بررسی داستانی Assassin’s CreedII -قسمت آخر:وداع

در ۱۳۹۱/۰۴/۱۹ , 23:15:09
بررسی داستانی Assassin’s CreedII -قسمت آخر:وداع

بالاخره به قسمت آخر رسیدم
قمست آخر:وداع
Ezio تمام نقاط شهر را دنبال افرادی می گردد که مردم را فریب داده اند. و از صداقت و پاکی رهبر جدید ” ساوانارولا ” برای آن ها حرف می زدند و به مردم دستور می دهند که : ” اگر می خواهید از گناهانتان پاک شوید ، ساوانارولا را قبول کنید و از او اطاعت کنید . تما کتاب ها ونقاشی ها را تحویل بدهید تا نابود شوند. ساوانارولا رهبر و پیامبر ماست و ما را به روشنایی هدایت خواهد کرد ! ” “Ezio با تمام نفرتی که از او داشت .در میان مردم مخفی می شد و سپس این کسانی که از سادگی و جهالت مردم سوء استفاده می کردند را به هلاکت می رساند . ولی هر بار که پس از یک قتل هر کدام از آن انسان های خود فروخته ، را مات می کرد ، هیچ کدام اظهار پشیمانی نمی کردند و همچنان به نفرتی که از این مردم داشتند و آرزوی انتقام گیری از مردم پافشاری می کردند ، طوری که انگار از کودکی با عقده ی بزرگی نسبت به مردم اطرافشان بزرگ شده اند و حالا فرصت انتقام جویی پیدا کردند !!!
پس از سقوط این افراد خود فروخته ، با دعوت مردم به آرامش و آگاه سازی مردم توسط دوستان Ezio ، ” پائولا ” ، ” لا وولپه ” ، ” ماکیاولی ” و ” عمو ماریو ” ، مردم همراه با این قهرمان و دوستانش به طرف میدان شهر راهی می شدند . ” ساوانارولا ” در میدان شهر عده ای از مردم را دور خود جمع کرده بود و به آن ها دستور می داد که تسلیم رهبری او شودند و برای بخشودگی گناهانشان او را قبول داشته باشند . اما مردم که این خشم و خشونت را در گفتار ” ساوانارولا ” می دیدند ، تسلیم حرف این ظالم نمی شدند.
” ساوانارولا ” که لحظه به لحظه از مقاومت مردم بیشتر عصبانی می شد ، دست به جیب پیراهنش برد و ” سیب بهشتی ” را آماده کرد و با فریاد از مردم خواست اطاعت کنند . Ezio با دیدن این صحنه بدون لحظه ای درنگ ، چاقویی به سمت دست ” ساوانارولا ” پرتاب کرد و سیب ازدست او افتاد .بعد از اتفاق مردم جلو آمدند و ساوانارولا را گرفتند و به پائین سکو آوردند . یکی از سربازها که بالای سکو بود ” سیب بهشتی ” را از روی زمین برمی دارد و شروع به دویدن می کند ، Ezio نیز بدون معطلی تعقیبش می کند و کمی دورتر از میدان شهر کار را تمام می کند.
Ezio””بعد از پس گرفتن ” سیب ” به میدان شهر برمی گردد و مردم را مشاهده می کند که ” ساوانارولا ” را به میله ی بالای سکو بسته اند . “”Ezio از این کار مردم ناراحت می شود و با خود میگوید : ” هیچ انسانی سزاوار چنین مرگ پر درد و رنجی نیست! ” به همین دلیل تا آتش شدت نگرفته است ، خودرا به بالای سکو و کنار ” ساوانارولا ” می رساند و ساوانارولا به آرامش ابدی می رساند.
