فیلم هفته: پلن C: به وجد آوردن مخاطب | کمی درباره فیلم اینتراستلار

در ۱۳۹۳/۱۲/۲۷ , 17:02:11
فیلم هفته: پلن C: به وجد آوردن مخاطب | کمی درباره فیلم اینتراستلار

دوستان زیادی در سایت علاقه بسیاری به بحث درباره این فیلم داشتند. از همین رو تصمیم گرفتیم تا این قسمت از فیلم هفته را به فیلم اینتراستلار اختصاص دهیم.

فکر میکنم که اکثر سینما دوستان این سایت با این کارگردان آشنایی نسبی دارند و لازم نیست در خصوص فیلم های قبلی او صحبتی بکنیم. به همین جهت می روم سراغ اصل مطلب.

از ابتدای دوران تفکر انسان تا به الان، علم فیزیک رازی مرموز و فوق العاده، به نام زمان را در خود گنجانده. هر چند که این تازه اول راه است و ممکن است که در قرن های آینده زمان به چیزی پیش پا افتاده تبدیل شود. مانند جمله ای که برند ( آن هاتاوی) در فیلم می گوید:{ آن ها شاید بتوانند از زمان مانند یک کوه بالا بروند اما ما فعلا نمی توانیم.}

زمان چیزی است که کمتر از دیگر ابعاد فیزیک حالت زمینی دارد. حداقل در حال حاضر. در اصل زمان چیزی است که هنوز تا حد زیادی برای ما ناشناخته است و همین زمان و ناشناخته بودنش است که ما را محدود کرده است.

Interstellar-1160x652
اینتراستلار

کمی درباره تئوری های علمی

می خواهم که این قانون را تا حد ممکن ساده کنم و به شما بگویم. کاری که جاناتان و کریستوفر نولان آن را سخت کرده اند. زمان چیزی است سیال. فرض کنید زمان مانند یک آب جاری است. بنابر این می تواند توسط یک نیرو کشیده شود، در خود بپیچد و … .

قانون نسبیت انیشتین نیز در باب همین موضوع صحبت می کند. بر اساس این قانون هر کس زمان منحصر به فرد خودش را دارد. منظور از این جمله چیست. ما یک جسم فیزیکی هستیم، در این صورت ما وزنی داریم. هر چیزی که وزن داشته باشد، نیروی جاذبه دارد. هر چقدر این وزن بیشتر باشد، نیروی جاذبه بیشتر می شود. همانطور که گفتم، زمان می تواند مانند یک آب، به طرف یک نیروی جاذبه کشیده شود. حتی این وزن ما باعث می شود که زمان در اطراف ما با فرد دیگری که هم وزن ما نیست تفاوت داشته باشد. به این دلیل که ما بر اساس وزنی که داریم، نیروی جاذبه ناچیزی هم داریم که باعث کشیده شدن زمان در حول محور جاذبه ما می شود و همین باعث می شود که زمان ما با فرد دیگر تفاوت داشته باشد. اما چرا ما همه یک زمان یکسان داریم؟ برای مثال اگر دو نفر ساعتشان را مانند هم تنظیم کنند، پس چرا ساعت آن ها تفاوتی نمی کند؟

جواب این سوال در مقدار وزن است. از آن جایی که وزن ما بسیار ناچیز است پس این کشیدگی زمان هم بسیار ناچیز خواهد بود و بینهایت نزدیک به صفر است. اما در مورد اجسام سنگین مانند ستاره ها، سیاره ها و سیاه چاله ها این قضیه فرق می کند. وزن این اجسام فوق العاده بالا است و در نتیجه نیروی جاذبه هم به همین نسبت قوی تر است. پس زمان کشیدگی بیشتری پیدا می کند.

به عبارت ساده تر اگر دو برادر دو قلو را، یکی بر روی زمین و دیگری نزدیک یک سیاه چاله بگذارید، ممکن یکی تنها چند دقیقه برایش گذشته باشد و دیگری ۸۰ سال عمر. چرا که زمان در آن سیاه چاله کشیده می شود.

به همین دلیل زمانی که شما در کنار یکی از این اجسام سنگین قرار بگیرید، در آن کشیدگی زمان هم شریک می شوید و اینطور می شود که زمان برای شما با سرعتی متفاوت از دیگران طی می شود. باز هم اگر سوالی در خصوص این مبحث وجود داشت در نظرات بپرسید تا جواب شما را بدهم.

اما سیاه چاله چیست؟

اگر بخواهم سیاه چاله را به طور مختصر و ساده توضیح دهم باید بگویم که سیاه چاله ها در واقع جرم متمرکز فوق العاده زیادی دارد که از نابودی ستاره هایی با جرم فوق العاده زیاد تولید می شوند. نظیریه ای که انیشتین تحت عنوان نسبیت ارائه داد در واقع، کامل ترین نظریه تا به امروز شمرده می شود. هر چند که افراد دیگری نظیری هاوکینگ، نظریه هایی درباره سیاه چاله ها داده اند.  در سیاه چاله ها چیزی تحت نام افق رویداد وجود دارد. افق رویداد حالتی کروی مانند دارد که شما می توانید وارد آن شوید اما از آن نمی توانید خارج شوید. در واقع سرعت افق رویداد برابر با سرعت نور است، بنابر این باید سرعتی بیشتر از نور داشته باشید تا بتوانید از آن فرار کنید که این تقریبا غیر ممکن است. وارد شدن به یک سیاه چاله خود نیز ماجرایی دارد. در زمان وارد شدن به یک سیاه چاله شما باید در ابتدا فکر کنید که نسوخته اید. اگر به فرض شما نسوزید، زمانی که وارد سیاه چاله می شوید،هیچ میدان جاذبه ای را در اطراف خود حس نخواهید کرد. اما به تدریج که به مرکز این سیاه چاله نزدیک می شوید، این نیروی جاذبه قوی تر و قوی تر می شود و شما حس خواهید کرد که بدن شما در حال کش آمدن است. دز زمان سقوط، فرض کنید که سر شما به هسته سیاه چاله نزدیک تر است از پاهای شما است، در نتیجه، سر شما دچار کشش بیشتری خواهد شد. هر چقدر که به هسته این سیاه چاله نزدیک تر می شوید این کشش بیشتر می شود و در نهایت باعث تکه تکه شدن شما خواهد شد. البته این قضیه به اندازه شعاع سیاه چاله هم مربوط می شود. برای مثال اگر این شعاع کمتر باشد، شما زود تر به هسته سیاه چاله نزدیک می شوید و بدن شما زود تر تکه تکه خواهد شد.

اما سفید چاله چیست؟

سفید چاله ها دقیقا حالتی متضاد سیاه چاله ها دارند. به طور خلاصه، سیاه چاله، هر چیزی که در افق رویدادش باشد را به سمت خود می کشد. آن قدر قوی است که می تواند نور را هم به سمت خود بکشد (به همین دلیل سیاه است) اما سفید چاله چیزی را به طرف خود نمی کشد، بلکه همه چیز را از خود خارج می کند. اما در حقیق سفید چاله اصلا وجود ندارد. چون راهی برای ساخت سفید چاله نیست.

کرم چاله چیست؟

از ترکیب یک سفید چاله با یک سیاه چاله، یک کرم چاله وجود می آید. تصور کنید که شما وارد یک سیاه چاله می شوید. اگر یک سفید چاله هم در سیاه چاله وجود داشته باشد و شرایط به نحوی باشد که فرد از بین نرود، می تواند از سفید چاله خارج شود و در واقع از سیاه چاله بگریزد. البته کرم چاله ها هم نمی توانند وجود داشته باشند. چرا که برای وجود یک کرم چاله، نیاز به یک سیاه چاله و یک سفید چاله است و از آن جا که سفید چاله وجود ندارد، پس کرم چاله هم وجود ندارد.

در کل مشکلاتی در زمینه مسائل علمی فیلم وجود دارد. اگر حتی فرض کنیم که سفید چاله و در نتیجه کرم چاله ها وجود داشته باشند، احتمال اینکه به سفید چاله برسید نزدیک به صفر است. چرا که اول ازهمه، احتمال اینکه به نقطه مرگ برسید بسیار زیاد است و اینکه در سیاه چاله، اشعه های مرگبار گاما وجود دارد که به احتمال زیاد جان شما را، قبل از رسیدن به سفید چاله خواهد گرفت. اینها مشکلاتی در زمینه تئوری های علمی فیلم است. حتی اگر بخواهیم بگوییم چون ژانر فیلم علمی تخلیلی است، می تواند این چیز ها در آن وجود داشته باشد، لازم بود تا منطق بهتری نسبت به اینکه دیگران ساخته اند برای ما آورده شود.

اما کمی برسیم به فیلم…

اینتراستلار فیلمی است به کارگردانی  Christopher Nolan و قلم  Jonathan Nolan, Christopher Nolan. اگر فیلم های قبلی این  دو برادر را دیده باشید، به نوع جهانبینی این دو فرد پی می برید. زمان یکی از مسائلی است که این دو برادر همواره آن را به چالش کشیده اند. در فیلم هایی مانند خاطرات و اینسپشن این موضوع را می بینید اما هر کدام به نحوی متفاوت.

از این این پاراگراف به بعد مطلب حاوی اسپویل خواهد بود

خلاصه ای از داستان این فیلم

قصه این فیلم درباره زمانی است که زمین دیگر نمی تواند پاسخ گوی نیازات انسان ها باشد. بحث سر منابع فسیلی مانند نفت نیست بلکه مشکل از طرف غذا است و اکسیژن است. جمعیت زمین کم شده اما ظاهرا تولید غذا چندین برابر کاهش پیدا کرده است. به نحوی که تولید غذا از دانشگاه رفتن و اختراع و اکتشاف مهم تر است. شخصیت اصلی داستان به ظاهر خلبانی است به نام کوپر ( از این جهت می گویم به ظاهر که واقعا مشخص نیست شخصیت اصلی این داستان کیست. در این رابطه ییشتر صحبت خواهم کرد). کوپر خلبانی مستعد است اما انسان گرسنه، دیگر نیازی به اکتشاف در فضا نمی بیند و کوپر هم به اجبار مشغول کشاورزی شده است. کوپر به کمک دخترش Murph و به نحوی عجیب، مختصات خاصی را پیدا میکنند. آن ها به سمت این مختصات می روند و متوجه می شوند که هنوز ناسا وجود دارد و به طرز مخفیانه ای مشغول تحقیق و پژوهش است. پروفسور برند مسئول این تحقیقات، از کوپر تقاضای کمک برای خلبانی یک سفر را میکند. سفری که در آن قرار است آن ها به کهکشان دیگری بروند و سیاره ای دیگر برای زندگی پیدا کنند و به قول معروف، دنیا را نجات دهند. کوپر برای حفظ جان دخترش که در آینده ممکن است با کمبود غذا و اکسیژن روبرو شود و بمیرد، این کار را قبول می کند و مجبور به ترک او می شود. سفر این گروه شروع می شود و …

interstellar+trailer
مسائل احساسی ای که در فیلم اینسپشن ایجاد شده بود، در اینجا هم وجود دارد. ظاهرا فرزندان نولان، تاثیر زیادی روی او گذاشته اند.

به نظرم آوردن تمام داستان در این جا کار جالبی نخواهد بود. از آن جهت که کسانی که فیلم را دیده اند داستان را می دانند و افرادی که هنوز ندیده اند، جذابیت داستان برایشان از بین خواهد رفت.

