داستان سری بازی Death Stranding داستان سری بازی Death Stranding
در ۱۴۰۴/۰۵/۱۴ , 21:00:00

داستان سری بازی Death Stranding

0
در ۱۴۰۴/۰۵/۱۴ , 21:00:00

بازی Death Stranding، آخرین اثر «هیدو کوجیما» است که با یک گیم‌پلی خاص و داستانی شنیدنی توانسته است طرفداران زیادی پیدا کند. داستان بازی در دنیایی پساآخرالزمانی جریان دارد که به دلیل رویداد مرموزی به نام Death Stranding دچار فروپاشی شده است. داستان این بازی پیچیده، فلسفی و پر از استعاره‌های عمیق درباره زندگی، مرگ و ارتباط انسان‌ها در دنیای مدرن است. در ادامه با بررسی داستان سری بازی Death Stranding همراه سایت دنیای بازی باشید.

داستان بازی Death Stranding

داستان بازی Death Stranding در یک جهان متفاوت رخ می‌دهد. جهانی که در آن اتفاقات عجیب باعث شده است تمدن انسان‌ها دست‌خوش تغییر شود. منظور از اتفاقات عجیب، یک‌سری انفجارات مهیب است که به دلایل ناشناخته در سرتاسر کره زمین رخ داد. بعد از گذشت زمان، انسان‌ها متوجه شدند داستانی پیچیده و فراطبیعی پشت این انفجارها وجود دارد. انسان‌ها فهمیدند زمانی که دنیای «مرگ» و «زندگی» به هم متصل می‌شوند، این انفجارها که به اصطلاح (Voidout) «باطل شدن» نام دارند، رخ می‌دهند.

انفجارهای «وید اوت» نتیجه Death Stranding هستند. در واقع «دث استرندینگ» یک فاجعه یا مصیبت نیست. می‌توان گفت «دث استرندینگ» مثل یک دوره طبیعی است که از جایی شروع می‌شود و بلایای وحشتناکی نازل می‌شوند و در جایی به پایان می‌رسد. «دث استرندینگ» باعث شده که مرز بین دنیای زندگان و مردگان شکسته شود و موجودات اسرارآمیز و تهدیدآمیز از دنیای مردگان به دنیای زندگان وارد شوند.

دنیای مردگان در جهان «دث استرندینگ» (Beach) نام دارد. سازوکار بیچ کمی پیچیده‌تر از دنیای مردگان است. بیچ درواقع مثل یک برزخ می‌ماند که در آن زمان معنایی ندارد.

یکی دیگر از عواقب «دث استرندینگ» بارش باران مرگباری به نام «تایم فال» است. قطرات این باران به هر چیزی که برخورد کند باعث پیر شدن آن می‌شود و در نهایت این باران مرگبار، آن‌ها را به دنیای مردگان یعنی بیچ می‌فرستد.

داستان کامل بازی Death Stranding

شخصیت اصلی داستان بازی Death Stranding، «سم پورتر بریچز» یک جوان خیّر و سخت‌کوش است که در این دنیای آخرالزمانی کوجیما، نقش یک «پورتر» یا همان پیک را دارد. او وظیفه دارد بسته‌ها و محموله‌ها را از یک نقطه به نقطه دیگر در این دنیای خطرناک حمل کند.

سم یک انسان معمولی نیست. درواقع این پیک کاربلد ما، با یک نفرین همراه است. نفرینی به نام (Dooms) که باعث شده است سم ارتباط قوی‌تر و محکم‌تری با دنیای بیچ داشته باشد. این نفرین فقط متوجه سم نیست و بسیاری از انسان‌های دیگر درگیر این رنج آخرالزمانی شده‌اند. افرادی که به «دومز» نشانه‌های مخصوص خودشان را دارند. به عنوان مثال اگر به موجودی از دنیای مردگان نزدیک شوند، می‌توانند وجود آن را حس کنند. این افراد همیشه کابوس می‌بینند و به همین دلیل بیماری‌های روانی هیچگاه دست از سر آن‌ها بر نمی‌دارند.

در کنار مقاله تایم لاین داستانی بازی Death Stranding بخوانید:

نقد و بررسی بازی Death Stranding 2: On the Beach [پرونده+ بررسی ویدیویی]

نقد و بررسی بازی Death Stranding 2: On the Beach

سم همچنین در داستان بازی Death Stranding یک (Repatriate) «بازگشته» است. این ویژگی به سم کمک می‌کند تا از برزخ بیچ، ریسمان روح خودش را پیدا کند و به زندگی بازگردد. در ابتدای قسمت اول بازی وقتی سم محموله خودش را تحویل داد، با دو تن از افراد دیگر به یک ماموریت دیگر رفت تا جسدی را خارج از مرکز فرماندهی ببرند. در میان راه یک وید اوت رخ می‌دهد. سم به دلیل ویژگی «بازگشت» خود توانست از آن جان سالم به در ببرد.

بعد از این که سم از وید اوت جان سالم به در برد. متوجه می‌شویم که موجودات ترسناکی به نام «بی‌تی»‌ها با جذب بدن مردگان می‌توانند خودشان را تکثیر کنند. بی‌تی‌ها یا همان (Beach Things) موجودات مرده‌ای هستند که در دنیای زنده‌ها گیر افتاده‌اند و نتوانستند وارد دنیای بعدی شوند.

 رشد و تکثیر بی‌تی‌ها البته همیشه با یک انفجار وید اوت همراه است. انفجار وید اوت باعث مرگ بسیاری شده و در نتیجه بی‌تی‌ها تکثیر می‌شوند. راه‌حل شکستن این چرخه مرگبار، سوزاندن اجساد است. یکی دیگر از راه‌حل‌هایی که منجر به ادامه تمدن بشری شده است، فاصله گرفتن انسان‌ها و جوامع از یکدیگر است. به همین دلیل، شغل سم الان رونق بیشتری دارد و باعث اتصال این جوامع و گروهای مردمی شده است.

همانطور که گفتم، بعد از اینکه وید اوت اتفاق افتاد و سم از دنیای مردگان بازگشت، خودش را در مرکز فرماندهی دید. بعد از وید اوت، فردی به نام «ددمن» او را به سنترال نات‌سیتی آورد و به سم توضیح داد که مادرخوانده سم، که آخرین رئیس‌جمهور آمریکا است می‌خواهد قبل از مرگ، فرزندش را ببیند.