در این هنگام مرد بخت برگشته می گوید : ” تو بالاخره کار خودت را کردی ! اما این را فراموش نکن. این مردمی که نجات یافته اند ، همان مردمی هستند که در روز اعدام پدر و برادرهایت حاضر بودند و وقتی که تو با فریاد واعتراض خودت می خواستی جلوی اعدام پدر و برادرهات را بگیری ، هیچکدامشان هیچ اقدامی نکرداند.
“Ezio” جواب می دهد که : شاید این حرف درست باشد ، ولی من نمی توانم مردم را به خاطر اعدام مقصر اعلام کنم و اجازه دهم که تو هر کاری که مطابق میلت است با آن ها انجام دهی . آن زمان هم افرادی مثل تو تشنه ی قدرت و ثروت بودند و از سادگی و جهالت مردم سوء استفاده می کردند و الان همه ی آن ها به جز تو و ” رودریگو ” به جزای کار خود رسیده اند!
Ezio” “از آتش بیرون می آید و با صدای بلند ازمردم می خواهد تا به حرفاش گوش کنند :
مردم به من دقت کنید: بیست و دو سال قبل دقیقا روی همین سکو ، من اعدام ظالمانه ی پدر و برادرهای بی گناهم را شاهد بودم و شاید خیلی از شما ها هم به یاد دارید و آن جا حاضر بودید ! بعد از آن اتفاق ، برخلاف خیلی از شماها که با غروب آفتاب به راحتی و با آرامش می خوابید. من آرامش نداشتم و صورت بی جان پدر و برادرام لحظه ای از جلوی چشمانم دور نمی شد . من با حس نفرت و انتقام پر شده بودم . با کمک افرادی که همین الان در بین شما قرار دارند توانستم راه درست را برای خودم انتخاب کنم ، آن ها به من راه درست رانشان ندادند ! ، من رانصیحت نکردند ، من را سرزنش نکردند ، آزادی و حق انتخاب من را نگرفتند ، بلکه فقط راهنمایی کردند تا راه خودم را پیدا کنم . همان کاری که شما مردم شایسته است با یکدیگر بکنید ، کاری که بهتراست با فرزندنتان انجام دهید ، ازشما می خواهم که با آرامش در کنار هم زندگی کنید .
Ezio با جمع آوری و رمزگشایی صفحات Codex متوجه می شود که معبد مهم مورد نظر در شهر روم قرار دارد و ” رودریگو بورجیا ” بخاطر همین موضوع ، با حیله و کلک و از میان برداشتن مخالفان خود ، به عنوان پاپ انتخاب شده است تا با کمک ” سیب بهشتی ” و عصای پاپ به راز نهفته در درون معبد دسترسی پیدا کند. اما حالا که ” سیب ” در دست Ezio قرار دارد ” بورجیا ” فعلا نمی تواند به هدف خود دست پیدا کند . بنابراین Ezio تصمیم می گیردکه با کمک ” سیب بهشتی ” به سمت رم حرکت و عصای پاپ رو از دست رودریگو خارج کند .
Ezio به همراه اساسین های دیگه وارد شهر رم می شود و در حالی که دوستانش تلاش می کنند تا سربازهای شهر را با کمک دزدها ی شهر مشغول نگه دارند و توجه آن ها را از ساختمان اصلی پاپ ، به داخل شهر جلب می کنند. Ezio با ورود مخفیانه به قلعه های دروازه ی شهر ، راه خود را برای رسیدن به معبد اصلی پیدا می کند .
