تمرین دمکراسی با آزادی پنجم
خانه » تاریخچه و داستان بازی ها
سری اسپلینتر سل یکی از مشهورترین و البته محبوبترین سری بازیهای مخفیکاری تاریخ به حساب میآید. در این مقاله به بازگو کردن داستان سری بازی اسپلینتر سل میپردازم. در ادامه با داستان کامل سری بازی اسپلینتر سل با ما در بخش تاریخچه و داستان بازیها همراه باشید.
اسپیلنترسل یک مجموعه بازی ویدیویی در سبک مخفیکاری منتشر شده توسط شرکت یوبیسافت مونترال است. اولین نسخه از این مجموعه با عنوان Splinter Cell در نوامبر ۲۰۰۲ منتشر شد و تاکنون ۶ نسخه از این بازی منتشر شدهاست.
داستان کامل سری بازی اسپلینتر سل یکی از مخوفترین و همچنین نمادینترین ابرقهرمانان در بازیهای ویدیویی را با نام سم فیشر به ما معرفی کرد. این سرباز درجه یک، بدون هیچ سر و صدایی قادر به از پای درآوردن هر جنبندهای است. بنابراین بدون مقدمه سراغ داستان سری بازی اسپلینتر سل برویم تا ببینیم که سم فیشر افسانهای چه چیزی در چنته دارد.
شما در نقش سم فیشر بازی میکنید؛ ماموری از سازمان امنیت ملی ایالات متحده (NSA). سم به رهبری شاخهی تازهتاسیس سازمان به نام Third Echelon انتخاب شده است و تحت عنوان Splinter Cell فعالیت میکند.
اولین ماموریت سم بهعنوان یک اسپلینتر سل (دومین ماموریت طبق رمان Splinter Cell: Checkmate از تام کلنسی) او را به تفلیس، پایتخت گرجستان میفرستد تا ناپدید شدن دو مامور CIA با نامهای Robert Blaustein و Alice Madison را بررسی کند. مدیسون به صورت مخفیانه در کابینهی سیاسی رئیسجمهور گرجستان یعنی Kombayn Nikoladze فعالیت میکرد اما ناگهان ناپدید شد. بلاوستین برای تحقیق اعزام شد و یک هفته بعد او نیز ناپدید گردید.
سم وارد تفلیس میشود تا با خبرچین NSA یعنی Thomas Gurgenidze در انباری محلی ملاقات کند. سم متوجه شده که انبار در آتش میسوزد و گورجینندزی زیر آوار گرفتار شده است. او میگوید که طبق آخرین پیام مدیسون، آنها به «چیزی بزرگ» دست یافته بودند و مدیسون گفته بود که اثبات آن میتواند منجر به جنگ شود.
سم به آپارتمان بلاوستین میرود و متوجه حضور مزدوران روسی در حال جستوجو میشود. او جعبهی سیاه مخفی بلاوستین را پیدا میکند که نشان میدهد بلاوستین بیش از یک روز است که مرده و جسدش در سردخانهی ایستگاه پلیس محلی است. سم به سردخانه نفوذ میکند و اجساد بلاوستین و مدیسون را بدون ایمپلنتهای زیرپوستیشان پیدا میکند. با بررسی تصاویر نظارتی، مشخص میشود که فردی روس به نام Vyacheslav Grinko ایمپلنتها را برداشته و با خودرو محل را ترک کرده است. Third Echelon او را تا وزارت دفاع گرجستان ردگیری میکند.
سم وارد وزارت دفاع میشود تا گرینکو را یافته و دلیل قتل ماموران سیا را کشف کند. او ابتدا از رانندهی شخصی گرینکو، یعنی Hamlet اعتراف میگیرد. هملت فاش میکند که گرینکو عضو سابق نیروهای ویژه روسیه یعنی Spetznaz و اکنون مزدور است و همچنین قرار است با متخصص کامپیوتر به نام Philip Masse در آسانسور مشرف به حیاط وزارت دیدار کند.
سم با استفاده از میکروفون لیزری، مکالمهی آنها را شنود میکند. آنها دربارهی ماموران سیا صحبت کرده و اشاره میکنند که نیکولادزه عملیاتی فوق سری در آذربایجان انجام میدهد و مدارک آن در کامپیوتر دفترش ذخیره شده است. سم به دفتر نیکولادزه نفوذ میکند و Anna Grímsdóttir، متخصص فنی Third Echelon، از طریق ماهواره به کامپیوتردسترسی پیدا میکند. امنیت وزارت متوجه نفوذ میشود و دسترسی را قطع میکند، اما گریمسداتر دوباره وارد میشود و دادهها را بازیابی میکند: نیکولادزه مخفیانه کمپینی برای پاکسازی قومی در آذربایجان راه انداخته که هنوز توسط نیروهای نظامی گرجستان ادامه دارد.
سم با مبارزه از ساختمان خارج میشود و با هلیکوپتر Vernon Wilkes Jr فرار میکند. دادهها توسط NSA بررسی میشوند. نفوذ به وزارت باعث میشود نیکولادزه مخفی شود و کمپین خود را بهطور کامل آغاز کند. نیروهای نظامی گرجستان قتلعام در آذربایجان را آغاز میکنند. ناتو نیروهایی برای توقف نسلکشی و یافتن نیکولادزه اعزام میکند. در این میان NSA متوجه تبادل دادهای بین یک پایگاه نظامی گرجستان در سکوی نفتی دریای خزر و کاخ ریاستجمهوری گرجستان میشود. سم برای بازیابی این دادهها به آنجا اعزام میشود.
در حین نفوذ سم به سکوی نفتی، ناتو نیز اطلاعات را دریافت کرده و به اشتباه تصور میکند که نیکولادزه در آنجاست؛ پس حملهی هوایی انجام میدهد. یک پیام رادیویی نشان میدهد که تکنسین کامپیوتر Piotr Lejava در راه است تا دادهها را به لپتاپش منتقل کند. لپتاپ فقط با کلید رمزنگاری لژاوا قابل دسترسی است. سم او را تعقیب کرده و در نهایت لپتاپ و کلید رمزنگاری را به دست میآورد.
بازجویی کوتاه از لژاوا نشان میدهد که دادهها مربوط به چیزی به نام The Ark هستند، اما او نمیداند چیست. پس از استخراج، گریمسداتر لپتاپ را بررسی میکند. دادهها حاوی اشارههایی مبهم به حملهی تلافیجویانه علیه آمریکا هستند. همچنین مشخص میشود که این سطح از اطلاعات فقط میتوانسته توسط یک جاسوس در سیا Engineers به دست آمده باشد.
در همین لحظه، هواپیمای حامل آنها دچار نقص فنی میشود اما خلبانان کنترل را بازمیگردانند. تماس اضطراری از Irving Lambert، فرمانده Third Echelon، خبر از حملهی سایبری گسترده به تاسیسات نظامی آمریکای شمالی میدهد. نیکولادزه مسئولیت حمله را بر عهده گرفته و اعلام جنگ میکند.
در حالی که آمریکا با پیامدهای حمله دستوپنجه نرم میکند، سم مامور بررسی جاسوس احتمالی سیا میشود. او به مقر سیا نفوذ کرده و کامپیوتری مرکزی را به گریمسداتر متصل میکند. گریمسداتر منبع نشت اطلاعات را کامپیوتر شخصی Mitchell Dougherty شناسایی میکند. سم در غیاب او وارد دفترش شده و کامپیوتر را بررسی میکند.
گریمسداتر تایید میکند که نشت اطلاعات از آن کامپیوتربوده و مقصد دادهها ساختمانی به نام Kalinatek, Inc است. نفوذ او توسط کالیناتک شناسایی شده و دسترسی قطع میشود. لمبرت دستور میدهد دوئرتی برای بازجویی بازداشت شود. سم او را در حال سیگار کشیدن پیدا کرده و بیهوش میکند. او را به Wilkes و بازجوی حرفهای John Baxter تحویل میدهد. دوئرتی ادعا میکند از نشت اطلاعات بیخبر است؛ در واقع، اختلال OCD او باعث شده دادهها را روی لپتاپی ناامن ذخیره کند که توسط هکرهای کالیناتک مورد سوءاستفاده قرار گرفته است.
با شناسایی نفوذ گریمسداتر در داستان کامل سری بازی اسپلینتر سل، نیروهای کالیناتک در حال نابود کردن شواهد مرتبط با نیکولادزه هستند. گریمسداتر تماس اضطراری ۹۱۱ از تکنسینی به نام ایوان را رهگیری میکند که میگوید جانش در خطر است و حاضر است در ازای نجات، با دولت آمریکا همکاری کند. او در حال حاضر در اتاقی با درهای ضدحریق پناه گرفته اما آنها دوام زیادی ندارند.
سم باید سریع وارد عمل شود. در مسیر مجبور به خنثیسازی مینها و بمبهایی در ساختمان میشود. در نهایت، تکنسینی در حال مرگ به او میگوید ایوان در طبقهی پنجم است. لمبرت اعلام میکند که FBI ایوان را تحویل خواهد گرفت و فقط کلید رمزنگاری او لازم است. سم ایوان را در دستشویی پیدا کرده و مهاجمش را میکشد. ایوان میخواهد همراه سم فرار کند اما سم فقط کلید را میخواهد و ایوان هم با اکراه کلید را میدهد. سم با تیراندازی از ساختمان خارج میشود و با هواپیمای Osprey فرار میکند.
با استفاده از کلید، NSA متوجه میشود که نیکولادزه از شبکهای غیرمتعارف برای ارتباط با نیروهای نظامی گرجستان استفاده میکند. گریمسداتر موفق میشود یکی از این جریانهای داده را تا نیروگاه هستهای Nadezhda در شمال روسیه ردیابی کند، اما به علت نویز الکترونیکی شدید اطراف نیروگاه، امکان پیگیری بیشتر مسیر داده وجود ندارد.
سم فیشر به نیروگاه هستهای روسیه نفوذ میکند و متوجه میشود که مزدوران گرینکو کنترل آن را در دست دارند تا از رلهی مایکروویو محافظت کنند. با وجود این، سم موفق میشود در ساختمان پیشروی کند و با فعالسازی هشدار جعلی meltdown، بیشتر کارکنان را مجبور به تخلیه میکند تا بتواند آزادانهتر حرکت کند. با این حال، نیروهای مسلح و حتی Turretها همچنان در محل باقی ماندهاند. در نهایت، سم کنترل رلهی مایکروویو را Engineers به دست میآورد و NSA موفق میشود موقعیت نیکولادزه را شناسایی کند. سم از طریق قطار اختصاصی نیروگاه خارج میشود، اما متوجه میشود که مزدوران نیز در حال انتقال مواد هستهای با همان قطار هستند.
شبکهی ارتباطی نیکولادزه را ردگیری کرده و متوجه میشود که او در سفارت چین در میانمار پناه گرفته است؛ موضوعی که احتمال حمایت چین از گرجستان را مطرح کرده و میتواند باعث جنگ شود. سم مامور میشود تا به صورت مخفیانه وارد سفارت شود و بررسی کند که آیا واقعاً چینیها از نیکولادزه حمایت میکنند یا خیر. او با استفاده از میکروفون لیزری، مکالمهای بین نیکولادزه و ژنرال Kong Feirong از ارتش چین را شنود میکند.
گفتوگو نشان میدهد که آنها با یکدیگر همکاری دارند و گروگانهای نظامی آمریکایی را به کشتارگاهی محلی منتقل کردهاند تا آنها را اعدام کرده و از طریق وبکست برای آمریکا پخش کنند. سم ماموریت بازجویی از فیرونگ را به تعویق میاندازد تا ابتدا گروگانها را نجات دهد.
