خانه » سینما و تلویزیون کلیشهای از یک افسانه | نقد و بررسی فیلم «شاه آرتور: افسانهی شمشیر» × توسط سورنا رضایی در ۱۳۹۶/۰۵/۱۳ , 21:00:36 2 هر کشوری داستانها و افسانههای حماسی مخصوص به خود را دارد و در انگلستان، افسانهی «شاه آرتور» (King Arthur) از احترام و محبوبیت بسیار بالایی در میان مردم برخوردار است. روایات متفاوت و البته بسیاری پیرامون ماجراجوییهای او وجود دارد اما قریب به اتفاق نویسندگان معتقدند او فردی بوده که در برابر حملهی ساکسونها به بریتانیا ایستادگی کرده و پس از آن به عنوان نخستین پادشاه این کشور تاجگذاری میکند. اما محبوبیت او به دلیریها، پهلوانیها و نیکی و عدالتگستریهای وی بازمیگردد. همین میزان محبوبیت بالای این شخصیت و البته حماسی بودن ماجراهای او نیز باعث شد تا شرکتهای فیلمسازی تصمیم به ساخت اقتباسی از آن بگیرند. در سال ۲۰۰۴ فیلم «پادشاه آرتور» (King Arthur) به کارگردانی «آنتوان فوکوآ» به اکران در آمد که به دلیل عدم انطباق با واقعیت، بازخوردهایی منفی را از سوی عموم دریافت کرده و در نهایت به فروشی معادل ۲۰۰ میلیون دلار دست یافت. اخیراً نیز اقتباس دیگری به نام «شاه آرتور: افسانهی شمشیر» (King Arthur: Legend of the Sword) به کارگردانی «گای ریچی» به اکران در آمده است که از قضا آن هم در جلب نظر مخاطبان و منتقدان ناموفق عمل کرده است. در ادامه با دنیای بازی همراه باشید. فیلم «شاه آرتور: افسانهی شمشیر» با خیانت «موردرد» علیه پادشاه «اوثر» آغاز میشود. اوثر نیروهای تاریکی را گرد هم آورده و آنها را علیه پادشاه تحریک میکند که در نهایت اوثر موفق میشود به شکلی کاملاً احمقانه او را شکست داده و جنگ و خونریزی را خاتمه دهد. پس از این اتفاق، اوثر با خیانت برادرش، «ورتیگرن»، مواجه شده و مجبور میشود تا فرزندش، یعنی «آرتور» را از طریق رودخانه فراری دهد که البته بهای آن، کشته شدن او و همسرش است. سپس فیلم ماجرای آرتور و تلاش او برای بازپس گیری سلطنت را روایت میکند. همانند بسیاری از داستانها و افسانههای قدیمی، روایتهای بسیاری دربارهی شاه آرتور وجود دارد که این مسئله دست گای ریچی را برای توجه بیشتر به داستان و خلق ماجرایی حماسی باز گذاشته بود. اما گای ریچی تصمیم به ساخت فیلمی بر اساس برداشت خود از این افسانه گرفت که نتیجهی خوبی به همراه نداشته است. با نحوهی آغاز شدن فیلم به راحتی میتوان به این موضوع پی برد که قرار نیست داستان المان اصلی فیلم باشد و بدون کوچکترین توضیحی ماجراها آغاز شده و شخصیتها در مقابل یکدیگر قرار میگیرند؛ بدون اینکه کوچکترین توضیحی دربارهی آنها و دلایلشان ارائه شود. البته پیش از آغاز فیلم توضیح مختصری پیرامون جهان داستان ارائه میشود که دردی را دوا نمیکند. به بیان دیگر، اگر کوچکترین آشنایی با داستان شاه آرتور نداشته باشید، فیلم بدون شک در بسیاری از موارد شما را گیج خواهد کرد. نکتهی دیگری که مطرح میشود، شخصیت آرتور به نمایش گذاشته شده در این فیلم بوده که مقداری با آن چیزی که در داستانها آمده، متفاوت است. آرتور در این فیلم به شخصیتهای آثار قدیمی ریچی همانند «قاپ زنی» و «قفل، انبار و دو بشکه باروت» شباهت بیشتری دارد تا یک سلحشور و قهرمانی که مردمانش برای او از اهمیت بسیار بالایی