ابتدا می خواهم از در فیلمنامه وارد شوم. مانند دیگر فیلمنامه های این دو برادر، باز هم با داستانی پیچیده روبرو هستیم. اما این همه پیچیدگی برای چیست؟

اگر به سایت ها و فروم های داخلی و خارجی نگاهی انداخته باشید، متوجه این موضوع خواهید شد که افراد بسیار زیادی سوالاتی درباره فیلم دارند و آن را نفهمیده اند. بعضی سوالاتی درباره مضوعاتی بسیار ساده دارند اما به دلیل اینکه این قضیه به عمد و یا غیر عمد (بخوانید به عمد) درست پرداخت نشده، تنها باعث ایجاد ابهام می شود. این ایجاد ابهام که در بیشتر کار های نولان وجود دارد، باعث می شود که عموم مردم تصور کنند این فیلم بیش از حد سنگین است. اما بین پیچیده بودن و سنگین بودن تفاوت بسیاری وجود دارد. شما می توانید یک موضوع ساده را به نحوی بیان کنید که عموم مردم تصور کنند آن مبحث فوق العاده سنگین است. همین باعث می شود که آن مفهوم ارزش بیشتری از آن چه که واقعا دارد پیدا کند.

فیلمنامه تکلیفش با خودش مشخص نیست. این جمله را با دلیل می گویم. با یک سوال ساده اما بنیادین شروع میکنم. آیا شما درگیر یک فیلم درام عاشقانه بوده اید یا یک فیلم علمی تخیلی؟ نمی دانم در مبحث ژانر شناسی تجربه ای دارید یا خیر اما به واقع بنده نتوانستم. به این دلیل که فیلم مدام از شاخه ای به شاخه دیگر می پرد و شما نمی دانید که واقعا در حال دیدن چه فیلمی هستید.

از دیگر نکات منفی این فیلمنامه وجود دیالوگ های بی ربط و بی معنی و حتی بعضا خنده دارد است. این قضیه جدا از آن دیالوگ های حماسی و عامه پسندی مانند دنیا را نجات بده است. این دیالوگ هایی که تنها باعث بزرگ شدن مشقی یک شخصیت می شود. من می خواهم دنیا را نجات بدهم. تا کی باید این جمله های سطحی را بشنویم؟ حال  چند نمونه از آن دیالوگ های به اصطلاح خنده آور (بخوانید گریه آور) را به شما نشان می دهم.

f3349aef0ed2b0cdd67dab825a803867
روبات ها در این فیلم نقش زیادی را ایفا می کنند. نمی دانم چرا اما با دیدن این روبات یاد ماینکرفت افتادم (شوخی)

زمانی که یک ساعت و ۲۵ دقیقه از شروع فیلم می گذرد را نگاهی دوباره بی اندازید. تصورش را بکنید که انسان ها رو به انقراض اند و ممکن است این ماموریت که تنها امید انسان به بقای نسل است با شکست روبرو شود. حال باید بین دو سیاره یکی را انتخاب کرد. یکی از محققین به نام برند( آن هاتاوی – دختر پروفسور برند) یکی از سیاره ها را انتخاب می کند. در این بین زمانی که از او می پرسند دلیل این انتخاب چیست با این جواب روبرو می شوید: عشق! بله. برند قصه ما می خواهد به بهانه وجود معشوقش در یکی از این سیاره ها، به آن جا برود و بر سر تمام بشریت ریسک کند.

باز هم دیالوگ خنده دار دیگری را به شما نشان میدهم.

بگذارید ۲ ساعت و ۲۷ دقیقه از فیلم بگذرد. مشاهده خواهید کرد که کوپر در یک فضای ۳ بعدی است که می تواند به ۵ بعد دسترسی داشته باشد و می خواهد از بین بینهایت خط زمانی، یکی را پیدا کند تا به دخترش پیغامی مهم را برساند. وقتی که روبات این فیلم یعنی تارث از او می پرسد که چگونه می خواهی او را پیدا کنی، کوپر فیلم ما یک جواب عجیب می دهد: عشق تارث عشق…. . و بله، این هم یکی دیگر از آن دیالوگ های خنده دار است. او می خواهد از طریق عشق دخترش را در یک زمان خاص پیدا کند.

باز هم از این موارد می خواهید؟ نگاهی به چند دقیقه آخر فیلم بی اندازید.

آخر هر فیلمی زمانی است که فیلمنامه نویس باید تمام آن گره هایی که در طول فیلم ایجاد کرده را باز کند. البته این اجباری نیست و ممکن است که فیلم با یک سوال به پایان برسد اما این طور هم نمی شود. باز هم کمی تصور کنید. در چند دقیقه پایانی فیلم، زمانی که دکتر آن دیالوگ مسخره را دکتر به کوپر می گوید: {یادتون باشه شما دیگر جوان نیستید….در حقیقت شما ۱۲۴ سال سن دارید.} کوپر به دیدار دختر خود می رود. کوپر چیزی را بیشتر از دخترش دوست نداشت. چیزی در حدود ۷۰ سال از زندگی دخترش در کنارش نبوده و این مسئله بار ها او را در فیلم زجر می دهد. اما زمانی که دخترش را میبیند چند دقیقه ای بیشتر در کنار او نمی ماند و به سرعت سراغ برند می رود. این مسئله باعث ضعیف بودن پایان بندی فیلم می شود. پایان فیلم اینطور است که کوپر تصمیم می گیرد به سراغ عشق جدیدش یعنی برند برود که در یک سیاره تنها مانده است و فیلم در اینجا تمام می شود. از همین رو است که می گویم فیلمی علمی تخیلی بود با یک درام عاشقانه.

maxresdefault
یک سوال، برند واقعا به چه دلیلی به این ماموریت آمده؟ نجات نسل انسان یا دیدن معشوق؟

متاسفانه نولان در این فیلم سعی خودش را کرده بود که به روابط انسان ها به یکدیگر و تعاملات آن ها بیشتر بپردازد اما باز هم نتوانست و سرسری از آن ها رد شد. روابطی که هیچگاه نمی فهمید دلیل آن ها چیست. برای مثال نمی فهمید که چرا مورف با برادرش مشکل دارد و غیره.

از این دست مسائل به فراوانی در فیلم یافت می شود. مانند آن صحنه که بیشتر شبیه به یک جک است. برای مثال زمانی که می خواهند از روی سیاره زمین بلند شوند به یک بالا برنده عظیم ۳ مرحله ای نیاز دارند در حالی که زمانی که می خواهند از سطح سیاره ای با جاذبه بیشتر از زمین بلند شوند، این کار را در چند ثانیه با یک رنجر انجام می دهند. با در جایی دیگر خواهید دید  دنیای انسان با این همه پیشرفت در فناوری هنوز از یک نگهبان برای مراقبت از رنجر ها استفاده میکند که آن هم به راحتی می رود و کوپر به سادگی هر چه تمام تر یک رنجر را می دزدد و به سراغ نجات برند می رود.

این ها تعدادی از مشکلات بود که نیازی هم به سواد سینمایی ندارد. اما مشکلاتی هم وجود دارد که از نظر سینمایی ایراد محسوب می شود. یک سوال، آنتاگونیست و پروتاگونیست این داستان که بود؟ شاید یک فیلم اصلا یکی از این ها را نداشته باشد و این اصلا اشکال محسوب نمی شود اما مشکل در این جا است که این فیلمنامه در طول پخش فیلم، گاها شخصیت هایی را به ما نشان می دهد که به ظاهر آنتاگونیست داستان محسوب می شوند.

یک سوال از کسانی که فیلم را دیده اند: پروتاگونیست این فیلم چه کسی بود؟ خودتان فکر کنید و به جواب برسید.

o-JESSICA-CHASTAIN-INTERSTELLAR-facebook
به نظر شما مورف شخصیت اصلی فیلم بود یا کوپر؟

برای این مشکلی که گفتم یک مثال می زنم. زمانی که ۱ ساعت و ۳۶ دقیقه از شروع فیلم می گذرد، فیلم به ما شخصیت جدیدی معرفی می کند و ۳۰ دقیقه بعد او را از بین می برد. این مسئله برای شخصیت مهم و تاثیر گذاری همچون مان قابل قبول نیست. خودتان قضاوت کنید. چقدر با این شخصیت همذات پنداری کردید؟ به نظر شما یک شخصیت منفی بود و یا یک شخصیت مثبت؟ دلیل او برای کار هایش چه بود؟ تفاوت در جواب ها و یا عدم پیدا کردن یک پاسخ نشان از پرداخت نامناسب این شخصیت به ما می دهد. یا در مثالی دیگر، کوپر دو فرزند دارد. یک پسر به نام تام و یک دختر به نام مورف. چه چیزی از تام در طول فیلم دیدید؟ وجود او چه ضرورتی داشت؟ اصلا چرا کوپر، جز در یک صحنه، تمام عشق و علاقه اش را به مورف نشان داد؟ آیا بهتر نبود شخصیت تام به کل از فیلم حذف می شد؟ شخصیتی که حتی پدرش هم در انتهای فیلم سراغی از او نمی گیرد.

این ها صحبت هایی بود درباره فیلمنامه این فیلم. در اصل بزرگترین مشکل این فیلم هم همین است. این فیلم نامه است بود که پیچیدگی های نامناسب ایجاد کرد. این فیلمنامه بود که دیالوگ ها و صحنه های غیر منطقی را برای ما به وجود آورد.

دوستانی را که بنده را می شناسند می دانند که هیچ گاه هیتر هیچ چیزی نبوده ام. شاید افرادی تصور کنند که بنده هیتر نولان و کار های او هستم اما باور کنید تا وقتی دلیلی برای بد بودن نباشد من از آن اثر لذت خواهم برد. همان طور که از فیلم شوالیه تاریکی لذت بردم و نولان را تحسین کردم. از آن جا که خوبی های آن فیلم بر بدی هایش می چربید. از آن جا که در آن فیلم، ادعایی برای فلسفی بودن نداشت. مشکل اصلی بنده این است که متاسفانه تکنیک های نولان در کار هایش جواب  داده و افراد از او یک بت تمام عیار را ساخته اند. احتمالا می گویید که چرا بیشتر درباره فیلم صحبت نکرده ام. واضح است، در اصل حاضر با وجود تکنولوژی های مختلف و بسیار قوی و با خرج های سرسام آور، نباید انتظار چیزی کم تر از این را در فرم فیلم داشت. شاید زمانی نشان دادن بی وزنی هنر محسوب می شده است که واقعا هم بوده، اما در حال حاضر چنین نیست. هر چند که گاها جنبه های هنری وسیعی در یک شاخه دیده می شود همانطور که در همه جا گفته ام که کار امانوئل لوبزکی، در فیلم برداری جاذبه واقعا هنرمندانه بود.

sadsad
شخصیت دکتر مان را چقدر شناختید؟ شخصیتی که می توانست خیلی بهتر پرداخت شود.

بحث بر سر این است که معنی بزرگ بودن یک شخصیت چیست. آیا آن فرد هنرمند است یا یک فرد دانا و باهوش؟ از نظر این حقیر، زمانی که شما به افرادی همچون تارکوفسکی، کوبریک، هیچکاک، اورسون ولز و حتی بعضی از کارگردان های نسل حاضر مانند پل توماس اندرسون هنرمند می گویید، منطقی نیست که به فردی مانند نولان هم هنرمند بگویید. دلیلم برای این حرف چیست؟ از این جهت می گویم که نولان فیلمش، حرفش و هدفش را به خاطر عناصر گیشه پسند خراب می کند و به همان دیالوگ های عامه پسند و خنده دار روی می آورد. به این دلیل که برای فروش بیشتر، تماشاگرانش را بازی می دهد. به این دلیل که فکر نمی کنم شعار نولان، هنر برای هنر باشد. در آثار کارگردانانی که مثال زدم، در اکثر فیلم های خود از عناصر  گیشه پسند  استفاده نکردند و اصولا هم موفقیتی در گیشه بدست نیاوردند و هر زمان هم که استفاده کردند با انتقاد روبرو شدند، اما هنرشان همیشه ماندگار خواهد ماند و اسم هنرمند سزاوارشان خواهد بود. حتی فردی مانند اندرسون که او هم می تواند فیلم های پرخرج بسازد اما این کار را نمی کند و فیلم هایی سراسر مفهومی مانند مستر و خون به پا خواهد شد را می سازد. فیلم هایی که به واقع مفهومی عمیق را در ذهن شما قرار می دهد.

