پارادوکس کشتی تسئوس با بازگشت به دروازههای فراموششده
خانه » نقد و بررسی » نقد و بررسی بازی
در جهان بازیهایی که اغلب آنها خیلی زود به دست فراموشی سپرده میشوند و فروغ آنها فروکش میکند و به خاموشی میرسند، معدود عناوینی هستند که نه تنها در خاطرهها زنده مانده، بلکه هر بار که نامشان تکرار میشود، در آسمان ویدئو گیم میدرخشند. حال تصور کنید که یک بازسازی درست و حرفهای از این آثار، چه طور میتواند بارقههای امید را بر دل مخاطبان هنر هشتم، بتاباند. بیراه نیست که The Elder Scrolls IV: Oblivion را یکی از این بازیها بدانیم. با بررسی بازی The Elder Scrolls IV: Oblivion Remastered همراه بخش نقد و بررسی بازی وبسایت دنیای بازی باشید.
عنوانی که نه بهخاطر گرافیکش در سال ۲۰۰۶، بلکه بهخاطر آن حس غریب بیخانمانی در میانهی جهانهای موازی، آن تردید در نجات دادن یا رها کردن، و آن قدمزدنهای طولانی در جنگلهای Cyrodiil در دل شب، جایی در دل ما خوش کرد. اولین باری که این بازی را روی کنسول XBOX 360 خود در سالهای نوجوانی تست کردم، برایم غریب و مسحورکننده بود. آن زمانی که نه کِن رولستون افسانهای را میشناختم و نه تاد هاوارد را. نه با قدمت بتزدا گیم استودیوز آشنا بودم و نه با فلسفه متفاوت طراحی آنها. اما همچنان «ابلویون» برایم اعجابانگیز بود.
حال قریب به ۲۰ سال از انتشار نسخه اصلی گذشته، با نسخهی بازسازیشده اما دوباره به آنجا برگشتهایم. به دروازههای آتشین Oblivion، به شهری که در آن قتل و سیاست درهمتنیده بودند و به کوئستهایی که هنوز هم عواقب تصمیمهات ما را با خود دارند؛ از تئاتر شوم در”?Whodunit” تا شکوه دیوانهوار “The Painted World”.
اما آیا این بازگشت، تنها یک دیدار دوباره است؟ خیر! بازسازی در اینجا، بازگویی نیست. در حقیقت Oblivion Remastered یک پرسش فلسفی است که از خود باید بپرسیم. آیا حافظه را میتوان ریمستر کرد؟ آیا زیبایی آنچه در بستر نقص و محدودیت متولد شد، در دنیایی مدرن با یک نسخه بهبود یافته هم میدرخشد؟
وقتی در ماه مارس سال ۲۰۰۶ ابلویون در روزهای آغازین نسل هفتم منتشر شد، بیش از آنکه یک بازی باشد، اعلامیهای بود برای آیندهی ژانر نقشآفرینی. این قدم بزرگ، یک راهبرد کارآمد را با معرفی چند ویژگی متمایز به باقی توسعهدهندگان ابراز کرد. جهان گسترده Imperial Province به صورت یکپارچه با مساحتی بیش از چهل کیلومتر مربع و با اقیلم متفاوت. انتخابهای اخلاقی که هر کدام در پیشآمد بعدی ماموریتها تاثیرگذار بودند. مهمتر از همه سیستم هوش مصنوعی جدید بازی که NPCهایی با زندگی روزمره و دیالوگهایی که -هرچند گاهی احمقانه- تلاش میکردند بازی را از «بازی بودن» رها کنند. اینها شالوده ساختاری ابلویون را تشکیل دادند و آن را به اثری جاودانه تبدیل کردند.
