بازگشت تلتیل در لباسی نو
خانه » نقد و بررسی » نقد و بررسی بازی
کارمندان سابق Telltale عنوانی ساختهاند که به سرعت همه را شیفته خودش کرد! آیا بازی Dispatch لایق این همه تعریف و تمجید است؟ با بررسی بازی Dispatch همراه بخش نقد و بررسی بازی از رسانه دنیای بازی باشید.
پیش از تجربهی Dispatch امید چندانی نداشتم. بازیهای ادونچر اینترکتیو سال هاست که به پرفروغی قبل نیست و بازیهای تعاملی که در چند سال اخیر تجربه کردم، به نزدیکی فصلهای اولیه The Walking Dead و البته بازی The Wolf Among Us نمیرسیدند. اما Dispatch در نهایت تمام تردیدم را از بین برد و تبدیل به عنوانی شد که من را متعجب کرد.
توسعهدهنده بازی یعنی AdHoc Studio توسط ۴ نفر از اعضای سابق Telltale تاسیس شده و Dispatch در واقع اولین بازی این استودیو محسوب میشود. بازی دیسپچ در مراسم گیم آواردز سال گذشته معرفی و با حضور صداپیشگانی نام آشنا باعث زوم شدن توجهات روی خودش شد. از کجا شروع کنیم؟ قطعا داستان، پس با ادامه بررسی بازی Dispatch همراه من باشید.
داستان در مورد فردی به نام رابرت رابرتسون (با صداپیشگی آرون پال) است و ما قصه نسل سوم خانوادهای معمولی بدون قدرتهای خارقالعاده را دنبال میکنیم که با استفاده از یک Mech عظیم به ابرقهرمانی تحت عنوان Mecha Man تبدیل شدند. رابرت رابرتسون در نبردی سهمگین با شراود و دارودستهاش، شکست خورده و Mechاش نابود میشود و امیدش را برای ابرقهرمان بودن از دست میدهد.
سپس او به عنوان Dispatcher به سازمان SDN ملحق میشود و وظیفهی مدیریت و هدایت گروهی به نام تیم Z را بر عهده میگیرد. اما تیم رابرت یک گروه معمولی از ابرقهرمانان نیست. تیم Z مجموعهای از خلافکاران سابق است که پس از سختیهای فراوان مجبور شدهاند برای گذران زندگی به یک شغل روزمره روی بیاورند. همین که رابرت کار جدیدش را آغاز میکند، آنها شروع به مسخره کردن او میکنند، عمدا عملکرد ضعیفی نشان میدهند و بارها از انجام وظایفی که او به آنها محول میکند سر باز میزنند.
البته که رابرت همواره در برابر این گروه همیشه ناراضی و سرکش میایستد و تلاش میکند آنها را فراتر از چیزی ببرد که خودشان تصور میکند. در طول فصل بازی، رابرت روابطی با اعضای تیم شکل داده و گزینههای زیادی برای اینکه با چه کسی و چگونه تعامل کنید، در اختیار دارید تا مشخص شود که آیا رابرت میتواند حتی بدون Mech خود یک فرد تاثیرگذار باشد؟ یا اینکه سرنوشت این این تبهکاران از قبل نوشته نشده و قابلیت اصلاح شدن دارند؟
داستان بازی با ظرافت به تراژدیها و تضادهای زندگی میپردازد. Dispatch مخاطب را به ماجرایی سرشار از کمدی میبرد، در حالی که اهمیت اعتماد، دوستی و احترام متقابل را نشان داده و داستانی درگیرکننده را به نمایش میگذارد که مدام من را مشتاق به ادامه دادن کرد.
حال و هوای کمدی در جایجای داستان و روایت به خوبی قرار گرفته و بازی میداند که کجا از چه شوخیهایی استفاده کند. رفرنسهای زیادی در بازی به کار گرفته شده تا بار کمدی بازی را فراتر از حد خودش ببرد. Dispatch در طول بازی پر است از دیالوگهای بهروز و شوخیهای بیپرده، اما در عین حال لحظات عمیقی را به نمایش میگذارد.