قصد بنده مقایسه نیست. چون اصولا مقایسه بیشتر مخرب است تا سازنده اما، حرف من این است، نولان فیلمساز خوبی است و فیلم هایش هم فیلم های خوبی است. نولان کاری کرده که نتوانیم از کلمه ای فراتر از خوب استفاده کنیم. اما آنقدر باهوش هست که هم گیشه را داشته باشد هم محبوبیت بی واسطه. نولان عام را داردو مردمی که شاید به مفهوم فیلم و منطق سینمایی کار زیادی نداشته باشند و دوست داشته باشند که قهرمان فیلمشان، راهش را بر اساس عشق پیدا کند. این افراد برای خرید یک فیلم اصولا نگاهی به لیست IMDB هم می اندازند.

interstellar-christopher-nolan-mackenzie-foy
آقای کارگردان!

یکی دیگر از مشکلات فیلم، ارجاعات بسیار آن است. ارجاعاتی که گاها موجب می شود تا حالتی از تقلید را به خور بگیرند. نمی خواهم آن ارجاعات را به شما توضیح بدهم اما خودتان دقت کنید و ببینید بعضا، چقدر از لحظات فیلم شبیه فیلم های دیگر است.

کاری که نولان در کارهایش انجام می دهد بیشتر به یک هیپنوتیزم می ماند. با این کیفیت تصاویر و آن ابعاد عجیب و غریب سینمای IMAX، و با جلوه های ویژه ای که ماه ها وقت برای ساخت آن ها صرف می شود، طبیعی است که هیپنوتیزم شوید و مشکلات فیلم را نبینید. طبیعی است که ۹۰ درصد مردم در فروم ها یکی از این دو جمله را بگویند: بعد از چند وقت دوباره سر یک فیلم گریه کردم…بهترین فیلم عمرم بود.  بخش اعظم دیگر نظرات به این جمله اختصاص دارد، لعنت به اسکار بی شعور و بی سواد(بنده خودم هم مشکلاتی با اسکار دارم اما منطق اصلی اسکار مشکلی ندارد) این فیلم یک شاهکار بود! از این جهت است که باز هم می گویم. نولان آدم باهوشی است.

صحبت و بحث بسیار است. متاسفانه نتوانستم به دلیل ظرفیت مقاله (تعداد کلمات) و وقت کم، بیشتر از این در این باب صحبت کنم. نتوانستم درباره صحنه های و موسیقی اکسپرسیونیستی* و افراطی فیلم صحبت کنم و صحبت های بسیار دیگری که در بحث خواهم گفت.

پ.ن: در این خط آخر از واژه اکسپرسیونیستی استفاده کردم. شاید اگر کسی معنای این کلمه را نداند فکر کند حرف بسیار تخصصی ای زده ام اما اکسپرسیونیستی صرفا در این جا به معنای هیجان گرایی است. این کلمه را به عمد قرار دادم نا نشانتان بدهم فرق سنگین بودن و پیچیده بودن در چیست.

علیرضا محمدی

 


194 دیدگاه ثبت شده است

دیدگاهتان را بنویسید

  1. یه سوال!
    اصلا گیریم حرف شما درست و نولان خواسته یه داستان ساده رو الکی پیچیده کنه!!
    آیا این پیچیدگی باعث شد از فیلم لذت ببری؟اگر آره پس قطعا در میان ستارگان فیلم خوبیه :)
    ______________________________________________
    فک کنم در ۶ماه اخیر ۴تا کامنتم ندادم اما این یادداشت :lol: باعث شد به اندازه یکسال خودم کامنت بدم :11:

    ۰۰
  2. مسخره ترین و چرت ترین نقدی که راجبه فیلم خوندم!
    فقط اطلاعات اولیه که قبل کوبیدن نولان نوشتی خوب بود بقیش ارزش خوندن نداشت
    شما در ۱۰۰درصد نقدت فقط داری نولانو میکوبی!حتی یک خط از فیلم تعریف نکردی،حرفی از جلوه های ویژه و موسیقی نابش نزدی…
    فقط فیلمو دیدی تا ایراداتشو بگیری و بیای اینجا یه بحث راه بندازی….البته فیلم ایراد داشت و مثلا همون شخصیت پردازی ضعیف ان هاتاوی اما کمتر منقدی دیدم که فقط از مشکلات و ضعفها حرف بزنه!!معمولا کسی که انتقادم میکنه ۱۰خط اول از خوبیهای فیلم میگه بعد با یه اما میرینه به فیلم نه اینکه از خط اول شروع کنه نولانو کوبیدن تا انتهاش..

    اینکه نولان الکی میخواد پیچیده کنه تا مثلا افراد معمولی رو فریب بده تا ازش بت بسازن رو داشته باش یوقت در نره این نظریت :lol: عزیز من نولان با همون رابطه پدر و فرزندیش کاری کرده که بتونی پیچیده ترین مسائل علم نجومو با جدیت دنبال کنی و از سرجات پا نشی!!حتی اگر نفهمیدی بازم میری دنبالش تا بفهمی این علم چی میگه…

    یعنی یه کسایی میان به نولان ایراد میگیرن که آدم میخواد با سر بره تو ۳کنج دیوار!!

    چندتا کارگردان هستن که هیچوقت بخودم اجازه ندادم که بخوام دربارشون اظهار نظر کنم!چون در حدی نیستم که بخام این نوابغ رو نقد کنم !
    آلفرد هیچکاک کبیر ، فرانک داربونت ، دیوید فینچر ، مارتین اسکورسیزی ، وودی آلن ، کوئنتین تارانتینو ، استنلی کوبریک ، ایناریتو ، کلینت ایستوود و کریستوفر نولان و …
    بنظرم اینها کارگردان هایین که هر یک از طرفداران سینما باید بهشون احترام بزارن!به همین دلیل نمیتونم درباره ی کارگردانی کم نظیر این فیلم صحبتی کنم و یا بخوام مثلا نقد کنم !!!

    ۱۰۰
    1. شما اول فرق نقد و یادداشت رو بقهم بعد بیا کامنت بده…
      اصولا افرادی که از فقر سواد در یک زمینه بهره می برن، به جای دلایل منطقی اوردن فقط دادو بیداد می کنن…
      شما هم داد و بیدادت رو بکن….

      ۲۰
    2. مهران جان شما دخالت نکن!
      ______________________________________
      علیرضا محمدی@

      شما داری از فیلم ایراد میگیری و نقد میکنی دیالوگها و سکانسها رو…
      از خود یادداشت دوزاریتم مشخصه که خودتو بالاتر از بقیه میدونی!!همینکه میگی نولان با پیچیده گیهای الکی میخواد سر بیینده عادی رو شیره بماله و هرکس فیلمو ببینه الکی به به چه چه میکنه نشون میده خودتو خیلی بالا میدونی…
      بر طبق حرفهای پوچ یادداشت یا نقد شما نولان سر تمامی این افراد شیره مالیده و اینا نفهمیدن اما شما فهمیدی…عزیزم بالا منبر خوش میگذره!!؟ :/…ایراداتی که میگیری مسخرس مسخره!نیازی به بحث نداره،ایرادی مث وجود نگهبان یا اون قسمت که ان هاتاوی بخاطر عشقش حاضر شد یک جای دیگه رو انتخاب کنه!!

      خلاصه نظرات کارگردان ها و منتقدین معروف درباره فیلم :
      تارانتینو :
      مدت ها بود که تا حالا چنین فیلم بزرگی روی پرده ندیده بودم. بعضی چیزهایی که در این فیلم دیدم قبل تر در فیلم های “تارکوفسکی” و “مالیک” دیده بودم و انتظار نداشتم که در یک فیلم علمی تخیلی ماجراجویانه هم آن ها را ببینم.
      پل توماس اندرسون (استاد، خون به پا خواهد شد):
      « او فیلم زیبایی ساخته است. اگر موقع اکران بروید و فیلم را ببینید.» و به شوخی ادامه می دهد «می خواهم تاکید کنم که او فیلمساز نجیبی است. شاید در موردش چیزی نشنیده باشید ولی این فیلمساز را حمایت کنید!» و ادامه می دهد «ولی دست دست نکنید و بروید روی پرده ایمکس فیلم را ببینید. همت به خرج دهید. بروید، عزم تان را جزم کنید.»
      ادگار رایت (شاون مردگان، پایان دنیا):
      لازم هست بگم «بین ستاره ای» بی نظیره؟
      براد برد (شگفت انگیزان، راتاتویی، ماموریت غیرممکن: پروتوکل گوست) :
      از جاه طلبی و هوشمندی بین ستاره ای کریس نولان شگفت زده شدم. بازی های معرکه. تصاویر مسحورکننده. وای!
      رایان جانسون (لوپر، برادرز بلوم) :
      بین ستاره ای قوی و عالی است. ایده های عظیمی که با روشی پایه ای و مستحکم پیاده سازی شده است و در کنار ۲۰۰۱ از بهترین سفرهای فضایی عظیم است.اضافه کنم اگر مثل من دیوانه فضا هستید یک سکانس آیمکس رد شدن فضاپیما ار کنار زحل دارد که کرک و پرتان می ریزد. (هی استعاری بود)
      امیل هرش: دیشب در یک نمایش خصوصی بین ستاره ای را دیدم. فیلم شگفت انگیزی بود. فیلمی که باید ببینید. حقیقتا فراموش نشدنی است.
      پاتون اسوالت: دیشب بین ستاره ای را دیدم و عمیقا درگیرش شدم. یا حضرت آدم. شگفت انگیز بود.

      جیمز براردینلی که بعد از راجر ایبرت معتبرترین منتقد حال حاضر سینمای جهانه به اینتراستلار ۱۰۰ از ۱۰۰ داده و نوشته:
      اینتراستلار یکی از منحصر به فردترین و مسحور کننده ترین فیلم هاست. برای من هم ردیف ممنتو و دارک نایت به عنوان بهترین فیلم نولان قرار می گیرد. اگر انتظار شلیک لیزر و یا اکشن های فانتزی مثل “محافظان کهکشان” و “جنگ ستارگان” دارید این فیلم را نبینید. اینتراستلار درباره تعمق و تفکر درباره انسانیت است.
      از آن دسته فیلم هاست که اصلا نباید جایی غیر از سینما آن را ببینید. وقتی که سفینه پرتاب می شد کل سالن نمایش می لرزید.
      تاد مَک کارتی (هالیوود ریپورتِر):
      این فیلم بدون شک یک حادثه است،آن قدر که امید می رود که پارامونت در داخل و برادران وارنِر در خارج از کشور آن را به نحوی گسترده در سراسر دنیا به فیلمی که تماشایش برای مخاطبین واجب است تبدیل کنند.
      اِسکات فاندِس (وِرایِتی):
      “Interstellar/در میان ستارگان” که به بی نهایت و فراتر از آن می رود
      دِیو کَلهون (تایم آوت):
      اغلب هنگامی که در مورد سینما به عنوان وسیله ای صحبت می کنیم به نبود مفهوم و ایده و فرصتی برای خاموش کردن اشاره می کنیم.اما در مورد این فیلم نه.فیلم “Interstellar/در میان ستارگان” در اندازه بزرگ یک منظره است.اما شما را به تفکر عمیق و توجه دقیق هم وادار می کند
      جِمیز دایِر (اِمپایِر):
      نه تنها وسیع ترین،بلکه صمیمی ترین فیلم کریستوفر نولان به شمار می آید و در پس زمینه ای از سیاه چاله های نهاده شده توسط موجودات بیگانه،کرم چاله ها و جهان های جدید و شگفت،”Interstellar/در میان ستارگان” به عنوان انسانی ترین فیلم کریستوفر نولان خود نمایی می کند.