برای خریدن زمان بیشتر، سم آنتن پخش کشتارگاه را غیرفعال میکند و اعدام را به تعویق میاندازد. کل تاسیسات تحت حفاظت مزدوران گرینکو است و خود گرینکو نیز فرماندهی آنها را بر عهده دارد. پس از یافتن گروگانها و مقامات چینی که به اجبار در آنجا نگه داشته شدهاند، سم با آنها صحبت میکند. گرینکو و معاونانش برای کشتن سم وارد میشوند، اما درگیری به پایان میرسد و دشمنان سم از بین میروند. پس از بازگشت به گروگانها، سم متوجه میشود که فیرونگ بهصورت خودسرانه عمل کرده و نمایندهی رسمی دولت چین نیست. با این اطلاعات، روابط چین و آمریکا به حالت پایدار بازمیگردد و جنگ فعلا منتفی میشود.
برای حفظ صلح، باید فیرونگ و نیکولادزه از میان برداشته شوند. سم دوباره به سفارت چین نفوذ میکند. اما فیرونگ در حال فرار از ساختمان با یک بمب هستهای تقریبا کامل است. خوشبختانه، زمانی که سم به دفتر فیرونگ نزدیک میشود، ژنرال ظاهرا از فرار منصرف شده و قصد خودکشی دارد. این موضوع مشکلساز است، چون سم نیاز به مدرکی دارد که نشان دهد فیرونگ خودسرانه عمل کرده تا صلح حفظ شود.
سم وارد دفتر میشود و در لحظهای که فیرونگ مست قصد شلیک به خود را دارد، او را متوقف کرده و مجبورش میکند تا به کامپیوترش دسترسی دهد و مدرک لازم را فراهم کند. در نهایت، فیرونگ بر اثر نوشیدن مشروب مسموم میمیرد. اطلاعات کامپیوترنشان میدهد که نیکولادزه به گرجستان بازگشته تا سلاحی مرموز به نام The Ark را بازیابی کند.
اطلاعات به دست آمده نشان میدهد که تابوت در کاخ ریاستجمهوری گرجستان نگهداری میشود و احتمالا نیکولادزه در آنجاست. Third Echelon سم را اعزام میکند تا مانع دسترسی نیکولادزه و رئیسجمهور جدید، Varlam Cristavi، به کلید Ark شود. به نظر میرسد کریستاوی از وجود آرک آگاه است و قبلاً یکی از افراد نیکولادزه را بازجویی کرده است. سم فایلهای بازجویی را پیدا میکند که نشان میدهد آرک در واقع یک مهمات هستهای با تخریبی ویژه است؛ بمبی هستهای در قالب چمدان.
سم به زیرزمین ساختمان میرود، جایی که نیکولادزه در حال باز کردن گاوصندوقی است که احتمالا کلید فعالسازی آرک در آن قرار دارد. اما افراد کریستاوی وارد میشوند و هر دو را تهدید میکنند. نیکولادزه فاش میکند که تابوت قبلا در موقعیت فعالسازی قرار گرفته و گاوصندوق فقط کلید آن را در خود دارد. او پیشنهاد میدهد که در ازای خروج امن از گرجستان، کلید را به کریستاوی بدهد. آنها نیکولادزه و کلید را با خود میبرند و سم را برای اعدام باقی میگذارند. خوشبختانه، لمبرت خاموشیای در ساختمان ترتیب میدهد و سم موفق به فرار میشود.
در ادامه مشخص شده که آرک در واقع یک بمب هستهای پنهان در خاک آمریکاست. سم در نهایت نیکولادزه را پیدا میکند، که در حال مذاکره برای آزادیاش در ازای آرک است. برای جلوگیری از این معامله، سم نیکولادزه را ترور میکند و بحران را پایان میدهد.
با حذف نیکولادزه، Philip Masse هنوز آزاد است و تهدیدی برای جهان محسوب میشود. سم به کارخانهای در Kola Peninsula نفوذ کرده و ابتدا به سرور Philip Masse در زیرزمین دسترسی پیدا میکند. سپس سرهنگی به نام Alekseevich را گروگان میگیرد و از اسکن شبکیهی چشم او برای ورود به مجراهای منتهی به دفتر مس استفاده میکند. پس از دسترسی به کامپیوتری مس، سم او را از بین میبرد. سپس ماموریت دارد به بندر زیردریایی نزدیکش برود تا مانع دسترسی نیروهای آلکسیویچ به سلاح هستهای موجود در زیردریایی شود.
سم به سواحل Kola Peninsula اعزام شده تا مانع تصرف زیردریایی Vselka توسط نیروهای باقیماندهی آلکسیویچ شود. او موفق میشود زیردریایی را به سطح آب بیاورد و وارد آن شود تا جلوی استفادهی دشمنان از آن را بگیرد. در نهایت، آنها نمیتوانند سلاح هستهای را بازیابی کنند. سم از طریق لولهی پرتاب موشک از زیردریایی فرار میکند.
در داستان بازی Splinter Cell Chaos Theory، گروهی از مزدوران شورشی به رهبری Suhadi Sadono به سفارت آمریکا در East Timor یا تیمور شرقی حمله کرده و غیرنظامیان را گروگان میگیرند. یکی از افراد حاضر در ساختمان هنگام حمله، Douglas Shetland تکاور سابق نیروی دریایی آمریکا است. مشخص میشود که هدف مهاجمان، دستیابی به دستگاهی حاوی اطلاعات محرمانه بوده که شتلند همراه خود داشته است. ماموریت سم فیشر، نابودی یا بازیابی اطلاعات محرمانهای است که شتلند در اختیار دارد.
بازی با نفوذ سم به سفارت آغاز میشود تا اطلاعات محرمانه را پاکسازی کرده و دربارهی گروه Darah Dan Doa اطلاعات جمعآوری کند. در جریان نفوذ، سم موفق به نجات داگلاس شتلند از شرکت Displace International میشود. شتلند ایمیلی رمزنگاریشده دربارهی فردی با نام رمز mortified_penguin به او میدهد، اما ایمیل به گویشی نادر از زبان اندونزیایی نوشته شده است.
سم در ادامه با Ingrid Karlthson، مترجم سفارت، دیدار میکند تا پیام را ترجمه کند. اطلاعات نشان میدهد که mortified_penguin با آزمایشگاه Saulnier Cryogenics در پاریس مرتبط است. سم با هواپیمای Osprey از سفارت خارج میشود، در حالی که نیروهای دلتا ارتش آمریکا سفارت را بازپس میگیرند. با این حال، سادونو فرار کرده و آمریکا برای دستگیری او، به اندونزی اعلام جنگ میکند.
سم به آزمایشگاه Saulnier Cryogenics در پاریس نفوذ میکند؛ مکان که تقریبا به طور کامل توسط مزدوران فرانسوی و سوری تحت استخدام mortified_penguin تصرف شده است. پس از خنثی کردن یک بمب، سم متوجه میشود که هدف مزدوران، دستیابی به محفظههای ND133 بوده. در ادامه، سم با نگهبانی زخمی به نام François Coldeboeuf که موفق شده تصویری از mortified_penguin با تلفن همراهش ثبت کند، روبهرو میشود. پس از مشاهدهی تصویر، مشخص میشود که mortified_penguin در واقع Norman Soth، مامور سابق CIA است.
سم سوار قطار سریعالسیر به مقصد شهر Nice فرانسه میشود؛ قطاری که Soth نیز در داستان کامل سری بازی Splinter Cell در آن حضور دارد. ماموریت سم، تایید اهداف Soth بدون شناسایی شدن است. او مخفیانه در قطار حرکت میکند و Soth را در کابینی در حال خواب مییابد. سم با شناسایی پای مصنوعیاش، او را شناسایی و دربارهی ارتباطش با سادونو بازجویی میکند. Soth ادعا میکند که به شکل مخفیانه برای سیا فعالیت میکند.
مکالمه با ورود مزدوری قطع میشود. سم مخفی شده و Soth محل را ترک میکند. لمبرت تایید میکند که Soth دروغ گفته است. سم او را تعقیب کرده و مکالمهی تلفنیاش را ضبط میکند. این مکالمه نشان میدهد که Soth در راه اورشلیم است تا چیزی برای «بیمهنامه» سادونو تهیه کند. در حین خروج، هویت سم فاش میشود و او با شلیک از بالای قطار به آسپری میپرد، در حالی که هلیکوپتر مزدوران Soth در تعقیب سم هستند، و آسپری آنها را نابود میکند.
پیش از نفوذ به قلب اورشلیم، سم اطلاعاتی دربارهی Soth مرور میکند. او به همراه Coen وارد شهر میشود. کوئن توضیح میدهد که به دلیل تنشهای منطقهای، مقررات منع رفتوآمد برقرار است و خیابانها جز نگهبانان و معدود غیرنظامیان باید خالی باشند. Third Echelon موقعیتی ترتیب داده تا سلاح SC-20K سم در شهر اصلاح شود و او باید آن را بازیابی کند. در محل اسلحهسازی، سم دو دزد را در حال سرقت میبیند و آنها را از پا درمیآورد.
سپس به ملاقات Dahlia Tal، مامور مخفی شینبت، میرود. دالیا میگوید که Soth برای خرید یک سلاح بیولوژیکی از مزدوران سوری آمده و ND133 برای حمل آن لازم است. دالیا سم را به مخفیگاه سوریها هدایت میکند، اما پیش از ورود سم به آسانسور، لمبرت دستور میدهد که او را بکشد، زیرا شینبت قصد خیانت و تصاحب ND133 را دارد. سم وارد مخفیگاه زیرزمینی شده و نمونهای از سلاح بیولوژیکی را پیدا میکند. سپس از اورشلیم استخراج میشود.
Third Echelon متوجه میشود که سلاح بیولوژیکی کشفشده در اورشلیم، نسخهای اصلاحشده از ویروس آبله است. سادونو هر ND133 را با این ویروس مسلح کرده و در نقاط مختلف آمریکا قرار داده است. او هر روز با تماسی رمزنگاریشده، انتشار ویروس را به تعویق میاندازد و اگر تماس برقرار نشود، ویروس ظرف ۲۴ ساعت آزاد میشود. این اقدام بهعنوان بیمهنامه یا همان تضمینی برای جلوگیری از ترور یا دستگیریاش عمل میکند و به او اجازه میدهد در خط مقدم بجنگد و الهامبخش نیروهایش باشد.
در ادامه داستان بازی Splinter Cell Chaos Theory، نیروهای آمریکایی محل سادونو را در اردوگاه شبهنظامی در جنگلهای اندونزی شناسایی میکنند. سم با داگلاس شتلند در حومهی اردوگاه ملاقات میکند. شتلند بههمراه نیروهای شرکت خصوصیاش، به درخواست ارتش آمریکا در محل حاضر شدهاند. لمبرت دستور میدهد که سم تماس تلفنی سادونو را شنود کند. سم مینها را خنثی کرده و بمبی روی هواپیمای سادونو نصب میکند.
سپس او را در پایگاه Darah Dan Doa تعقیب کرده و رمز روزانه دسترسی را رهگیری میکند. در دفتر سادونو، سم متوجه میشود که Pandora Tomorrow رمز عملیات اضطراری برای تاخیر در انتشار ویروسهاست. هنگام خروج از خانهی سادونو، سم توسط چریکها غافلگیر میشود، اما تیمهای تکتیرانداز شتلند او را نجات میدهند. تماس تلفنی به زیردریاییای در Komodo ردگیری میشود.