بازی نشان میدهد که پشت همهی خندهها، شوخیها و دستانداختنها، تیمی وجود دارد که به شیوهی خاص خود برای یکدیگر اهمیت قائلند. نویسندگی Dispatch به خوبی انجام شده و با وجود اینکه پر از توهینها و شوخیهای جنسی است، توانسته تمام آنها را به بهترین شکل ارائه کند تا خودش را جدا کند و حالت بیارزش به خودش نگیرد.
بازی دیسپچ شامل ۸ اپیزود است و هر اپیزود بازی حدود یک ساعت طول میکشد. بازی دارای کاتسینهایی با کیفیت و صدالبته آرت دایرکشن فوقالعاده است. آرتاستایل بازی دقیقا همان چیزیست که باید باشد و یادآور انیمیشن محبوب Invinsible است. هنگام فرایند Dispatch یا همان اعزام، سکوت جایی ندارد و کارکترهای تحت کنترلتان با یکدیگر در تعاملند و داستان همیشه در حال ادامه پیدا کردن است. این یکی از مهمترین دلایل جذاب ماندن بازی در طول گیمپلی اعزام و مدیریت تیم است.
در ادامه بررسی بازی Dispatch به گیمپلی آن میپردازیم. این عنوان اساسا از دو بخش تشکیل شده است: یک بخش شامل فیلم تعاملی و یک بخش هم شبیهساز مدیریت تیم از نمای بالا. در بخش اول، این قسمتها که کنترل مستقیم شخصیت در دست بازیکن نیست و تنها میتوان از طریق QTEها و گزینههای تصمیمگیری بر اعمال او تاثیر گذاشت. البته که در این بازی انتخاب هیچکدام از گزینهها نقش یک گزینه را ندارد و اگر انتخابی نکنید، بازی یکی از گزینههای پیشرو را برای شما انتخاب میکند.در اپیزودهای نخست، زمان بیشتری صرف بخش فیلم تعاملی میشود تا اعزام ابرقهرمانان. البته که هر دو بخش ارزشهای خاص خود را دارند و به شکلی جذابی به یکدیگر گره خوردهاند.
در بخش دوم یعنی حالت اعزام، تیم در اختیار شما قرار گرفته و باید با استفاده از آنها مشکلات شهر لسآنجلس را حل کرده و به جنگ با جنایت بروید. اغلب هر چند ثانیه یک بار، ماموریت تازهای روی نقشه میبینید و باید قهرمان یا قهرمانان را اعزام کنید. با کلیک روی هر ماموریت، به شما گفته میشود که این ماموریت چه خصوصیتهایی را طلب میکند و از این طریق متوجه میشوید که کدام قهرمان احتمال موفقیت بالاتری در این ماموریت دارد.
در ابتدا هر قهرمان خصوصیات و Statهای متفاوتی با دیگر قهرمانان دارد. مثلا برخی در مبارزه خوب هستند و برخی هوش بالایی دارند یا کاریزماتیک هستند. هر ماموریت در عبارت توضیحی مستقیما به شما نمیگوید که دقیقا چه Statهایی برای موفقیت لازمند و بیشتر روی واژگان کلیدی تمرکز میکند. پس از چندین بار آزمون و خطا با این گیمپلی تا حدود خیلی زیادی آشنا میشوید و دستتان میآید که چه قهرمانانی را به کدام نوع از ماموریتها بفرستید.
قهرمانان وقتی سربلند از ماموریت خود بازگردند، XP میگیرند و شما با استفاده از XP میتوانید آنان را آپگرید کنید. آپگرید Statها کاملا دست خودتان است و میتوانید تصمیم بگیرید که تمام آپگریدها را در Statهای بهتر قهرمانان بکار برده و یک یا دو جنبه آنان را کامل ارتقا دهید، یا اینکه بالانس برقرار کرده و تمامی Statهای قهرمانان را ارتقا دهید.
