خانه » مقالات بازی دستم… | مشک، علم و دست × توسط عباس نیک نفس در ۱۳۹۵/۰۷/۲۳ , 22:00:30 0 پای حرف نشاندن مردم به مدد همآمیزی هنر و سرگرمی چیزی نیست که به فرهنگ و رسانههای روزمرهی یک کشور محدود شود، هرکس که حرفی برای گفتن داشته باشد فرصت متنعم شدن از این نعمت را دارد چه سیاست مدار باشد و محتاج رای جماعتی از بندگان خدا، چه فروشندهای که باید آب از لبان مخاطب راه بیاندازد و چه سیره و معنویتی که به اندازهی ۱۴۰۰ سال حرف برای گفتن دارد و به میزان کافی پشتوانهی قلبی و ذهنی در بین خلق اما از بیان حرفش در لوای درام و نمایش نیز غافل نمیشود. صنعت سرگرمی کلیدساز درهایی است کهگاه به روی سخن سخنران بستهاند و حیف است که هم جوشیاش با عنصری مثل مذهب آن هم در جامعهای مثل ایران، با حجم گستردهی نفوذ معنویت، به آثارِ برخواسته از نفتبازیِ دولت محدود شود و از خط اصلیِ هنرِ ایرانی بهره نبرد. تعزیه شاید پر رنگترین ستاره در آسمانی باشد که سعی کردم برایتان ترسیم کنم و خوب است که همچنان سرِپا میبینیمش و فرصت داریم به بهانهی تلاقیِ سرشت دیبازی در دنیای سرگرمی با بخشی از ذاتِ تعزیه از زاویهی دید اهالی دنیای گیم و سرگرمی به تماشایش بنشینیم. قسمت هشتم از «شسستم رو دیلیته» پیشآمدی مثل دههی ابتدایی محرم را مغتنم شمرده و به دنبال ردپای صنعت سرگرمی خود را به تعزیه میرساند و سعی میکند آنچه از تلفیق دین و هنر به دستش میرسد به تحریر درآورد. به اندازهی کافی از مرحمت سریال «شب دهم» و داستانهایی که از ناصرالدین شاه و تعزیه در دوران قاجار و صفویه نقل شده با موضوع آشنا هستید و این کمی کار را برای همراه شدنمان با یکدیگر راحت میکند اما برای من و شما، اگر لحظهای خودمان را از ملیتمان جدا کنیم، تعزیه یادآور نمایشهایی است که حین ماجراجویی با ویچر دیدهایم و شبیه نمایشهایی است که اهالی بارانداز پادشاه در «بازی تاج و تخت» برای تمسخر شمالیها اجرا میکردند، وجه شبه هم در این قیاس دیالوگهایی است که به نظم یا به بیان دقیقتر «موزون» بیان میشوند. هرچند کلام به کار گرفته شده در تعزیههای امروزی اندکی شیک پوش شده و از شعر معاصر تاثیر پذیرفته اما همچنان متون در عین سادگی و با پایبندی به اجدادشان حول حادثهی کربلا میگردند و همانطور که گفتم به لطف پتانسیلهای ادبیِ معاصر کنایهگو تر به مسائل میپردازند یعنی تصور و صحنهپردازی برخی قسمتها از سوی راوی به ذهن مخاطب سپرده میشود، المانی که به وفور در همین صنعت بازی خودمان میبینیمش و میدانیم که قرار است میزان همگامییِمان را با داستان بیشتر کند. از این لینک دستتان به ۵ صفحه واکاویِ نمایش در قرون وسطی در قیاس با تعزیه میرسد که به قلم دکتر مهدی فروغ نوشته شده است. تکیه دولتِ عصر قاجار عظمت خاص خودش را دارد نطفهی تعزیه از آیینهای عزاداری و روضه خوانیها شکل گرفته و وام دار آنها است و شاید اصلیترین ارثیهی آنها برای تعزیه الحان مداحان و مرثیه خوانان است که بازیِ بازیگران تعزیه را یکدست کرده و تحویلمان میدهد، نغمههایی همچون صبا که پایهی کار مداحان شمرده میشود در تعزیه هم حضور دارند و عملا کار بازیگران را برای رسیدن به حسی که نمایش به آن نیازمند است آسوده میسازند. کمی که به متون نقشتان در تعزیه مسلط شوید و بتوانید آنها را با نوای صحیح بخوانید قادر به تبدیل شدن به یک شبیه خوان هستید پس اگر از تب بازیگری در سینما و تئاتر جز آبِ سردی بر پیشانی نصیبتان نشده شاید بتوانید از پسِ هنرنمایی در ماههای محرم و صفر برآیید. لحن و متنی که صحبتش شد به خودیِ خود عریان است. تعزیه را اگر مرور کنیم و به نقش موسیقی نپردازیم یک جایش را از قلم انداختهایم. میشود بدون موسیقی، فیلم و نمایش دید و حتی شاید این موضوع در مواردی به خدمت فرم و محتوای اثر درآید و بتوان مثالهای پرآوازهای برایش