سربازهای بالای قلعه یکی پس از دیگری به دست Ezio از میان برداشته می شوند تا با لاخره Ezio به بالای عبادت گاه و محل تجمع پاپ و روحانی های شهر می رسد ، درحالی که رودریگو بورجیا عصا به دست مشغول خواندن دعا بود ، Ezio از بالا به او نزدیک می شود و بدون آن که کسی متوجه او شود با یک حمله ی ناگهانی جلسه را به هم می زند و به” رودریگو بورجیا ” ، حمله ور می شود.Ezio می گوید : ” خیلی برای این روز صبر کرده ام ، خیلی منتظر این لحظه بودم تا تو را از توهمی که گرفتارش شدی خارج کنم. در آرامش و راحتی بخواب ! لحظه ای که Ezio قصد داشت کار را تمام کند ، رودریگو با کمک قدرت عصای پاپ بلند بر می خیزد و Ezio را به زمین می کوبد و میگوید : ” فکر کردی به همین راحتی می توانی مرا شکست دهی ! من فرستاده ی انسانها هستم و فقط من می تونم با کمک عصای پاپ و ” سیب بهشتی ” در ورودی معبد اصلی را باز کنم. از تو تشکر می کنم که زحمت کشیدی و ” سیب ” را با دست های خودت آوردی ، حالا دیگر مغلوب شدی ! ” Ezio هم در جواب او می گوید : به این آسانی نیست ! Ezio با کمک جادوی ” سیب بهشتی ” و رودریگو هم با کمک قدرت ” عصای پاپ ” با هم درگیر می شوند و سر انجام رودریگو که در حال شکست خورد بود ، با کمک حیله ی ” عصای پاپ ” Ezio “را به عقب پرت می کند و ” سیب ” را از دست او می گیرد و با کمک قدرت عصا و سیب Ezio را شکست می دهد .
Ezio کمی بعد بلند میشود و به دنبال پاپ حرکت می کند ، او با کمک ” سیب بهشتی ” ورودی مخفی را پیدا می کند و وارد معبد مخفی می شود . سپس رودریگو را می بیند که با عصبانیت میگوید : چرا این راه مخفی گشوده نمی شود ! ” Ezio “به طرف او می رود و میگوید : ” دیگه تموم شد رودریگو ! وقتش رسیده است که از این خواب بیدار شوی ! دیگر هیچ اسلحه ای نیست و ” سیب ” و ” عصا ” هم کار نمی کنند ! هر دوی ما با دست خالی می جنگیم ” رودریگو هم قبول می کند . هر دو درگیر می شوند . Ezio” “در حین درگیری می پرسد : ” این همه تلاش کرده ای و انسانهای بی گناه را به کشتن داده ا ی ، برای این ” عصا ” و این ” سیب ” ؟ و نهایت به این جا رسیده ای ؟ رودریگو جواب می دهد : ” تو هنوز چیزی نمی دانی ! هنوز نمیدانی که پشت آن در چه چیزی قرار دارد. پشت آن در قدرتی ا ست که تمام انسان ها را به وجود آورده است ” Ezio ” با تعجب می پرسد: فکر نکنم در کتاب مقدس چنین چیزی نوشته شده باشد . ” رودریگو میگوید : ” من پاپ شدم تا ” عصا ” را بدست برای خود کنم ، کتاب مقدس برای من چیزی جز خرافات نیست . Ezio” “هم با مهارت ها و تکنیک های خود او را شکست می دهد و رودریگو می گوید : ” نه امکان ندارد ! تو نمی توانی فمن را بکشی ” Ezio” هم می گوید : ” فکر نمی کنم درست بگویی ! رودریکو با دیدن چاقوی مخفی تسلیم می شود و میگوید : ” پس زود باش ، تمامش کن ! ” …. اما Ezio” “جواب می دهد : ” نه ! کشتن تو خانواده ی من را برنمی گرداند ! ”