تایم لاین داستانی بازی Death Stranding

رئیس‌جمهور آمریکا از سم می‌خواهد که با کمک «آملی» این کشور را دوباره متحد و راه‌های اتصال مراکز مهم را به یکدیگر هموار کند. بعد از مرگ رئیس‌جمهور، سم جنازه او را به مرکز دفن اجساد می‌برد. زمانی که سم جسد را می‌سوزاند، تراکم (chiralium) «کایرالیوم» در هوا بیشتر می‌شود و این پدیده باعث یک تایم‌فال وحشتناک رخ دهد. بعد از این اتفاق ددمن از سم می‌خواهد که «بی‌بی» خودش را بسوزاند. «بی‌بی‌»‌ها درواقع نوازادانی در محفظه‌های امنی هستند که به پورترها کمک می‌کند تا از چنگال موجودات خطرناک دنیای بیچ دور بمانند.

سم بی‌بی خودش را نمی‌سوازند و در عوض خودش را به آن متصل می‌کند. سم بعد از اتصال، با خاطرات مبهمی در داستان بازی Death Stranding روبه‌رو می‌شود. خاطرات و فلش‌بک‌هایی که جلوتر به آن اشاره خواهم کرد. ددمن به سم هشدار می‌دهد که دومزها نباید به بی‌بی‌ها متصل شوند و این کار عواقب جبران‌ناپذیری دارد.

تایم لاین داستانی بازی Death Stranding

بعد از همه این جریانات، سم فراخونده می‌شه تا رئیس‌جمهور جدید آمریکا را ببیند. «آملی» دختری در لباس قرمز رنگ، می‌خواهد رویای مادرش که متحد کردن آمریکا بود را به واقعیت بدل کند. آملی توانست تا تعدادی از شهرهای مهم آمریکا را زیر بیرق خودش دربیاورد اما بعضی از گروه‌ها مقاومت کردند و حتی جلوی او ایستادند.

یکی از این گروه‌ها در «اج نات سیتی» ساکن هسند و  توسط «هومو دیمن‌ها» کنترل می‌شوند. هومو دیمن‌ها رهبری به نام «هیگز» دارند که با اعمال قدرتش توانست آملی را گروگان بگیرد. آملی از سم می‌خواهد که به کمک او بیاید و شهرهای باقی مانده آمریکا را با هم متحد کند.

کشور آمریکا پر بود از ترمینال‌هایی که به سنترال نات سیتی متصل بودند. این اتصال به دلیل اتفاقات مختلفی قطع شدند و اکنون سم وظیفه دارد به وسیله کایرالیومی که در اختیار دارد دوباره سیستم آن‌ها را به بخش مرکزی متصل کند. این کار باعث می‌شود شهرها دوباره در کنار هم رشد و پیشرفت کنند.

در پورت‌نات سیتی سم با هیگز روبه‌رو می‌شود. هیگز از تمام قدرتش برای فراخواندن یک بی‌تی استفاده می‌کند تا سم را از پای درآورد. اما خوشبختانه ددمن، قبل‌تر به سم گفته بود که خون سم تأثیر مخربی روی بی‌تی‌ها دارد. پس او، آن بی‌تی عظیم‌الجثه را نابود می‌کند و مصمم‌تر از همیشه به راه خود ادامه می‌دهد.

سم برای رسیدن به غرب نیاز دارد تا با کشتی مسافتی را طی کند. پس از دختر زیبای روی اول بازی یعنی «فرجایل» کمک می‌خواهد. فرجایل مثل سم یک پورتر است اما زیر نظر دولت مرکزی کار نمی‌کند. بلکه برای خودش یک شرکت دارد و به کسانی که به پورتر بریجز اعتماد ندارند، خدمات می‌رساند.

در کنار مقاله داستان کامل بازی Death Stranding بخوانید:

مصاحبه با لودویگ فورسل: تجربه همکاری با هیدئو کوجیما از زبان آهنگساز بازی Death Stranding

لودویگ فورسل

فرجایل در مسیری که با سم همراه است توضیح می‌دهد که بیچ، یک دنیای واحد نیست. هرکس بیچ خودش را دارد اما مقدار تسلط افراد بر روی آن متفاوت است. به عنوان مثال فرجایل از بیچ برای تلپورت و جابه‌جایی‌های سریع استفاده می‌کند. یا به عنوان مثال هیگز شیطان‌صفت می‌تواند با استفاده از بیچ خودش، بی‌تی‌ها را کنترل کند.

بعد از کلی صحبت و درد و دل کردن فرجایل و سم از هم جدا می‌شوند و سم به سمت مأموریت‌های خودش می‌رود. در همین حین ، فردی مشکوک یک بسته را به سم تحویل می‌دهد تا آن را به فرجایل تحویل دهد. دیری نمی‌گذرد که فرجایل و سم متوجه می‌شوند آن محموله یک بمب اتم است و کسی که آن بسته را به سم داده، کسی نیست جز هیگز نفرت‌انگیز.

سم بمب را به دریا می‌برد تا جلوی نابودی کامل شهر را بگیرد و خوشبختانه موفق می‌شود. بعد از این اتفاق فرجایل راز تنفرش از هیگز را به سم می‌گوید و آن دو هم‌قسم می‌شوند تا هیگز ناپاک را از بین ببرند.

داستان بازی Death Stranding

بعد از رسیدن سم به سَوت‌نات سیتی، ارتباط سم و آملی قطع می‌شود و سم برای پیدا کردن منشأ اختلا به بیرون از پناهگاه می‌رود و متوجه می‌شود که یک طوفان بزرگ در جریان است. طوفانی که سم را به داخل خودش می‌کشد. پس از مدتی سم بیدار می‌شود اما در جایی که هیچ چیز شبیه دنیای قابل درکش نیست. او به جنگ جهانی اول برده شده، تانک‌ها اطرافش را پر کرده‌اند و سربازها مدام به سمت یکدیگر شلیک می‌کنند.