سم به نزدیکی لنگرگاه دوران جنگ سرد وارد میشود؛ یعنی جایی که زیردریایی حامل تماسها قرار دارد. پس از عبور از پادگانها، از طریق آسانسور وارد پایگاه میشود. او زیردریایی را به سطح میآورد تا به آن دسترسی پیدا کند. پس از درگیری با نیروهای سادونو، سم وارد زیردریایی شده و به کامپیوتری مرکزی آن دسترسی پیدا میکند. تیم پشتیبانی اطلاعات مربوط به محل ND133ها را استخراج میکند. سم با قایق zodiac از پایگاه خارج میشود، در حالی که جاسوسان Shadownet برای خنثیسازی محفظههای آبله پراکنده اعزام شدهاند.
پس از خنثیسازی تهدید ND133ها، سادونو متوجه میشود که سقوطش نزدیک شده است. Third Echelon محل اختفای او را در ایستگاه پخش شناسایی میکند. به دلیل واکنش جهانی به ترور رئیسجمهور سابق گرجستان، نیکولادزه، تصمیم گرفته میشود که سادونو بهجای ترور، زنده دستگیر شود تا از تبدیل شدن او به یک نماد یا شهید جلوگیری کنند.
سم فیشر به صورت مخفیانه وارد ایستگاه میشود. در همین حین، لمبرت به او اطلاع میدهد که اینگرید کارلتسون در اسارت سادونو قرار دارد. مشخص میشود که اینگرید در واقع یک مامور سیا بوده و آماده است تا در صورت آزاد شدن، به سم کمک کند. این اطلاعات، ماموریت را پیچیدهتر و حساستر میکند.
سم با دقت مسیر خود را از میان تجهیزات پخش، دفاتر خبری و استودیوهای ضبط طی میکند. در نهایت، او سادونو را در حال ضبط پیامهای تبلیغاتی سیاسی پیدا میکند؛ پیامهایی که قرار است پس از ناپدید شدن او منتشر شوند تا جنبش ضدآمریکایی را تقویت کرده و او را به یک قهرمان تبدیل کنند. اینجا نقطه اوج روانی ماموریت است: سادونو در حال ساختن میراثی برای خود بوده، در حالی که سم مامور نابودی آن است.
با استفاده از تاکتیکهای مخفیکاری و تجهیزات پیشرفته، سم موفق میشود سادونو را بدون درگیری شدید دستگیر کند. اینگرید نیز آزاد میشود و اطلاعات حیاتی دربارهی آخرین محفظهی ND133 را در اختیار تیم قرار میدهد. Third Echelon متوجه میشود که Soth آخرین محفظهی ND133 را در اختیار دارد و قصد دارد آن را در فرودگاه بینالمللی لسآنجلس یا همان LAX منفجر کند.
در ادامه داستان بازی Splinter Cell Chaos Theory، با مشخص شدن محل آخرین تهدید، زمان بهشدت محدود است. Soth قصد دارد ویروس آبله را در یکی از پررفتوآمدترین فرودگاههای جهان آزاد کند. انگیزهی او شخصی است. پس از اینکه سیا و دولت آمریکا با تغییرات سیاسی در اندونزی او را رها کردند، Soth احساس خیانت و طرد شدن پیدا کرد. او حالا در پی انتقام از کشوری است که زمانی برای آن خدمت کرده بود.
Third Echelon به سرعت سم را به لسآنجلس اعزام میکند. کوئن نیز در این ماموریت پشتیبان اوست. لمبرت هشدار میدهد که مزدوران Soth با لباس کارکنان فرودگاه در محل حضور دارند. برای شناسایی آنها، تیم پیشنهاد میدهد که از دوربین حرارتی استفاده شود، زیرا مزدوران احتمالا واکسن آبله دریافت کردهاند و دمای بدنشان کمی بالاتر از حالت عادی است.
سم با استفاده از تجهیزات پیشرفته، مزدوران را شناسایی و یکییکی خنثی میکند. سپس به سرعت به سوی محل نگهداری ND133 حرکت میکند تا Soth را پیش از فعالسازی ویروس متوقف کند. در لحظات پایانی، سم موفق میشود Soth را پیدا کرده و او را از پا درآورد.
با توجه به محدودیت زمانی، امکان انتقال بمب به محل امن وجود ندارد. سم خود را بهعنوان نظافتچی جا میزند و بمب را در نزدیکی امنیت فرودگاه رها میکند. تیم خنثیسازی بمب LAPD وارد عمل میشود و با استفاده از یک ربات کنترل از راه دور، انفجار کنترلشدهای انجام میدهد. بحران ویروس آبله به طور کامل پایان مییابد.
پس از دستگیری سادونو در داستان سری بازی اسپلینتر سل، نیروهای نظامی ایالات متحده به تدریج از تیمور شرقی خارج شدند. نیروهای وفادار به سادونو یا بازداشت یا از سازمان داراه دان دوا جدا شدند. شرکت Displace International به رهبری داگلاس شتلند نقش کلیدی در تامین امنیت منطقه پس از بحران ایفا کرد.
در این میان، سم فیشرو اعضای Third Echelon، پس از مدنتها عملیات پرتنش و ماموریتهای مخفیانه، بالاخره فرصتی برای استراحت پیدا کردند. تهدیدی که امنیت ملی را در آستانهی فروپاشی قرار داده بود، اکنون به پایان رسیده است و این قهرمانان سایهنشین، جهان را از یک فاجعهی بیولوژیکی نجات دادند.
داستان بازی Splinter Cell Chaos Theory، در سال ۲۰۰۷ میلادی روایت میشود که چین و کره شمالی از تشکیل نیرویی موسوم به I-SDF ناراضیاند؛ نیرویی که بهزعم آنها، ناقض اصل نهم قانون اساسی ژاپن پس از جنگ جهانی دوم (اصلی که ژاپن را از داشتن نیروی نظامی تهاجمی منع میکند) است. در واکنش، چین و کره شمالی در Yellow Sea محاصرهای ایجاد میکنند. آمریکا طبق توافقات پس از جنگ جهانی دوم، مجبور به واکنش میشود و پیشرفتهترین ناو خود، USS Clarence E. Walsh را به منطقه اعزام میکند تا چین و کره شمالی عقبنشینی کنند.
در سوی دیگر جهان داستان بازی Splinter Cell Chaos Theory، سم فیشر توسط Third Echelon به پرو اعزام میشود تا برنامهنویسی به نام Bruce Morgenholt را نجات دهد؛ فردی که روی مهندسی معکوس الگوریتمهای جنگ اطلاعاتی فیلیپ مس کار میکرده است. مورگنهولت توسط گروه انقلابی The People’s Voice به رهبری Hugo Lacerda ربوده شده است. هدف آنها، به دست آوردن دانش مورگنهولت دربارهی الگوریتمهای مس بوده و مشخص میشود که این گروه توسط طرف ثالثی حمایت مالی و تسلیحاتی شدهاند.
سم به فانوس دریایی نفوذ میکند اما مورگنهولت را در حالی مییابد که شکنجه شده و جان باخته است. ماموریت جدید سم، ترور لاسردا بهعنوان هدفی فرصتطلبانه است. پس از حذف اطلاعات بهدستآمده از مورگنهولت، سم با بازجویی یکی از نگهبانان متوجه میشود که لاسردا با کشتی Maria Narcissa منطقه را ترک کرده است. سم از بالای فانوس دریایی بیرون رفته و تیم پشتیبانی برای رهگیری کشتی به حرکت درمیآید.
سم بهصورت مخفیانه وارد کشتی میشود تا لاسردا را ترور کند. او جعبههای اسلحه بیشتری پیدا میکند که احتمالا برای پرداخت بدهیهای لاسردا به سازمانهای دیگر استفاده شدهاند. به دستور William Redding، سم دستگاههای ردیاب روی آنها نصب میکند تا شبکهی تروریستی احتمالی شناسایی شود. سپس قبض بار تسلیحات را اسکن کرده و Third Echelon مسیر آن را تا بانکی در پاناما ردگیری میکند. در ادامه، سم لاسردا را که توسط دو مزدور محافظت میشود، پیدا کرده و ترور میکند. سپس با قایق نجات از کشتی خارج میشود.
سم بلافاصله به پاناما اعزام میشود تا سرنخهای کشفشده را دنبال کند. این دومین بار است که او به این بانک میآید. برای نفوذ به خزانه، Third Echelon از متخصصی به نام Thomas “Turtle” Standish کمک میگیرد. در حین عملیات، سم متوجه میشود که Abrahim Zherkezhi، شریک مورگنهولت در رمزگشایی الگوریتمهای مس، در این توطئه نقش دارد. او چند ایمیل جعلی در کامپیوترهای بانک آپلود میکند تا سرقت، شبیه به یک عملیات داخلی جلوه کند.
در نهایت، سم وارد خزانه شده و اطلاعاتی دربارهی الگوریتمهای مَس Engineers به دست میآورد. Third Echelon متوجه رمزگذاری ۵۱۲ بیتی مرتبط با فردی ناشناس به نام Dvorak میشود. برای پوشش عملیات، سم ۵۰ میلیون دلار اوراق قرضه دولتی فرانسه را سرقت کرده و از دیوار بانک فرار میکند.
ژاپن و سواحل شرقی آمریکا بهطور همزمان دچار خاموشی میشوند. Third Echelon این اتفاق را حملهای در حوزهی جنگ اطلاعاتی تشخیص میدهد. نیروی I-SDF ژاپن، چین و کره شمالی را مظنون اصلی معرفی میکند. لمبرت، پس از بررسی نقش ژرکزچی در پاناما، سم را مامور میکند تا به پنتهاوس او در نیویورک نفوذ کند.
سم از میان نیروهای گارد ملی عبور کرده و وارد پنتهاوس میشود که توسط همان مزدورانی که از لاسردا محافظت میکردند، نگهبانی میشود. در بازجویی، مشخص میشود که این مزدوران کارمندان شرکت دیسپلیس اینترنشنال، شرکتی نظامی خصوصی به رهبری داگلاس شتلند، دوست قدیمی سم هستند. آنها توسط مدیر حفاظت VIP شرکت، Milan Nedich، مامور شدهاند.
سم با بررسی دوربینهای امنیتی، به آپارتمانی فرسوده در نزدیکی پنتهاوس میرسد و متوجه میشود که دوراک در واقع یک ماشین infinite stat است که توسط پیرمردی عجیب نگهداری میشود. خروجیهای دوراک نشان میدهد که الگوریتمهای مس به صورت بازگشتی در آن اجرا میشوند تا دقتشان افزایش یابد.
سم به مقر دیسپلیس نفوذ میکند تا اهداف واقعی شرکت و ندیچ را کشف کند. لمبرت دستور میدهد که هیچکس کشته نشود، زیرا شرکت قراردادهای امنیتی مهمی با پنتاگون دارد. سم وارد اتاق سرور میشود اما اطلاعات حساس قبلا توسط کارمندی با نام کاربری M. Nedich حذف شدهاند.
در مسیر خروج، برق ساختمان بازمیگردد و سم مکالمهای را میشنود که مشخص میکند نام واقعی ندیچ در واقع Milos Nowak است؛ جنایتکار جنگی اهل بوسنی ملقب به آرایشگر بوسنی. سم وارد دفتر او شده و اطلاعاتی به دست میآورد که نشان میدهد ژرکزچی در خانهای امن در هوکایدو، ژاپن مخفی شده است.
سم در حال نوشیدن در بار هتل است که شتلند وارد میشود و پیشنهاد همکاری با دیسپلیس را مطرح میکند. سم رد میکند و دربارهی ندیچ به او هشدار میدهد. شتلند میگوید اگر مدرکی وجود دارد، ارائه شود و حرف سم کافی نیست.
