۶ مشکل اساسی Lords of the Fallen که باید در قسمت دوم برطرف شود
Lords of the Fallen چهجور بازی است؟ این سوال را اگر از طرفداران متعصب سولز* بپرسید، ممکن است ابروهایشان را در هم بکشند، دندانقروچهای کنند و بعد با عصبانیت جواب بدهند این نمونهی بارز یک بازی است که سازندگاناش فکر کردهاند با تقلب میشود اثر بزرگی ساخت؛ غافل از اینکه از کوزه همان برون تراود که در اوست. همین سوال را از آنهایی که زیر منگنهی سختی و گنگی سولز تاب نیاوردند و از آن دست کشیدند بپرسید، ممکن است بگویند از سولز بهتر است یا دستکم به ما بیشتر چسبید. این دیدگاهها، صرفنظر از اینکه درست باشند یا نباشند، بهروشنی نشان میدهند اگرچه Lords of the Fallen موجودیت خود را کاملا به سولز مدیون است، ماهیتاش را چندان به این سری مدیون نیست. Lords of the Fallen حتا اگر ارزش تجربهشدن را نداشته باشد، اگر بازی بزرگی نباشد که نیست، اما تفاوتهایی با سولز دارد. این را بهعنوان کسی که عاشق سولز است میگویم: درحالیکه سولز این اواخر پشتش بیشتر به یک گیمپلی انقلابی که هنوز خوب جا نیفتاده و برای گیمر تازگی دارد گرم است (بله منظورم دقیقا Dark Souls 2 بود)، CI Games و Deck13 Interactive به جای درجازدن، دستی به گوشهوکنار این سبک کشیدند و تجربهای متفاوت از دل آن بیرون آوردند. Lords of the Fallen حتا توان آن را داشت که سال گذشته، بهجایDark Souls 2 برای دریافت جایزهی بهترین بازی سال دندان طمع تیز کند اما چوب کمکاریهایی را خورد که درنهایت، باعث شد کمتر کسی حاضر شود آن را به سولز سوم ترجیح دهد. حالا که میدانیم دنبالهای برای این بازی در دست ساخت است، انتظار داریم این مشکلات، که در ادامه به ۶ مورد از مهمترین آنها اشاره خواهیم کرد، در Lords of the Fallen 2 برطرف گردد.
۶) بازی بیش از حد ساده است
نفستان را حبس کنید، به نمایشگر زل بزنید، حالا آهسته به سمت دروازهی مه قدم بردارید درحالیکه فکرتان مشغول این شده که چه جانوری در آنسوی این سکوت تلخ منتظر نشسته است تا شما را سلاخی کند. سولز از معدود بازیهایی است که از آغاز تا پایان، دستش را روی گلوی بازیکن گذاشته و تا بتواند میفشارد. البته بهشکل معجزهآسایی، این سختی بیامان هرگز باعث دلزدگی نمیشود اما باید قبول کرد که پیشرفت کاراکتر در سولز، خیلی کند است و انگیزهی زیادی برای ماندن در یک منطقه و وقت زیادی را صرف پیشرفت کاراکتر کردن و کاستن از سختی بازی باقی نمیگذارد. در Lords of the Fallen سعی شده از سختی زیاد جلوگیری شود و پیشرفت کاراکتر خیلی ملموستر باشد اما در این کار زیادهروی شده است. کافی است چند ساعتی از پیشروی در داستان دست بکشید و با کشتن دشمنان سعی کنید کاراکترتان را قوی کنید؛ خیلی زود، قهرمانتان تبدیل به نیمچه خدایی میشود که با یک جادوی لرزه (Quake) همه را از میان برمیدارد. اینکه بازی همچون سولز گزینهای برای تعیین درجهی سختی باز نکرده خوب است به این شرط که برای آنهایی که سختی سولز را میطلبند هم انگیزهی جنگیدن وجود داشته باشد. حتا تجربهی بازی در NG+ یا NG++ مشکل سادگی بیش از حد بازی را حل نخواهد کرد.