اینجا جایی است که سم برای اولین بار با «کلیفورد»، شخصیتی که بی‌بی سم قادر به دیدنش از طریق فلش‌بک‌ها بود، ملاقات می‌کند. معلوم می‌شود که کلیفورد بی‌بی سم را می‌خواهد و حاضر است از ارتش کوچک سربازان اسکلتی خود برای رسیدن به پس گرفتن آن استفاده کند. سم با مبارزه از چنگال این شخصیت مرموز داستان بازی Death Stranding فرار می‌کند، اما متوجه می‌شود که در دنیای واقعی تنها چند ثانیه از زمانی که سم در حال جنگ با افراد کلیفورد بوده، گذشته است.

سم با درخواست «ماما» به یکی دیگر از مراکز و ترمینال‌های مهم می‌رسد. سم در این ترمینال جدید یک بچه بی‌تی می‌بیند که بالای سرش شناور است. ماما آن بچه بی‌تی را بغل می‌کند و به سم می‌گوید این نوزاد من است.

داستان ماما در داستان بازی Death Stranding طولانی و غم‌انگیز است. به طور خلاصه باید بگم که ماما زمانی که در بیمارستان بستری و در حال زایمان بوده است، تروریست‌ها به بیمارستان حمله می‌کنند و آن زن بیچاره زیر آوار گیر می‌افتد. در این حمله نوزاد ماما می‌میرد و ماما از طریق بندناف یک بی‌تی به فرزند مرده‌اش متصل می‌شود.

در کنار داستان بازی Death Stranding بخوانید:

بیوگرافی هیدئو‌ کوجیما

بیوگرافی هیدئو‌ کوجیما

بعد از مطلع شدن از سرگذشت ماما، او به سم اطلاع می‌دهد که چگالی کایرالیوم اکنون بسیار بیشتر از حد انتظار او است. زمانی که سم هر ترمینالی را به شبکه مرکزی متصل می‌کند، انتشار ذرات کایرالیوم را افزایش می‌دهد که این موضوع در نهایت می‌تواند باعث یک رویداد Stranding می‌شود. ماما هشدار می‌دهد که اگر سم به اتصال ترمینال‌ها به شبکه مرکزی ادامه دهد، ممکن است در واقع باعث یک Death Stranding دیگر شود.

ماما به سم تجهیزات جدید می‌دهد تا در ادامه مسیرش بتواند به سلامت وظیفه خودش را به پایان برساند. اما تجهیزات جدید نیازمند یک‌سری تنظیمات مهم هستند که فقط به دست «لاکنه» بر می‌آید. تجهیزاتی که سم برای متصل کردن ترمینال‌ها به شبکه مرکزی استفاده می‌کند، Q-Pad نام دارد و ماما فقط توانسته است بخش سخت‌افزاری آن را درست کند. ماما Q-Pad‌های جدید را به سم می‌دهد و از او می‌خواهد که برای رفع مشکلات نرم‌افزاری راهی کوهستان شود.

داستان سری بازی Death Stranding
ماما در داستان سری بازی Death Stranding

لاکنه به سم کمک نمی‌کند و جلوی اتصال کوهستان به شبکه مرکزی را می‌گیرد زیرا لاکنه به پورتر بریجز و دولت مرکزی اعتماد ندارد، سم برای اینکه ثابت کند قابل اعتماد است، ماما، را پیش لاکنه می‌برد. از آنجایی که ماما و لاکنه خواهر هستند، سم فکر می‌کند که می‌تواند به وسیله ماما، لاکنه را قانع کند. در مسیر حرکت به کوهستان، هیگز دوباره جلوی سم ظاهر می‌شود و با یک بی‌تی غول‌پیکر که به شکل شیر است، جلوی او را می‌گیرد. اما سم از دست آن موجود شیطانی فرار می‌کند.

لاکنه به در خواست خواهرش در حال مرگش یعنی ماما Q-Pad‌های سم را درست می‌کند. لاکنه حدس می‌زد که Q-Pad‌های سم دستکاری شده‌اند و کسی از داخل کدهای آن را دستکاری کرده است. سم بعد از اینکه ترمینال کوهستان را آنلاین می‌کند، به اتاق می‌رود تا استراحت کند و وقتی خواب بیدار می‌شود، می‌بیند که بی‌بی‌اش، که حالا با محبت او را «لو» صدا می‌زند، گم شده است.

ددمن یکدفعه ظاهر می‌شود و به سم اطلاع می‌دهد که در حالی که بی‌بی‌ها قرار بود پلی بین دنیای زندگان و دنیای دیگر یعنی همان بیچ باشند، لو با تبدیل شدن به یک نوزاد واقعی، بیش از حد به دنیای زندگان نزدیک شده است و این موضوع بسیار خطرناک است. ددمن هشدار می‌دهد که اگر لو نتواند عملی برای تنظیم مجدد این فرآیند انجام دهد، در عرض چند روز از کار خواهد افتاد. سم، لو را به ددمن تحویل می‌دهد تا بتواند آزمایشات نهایی خودش را روی او انجام دهد.

بعد از اینکه سم بدون بی‌بی‌اش چند مأموریت انجام می‌دهد، با ددمن قرار ملاقاتی در شمالی‌ترین بخش کوهستان می‌گذارد. این ملاقات خوب پیش نمی‌رود و هر دو در طوفانی گرفتار می‌شوند که منجر به ملاقات دیگری با دوست خوبمان کلیفورد آنگر می‌شود. سم که خود را در دنیایی کابوس‌وار با حال و هوای جنگ جهانی دوم می‌بیند، به سرعت با بی‌بی تازه تنظیم‌شده‌اش که حالا روی ددمن هم اثر گذاشته، دوباره متصل می‌شود. سم یک بار دیگر با کلیفورد روبرو می‌شود و در این درگیری موفق می‌شود پلاک شناسایی کلیفورد را به دست آورد.

بعد از کلی اتفاق او در اتاق خصوصی‌اش از خواب بیدار می‌شود، جایی که ما کلی راز می‌فهمیم، از جمله اینکه چه اتفاقی برای همسر و فرزند سم افتاده است. همسر و فرزند سم طی یک اتفاق ناخوشایند در یک انفجار وید اوت از دنیا رفته‌اند.