در همان لحظه، گزارش زندهی WNM نشان میدهد که ناو USS Walsh توسط موشک ضدکشتی کره شمالی نابود شده است. سم مامور میشود تا به مخفیگاه ژرکزچی نفوذ کرده و او را ربوده و ندیچ را ترور کند. ندیچ اعتراف میکند که شتلند مغز متفکر عملیات است. سم او را ترور میکند، اما پیش از ربودن ژرکزچی، شتلند وارد میشود و او را درجا میکشد تا اطلاعات فاش نشود. سم تلاش میکند او را تعقیب کند اما موفق نمیشود و شتلند ناپدید میشود.
هرچند دستگیری شتلند منطقیترین راه برای کشف حقیقت پشت داستان سری بازی Splinter Cell بهنظر میرسد، اما پس از غرق شدن ناو یواساس والش ضروری است تنشها در منطقه به سرعت کاهش یابد. در صورت وقوع جنگ، ایالات متحده همراه با ژاپن و کره جنوبی علیه کره شمالی میجنگید که از حمایت فعال چین و بقایای اتحاد جماهیر شوروی برخوردار بود. درگیری در چنین مقیاسی میتوانست به جنگ جهانی سوم منجر شود؛ بنابراین Third Echelon فورا سم فیشر را به یک سامانه موشکی در کره شمالی اعزام میکند که مسئول شلیک موشکی بود که یواساس والش را غرق کرد.
فیشر به صورت مخفیانه وارد سامانه میشود و درمییابد که آن حمله عمدا انجام شده، اما توسط کره شمالی نیست. سپس او به BIOS سیستم پرتابگر نفوذ میکند و گریم و تیم متوجه میشوند رد حمله تا سئول، پایتخت کره جنوبی میرود. پیش از خروج فیشر، کره شمالی تحت رهبری پارانوید خود جنگ اعلام و از طول خط مرزی (DMZ) به کره جنوبی حمله میکند. موشک دیگری شلیک شده و فیشر از اصابت به هدف بعدی یعنی USS Ronald Reagan جلوگیری میکند.
پس از غیرفعال کردن موشک، فیشر سامانه را ترک و بلافاصله به سئول اعزام میشود تا منبع واقعی حمله را پیگیری کند. او از میان شهر جنگزده عبور میکند، به مرکز دادههای کره جنوبی میرسد و فایلهای مرتبط را بازیابی میکند. سپس به پشتبام میرود و دادهها را از طریق لینک نقطهبهنقطه لیزری رمزگذاریشده به یک جنگنده EA-6B Prowler در حال پرواز ارسال میکند. آپلود کامل میشود اما جنگنده توسط یک موشک زمین به هوا ساقط میشود.
برای جلوگیری از دسترسی کره شمالی به اطلاعات، سم باید به محل سقوط برود و لاشه را برای حمله هوایی یک فروند F-117A Nighthawk نیروی هوایی آمریکا با لیزر نشانهگذاری کند. پیش از آن، خلبانان بیهوش را به مکانی امن منتقل میکند. در نهایت او با یک هلیکوپتر UH-60 Black Hawk از سئول خارج میشود.
داگلاس شتلند دوباره روی رادار Third Echelon ظاهر میشود. او در حمامی متعلق به سازمان جنایی Red Nishin دیده شده و احتمال میرود که با فردی مهم ملاقات دارد. برای کشف هویت طرف مقابل و بررسی فعالیتهای مرتبط با الگوریتمهای «ماس کرنل»، سم باید به محل نفوذ کند. «فرانسیس کوئن»، همکار قدیمی سم، از او میخواهد خطوط تلفن اطراف حمام را شنود کند.
در ادامه داستان بازی Splinter Cell Chaos Theory، سم متوجه میشود که نیروهای شتلند بهصورت پراکنده و با ماموریتهای جداگانه در محل حضور دارند، بدون آنکه از هدف کلی عملیات آگاه باشند. او با بررسی سوابق مالک حمام، متوجه میشود که شتلند در حال ملاقات با اعضای رد نیشین است. همچنین، حضور نیروهای I-SDF در محل باعث تعجب میشود، زیرا این نیروها قرار بود با Third Echelon همکاری داشته باشند. یکی از سربازان I-SDF در بازجویی فاش میکند که برای بوروکراتی به نام Kaneda کار میکند. لمبرت حدس میزند که رد نیشین شتلند را به I-SDF فروخته است.
سم در مجرای تهویه پنهان میشود و مکالمهی شتلند و کاندا را شنود میکند. مشخص میشود که اوتومو و I-SDF شریکان شتلند هستند و برای معامله آمدهاند، نه برای دستگیری. کاندا قصد دارد الگوریتمهای جنگ اطلاعاتی را از شتلند بگیرد، اما حاضر به پرداخت نیست. درگیری مسلحانهای رخ میدهد و شتلند تنها بازمانده است. سم مجبور میشود در میان تیراندازی میان نیروهای دیسپلیس و I-SDF، شتلند را تعقیب کند. شتلند برای پاکسازی ردپایش، بمبهایی با زمانسنج در محل کار میگذارد که سم موفق به خنثیسازی آنها میشود.
در پشتبام، سم و شتلند با یکدیگر مواجه میشوند. شتلند نظریه آشوب خود را شرح میدهد. او معتقد است که آمریکا دیگر آن کشور آرمانی نیست که برایش جنگیدهاند، بلکه به زنی پیر و بیمار تبدیل شده که با معاملات پشتپرده زنده مانده است. هدف شتلند از آغاز جنگ، ایجاد هرج و مرج و بازسازی نظم جهانی با محوریت شرکتهای نظامی خصوصی بود. او میگوید که ارزشهایی چون شرافت، شجاعت، وفاداری جهان را ساختهاند، نه دولتها و ادعا میکند که سم بیش از هر دولتی به این ارزشها باور دارد و به همین دلیل او را نخواهد کشت.
اگر سم اسلحهاش را پایین بیاورد، شتلند تلاش میکند از فرصت استفاده کرده و به او شلیک کند. در هر دو حالت، سم موفق میشود شتلند را از دیوار کاغذی به داخل رودخانه پرتاب کند و با آرامش میگوید من به دوستی قدیمی شلیک نمیکنم.
آخرین ماموریت سم در داستان بازی Splinter Cell Chaos Theory، متوقف کردن Admiral Otomo است که Masse Kernels را از شتلند دریافت کرده. سم به مقر I-SDF نفوذ میکند، گروگانهای آمریکایی را نجات داده و سپس بهسمت محل برگزاری جلسات فوقسری حرکت میکند. از طریق میکروفون، مکالمهی اوتومو را شنود میکند. او قصد دارد با بهانه تهدید حمله موشکی بالستیک کره شمالی به یکی از شهرهای ژاپن، دولت را مجبور به لغو قانون اساسی پس از جنگ جهانی کند و ارتش ژاپن را بازسازی کند.
نیروهای ویژه برای حذف اوتومو اعزام میشوند اما توسط I-SDF کشته میشوند. اوتومو سپس الگوریتمها را فعال کرده و موشک را شلیک میکند. لمبرت به سم Fifth Freedom را اعطا میکند که به او اجازهی اقدام بدون محدودیت برای حفظ امنیت ملی را میدهد. اما سم دستور دارد که اوتومو را زنده دستگیر کند تا با اعترافش از آغاز جنگ جلوگیری شود.
سم به طبقهی زیرین ساختمان میرود، سرورها را نابود میکند، از میان نیروهای I-SDF عبور میکند و وارد دفتر اوتومو میشود. اوتومو اقدام به خودکشی میکند، اما سم جان او را نجات میدهد و سپس آنها از محل خارج میشوند.
اوتومو در سازمان ملل محاکمه میشود. رئیسجمهور آمریکا در سخنرانیاش از «قهرمانان بینام و نشان جامعهی اطلاعاتی» تشکر میکند. اعضای تیم، با لبخندی تلخ، این تشکر را میپذیرند؛ چرا که میدانند این بیشترین قدردانی عمومیای است که تا ابد نصیبشان خواهد شد.
داستان بازی Splinter Cell Double Agent با ماموریتی در ایسلند آغاز میشود؛ جایی که سم فیشر بههمراه مامور تازهکار John Hodge برای بررسی فعالیتهای مشکوک در یک نیروگاه geothermal اعزام شدهاند. پس از آنکه هاج توسط تروریستها کشته میشود، سم موفق میشود از پرتاب موشک جلوگیری کند. اما در بازگشت به هواپیمای V-22 Osprey، سرهنگ لمبرت خبر تلخی را به او میدهد. سارا فیشر، تنها فرزند سم، توسط یک رانندهی مست کشته شده است. سم غرق در اندوه، تمرکز خود را از دست میدهد و از خدمت فعال کنار گذاشته میشود.
مدتی بعد در داستان بازی Splinter Cell Double Agent، لمبرت به سم پیشنهاد میدهد که بهعنوان یک مامور NOC فعالیت کند. NOCها در واقع جاسوسانی با آموزشهای ترکیبی از سیا و NSA هستند که برای جمعآوری اطلاعات انسانی به سازمانها نفوذ میکنند. دولت هرگونه ارتباط با آنها را انکار میکند.
برای نفوذ به سازمان تروریستی ارتش جان براون (JBA)، سازمان NSA چند سرقت بانکی و قتل ساختگی ترتیب میدهد تا سم را بهعنوان یک جنایتکار معرفی کند. او به زندان فدرال Ellsworth در کانزاس فرستاده میشود و در همان بند با Jamie Washington، عضو JBA، قرار میگیرد. سم با او همکاری کرده و تونلی برای فرار حفر میکند. تا فوریه ۲۰۰۸، سم موفق میشود با واشنگتن فرار کرده و به JBA نفوذ کند.
در مقر JBA در نیویورک در داستان اسپلینتر سل، رهبر گروه یعنی امیِل دوفرن از سم میخواهد خلبان Cole Yeager را بکشد. اگر سم او را بکشد، اعتماد JBA را جلب میکند اما اعتماد NSA را از دست میدهد. اگر شلیک نکند، جیمی یگر را میکشد و اعتماد JBA کاهش مییابد.
سپس سم به ماموریتی در دریای Okhotsk اعزام میشود تا یک نفتکش روسی را تصرف کند. این کشتی قرار است برای انتقال بمب توسط متحد JBA، یعنی Massoud Ibn-Yussif استفاده شود.
پس از آن، سم به هتل Jin Mao در شانگهای فرستاده میشود تا جلسهی امیل با دانشمند پاکستانی دکتر Aswat را ضبط کند. اسوات چند کیلوگرم «جیوهی قرمز» (مادهای انفجاری خیالی) به امیل میفروشد. سم باید نمونهای از آن را از گاوصندوق بردارد و یادداشتهای اسوات را نیز بدزدد. سپس NSA دستور ترور اسوات را صادر میکند.
با در اختیار داشتن جیوهی قرمز و یادداشتهای اسوات، JBA یک بمب میسازد و آن را روی یک کشتی تفریحی در کوزومل آزمایش میکند. بازیکن میتواند اجازهی انفجار دهد (حفظ پوشش در JBA)، سیگنال را مختل کند (از دست دادن اعتماد JBA)، یا انریکا را مقصر جلوه دهد (حفظ اعتماد هر دو طرف). در صورت عدم انفجار، امیل انریکا را میکشد. اگر اعتماد کافی با JBA نداشته باشید و فقط بمب را خنثی کنید، امیل سم را میکشد و ماموریت شکست میخورد.