Ezio” “چاقوی مخفی را جمع می کند و برمی گردد تا ” عصا ” و ” سیب ” را آماده کند و قصد دارد آن ها را از دست اتسان ها پنهان کند. اما در یک اتفاق عجیب در به روی خود او باز می شود.
Ezio” “که کاملا از باز شدن در و نشانه ها و سمبل های درخشان روی دیوار معبد حیرت زده شده است ، قدم به قدم و آهسته وارد معبد می شود .سپس یک شخص نورانی ظاهر می شود او به Ezio می گوید : ” خوش آمدی فرستاده ”
” آدم ” و ” حوا ” ناراحت شدند و از بهشت دور شد اند … ما که مشغول حاضر کردن وسایل مورد نیاز برای خارج شدن از کره ی زمین بودیم ، ناگهان متوجه شده یم که ” آدم ” و ” حوا ” یکی از درخشان ترین ” سیب های بهشتی ” را برداشته اند و به سمت سرزمین های سوخته ای که انسان ها مشغول جنگ و دعوا هستند فرار می کنند ما از این کار آنها ها خیلی ناراحت شده ایم و چون دست زدن و برداشتن ” سیب های بهشتی ” را برای آن ها ممنوع کرده بودیم ، ما فرصت زیادی نداشتیم و اگر بیشتر از این روی کره ی خاکی می ماندیم ، خشم طبیعت قبل از هر چیزی ، نوع و نژاد ما را از بین می برد ! اما این کار ما بسیار به به طول انجامید و بالاخره خشم طبیعت همه ی زمین را فراگرفت و همه چیز و همه کس را به غیر از ” سیب های بهشتی ” نابود کرد! همه چیز دوباره از اول شروع شد و طبیعت دوباره زنده شد ، ما هم با انسان های باقیمانده به همون جزیره ی سرسبز خودمون برگشتیم و چون تعداد ما خیلی کمتر شده بود ، موفق نشدیم ” سیب های بهشتی ” را دوباره جمع آوری می کنیم ، انسان ها را رها کردیم تا دوباره روی زمین زندگی کنند. اما همیشه نگران ” سیب های بهشتی ” بودیم چون اگر به دست یکی از انسان ها بیفتد ممکن است او را فریب بدهد .
این همان موضوعی است که دوباره اتفاق خواهد افتاد و دوباره خشم طبیعت کره ی زمین برانگیخته خواهد شد.
تو باید قبل از اینکه خشم طبیعت بیدار شود ، مکان همه ی ” سیب های بهشتی ” باقی مانده را پیدا کنی و ” سیب ها ” را برای ما بدست آوری تا ما آن ها را نابود کنیم و جلوی جنگ و دعوای به وجود آمده را بگیریم. برای همین من باید این پیغام را از طریق دزموند به تو میرساندم ” دزموند ” … عجله کن ! زمان زیادی نمانده است! ”
Ezio” “می پرسد : ” دزموند کیست ؟صبر کن و نرو ! من سوال های زیادی دارم ! ”
وداستان همچنان ادامه دارد…
پایان