برخوردار هستند. نمونهی این اتفاق را نیز میتوان در یکی از سکانسهای فیلم دید؛ جایی که همراهان او قتل عام شده و آرتور بدون کوچکترین اهمیتی به آنها، به دنبال نزدیکاناش میرود تا از سلامت جان آنها مطمئن شود. البته شباهتهای فیلم شاه آرتور با آثار قبلی ریچی به همینجا ختم نشده و او سعی کرده تا علیرغم تم فانتری و فضاسازی تاریک فیلمش، از عنصر طنز نیز در برخی موارد استفاده کند که نتیجهی مثبتی نداشته است و فکر نمیکنم مخاطبی با شنیدن آنها حتی برای لحظهای لبخند بزند. از دیگر ضعفهای داستان نیز میتوان به احمقانه بودن برخی اتفاقات داستان و نحوهی رخ دادن آنها همانند نحوهی پایان یافتن نبرد میان اوثر و موردرد اشاره کرد؛ در این نبرد، زمانی که سپاهیان موردرد به قلعهی کلموت رسیدهاند، اوثر شمشیر «اکس کالیبور» را برداشته، سوار اسب شده و سپس با قدرت جادویی شمشیر خود به قلب سپاه دشمن حمله کرده و موردرد را میکشد. اینها نشان میدهند که نویسندگان فیلم تنها سعی داشتهاند تا داستان فیلم را به هر شکل ممکنی پیش ببرند و برایشان اهمیتی نداشته که آیا این نحوهی پیشبرد عقلانی است یا خیر. برای ساخت جدیدترین اثر گای ریچی بودجهی هنگفت ۱۷۵ میلیون دلاری در نظر گرفته شده بود که همین مسئله انتظارات از فیلم در این بخش را بالا برده بود. عملکرد طراحان جلوههای ویژه نسبتاً رضایتبخش است. در برخی موارد همانند خلق فیلهای عظیم الجثه قابل قبول عمل کرده و در برخی موارد نیز همانند سکانسهای اکشن و اسلوموشن ضعف آنها در خلق جلوههای ویژه کاملاً مشهود است که البته اگر مخاطب سختگیری نباشید، قابل چشم پوشی هستند. اما موضوعی که اهمیت بیشتری دارد، نحوهی پرداخت به آنهاست که به ضعیفترین شکل ممکن صورت گرفته است. این فیلم، پتانسیل این را داشت تا حداقل از این لحاظ به اثری عظیم تبدیل شود و بتوان آن را با آثاری همچون سهگانهی «ارباب حلقهها» و «هابیت» مقایسه کرد. با توجه به داستان فیلم، گای ریچی میتوانست لشکر عظیمی از دو گروه (سربازان پادشاه و شورشیان) را در مقابل یکدیگر قرار داده و با خلق سکانسهایی هیجانانگیز و نفس گیر مخاطبان خود را به وجد آورده و مقداری راضی راهی خانههایشان کند. اما اوج خلاقیت ریچی و همکارانش تعقیب و گریزها و نبردهای خیابانی در کوچه و پس کوچههای شهر با الهام از فیلمهای قدیمیاش است. برای پایان دادن به نبردها نیز آرتور شمشیر اکس کالیبور را به دست میگیرد و با چند حرکت در حالی که حرکت دوربین به حالت اسلوموشن در آمده، همه را از پا در می آورد. حتی نبرد نهایی نیز رنگ و بویی از حماسه ندارد. شورشیها بسیار آسان و بدون کوچکترین مشکل و چالشی به کاخ فردی که دوازده هزار سرباز دارد، نفوذ کرده و مقاومت را در هم میشکنند. آخرین نبرد نیز چنگی به دل نزده و کلیشه در آن خودنمایی میکند. یکی از بخشهای قابل قبول فیلم، بازیگری آن است. گای ریچی برای نقش شاه آرتور از «چارلی هونام» استفاده کرده که نقش آفرینی نسبتاً خوبی را از خود به نمایش گذاشته است؛ هر چند به دلیل ضعفهای فراوان در داستان نباید انتظار بالایی از او داشت. بدون شک، بهترین نقش آفرینی در فیلم را «جود لاو» ۴۴ ساله داشته است. او که تاکنون دوبار نامزد دریافت جایزهی بهترین بازیگر مکمل مرد در مراسم اسکار شده است، به خوبی تواسته پرترهای از یک شخصیت منفی را به نمایش بگذارد. نکتهی جالب توجه نیز حضور دوبارهی «دیوید بکهام» در فیلم گای ریچی است. او که در فیلم «مردی از یو.