هر یک از این قهرمانان شامل دو قدرت منحصر به فرد هستند که یکی از آنان در اوایل بازی در اختیار آنها قرار گرفته و برای قدرت دوم، باید آنها را به ماموریت تعلیم بفرستید. برای مثال کاراکتر Sonar اگر یک بار در ماموریت خود شکست بخورد، میتواند دوباره ماموریت را تکرار کند.
رابرت همچنین میتواند سابقه خود در کار با کامپیوتر را به کار بگیرد. در هر اپیزود از بازی Dispatch تعدادی مینیگیم هک وجود دارد. در این مینیگیمها باید یک شی شبیه به تاس DnD را در محیطی حرکت دهید و به مقصد مشخص برسید.
در ابتدا، این مراحل سادهاند و کافی است به Node های قفلشده بروید و جهتهایی را که روی صفحه نشان داده میشود وارد کنی تا مسیر باز شود. هرچقدر که در بازی پیشرفت کنید، این مراحل پیچیدهتر میشوند. برای مثال محدودیت زمانی اضافه میشود و باید سریعتر عمل کنید. برخی سیستمها پروتکلهای ضد هک دارند و توپهای نارنجی را برای شکست شما میفرستند.
هرچند این مینیگیمهای هک تنوعی به Dispatch میدهند، اما مشخصا بخش نسبتا ضعیف بازی هستند و این موضوع در فصلهای پایانی مشهودتر از همیشه ظاهر میشود. خوشبختانه بسیاری از این مینیگیمها اختیاریاند و آنهایی که اجباری هستند، حداقلهای کافی را دارند.
صدای آرون پال به بهترین شکل روی نقش رابرت نشسته و اجرای فوقالعاده او در تکتک لحظات بازی نفسگیر است. کرکتر Blonde Blazer با صداپیشگی Erin Yvette اجرا شده که سابقه صداگذاری در بازی هورایزن و هیدیس ۲ را داشته و در این بازی نیز عملکردی درخشان دارد.
همچنین شخصیتهایی با صداگذاری یوتوبرهایی مثل Moist Critical و Jacksepticeye حضور دارند که انتخابی هوشمندانه و ادای احترام به جامعه گیمرها است. جفری رایت که هیچ نیازی به تعریف و تمجید ندارد، صداپیشگی Chase را بر عهده گرفته و همچنین لارا بیلی روایت احساسی و مسیر رستگاری Invisagal را با صدای خودش به مرحله دیگری برد.
AdHoc Studio در بخش موسیقی واقعا سنگ تمام گذاشته و موسیقیهای لایسنسی هر اپیزود با دقت تمام انتخاب شدهاند. معمولا در انتهای هر اپیزود از بازیهای اپیزودی، چند ثانیه از اپیزود بعدی بخش میشود تا بازیکن را مشتاق تجربه اپیزود بعدی کند، اما در بازی Dispatch یک موزیک فوقالعاده در انتهای هر اپیزود درنظر گرفته شده تا بازیکن را میخکوب خودش کند.
بازی Dispatch یکی از بهترین بازیهای ابرقهرمانی و البته تعاملی است که در سالهای اخیر منتشر شده. این بازی فرمولی خستهکننده را به بلوغ رساند و گیمپلی اعزام افراد را به لذتبخشترین شکل ممکن ارائه شده است. صداپیشگی، موزیک، آرت دایرکشن و روایت Dispatch نفسگیر و خیرهکننده است. شاید تصور کنید که این عنوان بیشتر از لیاقتش مورد تعریف و تمجید قرار گرفته، اما قطعا با تجربه آن نظرتان عوض میشود.
این بود بررسی بازی Dispatch، ممنون از همراهی شما مخاطبان حرفهای رسانه دنیای بازی.
1 دیدگاه ثبت شده است
بازی و نقد هر دو عالی
برای اطلاع از جدیدترین اخبار، نقد و بررسیها و ویدیوهای اختصاصی، ما را در شبکههای اجتماعی دنبال کنید. همراه شما هستیم.