شایان کرمی(chrome)


68 دیدگاه ثبت شده است

دیدگاهتان را بنویسید

  1. داستان این مردم رو که میخونه و میبینه آدم یاد مردم کوفه میفته!شایان جان بابت تحقیقات و نویسندگی و انتخاب بسیار خوب موضوعت ازت کمال تشکر رو دارم واقعا ممنون این مقالت رو واقعا دوست داشتم.دنیرو از pc$

    ۰۰
  2. دستت درد نکنه خیلی عالی بود. :wink: :wink:
    فقط مثل داستان بتمن که تو سایت بررسی شد فایل PDF کامل تمام قسمت هارو اگه بزاری رو سایت واقعا ممنون میشم… :roll: :-D :roll: :-D
    بگو که این کارو میکنی… :lol: :lol: :lol: :lol:

    ۰۰
  3. شایان جان خیلی عالی بود!واقعا تشکر میکنم!امیدوارم سری بعدی هم در کار باشه!مشتاقانه منتظر ادامه داستان هستم! :wink: :wink: :wink:
    $Pc

    ۰۰
  4. بسیار ممنونم شایان جان .
    —————
    همیشه داستان قوی و گیرا این سری منو بدنبال خودش میکشونه !! شاید باورت نشه اما من فقط این بازیو برای داستان خا.ص و به شدت ف.لسف.ی و ما.ورا ، … گرا.یی دنبال میکنم!!
    کمپانی های کمی مثل یوبی سافت و … هستند که ریسک و خطر کرده و به اصطلاح با دم شیر بازی میکنند !!
    ———————–
    داستان و فرم و شکل این بازی از روی ا.عتقا.دات دو گروه خا.ص نشات گرفته . در قسمت اول این بازی خیلی داستان بازی به کام ک.لی.سا.یی ها و … خوش نیومد (بله برای همون بود که آلتایر تمام شد!!! و اتزیو اومد!!).همانطور که میدانید قسمت اول دارای حقا.یق دیگه ای هم بود که به شدت ….. ها رو ناراحت کرد و به کمپانی فشار اومد تا داستان را با کمی تغییرات به سمت نوعی دیگر از تصو.را.ت ببرند!! (بله تصو.را.ت د.ستکا.ری شده!!)
    ———————————–
    سیب ب.ه.شت.ی و …. همه از راز های گذشته ، د.ی.ن.ی ، قو.می ، ما.ورا.یی، هم.زا.دی و … نشات گرفتند که خیلی خا.ص هستند و با کوچکترین تغییری میشه یک ت.فکر و حتی د.ی.ن جدید بوجود آورد!!! (مثل … :wink: )
    ———————–
    بیش از این پیش نمی روم چون خ.طر.نا.ک میشود….. :wink:
    اما باید تحصین کرد یوبی سافت رو چون تونست داستان و ت.فکر.ات رو جوری سوق بده تا هم آنهایی ها را.ضی باشند و هم کل دن.یا رو با خودش به جلو و به دنبال بازیش بکشه!!
    تقریبا هیچ کس در د.نیا نیست که بازی آساسین رو بازی نکرده باشه(گیمر)
    ————————-
    با تشکر از تو دوست خوبم
    دوستان لطفا دنباله مطالب منو نگیرید چون …. :wink:

    ۰۰
    1. راستی یادم رفت :
      در تمام این مقاله هات و این بررسی داستان آساسین از سبک زیبا و عامه پسندت خوشم اومد .
      بسیار ممنون که این مجموعه ارزشمند (بررسی داستان آساسین) رو برای من و بقیه دوستان آماده کردی دوست خوبم

      ۰۰
    2. خواهش می کنم دوست خوبم
      می دانم چرا میگویی دنباله را نگیر
      اما حقیقت را باید گفت
      مفهوم کلی داستان این است که قبل از انسانها موجودات پیشرفته تری روی زمین بودند (خدایان و ملائک یا موجودات فضائی) که با کمک ” Piece of Eden ” (قطعه ای از بهشت یا سیب بهشتی ) فکر و اندیشه انسان ها را تحت کنترل خود درآورده بودند بدون اینکه انسان ها متوجه این موضوع باشند ! ” Piece of Eden ” یا ” سیب بهشتی” ساخته ی دست این خدایان یا موجودات بسیار پیشرفته بود که با تکنولوژی فوق العاده قدرتمند و ظریفی بوجود آمده بود و هدف از ساخت آن ، کنترل مغز انسانها و بکارگیری آنها به عنوان نوکر و برده برای خود و فرزندان و نوادگان بعد از خود بود !

      این در واقع ویژگی ” پیس آف ایدن ” یا سیب بهشتی است که شخصی که صاحب آن سیب بهشتی یا دارنده آن است (ارباب) ، تمام افکار و اندیشه و اعتقادات و باورهای انسانهای اطراف خود را تحت کنترل خود می گیرد بدون اینکه آنها (انسانها) متوجه شوند که کنترل میشوند ! رفتار این انسانهای تحت کنترل هم به گونه ای هست که کاملا از موقعیت خود راضی هستند و برای رئیس یا ارباب خود (شخصی که آنها را کنترل میکند) دعا میکنند و او را می پرستند حتی اگر به دستور او (ارباب) کشته شوند یا دستور بدهد که باید فرزند خودشان را به دست خودشان سر ببرند !!!