۵) محیط بازی خیلی کوچک است
گرافیک Lords of the Fallen و تمام عناصری که در این حوزه قرار میگیرند قوی کار شدهاند. این موضوع وقتی ارزش زیادی پیدا میکند که بودجهی غیرقابل رقابت بازی با بلاکباسترها را هم در نظر داشته باشیم. فیزیک خوب، انیمیشنهای واقعگرایانه و مستحکم، سیستم پارتیکل خوب، نورپردازی زیبا، دورنماهای کوهستانی دلانگیز، لرزش دوربین (shaky cam) که حس واقعگرایانه بودن خاصی به بازی داده است، درکنار جزئیات ریزی مانند نشستن دانههای برف روی زمین یا جاماندن ردپا روی برف، باعث تعجب بعضی از منتقدین شده بود و بسیاری انتظار چنین کیفیتی را از این سازندهها نداشتند. اما متاسفانه، محیط بازی آنقدر کوچک است که خیلی زود همهی این خصوصیات مثبت تکراری و خستهکننده میشوند. همچنین کل داستان در یک قلعه و یک منطقهی کوچک دیگر در دنیای روگار اتفاق میافتد که همهجای آنها به هم وصل است و باعث یک سردرگمی زننده میشود. اگر Lords of the Fallen 2 از این فضای بسته به یک دنیای جهان-باز نقل مکان کند، دست به تغییر بزرگی زده است.
۴) تعداد دشمنان خیلی کم است و زود تکراری میشوند
First Warden. اولین غولآخر Lords of the Fallen. سازنده برای افزایش تنوع، بعدا از این غولآخر به عنوان یک دشمن عادی استفاده کرده است؛ کاری که سولز هم در مورد بعضی از غولآخرهای خود انجام داده است.
غولآخرهای Lords of the Fallen خوب کار شدهاند اما متاسفانه چون محیط نسبت به سولز خیلی کوچکتر است، تعداد و تنوع آنها هم از سولز خیلی کمتر است. این غولآخرها اگرچه شکلوشمایل باابهتی دارند اما چون بازی بسیار ساده است، خیلی زود مغلوب میشوند که این تاثیر نامطلوبی روی لذت مبارزه با آنها گذاشته است. دشمنان دیگر هم تعدادشان زیاد نیست و خیلی زود تکراری میشوند. بهجایی میرسید که واقعا حوصلهی جنگیدن با دشمنانی که صدها بار شکستشان دادهاید را نخواهید داشت و گیمپلی از نیمهی بازی به آن طرف، عمدهی جذابیت خود را از دست میدهد. این مشکل هیچوقت در سولز پیش نیامده چون برای هر منطقهای، دشمنان متفاوتی درنظر گرفته شده است؛ اما متاسفانه Lords of the Fallen در این مورد هم کوتاهی کرده است.
۳) تفاوت میان کلاسها احساس نمیشود
در سولز فرق بین یک جادوگر سورسرر (Sorcerer) با یک شوالیه از زمین تا آسمان است و هرکدام تجربهی کاملا متفاوتی ایجاد میکنند؛ در Lords of the Fallen میشود همزمان مثل یک روگ (Rogue) سریع بود، جادوهای قوی داشت و از پتکهای سنگین استفاده کرد! حتا اسلحهی موجود متناسب بین کلاسها توزیع نشدهاند و بیشتر اسلحههایی که یافت میشود برای کلاس شوالیه هستند و از دو کلاس دیگر دردی دوا نمیکنند. محیطها اکثرا کانالی و تنگاند به همین دلیل فرصت زیادی برای دور ماندن از چشم دشمنان و مخفیانه حملهکردن وجود ندارد. اینها نمونههایی است که نشان میدهد روی کلاسبندیها و تمامی اموری که به آنها مربوط است باید تجدیدنظر شود.