داستان سری بازی Death Stranding

وقت آن رسیده که سم به «هارتمن»، یکی از اعضای بریجز که در مورد بیچ تحقیق می‌کند، سر بزند. بیچ، همانطور که هارتمن توضیح می‌دهد، فضایی است که توسط روح فرد ایجاد می‌شود. بیچ‌ها توسط اعتقادات، مذهب، فلسفه و غیره یک فرد شکل می‌گیرند و وقتی شخصی می‌میرد، بیچ او اساساً به عنوان راهرویی عمل می‌کند که او را به طرف دیگر متصل می‌کند. به اصطلاح، نوعی برزخ.

هر شخص بیچ منحصر به فرد خودش را دارد، اما اگر تعدادی از مردم همزمان بمیرند، بیچ‌های آنها در چیزی که به عنوان یک «میدان استرند» (Strand Field) شناخته می‌شود، در هم تنیده می‌شود. این توضیح پشت آن میدان‌های نبرد جنگ جهانی است که سم، کلیفورد را در آنجا می‌دید. آن مکان‌ها بیچ بودند. چیزی که فرجایل برای تله‌پورت از آن استفاده می‌کند، در واقع بیچ او است.

چرا هارتمن اینقدر درباره بیچ‌ها می‌داند؟ خب، او رابطه بسیار نزدیکی با بیچ دارد، زیرا هر ۲۱ دقیقه به مدت سه دقیقه می‌میرد. او هر بار دوباره زنده می‌شود، اما این پدیده به او اجازه می‌دهد تا روزی ۶۰ بار بیچز را کاوش کند تا همسر و فرزند مرده‌اش را پیدا کند و دوباره به آنها بپیوندد. در زمانی که سم او را ملاقات می‌کند، هارتمن ۲۱۸۵۴۹ بار به بیچز رفته است.

سم با جسد غیرمتلاشی ماما بر پشتش، به همراه یک بند ناف مرموز که ددمن از او می‌خواهد به هارتمن بدهد تا آن را بررسی کند، به سراغ این دانشمند خوش‌قلب می‌رود. بعد از چند تحویل و مأموریت و اتصال اتصال ترمینال‌ها به شبکه مرکزی، متوجه می‌شویم که بند ناف در واقع متعلق به «بریجت استرند» یا همان مادر خوانده سم بوده و این بند ناف کلید رمزگشایی از دث استرندینگ است. هارتمن نتیجه می‌گیرد که این بند ناف، به همراه بدن ماما، سلول‌هایی دارد که با کایرالیوم آغشته شده‌اند و به آنها اتصالی به بیچ می‌دهند و همچنین به آنها اجازه می‌دهند از جریان زمان فرار کنند.

در کنار داستان کامل بازی Death Stranding بخوانید:

جادوی گرافیک بازی Death Stranding 2 دستاویزی برای کاربران بریتانیایی شده است

گرافیک بازی Death Stranding 2

بند ناف، هارتمن را به این باور می‌رساند که بریجت استرند در واقع یک موجود منقرض‌شده (EE) بوده و آملی، که دختر او است، ممکن است خودش نیز یک موجود منقرض‌شده باشد. بعد از این توضیحات سم به سمت غرب حرکت می‌کند تا آخرین ترمینال‌ها را آنلاین کند و آملی را نجات دهد. پس از عبور از یک گودال قیر غول‌پیکر، سم بالاخره به مقصد خود در ساحل غربی می‌رسد و هدف خود برای اتصال مجدد آمریکا را تکمیل می‌کند. در این مرحله است که هیگز دوباره با آملی ظاهر می‌شود و سم را به خاطر اتمام وظیفه‌اش تشویق می‌کند.

حالا که شبکه کایرال کامل شده، هیگز قصد دارد از آملی برای ادغام تمام بیچ‌های بشریت در یک بیچ واحد و ایجاد یک Death Stranding نهایی استفاده کند تا ششمین و ویرانگرترین رویداد انقراض را رقم بزند. بدیهی است که سم نمی‌تواند اجازه دهد این اتفاق بیفتد، پس یک مبارزه بزرگ با هیگز را آغاز می‌کند. پس از شکست بی‌تی غول‌پیکر هیگز، هیگز با آملی به بیچ فرار می‌کند.

داستان سری بازی Death Stranding

خوشبختانه، به لطف قدرت ویژه تله‌پورت فرجایل، سم می‌تواند هیگز را برای یک رویارویی نهایی با مشت دنبال کند. سم پس از شکست دادن هیگز و سپردن سرنوشتش به فرجایل، آملی را نجات می‌دهد. در ادامه وقتی فکر می‌کنیم همه چیز تمام شده است، معلوم می‌شود آملی در مورد چیزهای زیادی به سم دروغ گفته است.

کلیفورد به همراه «دای‌ هاردمن» که دست راست رئیس‌جمهور است و و بریجت استرند در بیچی که سم در آن است، ظاهر می‌شود. کلیف، دای هاردمن و بریجت را می‌شناسد و درخواست می‌کند که بی‌بی‌اش را پس بدهند. بریجت، کلیف را به سمت سم هدایت می‌کند، اما قبل از اینکه بتواند به سم برسد، آملی سم را از صخره‌ای به پایین هل می‌دهد. سم در یکی از ترمینال‌ها دوباره بیدار می‌شود. سپس او به سمت شرق برمی‌گردد. درست قبل از اینکه به مقصد برسد، طوفانی آشنا از راه می‌رسد و او برای آخرین رویارویی با کلیفورد می‌رود.

سم پس از شکست دادن او برای آخرین بار، بالاخره حقیقت را می‌فهمد: کلیفورد در واقع آنقدرها هم آدم بدی نیست. او یک قهرمان جنگ، یک پدر مهربان و یک شوهر دلشکسته بود که وقتی فرزندش را پس از به کما رفتن همسرش به بریجت استرند سپرد، به او دروغ گفته شد. سم در واقع پسر کلیفورد است، و همچنین بی‌بی‌ای است که کلیف تمام این مدت به دنبالش بوده است.