امیل با Allejandro Takfir و Massoud Ibn Yussif دیدار میکند. سم جلسه را شنود کرده و متوجه میشود که هر سه تروریست بمبهایی دارند و قصد دارند مکزیکوسیتی، لسآنجلس و «نیویورک را نابود کنند. در این جلسه، Hisham Hamza، مامور سیا، لو میرود.امیل دستور ترور هیشام را صادر میکند. سم میتواند او را بکشد یا نجات دهد. در صورت نجات، بخش جدیدی از مرحله باز میشود.
پس از بازگشت، سم مامور میشود لمبرت را که در حال جاسوسی بوده، بکشد. بازیکن میتواند لمبرت یا جیمی واشنگتن را بکشد. کشتن لمبرت اعتماد JBA را حفظ میکند، اما کشتن واشنگتن باعث لو رفتن سم میشود. آخرین حرفهای لمبرت به سم این است که «هر کاری لازم است برای خنثیسازی بمب انجام بده».
اگر انریکا زنده باشد، هویت واقعی سم را کشف میکند اما به او اجازهی عبور میدهد و تجهیزاتش را بازمیگرداند. سم وارد آزمایشگاههای مخفی زیر مقر میشود و شاهد دستور امیل برای کشتن دانشمندان و آمادهسازی انفجار است. سم در زمان محدود، بمب را خنثی کرده و امیل را از پا درمیآورد.
نیروهای SWAT به مقر حمله میکنند. اگر سم موفق شود کشتی تفریحی، هیشام و لمبرت را نجات دهد ( با اعتماد NSA بالای ۳۳٪)، از دستگیری فرار میکند. در مرحلهی مخفی، پلیس نیویورک او را تعقیب میکند اما سم سوار قایق گارد ساحلی میشود که Carson Moss قصد دارد آخرین بمب را با آن منتقل کند. سم ماس را میکشد، بمب را خنثی میکند و ثانیههایی پیش از انفجار از قایق فرار میکند. در پایان عبارت «ادامه دارد…»روی صفحه نقش میبندد.
اگر سم فقط یکی از سه نفر نجات دهد و اعتماد NSA زیر ۳۳٪ داشته باشد، سم توسط پلیس دستگیر شده و به قتل و توطئهی تروریستی متهم میشود. او ادعای بیگناهی کرده اما پیش از محاکمه فرار میکند. اگر هیچکس نجات نیابد، سم ابتدا دستگیر میشود اما با استفاده از نارنجک دودزا در پایان داستان بازی Splinter Cell Double Agent فرار میکند.
ده روز پیش از دستگیری سم فیشر، مامور Third Echelon با نام Archer و مامور Voron با نام Kestrel به خیابان Nevsky Prospekt در سنپترزبورگ، روسیه اعزام میشوند تا جلوی فروش کلاهکهای پیشرفته توسط عناصر سرکش ارتش روسیه در بازار سیاه را بگیرند. اطلاعاتی از منبع Third Echelon، آندری کوبین، نشان میدهد که قاچاقچی مواد مخدر و انسان، Valentin Lesovsky، واسطهی این معامله است. ماموریت آرچر و کسترل این است: حذف لسوفسکی و همدستش Boris Sychev و Engineers به دست آوردن فهرست تماسهای لسوفسکی.
سپس آنها به سفارت روسیه در باکو، آذربایجان اعزام میشوند تا اطلاعاتی دربارهی معاملهی تسلیحاتی Leonid Bykhov، سرهنگ سابق GRU، جمعآوری کنند. بیکهوف در جلسه، Tagizade را فریب داده و دستور قتل او را صادر میکند. آرچر و کسترل جلوی نابودی محمولههای تسلیحاتی را میگیرند و متوجه میشوند که محموله شامل کیتهای هدایت موشک Block II JDAM است. آنها از بیکهوف بازجویی کرده و درمییابند که او با ژنرال Kerzakov همکاری دارد. او در مجتمع زیرزمینی Yastreb زیر میدان سرخ مسکو مستقر است.
آرچر و کسترل به مجتمع نفوذ میکنند تا جلوی فروش JDAM به ایران را بگیرند. آنها با استفاده از دستگاههای EMP قابلحمل، کیتها را از کار میاندازند، دادههایی از سرورها دانلود میکنند و محل دستگاههای EMP را در میدان آزمایش موزدوک ردیابی میکنند. در این ماموریت، کرزاکوف کشته میشود.
آنها با مخفی شدن در کامیون تدارکاتی، به میدان آزمایش موزدوک در اوستیای شمالی نفوذ میکنند و با کمک کوبین، دستگاههای EMP را Engineers به دست میآورند. اما در حین خروج، Tom Reed از طریق هدست به آرچر دستور میدهد که کسترل را بکشد. کسترل با خواندن دستگاه OPSAT آرچر از این دستور مطلع شده و برای دفاع از خود اقدام میکند. یکی از آنها دیگری را میکشد (در روایت رسمی داستان Splinter Cell، کسترل آرچر را میکشد) و بازماندهی پشیمان توسط کوبین اعدام میشود.
سه سال پس از وقایع Double Agent، در سال ۲۰۱۱، Victor Coste، عضو سابق نیروی دریایی، در یک مرکز بازجویی متعلق به شرکت Black Arrow تحت بازجویی قرار دارد و وقایع اخیر را روایت میکند.
پس از ترک Third Echelon، سم فیشر در بازار شهر والتا در مالت با تماس Anna “Grim” Grímsdóttir مواجه میشود. او هشدار میدهد که گروهی مسلح به دنبال سم هستند. سم آنها را از پا درمیآورد و از Dmitri Gramkos بازجویی میکند و متوجه میشود که آندری کوبین، قاچاقچی محلی، مسئول مرگ دخترش سارا است. کوبین در عمارتش در خیابان کینگ جورج حضور دارد. سم به عمارت نفوذ کرده، از کوبین بازجویی میکند و درمییابد که موضوع فراتر از مرگ دخترش است. سپس سم بیهوش شده و توسط اسپلینتر سلها ربوده میشود.
سم به پایگاه هوایی پرایس در ویرجینیا منتقل میشود. گریمسداتر فاش میکند که بهعنوان نفوذی برای رئیسجمهور Patricia Caldwell در Third Echelon فعالیت میکند و از سم میخواهد در تحقیق دربارهی شرکت نظامی خصوصی بلک ارو کمک کند. سم ابتدا امتناع میکند، اما وقتی میشنود که سارا زنده است، موافقت میکند. گریمسداتر فرار سم را صحنهسازی کرده و به او اسلحه و خودرو میدهد.
سم با Victor Coste تماس میگیرد و در نمایشگاهی در نزدیکی بنای یادبود لینکلن ملاقات میکنند. کاست تجهیزات لازم را فراهم میکند و اطلاعاتی دربارهی شرکت White Box Technologies میدهد که در زمینهی فناوری EMP فعالیت دارد و به طور غیرمعمول از بلک ارو برای امنیت استفاده کرده است.
در ادامه داستان بازی Splinter Cell Conviction، سم به وایت باکس نفوذ میکند و شاهد قتل دانشمندان توسط Tom Reed، مدیر Third Echelon، و نیروهای بلک ارو میشود. او یکی از دانشمندان را نجات میدهد و متوجه میشود که Lucius Galliard بلک ارو را استخدام کرده و سرگرد Shawn Robertson دادههای مربوط به EMP را جمعآوری و نابود کرده است. سم دادهها را دانلود کرده و با فعالسازی EMP، ردگیری را مختل میکند. در این فرآیند، رابرتسون کشته میشود.
در ادامه، سم به بنای یادبود لینکلن میرود تا مکالمهی رید و گالیارد را ضبط کند. پس از بازجویی گالیارد، او توسط یک تیرانداز کشته میشود. سم تیرانداز را تعقیب میکند اما او نیز با انفجار خودرو کشته میشود. سپس سم با نیروهای Third Echelon درگیر میشود و توسط سرویس مخفی نجات مییابد.
سم به مقر Third Echelon نفوذ میکند تا تجهیزات و اطلاعاتی از دفتر رید Engineers به دست آورد. به جای رید، دوباره با کوبین روبهرو میشود. کوبین میگوید که رید با سازمان Megiddo همکاری دارد تا فناوری EMP را به آمریکا قاچاق کرده و با ترور کالدول، Calvin Samson را به ریاستجمهوری برساند. رید در ازای این عملیات، بهعنوان قهرمان ملی میرسد.
کوبین اعتراف میکند که دربارهی سارا چیزی نمیدانسته و فقط جسدی جعلی برای صحنهسازی مرگ او فراهم کرده است. سم با گریمسداتر تماس میگیرد و او فایل صوتی اروینگ لمبرت را برایش پخش میکند. لمبرت فاش میکند که مرگ سارا را صحنهسازی کرده تا از او در برابر نفوذی داخل Third Echelon محافظت کند؛ نفوذیای که هرگز موفق به شناساییاش نشد.
گریمسداتر در ادامه داستان بازی Splinter Cell Conviction به سم میگوید که یکی از سه حملهی EMP در خیابان میشیگان باید متوقف شود، چون آپارتمان سارا در شعاع انفجار قرار دارد. ویکتور سارا را نجات میدهد و سم با هلیکوپتر به محل حمله اعزام میشود. پس از برخورد موشک و سقوط هلیکوپتر، سم به کاخ سفید نفوذ میکند و با نیروهای بلک ارو، اسپلینتر سلها و Third Echelon درگیر میشود.
گریمسداتر برای حفظ پوشش، به شانهی سم شلیک میکند تا او را بهعنوان زندانی به رید نزدیک کند. در دفتر ریاستجمهوری، رید قصد دارد سم و رئیسجمهور را بکشد و با متهم کردن سم، وجود Third Echelon را ضروری جلوه دهد. اما سم رید را خلع سلاح میکند و با کمک گریمسداتر، محافظان او را از پا درمیآورد. رئیسجمهور توسط اعضای ارتش از مکان بیرون رفته و سم متوجه میشود که رید همان نفوذیای بود که لمبرت بهدنبال شناساییاش بود.
در پایان، بازیکن میتواند انتخاب کند که رید توسط سم یا گریمسداتر اعدام شود. اگر گریمسداتر او را بکشد، به سم اعتراف میکند که تنها کسی است که میتواند به او اعتماد کند؛ اما سم با لحن کنایهآمیزی به بهکاربردن واژه «اعتماد» واکنش نشان میدهد. او بیدرنگ خداحافظی میکند و میرود. اگر سم رید را اعدام کند، بازیکن میتواند روش اجرای حکم را انتخاب کند. در صورتی که به رید با هر سه فرمان شلیک شود، زخمهای گلوله روی بدنش نماد سه نقطه نمادین سری را شکل میدهند.
پس از پایان مصاحبه بلک ارو با ویکتور، او میگوید که سم به دیدار سارا خواهد رفت و تاکید میکند که سام، Coste را مثل برادرش دوست دارد. اندکی پس از پایان این جمله، انفجاری شنیده میشود و پایگاه در حالت آمادهباش قرار میگیرد که نشان میدهد سام درصدد حمله به پایگاه بهقصد نجات ویکتور است.
داستان بازی Splinter Cell Conviction در تایملاین اسپلینتر سل همینجا به اتمام میرسد.
دو سال پس از وقایع داستان بازی Splinter Cell Conviction، سم فیشر برای دوستش، Victor Coste، در شرکت امنیتی Paladin Nine کار میکند. آنها در حال حاضر در پایگاه هوایی اندرسن در جزیره گوام مستقر هستند و بیخبرند که این پایگاه اولین هدف گروه Engineersها خواهد بود.