ان.سی.ال» نیز حضور یافته بود، اینبار نقش نسبتاً پررنگتری داشته است و احتمالاً در فیلمهای آینده ریچی حضور بیشتری خواهد داشت. البته امیدوارم برای جلب نظر مخاطبان خود، ریچی از او برای نفش آفرینی بهعنوان شخصیتهای موثر استفاده نکند. فیلم شاه آرتور: افسانهی شمشیر نخست قرار بود در سال ۲۰۱۶ میلادی به اکران درآید. اما پس از دو بار تغییر در تاریخ اکران رسمی، بالاخره اکران آن از تاریخ بیستوچهارم مارس ۲۰۱۷ آغاز شد. همین تاخیرها در اکران فیلم برای عدم رویایی آن با فیلمهای بزرگ و مورد انتظار خودش گویای همه چیز بود. با این وجود، انتظار داشتم فیلم حداقل از لحاظ خلق سکانسهای اکشن یک اثر سرگرمکننده باشد اما اثری که شاهد آن هستیم، اثری به مراتب ضعیفتر و البته غیرقابل تحملتر است که تماشای آن برای حتی پر کردن وقتهای بسیار (!) خالی نیز توصیه نمیشود. همچنین این فیلم قرار بود آغازگر یک سری شش قسمتی باشد که با توجه به عملکرد بسیار ضعیف آن در باکس آفیس، فکر نمیکنم قسمتهای بعدی در راه باشد. نویسنده سورنا رضایی زمین کتابی است و ما واژههای آن که با هم داستان زندگی زمینیان را مینویسیم Guy RitchieJude Law سینما و تلویزیون 2 دیدگاه ثبت شده است دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخبرای ارسال دیدگاه باید وارد شوید از لحاظ داستان فیلم کلیشه ایه و بازی های خوبی هم به خصوص از چارلی هانام شاهد نیستیم ( جود لاو بد نیست اما خیلی بهتر از این هم بازی کرده ) اما اگه بخواهیم عادلانه قضاوت کنیم موسیقی فیلم بسیار خوبه و از اون مهم تر کارگردانی عالی ریچیه. مثل سایر کار های ریچی تصویر برداری زیباست و ریتم فیلم هم با لطف فلش فوروارد ها و سایر ترفند های خاص ریچی ( و نه فقط با دوربین روی دست ) بسیار بالاست . در مجموع فیلمی که مخاطبای ساده پسند سینما رو ( مثل اونایی که میگن fate of the furious فیلم خوبیه :۲۳: ) راضی میکنه . ۰۰ پاسخ به نظرم بهش نمره زیاد دادید !… فیلم به معنای واقعی غیرقابل تماشا بود :۱۲: فقط میتونم بگم خیلی بد بود… البته بازیگر آرتور همونطور که اشاره شد نقشش رو خوب انجام داد بهشم میومد این نقش… هدر رفت ممنون بابت نقد :۱۵: ۰۰ پاسخ
از لحاظ داستان فیلم کلیشه ایه و بازی های خوبی هم به خصوص از چارلی هانام شاهد نیستیم ( جود لاو بد نیست اما خیلی بهتر از این هم بازی کرده ) اما اگه بخواهیم عادلانه قضاوت کنیم موسیقی فیلم بسیار خوبه و از اون مهم تر کارگردانی عالی ریچیه. مثل سایر کار های ریچی تصویر برداری زیباست و ریتم فیلم هم با لطف فلش فوروارد ها و سایر ترفند های خاص ریچی ( و نه فقط با دوربین روی دست ) بسیار بالاست . در مجموع فیلمی که مخاطبای ساده پسند سینما رو ( مثل اونایی که میگن fate of the furious فیلم خوبیه :۲۳: ) راضی میکنه . ۰۰ پاسخ
به نظرم بهش نمره زیاد دادید !… فیلم به معنای واقعی غیرقابل تماشا بود :۱۲: فقط میتونم بگم خیلی بد بود… البته بازیگر آرتور همونطور که اشاره شد نقشش رو خوب انجام داد بهشم میومد این نقش… هدر رفت ممنون بابت نقد :۱۵: ۰۰ پاسخ