خانه » نقد و بررسی
نور مانیتور CRT به صورتم میزد و اتاق نیمهتاریک فقط از همان صفحه روشن میشد. کیس کنار دستم مثل بخاری داغ صدا میداد، فنش بیوقفه میچرخید و صدای خشخش ریزش اتاق را پر میکرد. تا دست گذاشتم روی کیبورد، همهچیز دور و برم محو شد. اولین تیر که از لوله اسلحه بیرون رفت، انگار صدا و تصویر و دنیاها با هم یکی شدند؛ آنسامبل اکشنی که حاصل تمامی این عناصر بود، توی عمق روحم نشست. با بررسی بازی Deadzone: Rogue همراه بخش نقد و بررسی بازی رسانه دنیای بازی باشید.
انگشتهایم روی کلیدها میرقصیدند و هر فشار کلید موس حس چکاندن ماشه را برایم تداعی میکرد. دشمنی از راهرو بیرون پرید و من بدون فکر شلیک کردم. بازی فرصتی برای تصمیم نمیداد، فقط واکنش بود. سرعت خالص و بیرحمی شیرینی که به من فرمان کشتن و زنده ماندن میداد.
حالا Deadzone Rogue را شروع میکنم و همان حس با تمام قدرت برمیگردد؛ نوستالژیایی شیرین که مثل سیلی به صورتم مینشیند و با بوی زیبای کهنه اکشن خالص، مشام گیمر کمسن و سال درونم را پر میکند. همان جریان بیوقفه، همان فرمان غریزی برای واکنش، اما در قالبی تازه و امروزی. Deadzone Rogue همان اعتیاد قدیمی است که هنوز هم میتواند قلبم را از هیجان با ریتم تندتری بتپاند.
Deadzone: Rogue از همان ثانیههای اول به بازیکن نشان میدهد که جای مکث وجود ندارد. همهچیز با سرعتی بیرحم جلو میرود؛ تیراندازی، حرکت، انتخاب مسیر. اما درست وسط این شتاب، بازی تو را مجبور میکند فکر کنی. دشمنها تنها اهداف متحرک داخل بازی نیستند. تعدد و تنوعشان باعث میشود هر برخورد یک معادله تازه باشد.
باید در لحظه تصمیم بگیری کدام را اول حذف کنی، برای کدام پناه بگیری، و با کدام سلاح جلو بروی. اینجا بقا فقط واکنش سریع نیست. بقا حاصل ترکیب سرعت و تصمیمگیری است؛ مثل یک تاکتیشن نظامی که در قلب میدان، باید هم برقآسا عمل کند و هم درست انتخاب کند.
بازی در یک سفینه با قضاهای کلاستروفوبیک جریان دارد که البته بستری مناسب برای طراحی مراحل است؛ البته محیط فقط یک پسزمینه و بستر جریان بازی نیست. دیوارها، ستونها و حتی راهروهای باریک نقش مستقیم در بقا دارند. کاور گرفتن پشت یک سازه یا توقف کوتاه پشت دیوار، تفاوت میان ادامه دادن و از دست دادن همهچیز است.
این اثر بهجای اینکه محیط را صرفا تزئین کند، آن را به بخشی از تاکتیک تبدیل کرده است. جایی که مجبور میشوی با نگاه سریع مسیر بعدیات را انتخاب کنی، و هر سنگر میتواند به اندازه یک سلاح ارزشمند باشد. این طراحی هوشمندانه باعث میشود حتی در دل سرعت سرسامآور بازی، لحظهای هم از اهمیت فضا و موقعیت غافل نشوی.
*عطار نیشابوری
جلوههای بصری Deadzone Rogue هم زیبا هستند و هم بهینه؛ تصویری زیبا که به دلیل اپتیمایز بودن بسیار هم روان است. یکی از مهمترین انتخابهای سازندگان در طراحی بصری، این است که HUD بازی همهچیز را نشان میدهد، اما بیآنکه کوچکترین مزاحمتی ایجاد کند.
حتی نمایش تعداد فشنگ روی سلاح، چیزی که به نظرم معمولاً زشت و باعث شکستن حس رئالیسم است، در اینجا به یک انتخاب هوشمندانه و فوقالعاده تبدیل شده؛ جزئیاتی که نهتنها مزاحمتی برای شما ایجاد نمیکنند و آلودگی بصری به همراه ندارند، بلکه ریتم سریع بازی را کامل میکند.