آورد، تعزیه را هم میتوانید با حذف گروه موسیقیاش به تماشا بنشینید اما در برخی اجراها که از تعزیه دیدهام به حدی موسیقی دلچسب و درخدمت فضای رواییِ اثر بوده که حیفم میآید بدون آن متصورش شوم. مثل لحنِ بازیگران، که امروزه تلفیقی از دستگاههای ایرانی و نوای مداحان است، موسیقیِ تعزیه هم خودش را وام دارِ موسیقیِ دستگاهی ایران میداند اما نه به این معنا که چنین بده بستانی را صرفا یک طرفه بدانیم، موارد بسیاری را میتوان یافت که آواز و موسیقیِ دستگاهی از تیغِ حصر و ممنوعیتها تنها با لباس تعزیه جان سالم به در برده و از گرفتاری در بادهای فراموشی گریخته است. سازهای اصلی، سنج و طبل، شیپور، نقاره و چند مورد دیگرند و به فراخور موقعیت ایفای نقش میکنند مثلا صحنههای شمشیر زنی با سنج که صدایی شبیه برخورد سلاح ایجاد میکند پوشش داده میشود. قطعات محزون و حماسی به همان فرم سنتی اجرا میشوند یعنی اگر در کودکی پای تعزیه نشسته باشید در محرم امسال هم همان نواهای آشنا را خواهید شنید بعلاوهی اینکه قطعات آشنایی مثل موسیقی متن مختارنامه نیز به جریان کار افزوده شدهاند که گاها روی نمایش خوب هم مینشینند. نمایش مردانه اگر یک جا باشد که از دیدن یک مرد در میان نمایشی که سعی در نزدیک شدن به واقعیت و ارائهی تصویری مشابه واقعهی اصلی دارد در نقش زنان شاخ در نیاورید آنجا همینجا است. تا آنجا که من دیدهام تعزیه مردانه اجرا میشود و حتی نقش بانوان کربلا نیز توسط مردانی در هیئت زنان بازی میشود. عموما روی این افراد پوشیده است و با لباسهایی که به تن میکنند چندان مرد بودنشان در ذوق نمیزند و بعد از شنیدن صدایشان حین دیالوگ گفتن به هویت اصلییشان پی میبرید. جالبیِ اتفاق برای خودم این بود که از بازیگری که با صدای مردانهاش در نقش یک زن اجرا میکرد پس زده نشدم، دیدهاید که در تئاتر میگویند بین خودمان و بیننده قرارداد میکنیم که این صندلی اتاق کنترل فلان سفینه است و هر دو با این باور مشترک تا انتهای نمایش میرویم و همه چیز هم روال است، نمیدانم اینجا هم باوری که از تعزیه حاصل میشود از همین نکتهی تئاتریها آب میخورد یا نه ولی همانطور که گفتم نه تنها کسی با دیدن این صحنه نمیخندد بلکه جماعت بیننده خوب بر سر همین قسمتهای تعزیه اشک میریزند. در مورد دکور و صحنهی اجرا هم باید به موضوع بالا برگردیم، بیننده دشت کربلا را در یک محیط دوارِ چند متری باور میکند و به نظارهاش مینشیند. همین سادگیها و راه آمدن تماشاگر با نمایش، تعزیه را به زبان خودمان Portable ساخته یعنی هرجا و هر زمان یک گروه شبیه خوان امکان هنرنمایی دارد. به لطف ثبات ابزارآلات و البسهی مورد نیاز که همیشهی خدا جنس و طرحشان مشخص است و یکدست، بین تعزیهی شهر من و شما تفاوت از زمین تا آسمان نیست و تنها کیفیت گروه موسیقی یا بازیگرها است که میتواند تجربهی من و شما را از یکدیگر تمیز دهد. دنیای سرگرمیهای امروزیِ ما رگ و ریشههای کمی در هنرهایی حتی مذهبی مانند تعزیه ندارد و از لحاظ ذاتِ موضوع نیز این دو چندان دور از یکدیگر نیستند، مناسبت ایام محرم تنها بهانهای بود که لحظاتی برای کند و کاو در بستری دیگر از نمایش و درام صرف کنیم. تعزیه هم برای کودکانی که پای تماشایش مینشینند از حیث دیداری و شنیداری (منظور آشنایی با نغمات اصیل وطنی) غذای خوبی است و هم برای کودکانی که دخیل در اجرایش میشوند، کم نقش خردسال در واقعهی کربلا نبوده و این دست اهالی برگزارکنندهی تعزیه را برای باز کردن پای نوجوانان به حیطهی اجرا باز گذاشته است. دور از بحثِ دینی در مورد تعزیه یک بار امتحانش کنید و درکنار آن اگر دستتان به جایی میرسد از حمایت از بهرهمندی سنت، پیشینه و مذهبمان از انواع مختلف هنر به سهم خودتان حمایت کنید. نویسنده عباس نیک نفس فرضم کن ستاره ای بر بام ترانه گفتن... مقالات بازی