      ۱۰
    3. همون بهتر که شما به حرف دیگران بسنده کنی…
      وقتی نمی تونی برداشت شخصی خودتو از فیلم داشته باشی بایدم اینجوری رفتار کنی…
      کلا می تونی درباره یه فیلم ۱۰۰۰ کلمه بنویسی؟ نه می تونی جدی؟ اصلا تعریفت از سینما چیه؟ چقدر علم داری؟
      چقدر می تونی یک سکانس رو تحلیل کنی؟
      چقدر درباره فیلمنامه نویسی می دونی؟ چند مرحله از ۴۰ مرحله فیلم نامه نویسی رو بلدی؟
      از سبک ها و مکتب های مختلف چی میدونی؟ اکسپرسیونیت، اکرسینونیست، سورئالیسم، دادائیسم و … ؟
      هر وقت علم پیدا کردی بیا رحث کنیم…البته قبلش درست صحبت کردن رو یاد بگیر….
      بحث کردن با شما تنها تلف کردن وقت است…وقتی علمی به چیزی نداری نمی شه باهات بحث کرد…

      ۶۰
    4. هرچیزی رو اهلش باید نظر بده!!من فیلمو دیدم و لذتم بردم و اگر خوشمم نمیومد بازم میرفتم نظرات اهلش مث همین کارگردانو میخوندم و دوباره فیلمو میدیدم…
      کلا مشکل اکثر ما ایرانیها و امثال شما همینه…فک میکنیم تو هر زمینه ای میتونیم نظر بدیم!فک میکنیم تو تمام زمینه ها از همه بیشتر میفهمیم!!

      ۲۰
    5. در رابطه با کامنت آخرت!!

      الان هدف از بردن این دادائیسم و… چی بود؟ :lol: جز اینکه کم آوردی زدی جاده خاکی؟…عزیز من بنده هر فیلمو میبینم بالای ۱۰نقد ازش میخونم و اینقدر اطلاعاتم میکشه که با شما بحث کنم…
      در ضمن هر خری رفت ۴تا کتاب سینمایی خوند منتقد نمیشه!
      شما بپا از بالا نیفتی پایین…طرف رسما با زبون بی زبونی داره میگه نولان سر تارانتینو و جیمز براردینلی و… شیره مالیده!!
      الفازی مانند چرت گفتن،مضخرف نوشتن به هیچ وجه بد نیست!!همه تو این حرفه بکار میبرن!!شما که اوستایی نباید بهت بربخوره

      ۲۰
    6. یه مشت نفهم جمع شدن تو سایت…
      چی رو با دلیل منطق بحث کنم؟
      اینکه میگه اونجایی که برند بخاطر عشقش ولف ادمونز رو انتخاب میکنه مسخرس؟
      عزیز من هردو مکان باقی مونده احتمال اینکه بشه توش زندگی کرد ۵۰/۵۰ هست،خب طرف وقتی ۵۰/۵۰ باشه با خودش میگه واسه چی اومده اینجا؟۱۰ساله منتظره کیه؟..خب تو احتمال ۵۰/۵۰ مطمئنا دلش میخواد جایی که عشقش هست بره تا بتونه اونو حداقل نجات بده!!
      اصلا خود شخصیت اصلی کوپر واسه چی اومد به این ماموریت؟واسه نجات بشریت!ولی اگر میگفتن دخترت آیندش در خطر نیست حاضر میشد بچشو ول کنه بیاد به این ماموریت؟!!
      بازم میگم ایرادای ایشون مقرضانست!یه جاشو باهاش موافقم باقیش چرندیات بوده!اینکه روی ان هاتاوی شخصیت پردازی خوبی نشد که اکثر منتقدا هم گفتن…
      میگه دخترشو ول کرد آخرسر!عزیز من دخترش ۸۰سالش بود این ۴۰ساله:| داشت میمرد!چیکار باید میکرد برای دخترش؟وقتی آدم دختر کوچیکشو ول کنه و بعد چندسال بیاد و ببینه ۸۰سالش شده حس و حالی براش میمونه که بخواد باهاش همدردی کنه :/…در همین حدی که نولان پرداخت بنظر من کافی بود،بیشتر از اون لوس میشد(همینجوریشم اشک من دراومد سر اون سکانسی که همدیگرو دیدن)…
      میگه خبری از پسرش نگرفت وقتی اومد!!فیلم اگر بخواد تک تک جاها رو نشون بده که زمانش میشد ۷ ۸ساعت نه ۲ساعت…وقتی بیدار شد از دخترشم خبری نگرفت!تا اینکه بحث دخترش رو اون دکتره اورد وسط…
      در ضمن وقتی گفت اون هنوز زندست با یه حالتی گفت که ۹۰درصد احتمال میداد مرده!پسرش نقش فرعی داستان بود و آنچنان نیازی نبود سرگذشتشو آدم بفهمه :/
      ایشون اومده این ایرادات بعضا چرند و کوچک رو بزرگ کرده و کوبیده رو صورت نولان اما شاهکارای فیلمو نادیده گرفته…

      ۲۰
    7. خود شیفته عزیز…نفهم لفظ مناسبی نیست.

      من با گفته های نویسنده کاری ندارم. گفته های شما به غیر از آخرین کامنتی که در جواب به من گفتید، با منطق اشتباه نوشته شده.
      در رابطه با پارادوکسی که در اثر تغیر آیندگان بر گذشته است، چه نظری داری؟ ها؟
      همچنین ۲۹ سالی که گذشته، بعد میبینیم که فناوری هیچ تغییری نکرده و از همون وسایل ۲۹ سال پیش استفاده میکنند، چه نظری داری؟
      در رابطه با گاف خروج راحت رنجر از جو سیاره آبی چه نظری داری؟
      اینکه میگی نویسنده نکات مثبت رو اعم از جلوه های ویژه رو بیان نکرده، من هیچ دفاعی نمیکنم.
      اما فیلمی که بیشتر به خاطر جلوه های ویژه(بیشتر کامپیوتری) فوق العاده اش ستایش میشود، آیا با گذشت چند سال دیگر و پیشرفت فناوری و به تبع اون، پیشرفت جلوه های ویژه،حرفی برای گفتن خواهد داشت؟
      بیشتر فیلم هایی که در زمان عرضه خود،جلوه های ویژه فوق العاده ای داشتند و به یک اثر ستایش شده تبدیل شدند، فقط جلوه های ویژه نداشتند.بسیاری مفاهیم فلسفی جدیدی رو مطرح کردند و یا به خاطر نوع روایت داستان یا نوع نگرش و شخصیت پردازی عالی، ستایش شدند.

      ۲۰
    8. یعنی در نفهمی شما همین بس که اصل فیلمو ول میکنی میچسبی به فرعش و یسری ایرادات مضخرف!!خط اول ایرادش چیه دقیق توضیح بده،درمورد تغییر آیندگان بر گذشته…فیلمهای نولان کلا همینجوریه حاجی :|
      کی گفته بخاطر جلوه های ویژش داره ستایش میشه؟!بخاطر کارگردانی فوق العادش داره ستایش میشه که چجوری کاری میکنه از لحظه لحظه فیلم و علم نجوم لذت ببری و لحظه ای فیلمو رها نکنی…وسایل منظورت به چی بود؟؟چه چیزی دیدی؟…
      عزیز من فیلمو بادقت ببین…کارگردانی در اون سطح بیاد گاف بده؟ :۲۱: شما از رنجر و اینچیزا اطلاعات داری؟اصلا میدونی کار باهاش چجوریه؟مطمئنا اونا چند برابر منو شما رفتن تحقیق کردن و فیلمو ساختن…الان اون خروج راحت بود :| :|
      یعنی یه سری ایرادت چرند واقعا چرند میگیرید آدم هاج و واج میمونه و مطمئنا نمیتونه جواب درستی بده!!مثل اینکه آدم بگه اول فیلم چرا رنگ موی متیو مک کانهی مایل به قهوه ای بود و بعد بهوش اومدنش سیاه شد :| :|…

      اصلا گیریم تمام این ایرادات درست!گاف رنجر و ۲۹سال و فناوری و… این مشکلات چه ربطی به اصل فیلم داره :| :|

      یک کلام میگم یاوه نگید والسلام!این حرفهای شما رو هیچ منتقدی هیچ منتقدی ندیدم بزنه از بس دارید اراجیف میگید..یه سری مشکلات چرت(اگر باشه که نیست)که هیچ ربطی به داستان و اصل و مفهوم فیلم نداره

      ۱۰
    9. …..
      در جواب حرف اول شما، همین جلوه های ویژه است که باعث میخکوب شدن شما تو سالن سینما میشه.
      یا وقتی که Full HD نگاه میکنی با صدای ۶ کاناله، هیجان زده میشی.
      باور کن نه دیالوگی داره که فکر و فلسفه پشتش بوده باشه، و نه صحنه های “هنری” که باعث دووم فیلم بدون جلوه های ویژه بشه.
      همین فیلم آواتار جیمز کامرون، اگر سرچ کنی برای گاف های فیلم، برات صفحه باز میشه. آیا جیمز کامرون کارگردان پیشکسوتی نیست؟ فیلم های دیگه هم گاف دارند، فقط کافیه سرچ کنی رفیق.
      من گفتم خروج با رنجر راحت بود؟وقتی برای خروج از کره زمین که به مراتی جاذبه کمتری نسبت به سطح سیاره آبی داره، از بالا بر چند مرحله ای برای خروج از جو استفاده میکنند، این یک گاف نیست؟
      اما حرف بعدیت، مسخرست. “شما از رنجر و اینچیزا اطلاعات داری؟اصلا میدونی کار باهاش چجوریه؟مطمئنا اونا چند برابر منو شما رفتن تحقیق کردن و فیلمو ساختن”. رنجری که دیدیم کاملا تخیلی است. واقعی نیست عزیز.
      مسئله نسبت تفاوت g در دو سیاره زمین و آبیست.
      شما با دلیل بیا جواب بده.نه اینکه فقط به خاطر ژانر فیلم که”علمی تخیلی”است، بیای روی ساده ترین مسائلی که میشود توسط اون ها از فیلم ایراد منطقی گرفت، سرپوش بذاری. علمی تخیلی توصیف واقعیته. نه توصیف خیالپردازانه و فانتزی.

      منظورت از مفهوم فیلم چیه؟دقیقآ؟ چون هر وقت کم میاری میگی: “هیچ ربطی به داستان و اصل و مفهوم فیلم نداره”؟
      من دیگر دوباره به مسئله پارادوکس اشاره نمیکنم. این فیلم هم مثل بقیه فیلم هایی که با مسئله سفر در زمان(مخصوصآ گذشته) سر و کار دارند، با این مشکل رو بروست.