در روزگاری که بازیها هنوز میان سینمایی شدن و سیستمی ماندن سرگردان بودند، استودیوی بتزدا راهی را گشود که بعدها به Skyrim و حتی آثار مدرنتری چون The Witcher 3 منتهی شد. ابلویون در میان تمامی کاستیها و محدودیتهای فنیاش، آنچنان جادویی در خود داشت که نه تنها فراموش نشد، بلکه الهامبخش یک نسل شد.
نکتهای که نباید از یاد برد، سطح جاهطلبی این اثر در دوران خود بود. دنیایی پرجزئیات، سیستم گفتوگوی پویا و کارکترهایی که برنامه روزانه داشتند. موضوعی که حالا به یک اصل در ساخت بازیهای جهانباز تبدیل شده است. درب هر خانهای را میشد باز کرد، هر آیتمی را برداشت و هر شخصیتی را میشد کشت یا نجات داد. این آزادی، ماهیت فرانچایز The Elder Scrolls بود و ابلویون برای بسیاری از جمله نگارنده، نقطه شروع این افق به شمار میرود.
ریمستر امروز، یعنی بازی The Elder Scrolls IV: Oblivion Remastered، نه تنها این میراث را دوباره زنده میکند، بلکه آن را در قالبی تازه به آزمون زمان میسپارد. هرچند نامگذاری پسوند ریمستر (و نه ریمیک) برای این اثر کمی متواضعانه است؛ ولی نباید از یاد برد که زمان، مفهومی بیرحم است!
نخستین چیزی که در بازی The Elder Scrolls IV: Oblivion Remastered چشم را میگیرد، نور است. نه آن نورهای صاف و بیروح نسخه قبل، بلکه یک سیستم نورپردازی مدرن با لبههایی نرم و سایههایی که حالا به لطف آنریل انجین کاملا داینامیک ایجاد میشوند. علاوه بر اینکه حالا زیباییهای بصری بهبود یافته زیر نور خورشید طی روز کاملا نفسگیر هستند، کشف و پاکسازی سیاهچالهها هم لذتبخشتر شدهاند. شاید باورتان نشود ولی سیستم نورپردازی جدید باعث شده تا در دل دانجنها با تاریکی آزاردهنده روبرو نباشیم و اکنون استفاده از جادوهای روشنایی و مشعل، واقعا کاربردی باشد. در جهانباز Cyrodiil همچنان همان سرزمین دلرباست، اما حالا با بافتهایی دقیقتر، بازتابهای ظریفتر بر سطح آب و مهی که از دل کوهها برمیخیزد.
سایههای پویا، افکتهای نورپردازی حجمی، بازتابهای دقیق روی سطوح مرطوب و احیای فضای بصری شهرهایی چون Skingrad و Chorrol، باعث شدهاند دنیای بازی The Elder Scrolls IV: Oblivion Remastered بیش از پیش از منظر دیداری باورپذیر باشد. به طور کلی Cyrodiil نه تنها بزرگ است، بلکه اکنون زیباییاش بهچشم میآید. چون بخش قابل توجهی از محیط بازی را در جغرافیای جنوبی Tamriel (سرزمین سری الدر اسکرولز) محیط جنگلی پوشانده، نسخه اصلی دارای یک تم و فیلتر تصویری سبز رنگ بود.
این موضوع را میتوان به محدودیتهای تکنولوژی، سختافزاری، موتور پایه و عدم پردازش درست رنگها در نسل هفتم معطوف دانست. در اینجا اما رندر بازی روی آنریل انجین موجب شده تا با طیف گسترده و زیبایی از پالت رنگی متفاوت روبرو باشیم.
بازسازی موسیقی، با حفظ تم اصلی، موفق شده است تنهایی، شکوه و بُعد روانشناختی ذاتی بازی را در قالبی تازه تکرار کند. این موسیقی نه تنها همراه، که راهنماست. شرح حالی از احوال درونی قهرمانی که بیش از آنکه ناجی باشد، مسافر است. مهمتر اما افکتهای صوتی محیط نیز بهشکل شگفتانگیزی بهبود یافتهاند. صدای برگها، آواز پرندگان، غرش هیولا یا فریاد دشمنان از دل غارهای ابلویون اکنون شفافتر، غنیتر و واقعگرایانهتر هستند. برای این بازسازی، هدف بتزدا و استودیوی Virtuos واضح بوده: «جهان بازی را زندهتر از همیشه جلوه دهند.»