      این وضع تا رمانی که آن سیب بهشتی در دستان ارباب باشد ادامه خواهد داشت و فرزندان ارباب طریقه ی استفاده از سیب را یاد خواهند گرفت و جای پدر را پر خواهند کرد تا سلطنت را از دست ندهند.
      هر گونه ارتباط یا ازدواج خانواده ی ارباب ها با انسانها ممنوع است . . . ولی روزی می رسد که ” آدم ” و ” حوا ” از نتیجه ی یک ارتباط عاشقانه و مخفی بین یک مرد از انسانها و یک زن از اربابها به دنیا می آیند و به این دلیل که هم خون ارباب ها و هم خون انسانها در رگشان می چرخد، سیب بهشتی روی ” آدم ” و ” حوا ” اثر نمی گذارد و تحت کنترل ارباب ها قرار نمی گیرند…آن دو با مشاهده ی وضع غمناک انسان ها ، تصمیم می گیرند برای نجات انسان ها، سیب بهشتی را از ارباب ها بدزدند و انسان ها را آزاد کرده و فرار کنند که همین کار را می کنند … در نتیجه ” آدم ” و ” حوا ” را ” اولین اساسین ” و ارباب ها را
      ” اولین تمپلار ” می شناسند که جنگشان از ابتدا تا امروز ادامه داشته و خواهد داشت.

      ارباب ها برای تسلط دوباره بر انسانها باید ” آدم ” و ” حوا ” و فرزندان آندو را که به فرقه ی “اساسینز ” مشهور شده اند از بین ببرند، چون ” حیله ی سیب بهشتی ” دیگر روی آنها تاثیر ندارد، ولی نمی توانند خودشان مستقیم این کار را بکنند چون همه ی انسانها، ارباب ها را شناخته اند…پس ارباب ها اول تمامی آثار و نشانه های خود را از روی زمین پاک می کنند به جز بعضی از آنها (اهرام ثلاثه مصر، تقویم مایا…) و سپس با فرستادن بلایای طبیعی (طوفان، زلزله…) انسانها را مورد حمله قرار می دهند تا از تعدادشان کاسته شود و ارباب ها را در غم مرگ نزدیکانشان از یاد ببرند…

      سپس ارباب ها با مهاجرت به خارج از کره ی زمین، انسانها را از کهکشان های دور دست و غیر قابل دسترسی ، زیر نظر می گیرند تا نقشه ای حساب شده برای تصاحب ” سیب بهشتی ” یا ” قطعه ای از بهشت ” طراحی کنند…طبق این نقشه ، ارباب ها چند دهه یا سده صبر می کنند تا انسانها تولید مثل کنند و دوباره جمعیتشان زیاد شود تا تعداد بردگان آینده ی ارباب ها زیاد شود !

      ارباب ها با استفاده از سیبهای بهشتی باقی مانده ( که به اندازه ی سیب های دزدیده شده قدرت ندارند ) ، بعضی از انسان های صاحب قدرت و ثروت را با وعده ی ثروت و قدرت بیشتر تحت کنترل خود در آورده و آنها را برای به قتل رساندن ” اساسینز ” و فرزندان ” اساسینز ” راهنمایی می کنند بطوریکه سیب بهشتی را در دست این افراد صاحب قدرت قرار می دهند تا ذهن افراد و مقام های با نفوذ و تاثیر گذار آن شهر را کنترل و قانع کنند که ” اساسینز ” ها دزد و حیله کار هستند و باید اعدام شوند، ” اساسینز ” ها که تحت کنترل سیب بهشتی در نمی آیند با آگاهی از این موضوع همراه با دوستان و آشنایان و بعضی از شهروندان از شهر فرار کرده و در جای دیگری برای خود ویلایی می سازند تا نقشه ای بکشند و سیب های بهشتی باقی مانده را از چنگ ارباب ها و نمایندگان آنها روی زمین ( تمپلار ها ) درآورند و نابود کنند تا دست ارباب ها را برای همیشه از زمین کوتاه کنند.