      ۲۰
    10. البته برای شما که بنا رو بر نفهم بودن طرف مقابل میذاری، هر چه قدر هم که بنویسم کم است.
      چون قبول نمیکنی، اصلی ترین اعتقادت رو تغییر نمیدی.از فیلم مثل ناموست محافظت میکنی.
      گفت و گو باید دوطرفه باشه. من حرف های شما رو با دقت میخونم و اگر درست باشه نظر نمیدم و اگر غلط باشه،نظر میدم! دلیلی نداره وقتی شنونده ای نیست چیزی بنویسم.
      ناراحت نمیشم از اینکه بگن کم آوردم و…
      مهم آگاه سازی طرف مقابله.اینجا که میدان جنگ نیست که با دشنه قلب همدیگر رو دربیاریم.
      فایده وجود انجمن در Dbazi چیست؟
      برای آشنایی بیشتر و دوستی اعضای سایت با یکدیگر است.
      یکجورایی برای اجتماعی شدن بیشتر افراد.برای اینکه وقت بیشتری برای تجزیه و تحلیل کامنت یا پست خودشون بذارن تا طرف مقابل اشتباهی منظورشان را برداشت نکند.
      برای محبوب شدن بیشتر در بین اعضای سایت. برای دوستی بیشتر…

      ۲۰
    11. اگر قرار بود که از چیزی ایراد نگیریم…اگر قرار بود مشکل چیزی رو پیدا نکنیم…مطمئنآ علم پیشرفت نمیکرد.
      مشکل شما این است که ایراد گرفتن از یک چیز رو به هیچ وجه نمیپذیرید.
      در صورتی که همین دانستن ایراد ممکنه در آینده برای تکمیل آثار بعدی استفاده بشود.

      ۲۰
    12. اینهمه آدم که فیلمو تو همین ایران دیدن و حیران شدن تو سینما ندیدن!!پس اینکه بگیم بخاطر جلوه های ویژش اینقدر سروصدا کرده مسخرست!!بخاطر روابط عاطفی پدرفرزندی و بازی شاهکار مک کانهی و داستان زیبا و موسیقی فوق العادشه که فیلم موفق ظاهر شده!!جلوه های ویژه ام مطمئنا تاثیر داشت اما اصل یه چیز دیگست…
      30 دقیقه پایانی فیلم کاری میکنه که هر بیننده ای رو تحت تاثیر قرار میده!این چه ربطی به جلوه های ویژه داره…اگر به جلوه های ویژه باشه همینجوریشو سال قبل تو فیلم جاذبه تقریبا دیدیم!!
      اصل داستان اینه رنجر چرا از سیاره آبی راحت بلند شد بخاطر جاذبش؟الان کل ایراد و گاف فیلم همین شده دیگه :|…
      من همین الان رفتم دوباره اون قسمتو دیدم،به شما هم توصیه میکنم دوباره بری ببینی که چه اتفاقی افتاد بعد نظر بدی…

      ۱۰
    13. رنجر بعید میدونم تخیلی باشه!!حالا اون رباتها آره ولی خود رنجر فک نکنم تخیلی باشه :/…
      من شخصا تا به الان فیلم ندیدم که اینقدر خوب هم احساسات و عشق رو نشون بده و هم پیچیده ترین مسائل علم نجوم رو اینقدر ساده بیاد توضیح بده که شاید هزاران نفر رو هم با این فیلم علاقمند به این علم کرده باشه..

      ۰۰
  3. سینمای امروز، سینمای نولان است ، نولان از همان شروع کارگردانی اش متفاوت بودن خویش را نشان داد از فیلم memento گرفته تا سری بت من و پرستیژ و تعلیق.

    سینمای امروز به نولان مدیون است ، کارگردانی که فیلم هایی آمیخته از عشق ، مردم ، جلوه های ویژه خیره کننده و حتی فلسفه ساخت.

    Interstellar/در میان ستارگان شاهکاری دیگر از نولان است نولان تمام تجربیات فکری و تکنیکی سینمای منحصر به فردش را در این فیلم بکار برده
    یکی از ویژگی های فیلم نولان اینه که قوانینی رو در فیلمش بوجود میاره و طبق اون قوانین فیلم خودشو پیش میبره پس شما هیچ وقت نمینونید به فیلم های مثل اینسپشن و یا در میان ستارگان بگید تخیلی چون هیچ آگاهی کاملی به قوانینشون ندارید.

    مَتیو مَک کاناهِی برنده جایزه اسکار به عنوان پدری خانواده دوست که ارتباط عمیقی با دخترش دارد از طریق ناسا به فضا فرستاده می شود تا راهی برای کوچ کردن از زمین خاکی پیدا کند و این تازه اول ماجراست ، ما با فیلمی ماجراجویانه و تخیلی مواجه نیستیم ، فیلم یک کلاس بزرگ فیزیک کوانتمی است، و چه شاهکاری است وقتی فیزیک و فلسفه با هم ذهن را به چالش می کشند.

    اَن هَتْاِوِی که او را بیشتر در فیلم های تراژدیک نظیر Les miserabels یا عاشقانه ای مثل one day دیده بودیم در فیلم نقش دختر دانشمندی را بازی میکند که همراه متیو (کوپر) و دو تن دیگر به فضا می رود.

    نقش بدمن فیلم را مت دیمون بازی می کند که تاثیر گذاری خویش را هرچند با کوتاه بودن نقشش به خوبی ایفا می کند.

    فیلم پر از دیالوگ های خوب و عمیق است یکی از دیالوگ های کلیدی فیلم این است:
    Brand: Love is the one thing that transcends time and space.

    آری تمام فیلم به عشق برمیگردد ، عشق به خانواده ، به زمین ، به عاشقی کردن…
    شما با فیلم کریستوفر پا در دنیایی پنج بعدی می گذارید جایی که زمان و سرعت بعد دیگری از زندگی شماست ، و رفتن به سیاره ای دیگر و گذر چند ساعت در آنجا و برگشتن معادل گذشت دو دهه به روی زمین است.

    کوپر جوان می ماند و فرزنداش روی زمین پیر می شوند. متیو مسولیت سنگینی روی دوشش دارد او باید نقش یک پدر ، قهرمان و یک انسان را همزمان بازی کند که واقعا به خوبی از پس اینکار بر آمده.

    یکی از عجیب ترین صحنه های فیلم روبرویی با موجی سهمگین در دریا روی سیاره ای است که پوشیده از آب است، فیلم در اینجا شما را میخکوب می کند ترسی عجیب که نکند موج ما را با خود ببرد و این قدرت سر پرست جلوه های بصری،پال فِرِنکلِن (که برای کارش در “Inception/الهام” اسکار گرفت) را نشان می دهد.

    آنقدر محو فیلم می شویم که گذر ۱۶۹ دقیقه را هرگز حس نمی کنیم ، فیلمی که می گوییم کاش هرگز به تیتراژ پایان نرسد ، کاش سینمایی که در آن به تماشا نشستیم وارد بعد زمان شود کاش کنار کوپر در سفینه اش به فضا می رفتیم.

    موسیقی فیلم اثری ماندگار از Hans Zimmer آلمانی تبار است که شکوه فیلم را چندین برابر کرده.

    فیلم چند صحنه ی احساساتی عمیقی دارد که پیشنهاد می کنم یا در تاریکی سینما فیلم را به تماشا بنشینید یا در اتاق خویش غرق تنهایی و سعی کنید حداقل سه ساعت بعد فیلم در تنهایی به فیلم و زندگی خویش نگاهی کنید.

    کریستوفر استاندارد فیلم های تخیلی – فضایی را بالا برد ، کریستوفر لندنی تبار که هالیوود آمریکا و سینمای جهان به او و فیلم هایش مدیون است در این فیلم حرف هایش را با میلیون ها انسان روی زمین می زند.

    “در میان ستارگان” فیلمی معمایی با چاشنی تخیل و فلسفه غنیمتی در سینمای امروز است که تماشا کردنش به تمامی مردم کره زمین توصیه می شود.
    برای دیدن این فیلم باید یه مشت اطلاعات از مقوله فیلم داشته باشید.

    جاذبه مصنوعی – Artificial Gravity

    یکی از مشکلات فضانوردان برای سفرهای طولانی مدت در فضا، جاذبه صفر در فضاست. ما در زمین به دنیا آمده ایم و بدنمان به یک جاذبه مشخص عادت دارد اما اگر به مدت طولانی در فضا باشیم، ماهیچه های بدن تحلیل می روند. به خاطر همین دانشمندان در فضاپیماها یک جاذبه مصنوعی بوجود آورده اند تا فضانوردان با این مشکلات روبه رو نشوند.

    سیاه چاله های در حال چرخش – Spinning Black Holes

    سیاه چاله های در حال چرخش بصورت غیرمستقیم مورد بررسی قرار گرفته اند اما هیچ کس نمی داند داخل آنها چه خبر است. چیزی که باید در مورد این سیاه چاله ها بدانید این است که آنها فضا را طوری به دور خود تاب می دهند که کاملاً با سیاه چاله های ثابت فرق دارند. بخاطر همین زمان فضایی را به طور کل تغییر می دهند.

    کرم چاله ها – Wormholes

    وجود کرم چاله ها را نمی توان اثبات کرد. همانطور که در بالا گفتم کرم چاله در فیزیک یک پل میانبر فرضی در فضا و زمان است. اما کاملاً جنبه تئوریک دارد. تئوری کرم چاله و یا همان “پل انیشتین – روزن” در سال ۱۹۳۵ توسط آلبرت انیشتین و همکارش ناتان روزن پایه ریزی شد.

    جاذبه انبساط زمان – Gravitational Time Dilation

    جاذبه انبساط زمان یک پدیده واقعی است. وقتی در محیطی قرار دارید که جاذبه زیادی وجود داشته باشد، زمان آرام تر از جایی می گذرد که جاذبه کمتری وجود دارد. اگر شما نزدیک یک سیاه چاله با جاذبه زیاد قرار داشته باشید، ۶۰ ثانیه برای شما همان ۶۰ ثانیه خواهد بود. برای انسان های روی زمین هم ۶۰ ثانیه همان ۶۰ ثانیه خواهد بود اما بدلیل جاذبه زیادی که در سیاه چاله وجود دارد، زمان کندتر می گذرد و در آن جا دیرتر پیر می شوید. به خاطر همین جاذبه انبساط زمان است که در فیلم می بینیم کوپر وقتی باز می گردد، مورف از او خیلی بزرگتر است و در بستر مرگ قرار دارد.

    واقعیت پنج بعدی – Five-Dimensional Reality

    آلبرت انیشتین ۳۰ سال آخر عمر خود را صرف کار بر روی چیزی کرد که فیزیک به آن می گوید “تئوری یک پارچه”. تئوری یکپارچه مفاهیم ریاضی جاذبه را با سه نیروی بنیادین طبیعت در هم می آمیزد: نیروی قوی، نیروی ضعیف و نیروی الکترومغناطیس. انیشتین نتوانست در این مطالعات به جایی برسد چرا که جاذبه با این نیروها در یک فضای ۴ بعدی در نمی آمیزد. بعضی از دانشمندان می گویند که برای حل این مسئله باید از ۵ بعد به جای ۴ بعد استفاده کرد.