دای‌ هاردمن، سربازی که تحت فرمان کلیفورد خدمت می‌کرد، تلاش کرد تا به کلیف فرصت دهد تا او و نوزادش را نجات دهد، اما کلیفورد دستگیر شد و در نتیجه بریجت به دای هاردمن دستور قتل او را داد. متأسفانه، یک گلوله اشتباه به بی‌بی برخورد می‌کند و آن را به بیچ می‌فرستد، جایی که آملی توانست آن را احیا کند و به دنیای زندگان بازگرداند.

این نه تنها زخم معده دردناک سم، بلکه ارتباط او با بیچ، توانایی او در بازگشت به زندگی و رابطه‌اش با آملی را نیز توضیح می‌دهد. اگرچه سم نوزاد دیگر نمی‌توانست به عنوان یک بی‌بی ایفای نقش کند، بریجت تصمیم گرفت او را به فرزندی بپذیرد و مانند فرزند خود بزرگ کند.

در زمان حال، سم بار دیگر به بیچسفر می‌کند تا از Stranding نهایی آملی جلوگیری کند. اما به جای پیدا کردن آملی، سم بریجت را پیدا می‌کند و و اینجاست که راز بزرگ را می‌فهمیم: آملی و بریجت یکی هستند. بریجت درواقع جسم و آملی در حقیقت روح است.

این دو با هم یک موجودیت را تشکیل می‌دهند، نیمی در دنیای فیزیکی و نیمی دیگر به بیچ بسته شده است. اما قبل از اینکه افشاگری‌های بیشتری رخ دهد، به سم حق انتخاب داده می‌شود. ششمین Stranding که به انقراض ختم می‌شود از قبل آغاز شده است. آیا سم می‌نشیند و تماشا می‌کند که این اتفاق می‌افتد، یا پیوند خود را با آملی قطع می‌کند و مانع رسیدن او به هدفش می‌شود؟

داستان سری بازی Death Stranding
داستان سری بازی Death Stranding

مشخص می‌شود که این یک انتخاب ساختگی است. تنها با در غلاف کردن اسلحه و انتخاب بغل کردن آملی می‌توانید از وقوع ششمین استرندینگ جلوگیری کنید یا حداقل آن را به تأخیر بیندازید. از همان ابتدا، آملی واقعاً نمی‌خواهد باعث انقراض شود. او که در نقش خود به عنوان یک موجودی که باید انقراض را جلو بیندازد، گیر افتاده است، به سم جوان نزدیک می‌شود و اصرار دارد که در زمان مناسب جلوی او را بگیرد، زیرا او تنها کسی است که می‌تواند. اما او می‌داند که انقراض اجتناب‌ناپذیر است و در نهایت فکر انتظار در بیچ برای هر چند صد هزار سال که به ذهنش خطور کند، به سرش می‌زند.

سم با بغل کردن او، به آملی یادآوری می‌کند که پیوند بین انسان‌ها برایش بیشترین ارزش را دارد و به همین دلیل، آملی سرنوشت تنهایی را می‌پذیرد و هر چقدر هم که طول بکشد تا به طور طبیعی منجر به انقراض شود، به بیچ تبعید می‌شود.

در کنار تایم لاین داستانی بازی Death Stranding بخوانید:

الهام گیم پلی بازی Death Stranding 2 از نسخه اول

الهام گیم پلی بازی Death Stranding 2 از نسخه اول

پس از این آغوش نجات‌بخش، سم در ساحل پرسه می‌زند و به کل داستان آملی و بریجت گوش می‌دهد. در نهایت، او به لطف تلاش‌های مشترک هارتمن، لاکنه، ددمن و فرجایل نجات می‌یابد و به دنیای زندگان بازگردانده می‌شود. آنها به لطف هفت‌تیری که دای هاردمن به ساحل آورده بود و حاوی خون سم در گلوله‌های هماتیک بود، موفق به ردیابی سم می‌شوند.

از آنجا، دای هاردمن رئیس جدید شهرهای متحد آمریکا می‌شود و سخنرانی افتتاحیه‌ای پر از ستایش‌های فراوان ایراد می‌کند که سم را معذب می‌کند. در همین حال، فرجایل به کار تحویل خود ادامه می‌دهد و فرجایل اکسپرس به اولین شرکت تحویل خصوصی تبدیل می‌شود که توسط UCA تأیید می‌شود. فرجایل همچنین فاش می‌کند که هرگز به هیگز شلیک نکرده است؛ در عوض به او حق انتخاب بین مرگ یا رها شدن در بیچ را داده است. او به سم پیشنهاد شغلی می‌دهد تا برای آخرین بار برایش کار کند، اما سم اصرار دارد که تنها بماند.

داستان سری بازی Death Stranding
دای هاردمن در تایم لاین داستانی بازی Death Stranding

پس از مراسم تحلیف ریاست جمهوری دای هاردمن، ددمن، بی‌بی سم را به او برمی‌گرداند. متأسفانه، لو در آستانه مرگ است و ددمن توضیح می‌دهد که برای جلوگیری از وقوع یک وید اوت، لو باید مانند هر جسد دیگری سوزانده شود. ددمن به سم تلویحاً می‌گوید که می‌توان لو را از غلاف بیرون آورد تا «ببیند چه اتفاقی می‌افتد»، اما همچنین به او هشدار می‌دهد که اگر این کار را انجام دهد، نقض مستقیم UCA خواهد بود.

سم که رسماً از UCA آزاد شده است، برای از بین بردن جسد لو به کوره جسد‌سوزی می‌رود، اما سخنان ددمن در سر سم طنین‌انداز می‌شود. او فرآیند سوزاندن لو را آغاز می‌کند، اما در آخرین لحظه قبل از اینکه لو تسلیم شعله‌های آتش شود، بی‌بی را می‌گیرد. حالا که سم کاملاً از UCA جدا شده است، ظاهراً آنها به عنوان پدر و فرزند به زندگی خود ادامه خواهند داد.

داستان سری بازی Death Stranding

در ادامه به داستان بازی Death Stranding 2 می‌پردازیم. سم پورتر بریجز، باربر بازنشسته، زندگی منزوی‌ای را در جنوب UCA به همراه دخترخوانده‌اش لو سپری می‌کند. فرجایل روال آرام آنها را قطع می‌کند تا به سم اطلاع دهد که شرکتی جدید به نام Drawbridge تأسیس کرده است که توسط UCA برای گسترش شبکه کایرال به مکزیک قرارداد بسته است.

