید فرجی بشه. اما برعکس اما تو نمایشگاه خودش لباس مشکی با یقه ی قرمز به تن داره! یکی از بازدید کننده ها به اما میگه سوژه ی نقاشی هاش در اوج آرامشن ولی یه غم بی پایان تو چشاشونه! اما تو این لحظات به ادل نگاه میکنه ولی کاری از دستش ساخته نیست. ادل با لیزا که اونو سدی بین خودشو اما میبینه مواجه میشه. بعد کمی صحبت سرد لیزا به ادل نقاشی ای رو نشون میده که هر سه تاشون تو یه نقاشی هستن. من منظور لیزا رو از این حرکت و اینکه چیو میخواست به ادل بگه نفهمیدم ولی معلوم بود که این حرف فقط حال ادل رو بد تر کرد. بعد هم اما و لیزا شروع به عکس انداختن میکنن و ادل هم از نمایشگاه بیرون میره و همون پسری که دوست اما بود هم دنبالش میره. دوباره صدای ساز هنگ رو میشنویم. مثل اینکه کشیش دوست داره قبل هر آشنائی صدای این سازو در بیاره! و پایان فرا شاهکار عبدالطیف کشیش!!!!! جوایزی که بردی حلالت! ۰۰ پاسخ
دیشب ۹ شب کامنت دادم و الان ۹ صبحه اومدم میبینم هنوز تایید نشده. فکر نمیکنم بعد ۱۲ ساعت با عبارت your comment is awaiting moderation روبرو شدن زیاد دلچسب باشه. دوستان عاجزانه تقاضا دارم به خاطر بچه های سایت هم که شده کمی لطیف تر کار کنند. ممنون. ۰۰
تایید هم نشد نشد. من فقط از این متعجبم انگار واقعا کسی تو سایت نیست؟؟ که این زیاد برازنده دیبازی نیست. :-/ ۰۰
سعید جان فیلم انقد سنگین بود کمرم هنوز راست نشده از …! بعد خوب یه فیلم ۹۰ دیقه ای کلی تفسیر داره این فیلم که ۱۸۰ دیقس! ۰۰
مشکل نداره. حالا اونهایی که علاقه مندن بخونن. منم سعی کردم جوری فیلمو تحلیل کنم که سر دستی نباشه و تو سایت های دیگه پیدا نشه. بعد به جان خودت نه به جان خودم کلی از نکته ها رو به خاطر طولانی شدن نگفتم وگرنه اندازه همین کامنت دوباره یه تریلی نکات استخراجی از فیلم مونده ایشالله انجمنا که راه افتاد اونجا ادامه پیدا میکنه. فیلمیه که نمیشه ازش ساده گذشت. ۰۰
واووو، فوق العاده بود… مرسی رفیق و خسته نباشید… واقعا نه به اون مرتبهی اولی که فیلم رو دیدید (تینیجری!) نه به این دقت و زلالیت مرتبه دوم! دیگه از این حرفهایتر نمیشد یه فیلم رو دید، هر چی فکر کردم که نکتهی جدیدی در رابطه با فیلم بگم چیزی به نظرم نیومد. اون نکتهی مهم و کلیدی! مقایسه کافهی اولیه با کافهی نهایی و طبقهی بالا و پایین عالی بود… مشخصا برنده شدن این فیلم در جشنواره کن سال به دور از نکات غیر سینمایی و هنری نبود، اما لااقل از نظر من هم این فیلمه قویتری نسبت به اثر فرهادی بود (هر چند که شخصا تماشای این فیلم درجه R رو به همه توصیه نمیکنم). احمد جان اگر مایل بودید خوشحال میشیم که ادامه نکات گفته نشده رو در Box Office بعدی از شما دریافت کنیم، واقعا دیدگاه سر حال و فوق العاده بود… باز هم ممنون… ___________________ ( The EXPENDABLES 3 ) ۰۰
ممنون از شما بردیا جان. لطف دارید. چشم سعی میکنم در باکس آفیس بعدی ادامه بدم این موضوع رو. البته به علت مضمون فیلم زیاد نمیشه بعضی از جاهای قابل بررسی رو بررسی کرد ولی مطالب مونده ی قابل بررسی رو چشم حتما. ۰۰
به به! بهترین پست دی بازی :X عاقا فیلم زیاد دیدیم!! ولی نقطه اوج فیلمایی که دیدم لامصب “مرثیه ای بر یک رویا” بود! واقعا نمیدونم چه کرد این ذهن بیمار آرنوفسکی که اینچنین رویاها رو نقش بر آب کرد!! اوایل میگفتم که جوگیر شدم ولی ۲ ۳ ماه از دیدنش که گذشت واقعا مطمئن شدم که این بهترین و قشنگ ترین و معنا گرا ترین فیلمی بود که طول عمرم دیدم بدون هیچ اغراقی میگم که از آرزو هام شده بود که فیلم تمام نشه که حداقل این جوانان به یه دلخوشی برسن :sad: بزرگترین نقطه قوت فیلم موسیقی تاثیر گذارش بود که رسما پشما تونو سیخ میکنه و اتفاقا یک قطعه از موسیقیش الان رینگ تون همراهمه :X فیلم نشان میدهد که چگونه رویاهای دست نیافتنی ۴ نفر (یک پسر. یک جی اف. یک رفیق. و یک مادر) چگونه و چگونه موجب هلاکت و نابودی شان میشه و به بهترین شکل ممکن به پایان میرسه این مرثیه!! و همچنین به این موضوع اشاره داره که چگونه به انسان ها موقعی که نیاز ندارن توجه میشه و موقعی که نیاز مند ذره ای توجه و حمایت هستن بی توجهی میشه!! دیدن این قرص ترا اصلا توصیه نمیشه اگر که اعصابتون رو دوست دارین وچشمتون رو روی حقایق بستین! لخت ترین و تلخ ترین و وحشی ترین و برای بنده تاثیر گذار ترین فیلم تاریخ!! نمره: قشنگ ترین فیلم تاریخ :(( ۰۰ پاسخ
پس بالاخره شما هم این فیلم غریب رو دیدی… موسیقی فیلم جادوییه. حتی بدون فیلم هم موسقی رو گوش کنی حالت یه جوری میشه! کارگردانی و فیلم برداری هم که حرف نداره! در کل یکی از خاص ترین فیلم های تاریخه… ۰۰
مخلصم عزیزم! شیرینی نفری هرکدومتون یه ماچ ——————————————— حالا واسه اینکه اسپمفا نشه: این ترانسفورمرز خدایی حقش نیست این همه فروش -__- ۴ تا قسمت عین همدیگه اومدن و ملتم عین گلابی میرن پول سینما میدن و خر کیف میشن به نظرم سیاره میمون ها با اینکه بر پایه جلوه های ویژه ساخته شده چون که معنا گراست ارزشش هزار برابر بیشتر از یه بول شیت مثل ترانسفورمزه :-| ۰۰
ممنون از بردیا ی عزیز… بشدت منتظر سیاره ی میمون ها و مال فیسنت به علاوه ی ربات های دوست داشتنی هستم :X این هفته فیلم و سریالی نگاه نکردم چون همش یا خواب بودم یا بازی میکردم!! ۰۰ پاسخ