    ۲۰
  4. @ علیرضا محمدی

    دوست عزیز سلام، فیلم را دیدم و نقد شما را هم خواندم.
    اول از همه از شما تشکر میکنم که باعث آشنایی من با این فیلم شدید و دوم خسته نباشید میگم بابت نقدی که نوشتید. می خواهم چند نکته را متذکر شوم.
    1 – در مورد ربات باید بگویم که بر عکس شما ، بنده را یاد آن لوح سنگی مرموز فیلم ادیسه فضایی انداخت که فکر کنم چندان نادرست نباشد که این ربات از آن لوح مرموز الهام گرفته شده باشد. ( از لحاظ ظاهری که اینطور است اما اگر بخواهیم از بعد فلسفی بین این دو ارتباطی قائل شویم ، جای تامل بیشتری خواهد داشت )
    2 – بنده با این نظر شما که این فیلم تا حد زیادی از آثار دیگر الهام گرفته است کاملا موافقم ، که میتوان از آن آثار ، فیلم های ادیسه۲۰۰۱ و جاذبه را نام برد.
    3- در این که شما هیتر نولان هستی هیچ شکی نیست !!
    4 – همانطور که شما به خوبی اشاره کردید فیلمنامه به عمد پیچیده و گنگ و شاید بعضی مواقع خنده دار باشد ، اما بنده برعکس شما اعتقاد دارم که باید به سبک و سلیقه داستان پردازی هر کارگردانی احترام گذاشت ، بنده بر این باورم که شما تخصص بالایی در امر سینما دارید و از طرف دیگر بر این هم معتقدم که نولان به مراتب بیشتر از شما تخصص سینمایی دارد ، در نتیجه این نقاط ضعفی که شما به آن ها اشاره کردید را یقینا خود او هم از آن ها آگاهی و اطلاع دارد پس در نتیجه، برمیگردیم به همان حرف اول خودتان، بله درست است ! او به عمد این فیلم را اینگونه ساخته است. این کاملا طبیعی است که پروژه ای در این سطح قطعا باید سود دهی های مد نظر قرار گرفته شده را برآورده کند و این کاملا طبیعی است ولی اینکه شما نولان را متهم به این می کنید که فیلم اساسا برای گیشه ساخته شده است ( در تیتر این مقاله هم میتوان به روشنی به این عقیده شما پی برد ! ) و فیلم اصلا بار هنری ندارد ( هر چند در گفته هایتان برای اینکه دیگر زیاد تابلو نشود از واژه(( خوب)) هم برای این فیلم استفاده کردید) ،به نظر بنده کمی بی انصافی کرده اید.
    5 – تشکر می کنم بابت اطلاعات علمی که در ابتدای مقاله آورده اید، بسیار مفید بودند.
    6 – به نظر من شخصیت اصلی این فیلم نه کوپر است ، نه مورف است و نه برند ، بلکه آلبرت انیشتین و قانون نسبیتش و به خصوص (( زمان )) است.
    7 – به نظر بنده این تعبیر که فرمودید فیلم تکلیفش با خودش مشخص نیست، نه معلوم است علمی تخیلی است و نه معلوم است درام عاشقانه، تعبیر زیاد خوبی نیست، شما خیلی خشک دارید به قضیه نگاه می کنید. به نظر من اتفاقا تمام موفقیت نولان در این فیلم این بوده است که توانسته به خوبی عشق ، احساس و فطرت انسانی را با تکنولوژی ، روبات و پست مدرنیته در هم آمیزد و تلفیقی زیبا از این دو مقوله را به ذهن مخاطب منتقل کند.
    و این که شما هر سلیقه و و تفکری راجع به این فیلم را به جز تفکر خودتان عامیانه ، سطحی و سخیف می پندارید کمی کم لطفی و یک رایی شما را نشان میدهد.
    8 -جالب اینجاست که در این فیلم خود هالیوود ماموریت آپولو را به چالش می کشد ، هنوز خیلی ها بر این باورند که آن پروژه دروغی بیش نبوده است
    9 – همانطور که کاملا درست و بجا اشاره فرموده اید ، پایان فیلم می توانست خیلی بهتر از این ها باشد، آن صحنه ی روبرویی پدر بعد از سالیان دور با دخترش بسیار بسیار بد از آب در آمده و کاملا تو ذوق می زند، حداقل برخورد گرم تری می توانست اتفاق بیفتد.
    در کل این فیلم نه آنقدر خوب در حد ادیسه فضایی یا جاذبه است و نه انقدر بد که شما آن را نقد کردید و نه یک فیلم متوسط، این فیلم فیلمی است که تمام سعی اش این بوده که من و شما را در آن موقعیت قرار دهد و به ما بفهماند که زمان و عشق چقدر می تواند برای ما انسان ها با اهمیت باشد.
    خب ، بنده بلافاصله بعد از تماشای فیلم این نظرها را ارایه کردم که صد البته نکات بسیاری وجود دارد که در دفعات بعدی میتوان به آن ها پی برد که فکر کنم از حوصله این بحث خارج باشد.
    با تشکر فراوان از شما دوست عزیز ، موفق و مؤید باشید.
    علی . ی

    ۲۰
    1. ممنون از وقتی که گذاشتید:
      جواب شما رو یکی یکی درباره هر موضوع می دهم…

      ۱-
      اون شباهتی که من نام بردم که تنها یک شوخی اما آ« شباهتی که شما نام بردید درست بود…من خودم هم به این رسیدم…(فارغ از تاثیر فوق العاده زیاد روبات در هر دو فیلم و تقش آن ها) در متن هم گفتم…در فیلم ارجعات بسیار زیادی است که گاها تا تقلید پیش میرن…اما نخواستم به صراحت بیان کنم چون از آن مطمئن نیستم

      ۳-
      خب زمانی که شما به این راحتی، این حرف را می زنید من دیگه جوابی نمی تونم بدم…اما در هر حال نظر شما محترمه اما اینطور نیست

      ۴-
      در این که نولان سواد سینماییش از من بیشتر است شکی نیست…بسیار بیشتر است…
      خودتان جواب خودتان را دادید…من گفتم با اضافه کردن المان های گیشه پسند فیلم را خراب کرده شما هم گفتید که باید به گیشه فکر کند..در واقع شما تایید کردید که ان المان ها صرفا برای گیشه است…
      در ضمن..من از لغت خوب استفاده کردم و به آن هم معتقدم….در کل من شاید از فیلم های جدید هر سال ۵۰ تا هم نبینم…اما این فیلم را دیدم..و میگویم خوب بود…شاهگار نبود…چون شاهکار زمانی پدید می آید که صرفا به دنبال هنری ناب باشید و فکرتان را از مسائلی مانند گیشه پاک کنید تا به کارتان لطمه وارد نشود…

      ۵-
      خواهش میکنم…خوشحالم که مفید بوده…

      ۶-
      اون نظر شخصی است…اما از دید سینمایی نمی تواند درست باشد

      ۷-
      ببینید دوست عزیز مبحث ژانر شناسی طولانی است…و وقت زیادی میطلبد…اما هر فیلمی باید ژانر مشخصی داشته باشد، و بر اساس آن ژانر رفتار مناسبی از خود نشان دهد. ممکن است فیلمی متعلق به سینمای تجربی باشد و ساختار شکنی کند اما اینتراستلار که فیلم تجربی نیست…

      ۸-
      و این که شما هر سلیقه و و تفکری راجع به این فیلم را به جز تفکر خودتان عامیانه ، سطحی و سخیف می پندارید کمی کم لطفی و یک رایی شما را نشان میدهد….
      خب در باره این جمله شما…
      اصلا چنین نیست.. بنده خودم در زمینه هنر، شاخه پاپ آرت را به شدت دوست دارم…بعضی کار های andy warhol را میپرستم…اما این دلیل نمی شود که نظر خودم را نگویم…به نظرم شما اشتباه برداشت کردید…
      بحث یعنی همین…بخث یعنی شما نظری مخالف با بنده دارید و آن را بیان میکنید و فکر میکنید که این نظر شما درست است…من هم فکر می کنم نظر خودم درست…همین است که بحث را ایجاد می کند…اما…
      اینکه من تصور می کنم که حرفم درست است دلیلی بر این نیست که حرف شما کم ارزش یا حتی نادرست باشد…
      من ابدا همچین صحبتی هیچگاه نمیکنم….

      ۸ و ۹ –
      در اینباره با شما وافقم..

      موفق باشید….پیشاپیش عید شما مبارک ;)

      ۲۰
    2. علیرضا
      با خوندن کامنت این دوستمون و برخی دیگه از کامنت ها
      یه چیزی تو دلم بود از اول این بحث که دلم می خواست ابراز کنم ولی دقیقا نمی دونستم چه جوری بگم
      شاید اگه اینجوری بگم بد نباشه:
      چه طوره تلاش نکنیم برای هر چیزی تعریف ارائه کنیم یا سعی کنیم چیز هایی که میبینیم رو با تعارف تطبیق بدیم؟ یه سری چیز ها هستن که واقعا تعریف و توضیح خاصی نمیشه براشون ارائه کرد. یه سری چیز ها از درون وجود آدم احساس میشن اما نمیشه اونها رو توصیف کرد. در مورد بقیه هم همین طوره. یه وقتایی یه نقاش ، نقاشی می کشه که با دیدن اون حس خاصی به آدم دست میده که امکان توصیف و گنجاندن اون در کلمات وجود نداره. یه موسیقی می شنویم که نمی تونیم اون رو در سبک خاصی قرار بدیم و ترکیبی از چندین و چند سبک مختلفه. حتی شاید ترکیب از هر بخش یه قسمت ناقصی رو گرفته باشه اما نتیجه ی اون چیز های ناقص چیز خوبی در اومده.
      اگه بخوای چیز هایی که اون اثر رو تشکیل دادن رو جدا جدا بررسی کنی به نتیجه ی خاصی نمی رسی
      اما همین در کنار هم بودنشون باعث شده اون حس به آدم دست بده.
      به نظر من این مساله در مورد یه سری از فیلم ها و بازی ها هم صدق می کنه…
      شاید بعضی از فیلم ها و یا بازی ها رو نباید با معیار های سبک خاصی بسنجیم و باید همون چیزی که هست رو ببینیم…

      ۱۰
    3. البته این رو هم می خواستم دیشب بگم که تو این سبک خاص از فیلم که تعداد زیادی فیلم هم توی اون ساخته نشده
      (اودیسه ، پرومتئوس ، جاذبه ، اینتراستلار و…) هیچ وقت من تو سینما اون چیزی که دنبالش بودم رو پیدا نکردم
      تو کل دنیا تنها اثری که نزدیک شد به اون تصویری که تو ذهن من هست سه گانه ی بزرگ مس افکت بود…
      و البته مس افکت هم مثل همون حرفی که زدم برای من تو تعریف سبک یا ژانر خاصی نمی گنجه
      از هر دیدی بهش نگاه می کنم یه ناقصی داره. اما ترکیب اونها و در کنار هم بودنشون چیزی رو پدید آورده که برای من جاودانه شد…

      ۱۰
    4. می دانی سجاد عزیز…من هم چیزی در دلم مانده که شاید بد نباشد بگویم…
      اصولا افراد با دیدن این مطلب، تصور می کنند که من هیتر فیلم یا نولان هستم…
      نه…راستش اگر نولان نبود چند فیلم خوب را نمی دیدیم…
      راستش حقیقت این است که بر عکس چیزی که دیگران فکر میکنن…بنده انتظار از نولان و فیلمش بیشتر از این حرفا بود…اگر نولان و فیلمش مهم نبود، چند ماه صبر نمی کردم تا کیفیت خوب آن را ببینم…
      موسیقی متنش را ۴ ماه گوش نمی دادم…
      و اینقدر برایم مهم نبود و حرصم نمی داد…
      مسئله این است….
      من هم می گویم این فیلم خوب بود…شاهکار نبود…ولی ای کاش نولان روزی شاهکاری بسازد تا مانند اودیسه، با جان و دل از آن دفاع کنم…

      ۲۰
    5. @ سجاد
      با نظر و طرز فکرت موافقم
      @ علیرضا
      دوست عزیز پاسخ هایتان کمی قانعم کرد ، من هم سال نو را پیشاپیش به شما تبریک میگم

      ۲۰
  5. تشکر میکنم از تمام کسانی که این محفل گرم را فراهم آورده اند و کسانی که اسباب و وسایل بحث را به وجود آوردند.