      شایان کرمی

      ۰۰
    3. مرسی دوست خوبم .
      بله اینها تصو.رات و اعت.قا.دات فرقه ی … هستش و خیلی ها به همین جهت رفتند و میشه گفت تفکرات سرمایه داری و برادران مرگ (که چنتا از ر.یی.س جم.هو.ر ها U..S از همینا بودند!!) و .. هم از همینها نشا.ت میگیره!!
      اما اینها هم قدری دستکاری شدند !!
      ف.رشت.گان سقوط کرده!!! (همان ش.ی.طا.ن خودمان و پیروانش) بودند که زمانی با انسان برای همیشه دشمن شدند و جنگ انها سر خ.د.ا شدن است و انسان را برده کردن و انها جنگی ندارند جز با خ.د.ا.ی اصلی . در طی تمام اعصار گذشته برخی از انها مانند ازازیل خود را خ.د.ا معرفی کرده و انسانها رو برده کردند . بله اینها حقایق هستند که دستکاری شدند !! (یاد گفته اساسین بیافت که هیچ چیز درست نیست و دستکاری شده)
      سیب به.ش.تی (گن.دم ، ا.نگو.ر و …) یک وسیله برای کنترل نیست بلکه عامل سقو.ط است برای انسان و به.ش.تیان!!
      تنها قطعه ای از به.ش.ت میتواند کسی را مستقیم وارد انجا کند و تنها از این راه است که میشود جنا.یت بزرگ را انجام داد !! (شورش بزرگ سقوط کرده ها علیه خ.د.ا.وند).
      من و دوستانم در کمی گذشته تر به دنبال این حقا.یق رفتیم و چیزهایی یافتیم که باورش برای هر کسی دشوار است !! قبلا چنین بحثی با حا.مد جا.ن داشتم و ترجیح دادیم ادامه ندهیم !! (یادمان باشد آنها میبیننمان!!! همه جا نه اینجا!!)
      چند سفر به اطراف و محل های برخورد داشتیم با دوستان و تا جایی رسید که خانوادم منو ق.س.م دادند که رها کنمش!!!
      ———————–
      بگذریم مایل به ادامه این بحث نیستم و نمیخوام بحث رو به جاهای باریک بکشم چون اگه کمی از چیزهایی را که میدانم فا.ش کنم خیلی ها به پستهای ما ح.م.له ور میشوند!!
      ——
      یادته گفتم در گذشته چند س.ای.ت زدم و ح.ذ.ف شدند یا دوستان گرفتنشون و …
      باور کن این راه جایی نمیرود جز د.یوا.نگی و توهم های بسیار!!!
      باید آن زمان که من میرفتم در این راه (هنوزم میرم اما نه آشکار دیگه!!) باهام اشنا میشدی !! دوستانی دارم در این راه ش.هی.د شدند (- ایر.انی نبودند … در لبنان بودند و ..)
      ————
      فکر کنم حالا متوجه میشوی که چرا میگم به خودم Nightmare (البته این ل.ق.ب اصلی من نیست!!)
      با تشکر :wink:

      ۰۰
    4. اینو یادم رفت اضافه کنم دوست عزیز !!
      داوینچی یک از کسانی بود که راز آنها را فهمید (کل.ی.سایی ها و پا.پ و کسانی که خود را تم.پلار میخواندند.)
      و فرضیه و نظریه هایی داد که مجبورش کردند تا انها رو تغییر بده!!! دو سری فیلم راز داوینچی یکمییش راسته!!
      اما به این توجه کن که در آخر همون داوینچی رو هم به سوی خودشان جلب کردند و …
      ———–
      والسلام!!!!!!

      ۰۰
  5. شایان جان ازت ممنونم خیلی عالی بود خاطراتمو با اتزیو دوباره زنده کردی …….. وقتی که صحنه های پایانی اساسینز کرید مکاشفات رو ساعت ۲ صبح میدیدم گریه ام گرفت این بازی خیلی روی من اثر داشته باز هم ازت ممنونم………………..فریبرز از pc$

    ۰۰
    1. درسته
      اتزیو در سن ۶۵ سالگی در فلورانس در گذشت در حالی که دو فرزند داشت و بازنشسته شده بود

      ۰۰
  6. تو سری اساسین داستان حرف اول رو میزنه که شما هم به نحو بسیار خوبی اونرو به فارسی برگردوندید , عالی بود ممنون :wink:
    ولی امیدوارم این اخریش نباشه :roll:

    ۰۰

در شبکه‌های اجتماعی،
به خانواده دنیای بازی بپیوندید!