۲) داستان را سمبل کردهاید
داستان Lords of the Fallen کمترین چیزی است که به آن توجه شده و بیشترین ضربه را به بازی وارد کرده است. ماجرای این بازی را که کل آن در یک صفحهی کاغذ جمع میشود، هر بچهی دهسالهای که در حد چوپان دروغگو و جوجه اردک زشت از داستاننویسی سر در بیاورد، میتواند بنویسد. این داستان را مقایسه کنیم با داستان عمیق و سنگین Dark Souls… بهتر این است که اصلا مقایسه نکنیم! به هر ترتیب CI Games وعده داده است در Lords of the Fallen 2 روی داستان به صورت جدی کار خواهد شد که باید منتظر ماند و دید؛ مسلما اگر روی این قسمت فکر اساسی نشود، تقریبا غیرممکن است که Lords of the Fallen 2 بهتر از بازی نخست از آب دربیاید.
۱) هیچچیز و هیچکس اصالت ندارد
همهی ما، تصویر کاملا روشنی از یک داستان خوب در ذهن خودمان داریم که برای شناخت آن، نیازی به درس و مشق نداشتهایم. ما بازیهایی را تجربه کردهایم که در خلال آنها، برای دردهای قهرماناناش اشک ریختهایم، با لبخندهایشان خندیدهایم، مثل یک مادر نگران آیندهشان بودهایم، با حماسهآفرینیشان احساس غرور کردهایم و درون دلهایمان، موفقیتهایشان را جشن گرفتهایم. گرچه ما را نمیدیدند، اما خودمان را درکنار قهرمانان موردعلاقهمان احساس کردهایم، با فریادهایشان همصدا و در سختیهایشان همراه بودهایم. ما خوب میدانیم که روایت در یک بازی مثل Lords of the Fallen که قهرماناش را از پیش تعریف میکند، چنانچه نتواند احساس مخاطب را برانگیزد و در او حس همذاتپنداری ایجاد کند، از کاه سبکتر و بیارزشتر میشود. اینها بستگی دارد که چهقدر روی مقدمهچینی، شخصیتپردازی و گزینش دیالوگها و واژگان، کشمکشها، پایانبندی و سایر عناصری که چارچوب داستان را تشکیل میدهند، وقت گذاشته شود. Lords of the Fallen این موارد را آنقدر سرسری گرفته که تا آخر بازی، هیچ احساس خاصی به هیچکدام از شخصیتها در بازیکن شکل نمیگیرد. قهرمان داستان، هارکین، (که ای کاش نصف وقتی را که صرف باابهت جلوهدادن قیافهی او کردند به بیان پیشینه، خواستهها و باورهایش اختصاص میدادند) فقط یک گردنکلفت کلهخر است که اگر وسط داستان ناپدید شود و شخص دیگری جای او را بگیرد، برای ما هیچ تفاوتی ایجاد نمیکند. سازندگان Lords of the Fallen باید بدانند که وقتی تصمیم میگیرند پروتاگونیست را خودشان تعریف کنند، دیگر حق ندارند مثل سولز یا اسکایریم او را در تندباد حوادث داستان رها کنند و از او استفادهی ابزاری نمایند. آنها سعی کردهاند قهرمانشان مثل کریتوس چهرهی خشمگین و عاری از احساس و دیالوگهای خشک و کوبندهای داشته باشد که همه از او حساب ببرند؟ بسیار خوب اما ای کاش به قلب آکنده از غم کریتوس، به مصیبتهایی که کشیده است، به خشمی که ناخواسته خدای جنگ را لنگهی خدایان بیرحم کرده هم توجه میکردند. کریتوس برای نهضتاش دلایل قرصومحکمی دارد. قهرمان Lords of the Fallen اما، تا دیروز یک جنایتکار بزرگ بوده، امروز ناجی بشریت است!
این فقط شخصیتها نیستند که اصل و ریشه ندارند، بلکه نمیتوان برای خیلی از سیستمهای بازی نیز دلیل قانعکنندهای یافت؛ مثلا پاسخی وجود ندارد که چرا وقتی هارکین کشته شد، دوباره احیا میشود (بازی به عقب برنمیگردد چون مثل سولز میتوانید روحهای از دسترفته را دوباره بدست آورید) مگر خون او از خون بقیهی انسانهایی که فقط یک بار طعم مرگ را میچشند رنگینتر است! در سولز بازگشت پس از مرگ طبیعت آنددبودن است و کل بازی بر همین ایده بنا گشته اما Lords of the Fallen از توجیه بعضی از سیستمهای خود شانه خالی میکند. چنین مکانیکهایی در Lords of the Fallen وجود دارند صرفا برای اینکه جذاباند!