    کمتر پیش می آید که شاهد چنین بحث هایی باشیم. بحث سر مسائل روزمره و علمی و حتی سینما که بر گرفته از مسائل روزمره است.

    به امید به وجود آمدن بیشتر چنین موقعیت های بحث دوستانه ای که بیشتر بتوانیم در زندگی واقعی صاحب نظر باشیم.

    باتشکر از سجاد، بهزاد، مبین، امیر، علی، مهران و بقیه که در بحث شیرین شرکت کردند.

    ۱۰
  6. فیلم از نظر ایده کلی ، فضای ساخته شده ، جلوه های ویژه در یک کلام به نظر من فوق العادست ، واقعا سکانس هایی که در مورد فضاست به زیبایی ساخته شده ، سکانس موج های بلند یکی از سکانس های واقعا زیبایی که ای چند وقته دیدم . موزیک فیلم هم با اینکه همیشه بود ، ولی زیبایی خاصی داره ، و دلنشینه … بازی ها هم در حد خودشون خوب بود و کمتر جایی بود که از بازیگری بازیگر دلزده بشم .

    ولی اصل عیب به داستان برمیگرده ، تا نیمه و رفتن به سیاره اولی داستان خوب پیش میره ، کمی آروم ولی جذاب ، مرگ دویل خیلی عجبیه ، دویل خیلی دست به دست میکنه ، قشنگ معلومه باید بمیره ، من که حس کردم زوری کشتنش .

    بعد میرسیم به سیاره دکتر مان ، کسی که همه اونو بهترین میدونن ، و ما متوجه میشیم برای نجات خودش دروغ گفته ، بازم نکته ای که هست ، با مغول ها که همکار نیست ، چرا منطقی نمیاد بگه من از ترس مرگ شما رو کشوندم اینجا ، حتی وقتی به کوپ میگه و کوپ رو پرت میکنه ، باز کوپ جز گفتن یه جمله ، هیچکاری با مان نداره ولی بازم مان خل بازی در میاره ، یعنی بدترین و آخرین تصمیمی که میشد بگیره رو میگیره ، شاید بگیم شخصیت دکتر مان اینطوریه ، ولی بازم من حس کردم به زور برای دادن هیجان و یه سری اتفاقات مثل ترکیدن سفینه استقامت و در آخرش رفتن کاپ به سیاه چاله این موضوع نیاز بوده . مرگ رامیلی هم همینطور ، اصلا معلوم نیست چی میشه که میمیره !! شاید بگیم دکتر مان اون رباط رو هک کرده ، ولی ترکیدن چرا !!!!

    یا مورف با اون حرکت آتش سوزیش ، بازم به نظر من آخرین کاری که اون میتونسته بکنه این بوده ، نمیدونم ، احساس میکنم به خاطر کمبود هیجان این قسمت ها اضافه شده

    و بعد که کاپ به درون سیاه و چاله و اون دنیای ۵ بعدی میره ، اینجای فیلم جای قشنگ و جذابیه و بازی متیو بسیار زیباست ، ولی عیبی به فیلم وارد میکنه ، البته هنوز ما با بعد زمان آشنا نیستیم ، ولی به نظرم منطقی که میخوام بگم و از فیلم لوپره منطقی ترین بحث فعلیه ، اینجا شاید یکم توضیحش طولانی باشه
    در فیلم لوپر وقتی که شخصیت اصلی آیندش رو میبینه که ماسک نداره و یکم هنگ میکنه و بیهوش میشه و آیندش فرار میکنه ، فیلم سریعا میره سراغ گذشته واقعی ، توش شکل a خط سمت چپ گذشته ای هست که فیلم تعریف میکنه ، خط مشکلی وقتی که آینده شخصیت به گذشته برمیگرده ، و خط سمت راست گذشته جدیده که ایجاد میشه ، نمیدونم حرفم رو متوجه شدید یا نه ، ولی منظورم اینه که اول زمان اتفاق افتاده و وابسته به هیچی نبوده ، حالا که آینده به گذشته اومده ، یک زمان جدید ایجاد شده و در حال تغییره

    قسمت b ، منطق فیلم در میان ستارگانه ، منطقی که آینده همیشه وابسته به گذشته هست ، یعنی خود کوپر در آینده آدرس ناسا رو به خودش میده ، اگه با منطق لوپر بریم جلو ، یعنی زمانی بود که کوپر آدرس ناسا رو به خودش نداده ، بعد چطور به فضا رفته و داده !!!!! که اصلا با منطق جور در نمیاد
    و البته در مورد مردمان آینده هم ابهام هست ، یعنی یه زمانی بود که کرم چاله ای نبوده ( در فیلم گفته میشه که مردم آینده اونو گذاشتن ) و یعنی مردم زمین از منظومه شمسی خارج نشدن ، پروفسور برند هم میگه که مورف آخرین نسله !! پس این مردم آینده چطور زنده موندن که بعدا کلی پیشرفت کردن و اون فضای ۵ بعدی و کرم چاله رو به گذشته ارسال کردن ؟ این یعنی همیشه گذشته وابسته به آیندست .

    در آخر فیلم همه چیز یهویی ، به همه گره میخوره ، و تنها منطقی که ذکر میشه اینه که گرانش میتونه از تمام ابعاد همچون زمان عبور میکنه .

    در هر صورت من از دیدن اون فضاهای فیلم خیلی لذت بردم ، ولی منطقش داشت منو دیوونه میکرد ، نه اینکه پیچیده باشه ، احساس میکردم به زور داره بهم خرونده میشه .
    البته این نظر منه و هیچ قصد توهینی به نولان ندارم،. اتفاقا عاشقش هم هستم و همیشه فیلم هاش واسم جذابیت نسبتا خاصی داره…

    ۳۰
    1. درسته.با اون بخش از کامنتت که درباره تغییر آیندگان بر گذشته است، موافقم. باعث ایجاد پارادوکس میشود.
      البته یکی از راه های فرار از پارادوکس همین مسعله دنیا های موازی است.البته آن هم محدودیت هایی دارد.
      همین مسعله دنیا های موازی به شکل زیبایی در فیلم کالت Donnie Darko پیاده شده است.

      ۰۰
  7. این کامنتی که میخوام بنویسم دو بخش داره،
    1-نظر شخصی خودم درمورد ابعاد مختلف فیلم
    2-مسایل پیرامون مقاله ی علیرضا
    —————————————–
    1-
    از همین ابتدا مشخص کنم که فیلم داره پیرامون اتفاقاتی میچرخه که اصلا دلیل علمی قانع کننده ای که مثلا توی فظای سه بعدی و یا طبیعت انسان باشه نیست! بحثی فراتره که شاید به طور مثال ۱۰۰۰۰ سال دیگه کشف بشه یا اصلا تا ابد هم نشه!
    کوپر :”فراموش کردیم که کی هستیم! کاوش گر،پیش گام،مسلماً مسئول دیگران نیستم.” این می تونست نظر نولان درباره فیلم های این عصر سینما باشه که در اون ژانرهای قدیمی مدام احیا و زمخت تر می شن. نولان فیلم سازی نادر و جاه طلب هستش که روی زمین صفر تفکراتی رو مطرح می کنه که صد البته جرأت کافی برای محقق ساختن اون ها رو هم داره.نولان حداقل در سینما مثل جادوگری چیره دست هستش.فیلمش راجع به فراموشی (Memento)، از ته به سر شروع می شود،یعنی بیننده اول آخر فیلم رو می بینه و به تدریج به آغاز نزدیک می شه!
    همچنین در “The Prestige” شعبده بازها از ترفندهای عجیبی درمقابل همدیگه و بیننده ها استفاده می کنن.
    “Inception” درباره بازی های خطرناک ذهن داخل سر یه فرد خوابیده هست و سه گانه ی شوالیه تاریکی که نهایت تفکر یه انسان ارزشمند و ارزش شناس در قالب یه قهرمان مردمی، که کارش نشون دادن شرافت یه انسان واقعی در قالب همون قهرمان هست .اما شاید و به احتمال قوی همه ی این ها تنها سیاه مشق هایی برای بزرگ ترین و جسورانه ترین پروژهنولان بودند!! Interstellar به چیزی کم تر از مکان سیاره ما و سر نوشتشون در کیهان عظیم فکر نمی کنه. فیلم در تلاش هست برای آشتی دادن دو مفهوم بینهایت و عشق از طریق داستان عاشقانه بین یه پدر و دختر به مباحث فیزیک نظری،ماجرای تمام نشدنی دنیا که آیا یه واقعیت علمی بوده یا داستانی تخیلی حرف دقیقش هست! به عنوان فیلمی کاملاً علمی و جدی، Interstellar داستانی جذاب با چند گاف داستانی هست که کاملا هم مشهوده!
    در آینده ای نزدیک، یه آفت گیاهی زمین رو وادار می کنه که از قرن بیست و یکم به دوران مزرعه داری دهه ۱۹۳۰ برگرده،کره ی زمین بیابانی با شن های روان و همه ما ساکنان ایالت اوکلاهاما هستیم. در این فرهنگ عقب گردانه، مدارس به کودکان یاد می دن که ورود سفینه آپولو به ماه گول بزرگی بیش نبوده، انگار آمریکا مجبور شده که این دست آوردهای قدیمی رو از ذهن مردم پاک کنه تا مردم از تصور دست آوردهای جدیدتر دست بردارن.
    یه کشاورزی به نام کوپر،که یه زمانی فضانورد بوده، به همراه دخترش مرف احساس می کنن که باید خودشون رو از این چاله بیرون بکشن و کاری کنن .بعد از مدتی مرف سیگنال هایی از قفسه های کتاب خونه ش دریافت می کنه.نیرویی عجیب که اون ها رو به سمت یکی از مخفی گاه های ناسا در همون حوالی که دیدید هدایت می کنه.رئیس این مخفی گاه،دکتر بِرند از کوپر می خواد تا هدایت مأموریتی به اعماق فضا را بر عهده بگیره.کوپر به همراه دختر دکتر بِرند،آمیلیا و دو نفر دیگه راهی فضا می شن تا یه گودالی در نزدیکی سیاره زحل رو که تصور می شه یه نوع مسیر فرار برای نوع بشر هستش، پیدا کنن.
    دکتر بِرند: قرار نیست زمینو را نجات دهیم.بلکه میخوایم ترکش کنیم. کوپر که داغ همسر دیده نمی خوادد که بچه هاش رو بذاره به امان خدا. پسرش تام می تونه از پس خودش بر بیاد اما مرفی که بزرگ تر از سن و سالش به نظر می رسه (از نظر عقلی) ،احساس می کنه که یک جای کار سفر پدرش به فضا برای نجات میلیاردها انسان اشکال داره. کوپر که فکر می کنه وظیفه اصلی یه پدر اینه که باید ارواح آینده کودکانمان باشیم ( :۲۳: ) ،در این زمینه با مرف هم درد هستش و به دخترش نیاز شدیدی داره که خب طبیعی هم هست.