در حالی که سم و ویکتور برای انجام یک ماموریت شناسایی هوایی آماده میشوند، کارکنان پایگاه توسط گروهی از Engineers غافلگیر میشوند. تروریستها بیشتر پرسنل را به قتل میرسانند و با استفاده از کامپیوترهای پایگاه کلیدهای رمزگذاری سایت F را دانلود میکنند. آنها ویدئویی از این حمله را نیز به صورت آنلاین منتشر میکنند. رهبر Engineers دستور فعالسازی بمبهایی را که قبلا جاسازی کرده بودند صادر میکند و نیروهایش را فرا میخواند.
همزمان خلبان بالگرد سم در آسمان است که بر اثر ریزش آوار پس از انفجار پایگاه، بدنهی هلیکوپتر سوراخ میشود و آنها سرنگون میشوند. چارلی کل با سم و ویک تماس میگیرد و از وجود یک مانع الکترونیکی خبر میدهد و تا زمانی که این دستگاه فعال است، امکان برقراری ارتباط خارجی وجود ندارد.
این دو نفر از میان آشفتگی عبور میکنند و به دستگاه میرسند و آن را از کار میاندازند. در کنار دستگاه، سربازی مجروح یافته میشود و ویکتور برای کمکهای اولیه اقدام میکند. اما سرباز، پس از بیرون کشیدن پین نارنجک، خودش را بهعنوان یکی از Engineers نشان میدهد. ویکتور سریعا سم را به مکانی امن پرتاب میکند، اما از انفجار آسیب شدید میبیند. او فوری به بیمارستان منتقل و در وضعیت وخیم بستری میشود.
پس از بازپسگیری کامل پایگاه، رئیسجمهور ایالات متحده به سراغ سم میآید و شغلی را در شاخه تازهتاسیس Fourth Echelon به او پیشنهاد میکند. هدف اصلی این سازمان، توقف فعالیت Engineers است و سم ریاست آن را بر عهده میگیرد. او اصرار میکند چارلی بیهیچ سوال و مانعی به تیم ملحق شود.
سایر اعضای کلیدی شامل Isaac Briggs، بهترین تکتیرانداز سازمان سیا برای پشتیبانی در عملیات زمینی، و آنا «گریم» گرایمسدوتیر بهعنوان افسر کنترل هستند. سم با انتصاب گریم مخالف است، اما رئیسجمهور تجربه طولانی کار مشترک آنها را بیبدیل میداند. پس از معرفی کوتاه Paladin و SMI، سم برای پیگیری اولین سرنخ درباره لیست سیاه عازم بنغازی، لیبی میشود.
تیم از حضور مردی در مقر CIA بنغازی با اطلاعاتی درباره Blacklist Zero خبردار میشود. سم ابتدا به اصالت گزارش شک دارد تا وقتی که میفهمد شخص همان آندری کوبین است. گریم با توجه به سابقه سم و کوبین نگران است و با سم وارد بحث میشود، اما سم بیتوجه به حرفها وارد بنغازی میشود تا کوبین را بیرون بکشد. بریگز بهعنوان تکتیرانداز او را همراهی میکند. سم به مقر میرسد، اما رابط سازمان کشته شده و همچنین کوبین ناپدید شده است. با کمک چارلی، محل نگهداری کوبین در یک ایستگاه پلیس محلی شناسایی میشود. سم به داخل ایستگاه نفوذ کرده و کوبین را نجات میدهد.
کوبین توضیح میدهد برای حفظ جانش به CIA مراجعه کرده، زیرا او تامینکننده تسلیحات Blacklist Zero بوده است. Fourth Echelon از این سرنخ برای پیدا کردن خریدار کوبین استفاده میکند و رد او را به یک اردوگاه آموزشی تروریستها در عراق میکشاند. فیشر از طریق رودخانه نفوذ میکند و از پهپاد برای تطبیق صدا کمک میگیرد. پهپاد ناموفق است و فیشر باید تطبیق صدا را بهصورت دستی انجام دهد.
او با خریدار روبهرو میشود و متوجه میشود مرد Jadid نام دارد و عامل سابق MI6 است. این مهندس پیش از آنکه اطلاعات مفیدی بدهد، یا توسط سم کشته میشود یا خودکشی میکند. گریم سپس خبر از یک فرستنده در بالای روستا میدهد و سم برای بررسی راهی آنجا میشود. در محل، اتاق کشتاری با جسد یک سرباز آمریکایی و پیامی از مجید صادق، رهبر Engineers، پیدا میکند. پس از آن، پهپادشان هک میشود و فیشر باید با هلیکوپتر بریگز فرار کند.
تمام اطلاعات گردآوریشده توسط آژانسهای آمریکایی مقصد بعدی را دالاس نشان میدهد، اما چارلی هشدار میدهد احتمالا تله است. او ویدیویی مشکوک از گروهی که به شیکاگو میرسند نشان میدهد. بلافاصله متوجه میشوند در اسکله نیروی دریایی شهر گروگانگیری روی داده. برخلاف خواست گریم، سم معتقد است این هدف اصلی لیست سیاه است و راهی آنجا میشود.
در محل مشخص میشود Engineers مسئول هستند و گروگانها به بمب مجهز شدهاند. سم گروگانها را برای تیم SWAT میگذارد و پیش از آن کدهای غیرفعالسازی بمب را از اپراتور پهپاد میگیرد. از همان تکنسین متوجه میشود Engineers قصد مسموم کردن آب شهری را دارند. فیشر به تاسیسات تصفیه نزدیک نفوذ میکند که عامل بیولوژیکی در آن نصب شده است. سم دستگاههای تزریق سم به آب را از کار میاندازد و مسیر خروج آب آلوده را میبندد. بدین ترتیب حمله دوم لیست سیاه ناکام میماند.
سم تصمیم میگیرد ابتکار عمل را در دست بگیرد و پیش از حمله بعدی همه سرنخها را پیگیری کند. گریم ایمیلی جعلی ارسال میکند که کوبین بهعنوان خبرچین درآمده است. این موضوع بیشترین واکنش را از سوی رضا نوری برمیانگیزد. کوبین فاش میکند نوری همکار قدیمیاش در بازار سیاه است. فیشر به پاراگوئه میرود تا اطلاعاتش را درباره لیست سیاه Engineers به دست آورد. او وارد عمارت خصوصی نوری میشود و به اتاق پناهگاه او نفوذ میکند.
هنگام خروج، نیروهای ویژه ایران به داخل میریزند. سم برای حفظ جان نوری میجنگد و به قایقی برای فرار میرسد. نوری فهرستی از افرادی را که به صادق اسلحه رسانده در اختیار سم میگذارد و آزاد میشود. گریم هشدار میدهد نوری ممکن است عامل Engineers باشد و آزاد گذاشتنش اشتباه بوده، اما فیشر میگوید ردیاب تلفن او را جاسازی کرده تا دادههای بیشتری Engineers به دست آورد.
با اطلاعاتی که از نوری Engineers به دست آمده، فیشر برای کشف فعالیت عامل مخفی Engineers به لندن میرود. فیشر به آسیاب متروکه نفوذ میکند. او اطلاعاتی به سمت ایران ردیابی میکند و به یک گاراژ میرسد که نگهبانان محمولهای نامشخص را بار میکنند. سم در محموله ردیاب میگذارد و در نهایت مشخص میشود شامل ملزومات بمب گاز اعصاب است.
وقتی سم دستگاه را باز میکند، مسموم میشود، اما اثر سم دیر پدیدار میشود و او به ماموریت ادامه میدهد. گاز در نهایت کار خود را میکند و سم توسط صادق دستگیر میشود. رهبر Engineers از او بازجویی میکند تا اینکه بریگز برای نجات فیشر میرسد. سم میخواهد به دنبال صادق برود، اما بریگز اصرار دارد ابتدا به نقطه خروج برگردند. این موضوع سم را خشمگین میکند و او اعلام میکند این آخرین ماموریت بریگز است.
اطلاعات لندن حاکی از دخالت احتمالی ایران در حملات لیست سیاه است. گریم نگران است باز هم گمراه شده باشند و اصالت خبر را بررسی کند. تنها راه اثبات بیگناهی ایران، بازدید از سفارت پیشین آمریکا در تهران و کشف حقیقت است. یک ژنرال ایرانی فیشر را وارد سفارت میکند، اما او را به تله میاندازد و سم باید از کمین فرار کند. پس از درگیری با نگهبانان، به اتاق سرور نفوذ میکند و با فلشدرایو چارلی به جستجوی اطلاعات میپردازد.
سم از محوطه سفارت خارج میشود و بریگز او را با ون نجات میدهد. نیروهای ویژه ایران آنها را تعقیب میکنند و گریم ناچار میشود از پهپاد MQ-1C Grey Eagle برای باز کردن مسیر کمک بگیرد. دادههای جدید بیگناهی ایران را ثابت میکنند، اما رئیسجمهور از دخالت پهپاد خشمگین است و دستور میدهد حمله بهعنوان نقص فنی جا زده شود تا تنش بالا نرود. میان گریم و سم بر سر اولویتهای ماموریت مجادله درگرفته و گریم ارزش کار تیمی را به او یادآوری میکند.
با استفاده از ردیابی که در لندن انجام شده بود، Fourth Echelon هدف سومین حمله لیست سیاه را شناسایی میکند: فیلادلفیا، پنسیلوانیا. Engineers گروگانها را در یک قطار مترو نگه داشته و قصد دارند در خارج ایستگاهها بمب کار بگذارند و گاز را با قطارها در خیابانها پخش کنند. سم و بریگز بار دیگر به توافق میرسند و اینبار بریگز بهطور کامل در عملیات زمینی همکاری میکند.
آنها باید چهار بمب گاز اعصاب را پیش از انفجار خنثی کنند. پس از آن سم تعقیب مهندس اصلی را در یک قطار آغاز میکند تا او را بازداشت کند، اما مرد در ایستگاه بعدی میگریزد و توسط یک افسر پلیس در هنگام گروگانگیری به قتل میرسد. سم مجبور به تسلیم و بازداشت میشود. در پی ناکامی دیگر حمله، Engineers ویدیوی جدیدی منتشر میکنند و زمان حملات بعدی را به ۳، ۴ و ۵ روز منتقل میکنند.
Fourth Echelon مطلع میشود نوری برای پیگیری نقش ایران در حملات لیست سیاه به گوانتانامو منتقل شده است و ترس از ارائهٔ اطلاعات نادرست برای ایجاد درگیری میان ایران و آمریکا دارند. سم تصمیم میگیرد برای کسب اظهارات نوری به گوانتانامو نفوذ کند. با کمک بریگز، فیشر خود را بهعنوان یک زندانی جا میزند و داخل کمپ میشود.
بریگز او را به سلول نوری میبرد و تجهیزات سم را در سالن تفریح آزاد میکنند. فیشر نوری را بازجویی میکند؛ نوری اعتراف میکند که فقط حواسپرتی است و صادق همهٔ اطلاعات Fourth Echelon را در اختیار دارد. سپس سم برای بازیابی تجهیزات بازمیگردد و به نقطه استخراج میرود. در ساحل، او و بریگز با یک قایق بادی (زودیاک) فرار میکنند.
گریم با سم و بریگز که از ماموریت قبلی بازمیگردند دیدار میکند. او خبر میدهد کارکنان فرودگاه پنج دقیقه پیش بدون هیچ تذکری تخلیه شدهاند. لحظاتی بعد گروهی نامشخص به آنها حمله میکنند. در حالی که سایر اعضای تیم با آتشپشتیبانی فضای عملیاتی را تحت کنترل دارند، سم از جناح دشمن را دور میزند. در جریان تیراندازی Ollie از تیم Fourth Echelon زخمی میشود. با وقفهای درگیری، سم سوار هواپیما میشود و پلادین برای برخاستن آماده میگردد. بریگز کنترل پهپاد MQ-9 را به دست میگیرد.