فراجیل از سم می‌خواهد که از مرز سابق ایالات متحده و مکزیک عبور کند و ترمینال‌های شبکه کایرال بریجز را فعال کند، درست مانند کاری که در ایالات متحده انجام داد، با این انگیزه که هم سم و هم لو توسط UCA بخشیده شوند. سم در حالی که لو را اول به خدا و بعد به فرجایل سپرد، آن‌ها را ترک می‌کند.

سم پس از اتصال تمام مکزیک، به آزمایشگاهی به مدیریت بهترین دوست قدیمی‌اش ددمن می‌رسد و صدای ضبط شده‌ای را که از ددمن به جا مانده است، تماشا می‌کند. ددمن توضیح می‌دهد که او یک ناهنجاری در جنوب مکزیک به نام «پلیت گیت» کشف کرده است، که به عنوان پورتالی به استرالیا، جایی که دیگر بازماندگان Death Stranding در آن ساکن هستند، عمل می‌کند.

علاوه بر این، ددمن متوجه شد که به دلایل نامعلومی، به لو یک شماره شناسایی بی‌بی اختصاص داده شده که متعلق به یک بی‌بی از رده خارج شده است، به این معنی که لو در واقع در سیستم UCA ثبت نشده است. همچنین، ددمن فاش می‌کند که عمرش رو به پایان است و تصمیم گرفته است به بیچ خود سفر کند.

سم به خانه برمی‌گردد و متوجه می‌شود که توسط یک گروه مسلح ناشناس مورد حمله قرار گرفته است. در حالی که فرجایل موفق به زنده ماندن شد، لو زیبای ما از دنیا می‌رود. یک ماه بعد، زمانی که سم همچنان با مرگ لو دست و پنجه نرم می‌کند، فرجایل از او دعوت می‌کند تا برای درمان افسردگی‌اش، سوار کشتی او، DHV Magellan، شود تا از طریق «پلیت گیت» سفر کند تا بتوانند استرالیا را به شبکه کایرال متصل کنند. در همین گیرودار لو ناگهان به عنوان یک بی‌تی در غلاف بی‌بی سم بازمی‌گردد.

در کشتی، سم با خدمه‌ی فرجایل، «تارمن» کاپیتان کشتی، «دالمن» یک روح گیرافتاده در عروسک، «چارلی» که تنها یک کله مانکن است و «پرزیدنت» که رهبر شرکت کمک‌های عمومی خودکار است، ملاقات می‌کند. پرزیدنت توضیح می‌دهد که با اتصال تمام استرالیا به شبکه‌ی کایرال، تمامی «پلیت گیت»‌ها فعال می‌شوند که می‌توانند بقیه‌ی قاره‌های جهان را به هم متصل کنند.

داستان سری بازی Death Stranding

سم ماموریت خود را با Q-padهای خودش در قاره جدید آغاز می‌کند. سم با وصل کردن بی‌بی به خودش با خاطرات مبهم و عجیبی روبه‌رو می‌شود. اما فعلاً مشکل ما آن خاطرات نیستند بلکه بازگشت هیگز لعنتی از آن دنیا است، که فرماندهی ارتشی از «گوست مکز» را بر عهده دارد که بازماندگان استرالیایی را وحشت‌زده می‌کنند و همین موضوع مانع سم برای پیشرفت در مأموریتش می‌شود. هیگز می‌خواهد از سم و فرجایل انتقام بگیرد و با ربات‌های غول‌پیکرش تمام موانع را از سر راهش بر می‌دارد.

بعد از شکست ربات غول‌پیکر توسط سم، منطقه غرب به شبکه متصل می‌شود. بعد از شنیدن خبر برخورد سم با هیگز، فرجایل شک می‌کند که ممکن است هیگز لو را کشته باشد. سم بعد از این اتفاق به دنبال فردی به نام «رینی» می‌افتد. رینی هم به دومز مبتلا شده و هر موقع که بخواهد می‌تواند باران تایم فال را نازل کند. البته بارانی که رینی نازل می‌کند «کور فال» نام دارد ک قطرات این باران می‌تواند اثرات تایم فال را بهبود ببخشد. رینی برای ادامه مأموریت در استرالیا به گروه فرجایل می‌پیوندد. رینی البته حامله است و نوزاد او که هفت‌ماهه است، اصلا رشد نمی‌کند و قرار نیست به دنیا بیاید.

سم به مأموریتش ادامه می‌دهد تا اینکه در قسمت مرکزی با یک دیواری که از تار شکل گرفته است روبه‌رو می‌شود. سم توسط یک بی‌تی به درون دیوار کشیده می‌شود. سم وارد دنیای مردگان می‌شود. در این دنیای آشفته، این پورتر دل‌شکسته دختری می‌بینه که با بقیه متفاوت است. سم به دنبال او می‌افتد و در همین حین گروهی از افراد مسلح را شکست می‌دهد.

بعد از درگیری، سم به هوش می‌آید و یک تابوت در کنار خود می‌بیند. در این تابوت یک دختر خوابیده است که پوستش حاوی مقدار زیادی کایرالیوم است. کاپیتان کشتی با بررسی این دختر متوجه می‌شود که او قدرت‌هایی دارد که ورای این جهان است. فرجایل تصمیم می‌گیرد او را نگه دارد و نام این دختر را «تومارو» بگذارد.

در کنار تایم لاین داستانی بازی Death Stranding 2 بخوانید:

داستان کامل سری بازی اسپلینتر سل [پرونده]

داستان کامل سری بازی اسپلینتر سل [پرونده]
داستان سری بازی Death Stranding

تومارو قدرت‌های عجیبی دارد که به وسیله آن می‌تواند روند رشد چیزهایی که در اطرافش قرار دارند را بیشتر کند. به عنوان مثال می‌تواند باعث پوسیدگی پوست و پیر شدن آن شود. تارمن اعتقاد دارد که تومارو هر چه سریعتر باید به دنیای خودش بازگردد. تومارو بعد از شنیدن حرف‌های تارمن از کشتی خارج می‌شود و سم به دنبال او می‌رود. در مسیر با افراد هیگز روبه‌رو می‌شود و این بار تومارو با قدرت‌های خودش آن‌ها را تیکه پاره می‌کند.