ترکیب نورهای خنثی با رنگهای سرد و گرم کمسچوریشن فضایی میسازد که دشمنهای پرزرقوبرق ناخودآگاه به عنوان هدف اصلی نگاه مشخص شوند. در میانهی شلوغی و آشوب، همین انتخابهای بصری باعث میشود بازیکن هم مسیر را گم نکند و هم هدف خود را درست تشخیص دهد.
*سعدی
در بازیهای روگلایک، دشمنها قلب تپندهی تجربهاند؛ همانها که ریتم، سختی و حتی لذت بقا را تعریف میکنند. Deadzone Rogue این حقیقت را خوب فهمیده و دشمنانش را به نقطهی قوت بازی بدل کرده است. هر دشمن نه فقط یک مانع ساده، بلکه یک پازل کوچک تاکتیکی است. تنوع آن باعث میشود در هر اتاق با ترکیبی تازه روبهرو شوی و در لحظه تصمیم بگیری کدام هدف را اولویت بدهی و چه رویکردی انتخاب کنی.
استفادهی خلاقانه از محیط هم این مواجههها را پررنگتر میکند؛ بعضی دشمنها تو را مجبور میکنند پشت ستون پناه بگیری، بعضی دیگر با حملههای مستقیم فرصت عقبنشینی نمیدهند. این طراحی باعث میشود حتی دشمنهای تکراری هم در ترکیبهای متفاوت تازگی داشته باشند.
اما نقطهی اوج، باسها هستند. هر نبرد باس مثل آزمونی است برای تمام مهارتهایی که در طول مسیر یاد گرفتهای. طراحی آنها نهتنها از نظر بصری چشمگیر است، بلکه ریتم مبارزه را هم بهشدت تغییر میدهد؛ لحظهای که بازی سرعت دیوانهوارش را نگه میدارد اما تو را وادار میکند دقیقتر از همیشه فکر کنی. تنها نکتهی منفی اینجاست که تقابل با باسها در بازی کم است و همین باعث میشود حس عطش برای چنین لحظههای اوجی گاهی بیپاسخ بماند.
اینجاست که عناصر روگلایک Deadzone Rogue اهمیتشان را نشان میدهند. مردن هرگز به معنای ناامیدی نیست، چون گیمپلی آنقدر سرراست و لذتبخش است که بازگشت به شروع اصلا آزاردهنده به نظر نمیرسد. طول پایین هر ران هم به این حس کمک میکند؛ شکست بیشتر شبیه یک یادگیری سریع است تا تنبیه. تو با هر بار مردن، نهفقط آمادهتر، بلکه آشناتر با مسیر و محیط میشوی، و همین آشنایی انگیزه میدهد دوباره وارد میدان شوی. بهویژه که هر مرحله با اتاقهایی پر از سورپرایز طراحی شده، تجربه را تازه و هیجانانگیز نگه میدارد.
در کنار این، آپگریدهایی که در طول هر ران به دست میآوری جز دیگری از کل این تجربهاند. ترکیب آنها با سبک بازیات کمبوهایی میسازد که هم قوی و هم غیرمنتظره به نظر میرسند. هر بار با خودت میگویی «دیگه از این بهتر نمیشه»، اما دفعهی بعد همان جمله را دوباره تکرار میکنی. نتیجه این است که هیچ دو ران شبیه هم نیستند و همیشه یک ترکیب تازه منتظر کشف شدن است.
*حافظ
قویترین نقطهی Deadzone: Rogue این است که ارتقا فقط در آیتمها و اعداد خلاصه نمیشود. بله، بازی آپگریدهای دائمی و پیشرفت عددی هم دارد، اما اصل ماجرا جای دیگری است. آنچه واقعا تغییر میکند، خود بازیکن است. با هر بار شکست، واکنشها سریعتر میشود، حافظهی عضلانی دقیقتر، و شناخت دشمنها، محیطها و ترکیب درست استفاده از سلاحها و ابزارها درستتر.
بعد از چندین ساعت، خودت را میبینی که مثل یک هایلایتریل زنده بازی میکنی؛ بیوقفه، روان و تماشایی. درست مثل یک استریمر کارکشته بازی میکنی، با این تفاوت که تنها تماشاگرت، خودت هستی.