    توی فضا چه خبره؟ دنیاهای جدید از هراس و زیبایی.کوپر و اعضای گروه با چرخ فلک آسمانی خوشگل شاتل خودشون عازم فضا می شن و از قضا گودال رو پیدا میکنن، یه گوی برفی آبی رنگ درخشان، سیاره ای که به اون ها نزدیک می شه دارای دیواری عظیم از آب هست که سفینه فضایی اونا رو به سوی یه تخته موج سواری خطرناک هل میده! یه سیاره دیگه که در اون خیانت دیده می شه، یخ زده و با گلوله های برفی، مثل زمین زمین پوشیده شده از گرد و غبار. شاید Interstellar هرگز قابل مقایسه با شاهکار علمی-تخیلی و تجلی سینمایی فیلم ۲۰۰۱ A Space Odyssey نباشه،اما مناظر غیر زمینی اون بسیار زیبا و فانتزی عالی ای دارن.
    بیان قوانین فیزیک پیشرفته هر ده دقیقه یه بار که ورای بینش و تحمل اکثر فیلم روها هست، یه مسئله عجیب هست.برخی صحنه ها روی مرز خنده راه میرن،یک مسابقه کشتی در لباس های فضانوردی :۲۴: و بعضی شخصیت ها مثل آمیلیا به فیلم نمییان، نقطه ضعف دیگری هست. توی چهار چوب داستان، ارتباط آمیلیا با کوپر قوی تر از دو فضانورد فیلم Gravity هست.اما سندرا بولک و جرج کلونی به نقششون توی فیلمی که باور پذیرتر و هیجان انگیزتر از Interstellar بود بار عاطفی داده بودن که زیاد باب میل من نیست :۱۲:
    اگه قلب Interstellar رو پیوند کوپر و مرف بدونیم ،در این صورت روح بازی مک کانهی در نقش قهرمانی قوی و لطیف هستش، توی ساده ترین و قوی ترین صحنه فیلم، کوپر از روی عشق و ناامیدی اشک می ریزه و در عین حال پیام های ویدئویی راه دور فرزندانش رو تماشا می کنه. دقیقا مثل مداری در احساسات است که نولان از بینندهش می خواد در اون دوش بگیره. هم دلی با فضا و زمان، مسافری که قبل از اینکه یه مسافر و یا یه محقق باشه، یک پدره!
    نولان با Interstellar هر از گاهی توی ژانر علمی-تخیلی فرسنگ ها با بقیه فاصله میگیره .این اشکالی نداره چون این روزها فیلم سازان معدودی هستن که به خودشون جرات وسیع تر کردن ذهن و احساس ما رو می دن.برادران نولان در این فیلم گاهی اوقات چشم اندازی از سفینه فضایی در آسمان ها رو در پیش زمینه ای از موسیقی سکوت نشون می دن، چقدر فوق العاده و زیباست!
    عالی اما شاهکار نه! میشه اسمشو گذاشت جاه طلبی عالی…!
    ——————————————————————————–
    دوستان این نظر شخصی خودم هست، با قسمتایی از مقاله هم مخالفم که فردا خدمتتون عرض میکنم!

    ۵۰
    1. رسیدم به کامنت تو در دم جان به جان آفرین تسلیم کردم.
      دیگه انرژی ندارم، فردا میرسم خدمت رفیق عزیز. ;)
      ( آخه همه حرف زیاد دارن!!!!!!!! )

      ۰۰
    2. با یک جاهایی از نظرت مخالفم…
      وفتی که امکانات بصری اون قدر دم دستت باشه که بتونی تمام ایده های توی ذهنت رو بدی..
      وقتی بازیگرایی رو داشته باشه که فروش فیلمتو تضمین میکنن…
      وقتی اون قدر بودجه داشته باشی که از هر چیزی بهترینش رو در اختیار داشته باشی…
      و وقتی بدونی کمپانی ای که پشتت وایساده، بهترین تبلیغات رو برای فیلمت انجام میده…
      دیگه فکر نکنم بشه اسمشو گذاشت جرئت و شهامت ساخت یک فیلم….

      ۱۰
    3. Samsara@
      :۲۴: :۲۴:
      —————-
      علیرضا@
      اتفاقا گاهی با وجود امکانات بالا به چیزهایی که واقعا انتظار داریم نمیتونیم برسیم! شاید نبود استعداد یا دانش کافی برای خلق فیلم، امکانات کاملا یه چیز فرعی محسوب میشن ;)

      ۰۰
    4. مهران
      با نظرت همچنان مخالفم…به هر حال امکاناتی که الان در اختیار نولان هست در هیچ زمان دیگه ای نبوده….
      در زمان سولاریس تارکوفسکی و اودیسه کوبریک نبوده…

      ۱۰
  8. من هنوز کامل نخوندم بابت نوشتنه این نقد و مقاله ممنونم میخواستم یه توضیحی در مورد جلو های ویژه در فیلم interstellar با توجه به این که در اسکار برنده ی بهترین جلوه های ویژه شد بدهم.
    برای خلق جلوه های ویژه دقیقا مثل بازی ها که برای ساخته شدن نیاز به انجین دارند در این فیلم نیز یک نرم افزار از صفر تا صد اختصاصی فیلم نوشته شده که برنامه نویسی خیلی سینگینی داشته و چندین ماه به همراهی فیزیکدان ها برای حل معادلات فیزیک صرف شده تا ساخته ان تکمیل شده،هر یک فریم از فیلم حاصل ۶ ساعت پردازش هزار و خورده ای کامپیوتر با استفاده این نرم افزار بوده بنابر این تمام تصاویری که در فیلم می بینید کوچک ترین تفاوتی با آنچه که در واقعیت قرار است اتفاق بیفتد ندارد.

    ۱۰
  9. علیرضا محمدی داداش یک پست گذاشتی ترکوندی.cm بچه ها بیشتر یه نظر شخصیه تا استدلال صحبح غلط
    در مورد چاله ها باید مستند هاوکینگ رو خوب ببینی :۲۴:

    ۰۰
  10. نظریه دیگری در مورد زمان و البته پذیرفتنی و صحیح تر به نظر بنده .. من اعتقاد دارم که نظریه انشتین در باره نسبی بودن زمان نهایتا هرگز اثبات نخواهد شد و زمانی به فراموشی کامل سپرده خواهد شد … و اما نظریه دیگر از این قراره:

    زمان دارای یک ثابت مطلق در جهان است که سرعت برآن اثر گذار است و باعث ایجاد توهم نسبی بودن زمان میشود
    مثلا در کامپیوتر زمان ( زمان پردازنده یا cpu time ) توسط یک نوع سنگ کوارتز تولید و کنترل میشود و همه اجزا و حتی خود پردازنده با آن هماهنگ میشوند و فاکتور سرعت پردازنده که با واحد هرتز بیان میشود مضربی است از همان زمان مبنا … در نتیجه همه چیز در آن با زمان سنگ کوارتز سنجیده میشود … اگر غیر از این بود در واقع پردازنده قادر به انجام هیچ کاری نمی بود … هر عملی که با دستورات میکرو کد ها در درون پردازنده قابل اجراست مانند وقفه ها ، fetch ، shift ، و نوشتن و گرفتن زمان رجیسترها و … همگی وابسته به زمان ثابت مبنا هستند و بدون آن پردازنده هرگز قادر نخواهد بود میلیاردها ریز عمل هماهنگ را در زمان بسیار کوچک و با حفط هماهنگیه اجزا به انجام برساند …
    وقتی گفته میشود که برنامه ای سریعتر اجرا میشود به آن معنا نیست که زمان برای آن برنامه کند شده است
    بلکه به این معناست که عملیات آن برنامه در زمان کمتری ( مضرب کوچکتری از زمان کوارتز ) به پایان رسیده است
    و همینطور است درباره جهان بسیار بزرگ ما که از دقیقترین محاسبه و هماهنگی برخوردار است و کوچکترین خللی در این ثبات باعت به هم ریختگی و گسست آن خواهد شد

    ۳۰
    1. البته نظر دیگری هم هست که اصلا قائل به وجود زمان نیست چه رسد به اینکه اون رو نسبی یا مطلق تعریف بکنه
      طبق این نظر انسانها مفهوم زمان رو خلق کردند و اون رو اندازه گیری کردند برای داشتن مبنائی برای هماهنگ کردن زندگی و کارهاشون و زمان رو به طور مطلق یک مفهوم کاملا انتزاعی در نظر میگیرن

      ۲۰

در شبکه‌های اجتماعی،
به خانواده دنیای بازی بپیوندید!

برای اطلاع از جدیدترین اخبار، نقد و بررسی‌ها و ویدیوهای اختصاصی، ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید. همراه شما هستیم.

Dbazi Social Media

مقالات بازی

تاریخچه استودیو Giant Squid تاریخچه استودیو Giant Squid
توسط علی علی‌پور
0
سری بازی زلدا را چگونه بازی کنیم؟ سری بازی زلدا را چگونه بازی کنیم؟
توسط حسین کریمی
0
تاریخچه استودیو Team Cherry تاریخچه استودیو Team Cherry
توسط علی علی‌پور
0
تاریخچه استودیو Sandfall Interactive تاریخچه استودیو Sandfall Interactive
توسط میلاد طاهرنژاد
0
داستان کامل سری بازی اسپلینتر سل [پرونده] داستان کامل سری بازی اسپلینتر سل [پرونده]
توسط نریمان هروی
0
Mafia داستان سری بازی Mafia
توسط حسین کریمی
0
داستان سری بازی Halo داستان سری بازی Halo
توسط حسین کریمی
0
تاریخچه استودیو سی دی پراجکت رد تاریخچه استودیو سی دی پراجکت رد
توسط علی علی‌پور
0
داستان سری بازی S.T.A.L.K.E.R داستان سری بازی S.T.A.L.K.E.R
توسط علی علی‌پور
0
داستان سری بازی Death Stranding داستان سری بازی Death Stranding
توسط مهدی یوسفی
0

چند رسانه ای

تبدیل جهان Avatar به میدان نبرد تبدیل جهان Avatar به میدان نبرد [تماشا کنید]
توسط ایلیا حسامی
0
رونمایی از بسته الحاقی Assassins Creed Mirage رونمایی از بسته الحاقی Assassins Creed Mirage با نام Valley of Memory [تماشا کنید]
توسط محمدصدرا باقری
0
تریلر زمان عرضه بازی Ghost of Yōtei انتشار تریلر زمان عرضه بازی Ghost of Yōtei؛ آغاز ماجراجویی انتقام [تماشا کنید]
توسط محمدصدرا باقری
0
تریلر داستانی Battlefield 6 تریلر داستانی بازی Battlefield 6 در رویداد State of Play به نمایش درآمد [تماشا کنید]
توسط محمدصدرا باقری
0
معرفی بازی‌های رایگان پلی‌استیشن پلاس معرفی بازی‌های رایگان پلی‌استیشن پلاس در ماه اکتبر؛ آلن ویک ۲ در صدر لیست [تماشا کنید]
توسط محمدصدرا باقری
0
Master Ninja: دری به سوی سختی مطلق در Ninja Gaiden 4 Master Ninja: دری به سوی سختی مطلق در Ninja Gaiden 4 [تماشا کنید]
توسط ایلیا حسامی
0
ورود بروس لی وارد به جهان Hitman؛ هدفی مرموز در دسترس بازیکنان ورود بروس‌لی به جهان Hitman با هدفی مرموز در دسترس بازیکنان [تماشا کنید]
توسط ایلیا حسامی
0
اسپایدرمن و گوست رایدر در میدان نبرد Marvel Tōkon: Fighting Souls اسپایدرمن و گوست‌رایدر در میدان نبرد Marvel Tōkon: Fighting Souls [تماشا کنید]
توسط ایلیا حسامی
0
بازسازی ژاپن در نسخه جدید Microsoft Flight Simulator 2024 با جزئیات خیره‌کننده بازسازی کشور ژاپن در نسخه جدید Microsoft Flight Simulator 2024 با جزئیات خیره‌کننده [تماشا کنید]
توسط ایلیا حسامی
0
معرفی گیم‌پلی بازی Marvels Wolverine معرفی گیم‌پلی بازی Marvels Wolverine؛ انتشار در پاییز ۲۰۲۶ [تماشا کنید]
توسط محمدصدرا باقری
0