در سطح گرافیکی، Cyrodiil حالا از نظر بصری شاید به مرزهای یک نقشهی فانتزی واقعگرایانه نزدیک شده باشد؛ اما در سطح تعاملی، هنوز بر مدار طراحی سال ۲۰۰۶ میچرخد. اگرچه مدلهای سهبعدی دستخوش اصلاحات شدهاند و فیزیک حرکتشان نرمتر است، اما هوش مصنوعی همچنان به سبک قدیم و با الگوی روتین زندگی شبانهروزی ثابت عمل میکند. شما به Imperial City وارد میشوید و در اولین نگاه، همهچیز زیباست.
نگهبانان در گشت، تاجرها پشت پیشخوان، و مردم در حال قدم زدن. اما کافیست کمی دقیقتر شویم تا درک کنیم که این مردم، نه «شخصیت»، که بیشتر «حضورهای تزیینی» دارند. آنها به رویدادهای محیطی پاسخ نمیدهند، واکنشهایشان به گفتوگوها محدود به حلقهای از جملات تکراری و حتی برخوردشان با بازیکن، فاقد ظرافتهای بازیهای امروزی است.
برای بازیکنان حرفهایتر، این عدم تحول در سطح AI و طراحی رفتار اجتماعی NPCها که در زمان خود انقلابی بود، حالا یک ضعف بنیادی است. در دورانی که حتی بازیهای مستقل کوچکتر، با استفاده از یادگیری ماشین یا الگوریتمهای رفتاری پیچیده، شهرهایی زنده خلق میکنند، دنیایی که بازی ابلویون ریمستر در آن جریان دارد، باز هم درگیر همان تکرارهاست. گفتوگوهایی تصادفی، بدون یادگیری یا حافظه، که بهسرعت به الگوهای قابل پیشبینی بدل میشوند. حتی سیستم Radiant AI که در زمان خود نوآورانه بود، حالا بیشتر همچون تقلیدی از خود به نظر میرسد تا یک چارچوب داینامیک واقعی.
جالبتر آنکه این انتخاب، یک تنبلی ساده از طرف سازنده نبوده؛ بلکه تصمیمی آگاهانه و محافظهکارانه بوده است. این بازسازی، راه تغییر کلیات را گاها انتخاب نکرده؛ یعنی نه هوش مصنوعی را بازنویسی کرده، نه سیستم دیالوگ را مدرن کرده و نه زیرساختهای اجتماعی دنیای بازی را از نو ساخته است. در عوض، تمام این کمبودها را با یک پارچهی زرین نوستالژی پوشانده است. انگار میخواهد بگوید: «ما این دنیا را همانطور که بود، زیباتر کردهایم – نه آنطور که میتوانست باشد، بلکه آنطور که دوست داشتید به یاد آورید». شاید دلیلی که پسوند ریمیک برای بازی انتخاب نشده هم همین باشد.
اما این وفاداری تا کجا ارزشمند است؟ آیا نوستالژی، توجیهی کافی برای پرهیز از بازنگری ساختاری است؟ این همان نقطهای است که بازی The Elder Scrolls IV: Oblivion Remastered در آن میان دو قطب میماند؛ از یکسو، در بازآفرینی فضای بصری و حسی بازی، شاهکار عمل میکند؛ اما از سوی دیگر، از جسارت در ایجاد یک جهان واقعا زنده و واکنشمحور پرهیز میکند. ابلویون ریمستر شبیه به یک افسانه است که سینه به سینه و نسل به نسل نقل شده. تغییراتی در آن به وجود آمده اما کلیت همان است؛ بهبودهایی هست ولی ایرادتی نیز هست.