Lords of the Fallen ادعا میکند داستان غیرخطی و تصمیمات متفاوتی که میگیرید، به بازی ارزش تکرار داده اما هرگز چنین چیزی صحت ندارد. ما این قضیه را در مورد کلاسبندیها بررسی کردیم اما در مورد داستان، کل تصمیمات شما در دو بخش خلاصه میشود: اول یاریکردن یا رهاکردن تعداد انگشتشماری شخصیتهای فرعی که ماندن یا مردنشان هیچ اهمیتی ندارد. دوم در پایانبندی ضعیف بازی، آیتمی به شما داده میشود که اگر آن را در زرهتان کار بگذارید، پایان داستان درست برعکس موقعی میشود که آن را در اسلحهی خود قرار داده باشید! مشکل Lords of the Fallen فقط سادگی داستان آن نیست، بلکه این داستان خیلی ضعیف و عجیبوغریب هم روایت میشود.
* Demon’s/Dark Souls
فک نمیکنم عرضشو داشته باشن :۲۶: :۲۴:
ولی شماره اولشو کمی بازی کردم هرچند که هرچقدرم هم بد بود و غیر قابل تحمل تونسته بود کپی ولی بازم موفق نیست . و نمیتونن به پای غولی به اسم سولز یا بلادبورن برسن واین سبک بزرگ خودشو داره هرچند مخالف نیستم بیاد بالا لذت ببریم ولی عمرا بتونن در حد اندازه دو اثر شاخص این سبک باشه .
تشکر
امیر هرچی نداشته باشن اعتماد به نفسشو شدیدا دارن :lol:
“با عصبانیت جواب بدهند این نمونهی بارز یک بازی است که سازندگاناش فکر کردهاند با تقلب میشود اثر بزرگی ساخت؛ غافل از اینکه از کوزه همان برون تراود که در اوست.”
والا این یره که بلد نیست اینجوری حرف بزنه! :lol: :lol:
_____________________
بالا رفتن این سری اتفاق مثبتیه برای رشد هم خودش هم سری سولز.اما خب سازنده ی قابل اطمینانی نداره.
با این حال فکر نمی کردم بازی حتا دراین حد باشه.فکر می کردم با سر زمین بخورده. :۱۲:
راست گفتی . دشمنای سولز واقعا متنوع هستن. فقط یه دشمن تو دوجا دیده می شه(کرم هایblack gulch )
خیلی دوست داریم سری سولز رقیب درست حسابی داشته باشه … فکر نکنم بعد از DS3 کلا سبک بازی کنار گذاشته بشه … اگر ادامه داشته باشه وجود یه رقیب درست و حسابی در مقابلش واقعا عالی هست
جناب میازاکی صریحا گفته بودن که DS3 آخرین بازی این سری نیست اما قراره تغییر مسیر بزرگی توی این سری اتفاق بیفته و این چیزیه که سولز الآن واقعا بهش نیاز داره.
نقد خیلی با بررسی فرق داره. این یک اثر هنری هست. کسی میتونه نقدش کنه که طراحه .
این که یک اثر هنری هست مشخصه. و حرف شما رو هم در مورد آرت دیزاین قبول دارم. اما نه در مورد لول دیزاین. من برای درک کم و کسری های این بازی که شدیدا اثر بدی روی لذت بازی گذاشته و اگر برطرف بشن قطعا بازی جذابی از آب درمیاد نیازی به طراح بودن ندارم. این رو هر گیمری بعد تجربه چهار تا بازی خوب توی این سبک با کمی دقت متوجه میشه.
کرک این بازی رو واسه pc سراق دارین
بازی از نظر هنری خوب هست ولی دیگه از نظر داستان و شخصیت پردازی و مراحل و تنوع دشمنان خیلی ضعیف ظاهر شد
آقا خیلی عالی بود. استفاده کردیم
فرشاد جان ممنونم :۱۴:
ولی سولز نیستش و درستش دارک سولز هست عزیز جان