تومارو بعد از صحبت‌های احساسی با سم به کشتی باز می‌گردد و سم در مأموریت جدیدش باید پناهگاه هارتمن را به شبکه متصل کند تا بتوانند از دانش و بصیرت هارتمن در این قاره جدید بهره ببرند. هارتمن به اعضا گروه اطلاع می‌دهد که بی‌بی‌ها تنها برای بالا بردن سرعت انتقال داده‌های دو دنیا استفاده می‌شدند و هدف از خلق آن‌ها، تنها به استفاده UCA برای کارهای تحقیقاتی خلاصه می‌شده است.

این بی‌بی‌ها از شکم مادران به کما رفته بیرون می‌آمدند و  بریجت پشت تمام این اتفاقات بوده است. بی‌بی‌ها برای اتصال شبکه کایرال بسیار ضروری بوده‌اند و از ده بی‌بی که برای این کار استفاده می‌شده، نه نفر ایشان قربانی این سیاست کثیف می‌شوند.

بی‌بی دهم به نظر می‌رسد همان بی‌بی سم است و داخل مدارک گفته شده که این بی‌بی سوزانده شده است. سم برای اطلاعات بیشتر به پایگاه یک دکتر فرستاده می‌شود که وظیفه او مراقبت از مادران و فرزندان است. او برای کمک به این پایگاه باید دوباره با هیگز مبارزه کند. هیگز که در شرف نابودی سم است توسط یک ربات سامورایی مورد حمله قرار می‌گیرد و فرار می‌کند.

سم به مأموریت‌های خود ادامه می‌دهد تا اینکه دوباره با یک دیوار تار مواجه می‌شود و وارد دنیای «نیروانا» می‌شود و همان سرباز‌های عجیب به دنبال سم می‌افتند. سم آن سربازها را شکست می‌دهد و کارت شناسایی فرمانده را برمی‌دارد.

داستان سری بازی Death Stranding

اسم سرباز «نیلوانا» است و کارت او از طرف دولت بریجز صادر شده است. او هم یک دومز بوده که در مرز مکزیک فعالیت می‌کرده و یازده سال پیش در یک انفجار وید اوت از دنیا می‌رود. بعد از کلی تحقیق متوجه می‌شوند که نیلوانا با «لوسی» همسر سم رابطه داشته است و بچه داخل شکم لوسی درواقع متعلق به نیلوانا بوده است.

یک شب سم متوجه می‌شود که قلبی که داخل بدن هارتمن قرار دارد متعلق به ددمن است. ددمن در بیچ می‌تواند اطلاعات مهم بریجز را جابه‌جا کند و مطالعات خودش را ادامه دهد. در یکی از آخرین مأموریت‌های سم، هیگز به کشتی حمله می‌کند اما با مقاومت تومارو همراه می‌شود. کشتی آسیب شدیدی می‌بیند و مدتی گروه برای تجهیز خود متوقف می‌شوند. در این میان هارتمن به سم اطلاع می‌دهد که لو همان بی‌بی شماره ده است که یازده سال پیش توسط شخصی به عمد ناپدید شد.

سم به شرق می‌رود و در آنجا با هیگز روبه‌رو می‌شود. هیگز با یک شعله خاموش نشدنی سم را به یک حلقه بی‌پایان عذاب زنجیر می‌کند. بعد از مدتی کمک از راه می‌رسد و سم نجات می‌یابد. بعد از بهبود زخم‌های سم، دالمن حقیقت را برای او فاش می‌کند و به او اطلاع می‌دهد که هیچکدام از خاطرات او با لو در این سفر واقعی نبوده است.

بعد از اندوه فراوان سم به مأموریتش باز می‌گردد و  دوباره با یک دیوار تار مواجه می‌شود. او اینبار می‌خواهد با نیلوانا ارتباط بگیرد. نیل به سم گردنبندی داد که به کمک آن سم می‌توانست خاطرات او را ببیند. سم از طریق مرور خاطرات می‌فهمد که نیل و لوسی در کودکی شهر خود را طی حمله بی‌تی‌ها از دست دادند و نیل، لوسی را حین فرار تنها گذاشته است. بعدها لوسی به عنوان روانشناس با نیل ملاقات می‌کند و آن دو به وسیله علامتی که روی دستشان بود، همدیگر را می‌شناسند. سم می‌فهمد که بچه داخل شکم لوسی مال خودش بوده و لوسی درواقع سم را دوست داشته است.

در کنار داستان کامل بازی Death Stranding 2 بخوانید:

بررسی بازی Death Stranding؛ تریلر، داستان، گیم پلی و نمرات منتقدین

بررسی بازی Death Stranding
داستان سری بازی Death Stranding

 یک حمله گسترده از طرف گروه هیگز آغاز می‌شود که سم با کمک تومارو و سامورایی آهنی جلوی آن‌ها ایستادگی می‌کند. مشخص می‌شود که سامورایی آهنی درواقع همان ددمن است. سم خودش را به آخرین پایگاه استرالیا می‌رساند و آن را به شبکه متصل می‌کند. دوباره سر و کله هیگز پیدا می‌شود و بعد از اینکه فرجایل او را آتش می‌زند، سم به داخل کشتی و پیش پرزیدنت می‌رود. سم متوجه می‌شود که پرزیدنت اصلا به این دنیا تعلق ندارد و چهره از هزاران روح است.

هدف پرزیدنت جایگزینی ربات‌ها به جای پورترها است. با این کار بشریت از جابه‌جایی و سفر بی‌نیاز می‌شود این کار باعث می‌شود دث استرندینگ برای همیشه از بین برود. یک نفر از ابتدا جلوی این برنامه پرزیدنت را گرفته و آن کسی نیست جز دای هاردمن.

دای هاردمن نمی‌خواهد اتصال بشریت با ربات‌های سازمانی از بین برود. او هر کس را در کشتی نمادی از آینده می‌داند. اوضاع خوب پیش نمی‌رود و سامورایی آهنین شروع به حمله به اعضای کشتی می‌کند. ما متوجه می‌شویم که این سامورایی آهنین همان هیگز است.