و همین لحظهای است که میفهمی Deadzone: Rogue بیش از آنکه شخصیت روی صفحه را ارتقا دهد، خودت را ارتقا داده است. آپگریدی که هیچکس نمیتواند آن را از تو بگیرد!
*مولوی
برای سبکی مثل شوتر اولشخص، داستان هیچوقت قرار نیست بار اصلی تجربه را به دوش بکشد. یک خط روایی مشخص و کمی مونولوگ کافی است تا بازیکن انگیزه لازم را داشته باشد و Deadzone: Rogue دقیقا همین را ارائه میدهد.
قصه نه نقطهی قوت است و نه ضعف؛ فقط آنقدر حضور دارد که موتور بازی را روشن نگه دارد. مونولوگهای کوتاه و سادهاش هم حالوهوای جملات قصار دوک نوکم عزیز را یادآوری میکنند! مستقیم، بیپرده و گاهی با همان طعنهی خشن مخصوص این ژانر. برای چنین سبکی همین میزان داستان کافی است، نه بیشتر و نه کمتر.
صداگذاری Deadzone: Rogue همان چیزی است که از یک شوتر سریع انتظار میرود: انفجارها محکماند، صدای اسلحهها دقیق و سنگین است و جزئیات کوچک هم بهخوبی شنیده میشوند.
اما موسیقی جایی است که بازی کمی غافلگیر میکند. برخلاف انتظار، همیشه آپبیت و پرهیجان نیست؛ در محیطی مثل لابی که شبیه سالن انتظار یک سفینه طراحی شده، حتی در دل مبارزات سنگین، موسیقی حالوهوای کلاسیک دارد و ریفهای پیانو فضا را پر میکند.
این ترکیب تضادی تازه و غیرمنتظره میسازد که نهتنها آزاردهنده نیست، بلکه تجربه را خاصتر میکند؛ انگار بازی میخواهد نشان دهد شدت درگیری همیشه هم لازم نیست با موسیقی تند همراه شود.
Deadzone: Rogue در نهایت همان کاری را میکند که یک روگلایک شوتر باید انجام دهد. تو را وادار میکند بارها بمیری، دوباره برخیزی و هر بار کمی بهتر شوی. همهچیز در خدمت همین ایده است؛ از سرعت و تاکتیک در گیمپلی تا طراحی دشمنها، محیطها و صداها. داستان به اندازهای هست که بازی را سرپا نگه دارد و موسیقی هم با انتخابهای متفاوتش فضا را رنگ میزند، اما هیچکدام ادعای پررنگ بودن ندارند.
آنچه میماند، تجربهای است خالص و اعتیادآور؛ ترکیبی از کلاسیک و مدرن که نشان میدهد گاهی نیازی به پیچیدگیهای اضافه نیست. Deadzone: Rogue بیش از هر چیز یادآور این موضوع است که جذابیت یک بازی در هماهنگی عناصر ساده و درست نهفته است.
Deadzone: Rogue ultimately does exactly what a roguelike shooter should. It forces you to die, rise again, and each time come back just a little stronger. Every element serves this core idea—from the speed and tactics of the gameplay to the design of its enemies, environments, and soundscape. The story is present just enough to hold things together, while the music, with its distinctive choices, colors the atmosphere without demanding the spotlight
What remains is a pure, addictive experience: a blend of the classic and the modern that proves sometimes there’s no need for unnecessary complexity. Deadzone: Rogue is above all a reminder that a game’s true appeal lies in the harmony of simple, well-executed elements
بررسی بازی Deadzone: Rogue بر اساس نسخه منتقدین پی سی که از سوی ناشر بازی یعنی Prophecy Games برای دنیای بازی ارسال شده بود به رشته تحریر درآمده است.
این بود بررسی بازی Deadzone: Rogue، ممنون از توجه شما مخاطبان حرفهای رسانه دنیای بازی.
1 دیدگاه ثبت شده است
این بار هم مفتخریم نخستین نوشته جناب توکلی عزیز در دنیای بازی را تبریک عرض کنیم.
برای اطلاع از جدیدترین اخبار، نقد و بررسیها و ویدیوهای اختصاصی، ما را در شبکههای اجتماعی دنبال کنید. همراه شما هستیم.