در آسمان، گزارش از حمله American Fuel آغاز میشود اما هک Engineers تمامی موتورها را از کار میاندازد. سم مجبور است کوبین را آزاد کند، چون خلبان دیگر بر اثر برخورد سرش با سطح هواپیما بیهوش شده است. کوبین دستور میدهد مقداری بار را به بیرون بیندازند و سیستم را ریاستارت کنند. در ادامه داستان بازی Splinter Cell Blacklist فیشر و بریگز هلیکوپتر را رها میکنند، سپس فیشر برق سامانهها را قطع میکند تا امکان راهاندازی مجدد فراهم شود. پس از پاکسازی سیستم و بازگشت به شبکه، آنها متوجه میشوند که حمله American Fuel موفقیتآمیز بوده و کاخ سفید پروتکل تداوم دولت را فعال کرده است.
چهارمین حمله لیست سیاه علیه تاسیسات گاز طبیعی مایع در Sabine Pass انجام شد. Engineers با نفوذ یک ویروس به سیستمهای اطفای حریق، سپس یک تانکر را به عمق مجموعه کوبیدند. Fourth Echelon سم را به درون تاسیسات اعزام میکند تا یک ترمینال را تصاحب کند و چارلی بتواند سامانه دفاعی را بازگرداند. فیشر پس از خنثیسازی این بخش، به تعقیب مهندس میپردازد. او در حال ترک محل با آمبولانس است که چارلی دروازه اصلی را فعال و و راننده تصادف میکند و مهندس به شدت مجروح میشود.
سم او را بازجویی میکند و درمییابد حمله بعدی در سایت F در جریان است. تلاش برای تماس با رئیسجمهور بینتیجه میماند تا اینکه او اطلاع میدهد اوضاع زیر کنترل است. صادق سایت F و پرسنلش را Engineers به دست گرفته و بمبهای شیمیایی در آنجا پنهان کرده است. نیروهای دلتا پیرامون سایت مستقر شده و آماده پذیرفتن خواستههای Engineersاند. رئیسجمهور دستور بازگشت میدهد، اما سم با این فرمان مخالفت کرده و میداند صادق قصد توقف ندارد.
پنجمین حمله لیست سیاه به یک پناهگاه زیرزمینی در دنور، معروف به سایت F، صورت گرفت. بالاترین مقامات و ژنرالهای ایالات متحده بهخاطر پروتکل تداوم دولت در آنجا پنهان شده بودند. Engineers با تکیه بر سلولهای خوابیده داخل سایت، همه را گروگان گرفتند. Fourth Echelon برخلاف دستورات بالا، تصمیم گرفت صادق را متوقف کند. خلبان از پرواز به دنور امتناع کرد؛ سم او را از کار برکنار و کوبین را جایگزینش کرد.
پلادین در دنور فرود آمد و سم و بریگز با چتر از آن بیرون پریدند. دلتا فورس هواپیما را تصاحب کرد. بریگز از کانال تهویه به داخل پناهگاه نفوذ کرد و سامانههای امنیتی را با حافظههای حاوی ویروس اصلاحشده Engineers مختل ساخت. در حالی که صادق دبیر دفاع را برای دستیابی به اسرار امنیتی شکنجه میکرد، بریگز خود را تسلیم کرد.
او در ادامه داستان بازی Splinter Cell Blacklist به اتاق شکنجه برده شد و برای جلوگیری از لو رفتن اطلاعات، گردن دبیر دفاع را شکست. سپس صادق و یارانش گروگانها را برای دزدیدن پلادین منتقل کردند. فیشر لباس گروگانها را به تن کرد و همراه گروه به سمت هواپیما راهی شد. او نگهبانش را بیاثر کرد و تکتیراندازهای دوستانه با شلیک، بقیهٔ محافظان را از پا درآوردند.
فیشر برای نجات بریگز میشتابد؛ بریگز درگیر صادق میشود و در تلاش برای گرفتن سلاح او، هدف گلوله قرار میگیرد. فیشر میخواهد به کمکش بشتابد، اما بریگز او را برای تعقیب صادق راهی میکند. مبارزه تنبهتن میان سم و صادق کوتاه است و سم فرماندهٔ Engineers را از پا درمیآورد. صادق هشدار میدهد اگر بمیرد، ۱۲ کشور قیام خواهند کرد و در صورت اسارت، هرچه که میداند را فاش خواهد کرد. فیشر از «آزادی پنجم» (حق دستگیری رهبران دشمن) استفاده و او را بازداشت میکند، اما رسانهها رسما خبر کشتهشدن صادق را منتشر میکنند.
در سکانس پایانی داستان بازی Splinter Cell Blacklist ویکتور از جراحات بهبود یافته و آماده بازجویی از صادق است. سم در اتاق بازجویی به دیدار دوست قدیمیاش میرود.
اتمام تایملاین اسپلینتر سل
مسعود تیموری
آن چه که در قسمت قبلی سری یعنی Conviction (مجکومیت) دیدیم کاملا واضح بود.داستان فوق ضعیف نسخهی قبل و چینش بد سکانسهای مختلف آن باعث شد که این بازی یکی از بدترین نسخههای اسپلینترسل تلقی شود.پاتریشیا کالدوِل، رئیس جمهور وقت ایالات متحده به نوعی سرپرست اصلی گروه “اچلون سوم” در نسخهی قبلی بود، گروهی که پس از مدتی متلاشی شد و سم فیشر و آنا گریمز با مشقتهای فراوان و حمایت کالدول توانستند “اچلون چهارم” را بار دیگر تحت حمایت رئیس جمهور پایه گذاری کنند.
بازی از همان ابتدای کار تکلیف خودش را با بازیکن مشخص میکند.دیگر نه خبری از دختر فیشر است و نه خبری از اچلون سوم.دیگر پتانسیلی برای ماجراهای بی مصرف نسخهی قبل وجود که بتوان پلی در میان “فهرستسیاه” و محکومیت احداث کرد و این باعث میشود که بازیکن یک دفعه با یک شوک داستانی مواجه شود: “این کیه؟ اون جا کجاست؟ هلیکوپتر برای چی سقوط کرده؟ این فیشره؟” و ماجراهایی که حتی تا آخر داستان هم مفهموم گنگ بودنشان را حس میکنیم.
سه سال از ماجراهای مجکومیت گذشته است، این جا ایالات متحده، آنا گریمز، ویکتور, کوبین و کسترل همگی رهرو فرماندهی پنجاه سالهی شان: سم فیشر.اتفاقات اخیری که برای اچلون سوم افتاده است حاصلش گروهیست به نام “مهندسین” (Engineers) که تحت فرماندهی شخصی ناشناس رهبری میشود.این یک طرف داستان و در طرف دیگر شاهد تیم جدید فیشر هستیم که در هواپیمایی به نام “پالادین ۹” مستقر هستند.
تمامی ماموریتها و هماهنگیها از طریق این پرندهی بزرگ انجام میگیرد که قبل تر در اختیار ویکتور بوده است و حالا تیر برنده ای است که به سمت ژنرالهای گروه مهندسین نشانه رفته است.این گروه متشکل از ۱۲ ژنرال و ماموران وِیژه امنیتی در جهان است که تهدید جدی ایالات متحده و مخصوصا کالدول به حساب میآیند و از آن جایی که سم همیشه به عنوان دست راست کالدول محسوب میشده است او موظف است این حملههای تروریستی را متوقف کند وگرنه ضربات مهلک و جبران ناپذیری به ساختار جهانی وارد میشوند.با هم نگاهی به تک تک مراحل بازی و اهداف اچلون چهارم میاندازیم:
اولین حملهی مهندسین در مهمترین فرودگاه بینالمللی ایالات متحده شکل میگیرد.در جریان این حمله نیروهای تروریستی غافل از حضور فیشر و ویکتور در فرودگاه به دنبال اتاق امنیتی برای آپلود ویدئوهای اولین حملهی تروریستی خود هستند که در این حین ژنرال ارشدی که در فرودگاه حضور دارد نیز کشته میشود.
پس از چند دقیقه بمبها و مواد منفجرهای که از روزهای قبل داخل فرودگاه کار گذاشته شده بودند منفجر میشوند و با این اتفاق هلیکوپتر سم و ویکتور سقوط میکند و سم از ناحیهی پا زخمی میشود.در حالی که اوضاع خیلی در هم پیش میرود، چارلی که از تیم پشتیبانی وظیفهی خنثی کردن حملات اینترنتی مهندسین را دارد به سم و ویکتور خبر میرساند که در باند اصلی فرودگاه یک اخلال کنندهی مغناطیسی قرار گرفته که در کار وی مشکل ایجاد میکند.
در حین این که سم اخلال کننده را از کار میاندازد ویکتور یکی از مهندسین را پیدا میکند و هنگامی که میخواهد از او حرف بکشد ژنرال با یک پوزخند رو به او میگوید: “تو هیچ وقت نمیتونی جلوی بلکلیست رو بگیری، هیچ وقت!” و در حالی که ویکتور را به عقب هل میدهد، نارنجکی که ضامنش را کشیده است رو به او میگیرد و “بنگ!”.با این حال که سم و ویکتور از این اتفاق جان سالم به سر میبرند ولی سوالات زیادی در ذهن پاتریشیا کالدول میگذرد؛ بلکلیست واقعی چه کسانی هستند؟
در حالی که سم و کالدول هنوز در هویت اصلی ارشد این فهرست شک دارند چارلی با استفاده از اطلاعات بدست آمده از مهندسین طی چند روز اخیر متوجه میشود که در طی یک حمله آندری کوبین توسط مهندسین در بنغازی دستگیر شده است که از نظر داشتن اطلاعات میتواند بسیار برای گروه مفید باشد.
با اعتماد سم به اطلاعات چارلی و آنا گریمز سم راهی بنغازی میشود تا اطلاعات مخفی کوبین را فاش کند.سم به محل کوبین میرود در حالی که اطلاعات داده شده به سم توسط CIA همگی بر پایهی دروغ بوده اند که بفهمند اچلون ۴ تا چه حد در دستگیری کوبین مصمم است.چارلی یکی ازتماسهای مهندسین را ردیابی میکند و در آخر متوجه میشود که کوبین در یکی از ایستگاههای پلیس بنغازی در حال بازجویی شدن است.کوبین دستگیر میشود و تیم به پالادین باز میگردد.
اطلاعاتی که سم از کوبین به دست میآورد نشان میدهند که دلالان اسلحهی کوبین در میراوهی عراق با او آخرین ملاقات را داشته اند و بنابراین سم راهی عراق میشود تا هویت اصلیشان را کشف کند.بعد از بسیاری از تغییرات پلنها و نقشههای سم و اچلون ۴ سم به اتاقی میرسد که آنجا متوجه میشود که چه کسی واقعا این گروه را هدایت میکند؛ مجید صدیق پاکستانی تباری که آنتیاگونیست اصلی بازیست.
ولی مشکل این جاست که صدیق در تمام مدت میدانسته که او در میراوه به دنبال چه هدفی است.سم در تلهی انفجاری صدیق میافتد و به سختی به کمک بریگز از مهلکه فرار میکند…
مجید صدیق واقعا کیست و قصدش چیست؟ آیا وقعا او یک روانی مبتلا به سادیسم است که میخواهد با این حرکات صرفا احساسات درونی خودش را ارضا کند یا هدفی والاتر دارد؟ چگونه میشود که یک تروریست بتواند روی دست مامور ویژهی رئیس جمهور بلند شود؟ سوالاتی که پس از حملهی تروریستی صدیق به او در میراوه شکل گرفت در مغز سم نقش بستند…
سم که هنوز در شوک اتفاقات اخیر است، آنا گریمز عقیده دارد که حملهی بعدی مهندسین به شهر دالاس خواهد بود.