هیگز تومارو را به بند می‌کشد و فاش می‌کند که او لوی بزرگسال است. همان بچه‌ای که تو شکم لوسی بوده است. از آنجایی که او دختر سم است و با آملی ارتباط دارد، او موجود انقراض بعدی است و هیگز قصد دارد از او برای ادامه نقشه اصلی خود مبنی بر آغاز آخرین استرندینگ برای نابودی تمام بشریت استفاده کند.

سم، هیگز را در بیچ پیدا می‌کند و این دو در عجیب‌ترین حالت ممکن وارد مبارزه می شوند. سم، هیگز را شکست می‌دهد اما نمی‌تواند جلوی آخرین استرندینگ را بگیرد. از درون استرندینگ بچه غول‌پیکری ظاهر می‌شود که به هیگز و رویاهایش پایان می‌دهد. آملی با نجات تومارو یکبار دیگر جلوی استرندینگ را گرفت.

در داستان بازی Death Stranding 2، زمانی که هیگز به فرجایل و لو حمله کرد، درواقع فرجایل کشته شد و روح و جسم او از هم جدا شد. بعد از اتمام مأموریت و استرندینگ، زمان فرجایل در این دنیا به اتمام می‌رسد و او از سم جدا می‌شود. سم خاطرات نیل را مرور می‌کند و می‌بیند که لو از حمله هیگز به خانه‌شان جان سالم به در برده است و فراجیل در واقع او را به بیچ نیل تله‌پورت کرده و امنیتش را به روح نیل سپرده است. جایی که در پیله محصور شده و در معرض پیری تسریع‌شده قرار گرفته است. لو که تمام خاطراتش را بازیابی کرده است، تجدید دیداری احساسی با سم دارد.

این بود از داستان سری بازی Death Stranding. نظر شما همراهان همیشگی دنیای بازی درباره این اثر کوجیما چیست؟ آیا داستان بازی Death Stranding 2 به اندازه نسخه اول برای شما جذابیت داشت؟

مهدی یوسفی
نویسنده مهدی یوسفی

تاریخچه و داستان بازی ها

دیدگاهتان را بنویسید

در شبکه‌های اجتماعی،
به خانواده دنیای بازی بپیوندید!

برای اطلاع از جدیدترین اخبار، نقد و بررسی‌ها و ویدیوهای اختصاصی، ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید. همراه شما هستیم.

Dbazi Social Media

مقالات بازی

تاریخچه استودیو Giant Squid تاریخچه استودیو Giant Squid
توسط علی علی‌پور
0
سری بازی زلدا را چگونه بازی کنیم؟ سری بازی زلدا را چگونه بازی کنیم؟
توسط حسین کریمی
0
تاریخچه استودیو Team Cherry تاریخچه استودیو Team Cherry
توسط علی علی‌پور
0
تاریخچه استودیو Sandfall Interactive تاریخچه استودیو Sandfall Interactive
توسط میلاد طاهرنژاد
0
داستان کامل سری بازی اسپلینتر سل [پرونده] داستان کامل سری بازی اسپلینتر سل [پرونده]
توسط نریمان هروی
0
Mafia داستان سری بازی Mafia
توسط حسین کریمی
0
داستان سری بازی Halo داستان سری بازی Halo
توسط حسین کریمی
0
تاریخچه استودیو سی دی پراجکت رد تاریخچه استودیو سی دی پراجکت رد
توسط علی علی‌پور
0
داستان سری بازی S.T.A.L.K.E.R داستان سری بازی S.T.A.L.K.E.R
توسط علی علی‌پور
0
داستان سری بازی Death Stranding داستان سری بازی Death Stranding
توسط مهدی یوسفی
0

چند رسانه ای

تبدیل جهان Avatar به میدان نبرد تبدیل جهان Avatar به میدان نبرد [تماشا کنید]
توسط ایلیا حسامی
0
رونمایی از بسته الحاقی Assassins Creed Mirage رونمایی از بسته الحاقی Assassins Creed Mirage با نام Valley of Memory [تماشا کنید]
توسط محمدصدرا باقری
0
تریلر زمان عرضه بازی Ghost of Yōtei انتشار تریلر زمان عرضه بازی Ghost of Yōtei؛ آغاز ماجراجویی انتقام [تماشا کنید]
توسط محمدصدرا باقری
0
تریلر داستانی Battlefield 6 تریلر داستانی بازی Battlefield 6 در رویداد State of Play به نمایش درآمد [تماشا کنید]
توسط محمدصدرا باقری
0
معرفی بازی‌های رایگان پلی‌استیشن پلاس معرفی بازی‌های رایگان پلی‌استیشن پلاس در ماه اکتبر؛ آلن ویک ۲ در صدر لیست [تماشا کنید]
توسط محمدصدرا باقری
0
Master Ninja: دری به سوی سختی مطلق در Ninja Gaiden 4 Master Ninja: دری به سوی سختی مطلق در Ninja Gaiden 4 [تماشا کنید]
توسط ایلیا حسامی
0
ورود بروس لی وارد به جهان Hitman؛ هدفی مرموز در دسترس بازیکنان ورود بروس‌لی به جهان Hitman با هدفی مرموز در دسترس بازیکنان [تماشا کنید]
توسط ایلیا حسامی
0
اسپایدرمن و گوست رایدر در میدان نبرد Marvel Tōkon: Fighting Souls اسپایدرمن و گوست‌رایدر در میدان نبرد Marvel Tōkon: Fighting Souls [تماشا کنید]
توسط ایلیا حسامی
0
بازسازی ژاپن در نسخه جدید Microsoft Flight Simulator 2024 با جزئیات خیره‌کننده بازسازی کشور ژاپن در نسخه جدید Microsoft Flight Simulator 2024 با جزئیات خیره‌کننده [تماشا کنید]
توسط ایلیا حسامی
0
معرفی گیم‌پلی بازی Marvels Wolverine معرفی گیم‌پلی بازی Marvels Wolverine؛ انتشار در پاییز ۲۰۲۶ [تماشا کنید]
توسط محمدصدرا باقری
0