برخی از ماموریتهای ابلویون، فراتر از طراحی یک ساید کوئست، تبدیل به افسانه شدهاند! طی مرحله “?Whodunit”، در دل یک عمارت محصور، باید نقش قاتلی را بازی کنیم که قربانیانش همزمان مظنوناند. نسخه جدید، این مرحله را با نورپردازی بهبودیافته، چهرههای واضحتر و فضاسازی و اتمسفر قویتر به تجربهای بدل کرده که بهراستی میتوان آن را یک نمایشنامهی قتل نامید.
در “Paranoia” شما با فردی روبهرو میشوید که معتقد است همسایگانش توطئهای علیه او چیدهاند. تصمیم نهایی شما، نه تنها سرنوشت او بلکه نگاهتان به جنون و حقیقت را به چالش میکشد. یا در “A Brush with Death”، وقتی به درون یک نقاشی کشیده میشویم، نسخهی بازسازیشده نه تنها بافتهای قلمموی نقاش را بازسازی کرده، بلکه تضاد رنگها و طراحی بصری جهان نقاشی را به یک تجربهی فراموشنشدنی تبدیل کرده است. و البته ماموریتهای Dark Brotherhood همچنان نگینی بر تاج داستانسرایی بازی هستند! خوشبختانه بستههای الحاقی هم در بازسازی حضور دارند که در زمان خود جز بهترینها بودند.
هستهی گیمپلی ابلویون هنوز همان است. ترکیبی از مبارزهی اول یا سوم شخص، جادو، مخفیکاری و نقشآفرینی. اما نسخه ریمستر تغییراتی را در روانسازی انیمیشنها، واکنش دشمنان، و طراحی رابط کاربری ایجاد کرده که تجربهی مبارزات را بهشدت بهبود داده است. مضاف بر اینکه حالا دویدن هم به بازی اضافه شده که الحق جای خالیاش حسابی احساس میشد. دوربین سومشخص هم به بهترین شکل ممکن ارتقا پیدا کرده که باعث میشود بتوان حالا سرتاسر بازی را از ابتدا تا انتها، با دیدن کارکتر اصلی دنبال کرد.
در بخش مبارزات تنبهتن، حالا میتوان گفت که وزن وجود دارد. ضربات شمشیر با بازخورد بصری و صوتی همراه شدهاند، ضربههای سنگین لرزش دوربین دارند و سپرها بهواقع حس محافظت میدهند. دشمنان نیز رفتارهای بهینهتری دارند. افکتهای مربوط به اصابت المانهای مختلف روی بدن آنها، کاملا مشهود است. سیستم سطح بندی در نسخهی اصلی، یکی از بزرگترین نقاط ضعف بود.
دشمنان با شما رشد میکردند و در نهایت حس پیشرفت از میان میرفت. حالا در بازی The Elder Scrolls IV: Oblivion Remastered، این سیستم بالانس شده و بهویژه در درجات سختی بالا، بازی پاداش استراتژی و انتخاب دقیق میدهد. طراحی جدید منحنی پیشرفت باعث میشود کلاس شخصیت شما و شیوهی مبارزهتان تاثیر واقعی داشته باشد. در طراحی جدید، بخشهایی از اسکایریم الهام گرفته شده است.
رابط کاربری، که در نسخهی اصلی بیش از حد مینیمال و بیروح بود، حالا بازطراحی شده؛ منوها سریعتر، نقشهها دقیقتر و مدیریت آیتمها کمتر وقتگیر است. در عین حال، حس کلاسیک خود را حفظ کرده تا مخاطبان قدیمی احساس بیگانگی نکنند. در مواردی چون مخفیکاری نه تنها با انیمیشنهای جدید، که با هوش بالاتر دشمنان همراه شده است. جادوها با افکتهای زیباتر مزین شده و مبارزات تنبهتن و استفاده از کمان، فیزیکیتر است.