برای اطلاع از جدیدترین اخبار، نقد و بررسی‌ها و ویدیوهای اختصاصی، ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید. همراه شما هستیم.

Dbazi Social Media

مقالات بازی

تاریخچه استودیو Giant Squid تاریخچه استودیو Giant Squid
توسط علی علی‌پور
0
سری بازی زلدا را چگونه بازی کنیم؟ سری بازی زلدا را چگونه بازی کنیم؟
توسط حسین کریمی
0
تاریخچه استودیو Team Cherry تاریخچه استودیو Team Cherry
توسط علی علی‌پور
0
تاریخچه استودیو Sandfall Interactive تاریخچه استودیو Sandfall Interactive
توسط میلاد طاهرنژاد
0
داستان کامل سری بازی اسپلینتر سل [پرونده] داستان کامل سری بازی اسپلینتر سل [پرونده]
توسط نریمان هروی
0
Mafia داستان سری بازی Mafia
توسط حسین کریمی
0
داستان سری بازی Halo داستان سری بازی Halo
توسط حسین کریمی
0
تاریخچه استودیو سی دی پراجکت رد تاریخچه استودیو سی دی پراجکت رد
توسط علی علی‌پور
0
داستان سری بازی S.T.A.L.K.E.R داستان سری بازی S.T.A.L.K.E.R
توسط علی علی‌پور
0
داستان سری بازی Death Stranding داستان سری بازی Death Stranding
توسط مهدی یوسفی
0

چند رسانه ای

تبدیل جهان Avatar به میدان نبرد تبدیل جهان Avatar به میدان نبرد [تماشا کنید]
توسط ایلیا حسامی
0
رونمایی از بسته الحاقی Assassins Creed Mirage رونمایی از بسته الحاقی Assassins Creed Mirage با نام Valley of Memory [تماشا کنید]
توسط محمدصدرا باقری
0
تریلر زمان عرضه بازی Ghost of Yōtei انتشار تریلر زمان عرضه بازی Ghost of Yōtei؛ آغاز ماجراجویی انتقام [تماشا کنید]
توسط محمدصدرا باقری
0
تریلر داستانی Battlefield 6 تریلر داستانی بازی Battlefield 6 در رویداد State of Play به نمایش درآمد [تماشا کنید]
توسط محمدصدرا باقری
0
معرفی بازی‌های رایگان پلی‌استیشن پلاس معرفی بازی‌های رایگان پلی‌استیشن پلاس در ماه اکتبر؛ آلن ویک ۲ در صدر لیست [تماشا کنید]
توسط محمدصدرا باقری
0
Master Ninja: دری به سوی سختی مطلق در Ninja Gaiden 4 Master Ninja: دری به سوی سختی مطلق در Ninja Gaiden 4 [تماشا کنید]
توسط ایلیا حسامی
0
ورود بروس لی وارد به جهان Hitman؛ هدفی مرموز در دسترس بازیکنان ورود بروس‌لی به جهان Hitman با هدفی مرموز در دسترس بازیکنان [تماشا کنید]
توسط ایلیا حسامی
0
اسپایدرمن و گوست رایدر در میدان نبرد Marvel Tōkon: Fighting Souls اسپایدرمن و گوست‌رایدر در میدان نبرد Marvel Tōkon: Fighting Souls [تماشا کنید]
توسط ایلیا حسامی
0
بازسازی ژاپن در نسخه جدید Microsoft Flight Simulator 2024 با جزئیات خیره‌کننده بازسازی کشور ژاپن در نسخه جدید Microsoft Flight Simulator 2024 با جزئیات خیره‌کننده [تماشا کنید]
توسط ایلیا حسامی
0
معرفی گیم‌پلی بازی Marvels Wolverine معرفی گیم‌پلی بازی Marvels Wolverine؛ انتشار در پاییز ۲۰۲۶ [تماشا کنید]
توسط محمدصدرا باقری
0