سم: “من نمیتونم این ریسک رو بکنم.تا الان متوجه شدیم که فقط سه ساعت وقت داریم که بتونیم به حملهی بعدی پی ببریم.”
و در همین حین چارلی از داخل میکروفیلم به دست آمده و سرورهای هک شدهی میراوه متوجه فکر پلید صدیق و مهندسین میشود؛ هدف: منابع آب شهر شیکاگو.اچلون چهارم وارد عمل میشود و در آخر سم با مشقتهای فراوان موفق به متوقف کردن این حمله میشود.
حملهی مهندسین به شیکاگو در کل منحل شد و عملیات آنها با شکست مواجه شد، سم به دنبال رضا نوری – کرکتر ایرانی بازی – به پاراگوئه میرود و در نهایت او را در حالی دستگیر میکند که در یک اتاقک زیر حمام اقامت دارد.نوری دستگیر میشود و از طریق قایق بریگز فرار مهیا میشود.
در حین این که نوری در پالادین در حال فاش کردن اطلاعات در مورد مهندسین است، سم و بریگز مقدمات لازم را برای سفر به لندن را آماده میکنند. سپس در مراحل Splinter Cell بریجز با یک اسلحهی دورزن که در استفاده با آن تبحر خاصی دارد سم را پشتیبانی میکند و سم نیز به دنبال یاّیفتن اطلاعاتی در مورد حملهی بعدی مهندسین و صدیق مو به موی کارخانه متروکهی مورد نظر را بازرسی میکند و در آخر متوجه میشود که در این کارخانه گازهای شیمیایی VX در حال آماده سازی برای حمله است.
سم حین فرار از منطقه سرگیجهی شدید میگیرد و دیگر نمیتواند ادامه دهد تا این که توسط صدیق دستگیر میشود تا این که دقایقی بعد بریگز به کمکش میشتابد و برای نجات جان سم ریسک میکند و بیخیال دستگیری صدیق میشود.صدیق از مهلکه میگریزد و اچلون چهارم به پالادین بازمیگردند و صدیق غافل از این که ردیاب سم در کشتی او قرار دارد به سمت فیلادلفیا حرکت میکند.
تمامی اطلاعات به دست آمده از کارخانهی متروکهی لندن حاوی از این است که ایران عامل اصلی ایجاد هرج و مرج و حملات تروریستی است، کالدول تنها یک قدم تا اعلان جنگ با ایران فاصله دارد ولی سم و آنا از او چند روزی فرصت میخواهند تا قضیه را روشن کنند.علی روحانی ژنرال نیروی قدس در ایران واسطهای میشود تا سم را به داخل مقر فرماندهی قدس داخل کند و در عوض این کار از او میخواهد که آسیبی به سربازهایش نرساند.
علی روحانی مجبور است این معامله را قبول کند چون اچلون چهارم لحظه به لحظه خانوادهی او را زیر نظر دارند.در حالی که سم لحظه به لحظه ژنرال روحانی را به دور از چشم سربازانش تعقیب میکند طبق همان چیزی که انتظارش میرفت، او به فیشر کلک میزند و وی را در دام میاندازد و…
سم فیشر: “ژنرال، ما با هم قراری داشتیم، چنین چیزی توی مفاد وجود نداشت.” علی روحانی: “درسته ولی من نمیتونم به کشورم خیانت کنم.” سم فیشر: “آره از قبل هم انتظارش رو میکشیدم.”
سم فیشر: “ژنرال، ما با هم قراری داشتیم، چنین چیزی توی مفاد وجود نداشت.”
علی روحانی: “درسته ولی من نمیتونم به کشورم خیانت کنم.”
سم فیشر: “آره از قبل هم انتظارش رو میکشیدم.”
لامپهای روشن در پارکینگ نیروهای قدس شکسته میشوند و تنها چیزی که در کادر دیده میشود سه هاله سبز سونار است… سم از مهلکه فرار میکند و خود را به سرورهای امنیتی میرساند تا اطلاعات را دانلود کند و پس از انجام ماموریت با کمک چارلی کول فرار میکند.اطلاعات گرفته شده از سرورهای قدس نشان میدهند که ایران هیچ نقشی در این قضایا و حملات مهندسین ندارد.حمله به ایران منحل شد، ایران از فهرست سیاه رئیس خط خورد.
سومین حملهی مهندسین و فهرست سیاه، مقصد ایالات متحده.سم قبل از حملهی عصبی که در ماموریت لندن به او وارد شد، ردیابهایی را در محمولهها جایگذاری کرده و حال مجید صدیق نادانسته دست به حمله با بمبهای شیمیایی به فیلادلفیا میزند.کشتیهای حاوی محموله حرکت کرده اند و سم و بریجز شانس خود را برای مهار کردن این حمله امتحان میکنند و در آخر نیز موفق میشوند تا تمام چهار بمب را غیرفعال کنند.
سم و بریجز هنگام فرار با شخصی برخورد میکنند که یکی از اعضای مهندسین است ولی او سریعا پا به فرار میگذارد و پس از تعقیب و گریزهای فراوان در آخر توسط مامور پلیس کشته میشود ولی سم هم در بند پلیس اسیر میشود.
اچلون چهارم متوجه میشوند که نوری پس از آزادی از پالادین به خلیج گوآنتانامو در کوبا منتقل شده است.
کالدول بار دیگر به قضایای ایران و دستهای پشت پرده شک میکند.اطلاعاتی که از رضا نوری به دست آمده همگی حاکی از این است که ایران صددرصد در این جریانات نقش دارد.سم به کمک بریجز برای بازجویی بیشتر از نوری به عنوان یک زندانی معمولی به زندان گوآنتانامو منتقل میشود و به یکی از بندهای عمومی زندان منتقل میشود.سم خود را به سلول نوری میرساند و با تهدیدش متوجه اطلاعات جدید و بسیار مهمی میشود.
سم فیشر: “لعنتی تو این جا چه غلطی میکنی؟ چرا اطلاعات غلط رو منتشر کردی؟” رضا نوری: “قسم میخورم، قسم میخورم که همهی این اتفاقات زیر سایهی صدیق اتفاق میافته من فقط یه واسطهام.باور کن فقط برای دستورات اون من این جا زندانی شدم.اون قصد داره به پالادین هم حمله کنه.”
سم فیشر: “لعنتی تو این جا چه غلطی میکنی؟ چرا اطلاعات غلط رو منتشر کردی؟”
رضا نوری: “قسم میخورم، قسم میخورم که همهی این اتفاقات زیر سایهی صدیق اتفاق میافته من فقط یه واسطهام.باور کن فقط برای دستورات اون من این جا زندانی شدم.اون قصد داره به پالادین هم حمله کنه.”
پتکی بر سر سم فیشر… بریجز و فیشر به سرعت به پالادین باز میگردند که در طی همین ساعات ناگهان ویروسی به جان سیستمهای هدایتی پالادین میافتد و پرنده با موتورهای خاموش و سیستم هدایتی غیرفعال در آستانه سقوط قرار میگیرد که در نهایت با تلاش آنا و چارلی موتورها دوباره از نو شروع به چرخش میکنند اما کسانی که از این حمله جان سالم به در نبردند زیاد بودند، پالایشگاههای شیمیایی ایالات متحده.
پالادین در نزدیک ترین جا به کوبا یعنی یوکاتان مکزیک فرود میآید تا یک سوخت گیری داشته باشد ولی هواپیما توسط برخی از نیروهای مهندسین مورد حملات پی در پی قرار میگیرد و در حالی که تیم در حال آماده سازی هواپیما برای بلندشدن دوباره از باند فرودگاه است سم به مقابله با مهندسین میپردازد و بریگز کنترل UAV را بر عهده دارد تا این که پالادین آمادهی پرواز میشود.
چهارمین حملهی فهرست سیاه به منابع آبی ایالات متحده (LNG) در لوئیزیانای سابین است.افراد مهندسین در سیستمهای امنیتی اخلال ایجاد میکنند و از همین طریق در داخل گذرگاه باعث انفجار یکی از تانکرهای مملو از مواد منفجر میشوند.فیشر و کول موظف میشوند تا حمله را دفع کنند.
در حین این که سم در حال بازرسی منطقه است، چارلی سعی در این دارد که بتواند بار دیگر سیستمهای امنیتی را فعال کند و در آخر نیز موفق به این کار میشود تا این که مهندسین پا به فرار میگذارند ولی صدیق علاوه بر این که کنترل COG را بر عهده میگیرد وزیر دفاع را نیز به عنوان گروگان با خود منتقل میکند.
اوضاع سیاسی آمریکا در هرج و مرج است و صدیق که به چهرهاش اصلا نمیآید که آدم شوخی باشد وزیر دفاع را تهدید به قطع شدن انگشت دستش میکند.وزیر دفاع که آدم ترسویی است هر لحظه ممکن است اطلاعات را فاش کند و فاش شدن این اطلاعات یعنی بر باد رفتن تمام زحمات اچلون چهارم و به قدرت رسیدن مهندسین.
بریگز خودش را به جای سم جا میزند و عمدا خودش را تسلیم صدیق میکند تا به وزیر دفاع نزدیک شود و در همین حین وزیر را به قتل میرساند.نقشهی صدیق تماما به باد رفت و قبل از این که صدیق بتواند کاری انجام دهد و فرار کند توسط سم دستگیر شد.
سم فیشر:”بالاخره توی دام من افتادی بهت این لحظه رو یاد آوری کرده بودم.” مجید صدیق: “نه، با کشتن من هیچ چیزی درست نمیشه، شاید قدرت در افتادن با منو داشته باشی ولی وقتی یه ارتش پشتت باشند اون وقت هیچ کاری نمیتونی بکنی.”
سم فیشر:”بالاخره توی دام من افتادی بهت این لحظه رو یاد آوری کرده بودم.”
مجید صدیق: “نه، با کشتن من هیچ چیزی درست نمیشه، شاید قدرت در افتادن با منو داشته باشی ولی وقتی یه ارتش پشتت باشند اون وقت هیچ کاری نمیتونی بکنی.”
حرفهای صدیق چندان دور از واقعیت نیست.او یکی از بزرگترین و زبدهترین افراد تیم MI6 بریتانیا است که با کشتن یا اسیر شدن او فقط آتش جنگ میان ایالات متحده و کشورهای فهرست سیاه شعله ورتر میشود.صدیق در ظاهر اعدام شد، چیزی که تیم M16 تایید میکند همین است ولی تنها کسی که میداند او زنده است مخاطب بازی، خوانندهی این متن ،سم و ویکتور هستند.
او زیر نظر اچلون چهارم در حال بازجویی است.واقعاچه کشورهایی پشت این فهرست کثیف هستند؟ فقط یوبی سافت میداند و روح آن رمان نویسی که این داستان را به تحریر در آورد… روحش شاد و یادش گرامی.باشد تا این بازی به عنوان آخرین یادگار تام کلنسی میان گیمرها باقی بماند.
این بود مقاله داستان کامل سری بازی اسپیلینتر سل. نظر شما همراهان همیشگی دنیای بازی درمورد داستان این سری بازی چیست؟
برای اطلاع از جدیدترین اخبار، نقد و بررسیها و ویدیوهای اختصاصی، ما را در شبکههای اجتماعی دنبال کنید. همراه شما هستیم.