در برخورد با چنین عناوینی، یکی از دغدغههای اصلی هر بازسازی، بهینهسازی فنی آن است. ابلویون ریمستر در اینجا عملکردی دوگانه دارد. در یک سو، بافتهای باکیفیت، نرخ فریم پایدارتر و زمان بارگذاری سریع شدهاند. اما هنوز باگهای عجیب و غریب گاها گریبانگیرتان میشوند و با اینکه میتوان با بارگذاری بازی، از شر آنها خلاص شد، ولی ممکن است کمی تجربه کلی را تحت تاثیر قرار دهند.
موتور بازی -در کنار بخش بصری که روی انریل اجرا میشود- همچنان مبتنی بر نسخهی ارتقایافتهی Gamebryo است که محدودیتهایی دارد. فیزیک اجسام، برخی انیمیشنها و برخورد شخصیتها گاه دچار نقصاند. اما بهطور کلی، تیم بازسازی تلاش کرده تعادلی میان حفظ میراث و پاسخگویی به نیازهای امروز برقرار کند.
بازسازیها، در هستهی خود، پرسشهایی دربارهی حافظه، زمان و معنا دارند. آیا عنوانی که با فناوری امروز بازسازی میشود، همان بازی پیشین است؟ یا تنها شبحیست با پوست نو؟ دقیقا حکایت همان پارادوکس کشتی تسئوس. ابلویون ریمستر برخلاف بسیاری از بازسازیهای بیروح، تلاش کرده چیزی را بازگرداند که فراتر از گرافیک است. حس سرگردانی در جهانی که پاسخ روشنی ندارد، عظمت معماری امپراتوری رو به زوال و حسرت تصمیمهایی که گاه بهتر بود گرفته نمیشدند! اما تصمیمی که بتزدا و مایکروسافت برای احیای این بازی بزرگ گرفتهاند، جز بهترین تصمیمات تاریخ گیمینگ است.
نوستالژی در بازیهای ویدئویی، صرفا یک احساس نیست؛ ساختاریست که به واسطهی تکرار معنا مییابد. این ریمستر، بیشتر از آنکه بخواهد خاطرهای را بازسازی کند، قصد دارد آن را به تجربهای جدید بدل سازد؛ همانگونه که موسیقی کلاسیک با اجرای مدرن جان تازه میگیرد، ابلویون هم در کالبد تازهاش، نوایی است که همچنان آشنا به نظر میرسد.
بازگشت به ابلویون، بازگشت به دوران گیمری نوجوانی و برای بسیاری، آغازی تازه به شمار میرود. برای مخاطبی که نسخه اصلی را بازی نکرده باشد، ابلویون مانند یک بازی کاملا جدید و در خور احترام است. نسخهی ریمستر، با همهی ضعفها و قوتهایش، نه تنها ادای احترام به گذشته است، که پل زدن به آیندهایست که در آن عطش ما را برای The Elder Scrolls VI بیشتر میکند!
در پایان، شاید بازی The Elder Scrolls IV: Oblivion Remastered بهترین بازسازی ممکن نباشد، اما یکی از معدود گزینههاییست که درک کرده حافظه را نمیتوان با رزولوشن بالا خرید. اثری که هم به گذشته خودش و هم به خاطرات بازیکنانش احترام گذاشته است.
این بود از بررسی بازی The Elder Scrolls IV: Oblivion Remastered، سپاس از شما که با وبسایت دنیای بازی همراه بودید. نظر شما درمورد این بازی چیست؟ با ما به اشتراک بگذارید.
برای اطلاع از جدیدترین اخبار، نقد و بررسیها و ویدیوهای اختصاصی، ما را در شبکههای اجتماعی دنبال کنید. همراه شما هستیم.