بازگشت بردرلندز؟
خانه » نقد و بررسی » نقد و بررسی بازی
پس از عرضه و انفجار بردرلندز ۲ در صنعت ویدیوگیم، سالهاست که منتظر یک نسخه جذاب از سری محبوب بردرلندز هستیم. آیا گیرباکس توانسته بالاخره نسخهای در خور این سری منتشر کند؟ با بررسی بازی Borderlands 4 همراه بخش نقد و بررسی بازی از رسانه دنیای بازی باشید.
بازی Borderlands 2 یکی از محبوبترین و صدالبته نمادینترین بازیهای تاریخ ویدیوگیم به حساب میآید. عنوانی که به معنی واقعی کلمه پیشرفت چشمگیری برای نسخه قبلی خودش به حساب میآمد و کمتر کسی است که این بازی را با دوستان خود تجربه نکرده باشد. گانپلی و کوآپ فوقالعاده، ویلن درجه یک، ماموریتهای جذاب و البته اشارهها و طنز فراموشنشدنی، استانداردهای سابژانرسبک لوتر را چند سر و گردن بالاتر برد.
اما حالا بحث جدیدترین نسخه سری یعنی بازی Borderlands 4 است. آیا این استودیو توانسته پس از نسخه نه چندان دلچسب سوم، آب رفته را به جوی برگرداند؟ آیا مدیر استودیو گیرباکس یعنی رندی پیچفورد توانسته در حد ادعاها و اظهارنظرهای تعجببرانگیز خود ظاهر شود؟ با ادامه بررسی بازی Borderlands 4 همراه من باشید.
سال پس از اتفاقات نسخه قبل، نسل جدیدی از Vault Hunterها وارد سیارهی Kairos میشوند تا Vault آن را پیدا کنند. Timekeeper به سرعت Vault Hunterها را اسیر و دستگاههای کنترل Bolt را به زور در بدن آنها کار میگذارد، اما این گروه توسط Arjay از گروه مقاومت Crimson که علیه حکومت Timekeeper شورش کردهاند، نجات پیدا میکنند.
وقتی Timekeeper تلاش میکند کنترل Vault Hunterها را به دست بگیرد، Arjay با فداکاری خود سیگنال کنترل او را مختل میکند، اما بولت خودش را در معرض خطر قرار میدهد. Timekeeper او را مجبور به خودکشی میکند، Vault Hunterها موفق به فرار شده و به مقر مقاومت Crimson میرسند و با رهبر آن، یعنی Claptrap آشنا میشوند. سپس در ادامه باید متحدان بیشتری پیدا کنید تا Timekeeper را شکست دهید.
شروع بازی امیدوارکننده است و یکی دو ساعت ابتدایی با تمرکز بر شکار Vaultها جذاب و دوستداشتنی ظاهر میشود. اما خیلی زود همه چیز فرو میریزد و روایت بازی به تجربهای تکراری و پراکنده تبدیل میشود که هویت اصلی فرنچایز را از بین میبرد.
پس از مقدمه، داستان به مجموعهای از Fetch Quest و نبرد با باسها تبدیل میشود که در یک بازه تقریبا ۳۰ ساعته بیهدف کش میآید. مکانیکهای گیمپلی و دشمنان بارها و بارها تکرار میشوند و کل تجربه بیشتر تکرار مکررات و ReSkin نسخههای قبلی است تا یک بازی جدید.
شخصیتهای بازی Borderlands 4 متاسفانه در مقایسه با چهرههای بهیادماندنی و دوستداشتنی نسخههای قبلی، کاملا ناامیدکننده ظاهر میشوند. صداگذاری، شوخیها و شخصیتپردازیشان بیروح است و جذابیت قهرمانان قبلی را ندارند. این ضعف در شخصیتپردازی، در داستان و دیالوگها هم دیده شده و باعث میشد که علاقهای به سرنوشت یا انگیزههایشان نداشته باشم.
آنتاگونیستهای Borderlands 3 را به یاد بیاورید که تا چه حدی ضعیف و درجهچندم بودند و مقایسه آنها با هندسام جک نسخه دوم خندهدار بود. در این نسخه، شخصیتهای منفی در ابتدا جذاب به نظر میرسند و حس قدرت آنان را به خوبی حس میکنید اما حضورشان به نقشهای گذرا تقلیل پیدا کرده و پتانسیلشان با داستانپردازی و دیالوگهای ضعیف هدر میرود. تلاشهای بازی برای روایت داستان به دلیل writing و شخصیتپردازی ضعیف شکست میخورند.
داستان و نویسندگی بازی به شکل ناامیدکنندهای سطحی است و بیشتر روایت حول اتفاقات قابلپیشبینی میچرخد. طراحی ظاهری کارکترها به قدری شبیه به هم هستند که حس میکنید انگار همه کرکترها نسخهای تکراری از یکدیگرند. شخصیتهای فرعی هم کلا نقش چندانی ندارند و بیشتر حکم ماشینی برای دریافت ماموریت دارند. دیالوگها به حدی مصنوعی و درجه چندم هستند که آرزو میکنید زودتر حرفشان را تمام کنند.
طنز که مشخصا زمانی از ویژگیهای برجسته سری Borderlands بود، حالا کاملا رنگ و بوی خودش را از دست داده است. تلاشها برای ایجاد لحظات خندهدار اغلب شکست میخوردند و حتی Claptrap، شخصیت محبوب سری، تقریبا کنار گذاشته شده است تا جذابیت و شخصیتپردازی سری بیش از پیش تضعیف شود.
در مجموع، روایت بازی بیشتر شبیه یک Prequel برای نسخههای آینده به نظر میرسد تا اینکه یک داستان منسجم و باکیفیت را ارائه دهد. بازی بیشتر متکی بر محتوای سطحی و درآمدزایی است تا اینکه بخواهد داستان معناداری را روایت کند. در نتیجه، تجربهای ناامیدکننده از فرنچایزی است که زمانی پرچمدار یک ژانر بود ولی حالا صرفا به تقلید از شوترهای جهانباز معمولی رضایت داده و داستانی حداقلی را در دهها ساعت با محتوای Recycleشده، تکرار مکررات و پتانسیل از دست رفته کش میدهد.
در ادامه بررسی بازی Borderlands 4، به بخش گیمپلی آن میپردازیم. در بخش گیمپلی، Borderlands 4 فرمول آشنای looter-shooter را حفظ کرده و چند ویژگی جدید مثل هوک و موتور (مشابه Destiny) به بازی اضافه شده که حرکت را کمی جذابتر میکرد. اما این ویژگیها نتوانستند ضعفهای دیگر را بپوشانند. طراحی دشمنان جدید، به ویژه باسها در برخی موارد قابلقبول است ولی بیشتر مبارزات به درگیری با رباتهای تکراری ختم میشوند.
گانپلی در یک کلام فوقالعاده بوده و در همان اوایل بازی متوجه میشوید که این المان واضحا از نسخههای قبلی سری، یک سر و گردن بالاتر است. مشکل اینجاست که مکانیکهای مبارزه تحت شعاع طراحی ضعیف سلاحها و هویت بصری گیجکننده آنها قرار گرفتهاند و در نتیجه، هویت فرنچایز را که روی وجود سلاحهای آیکانیک با طراحی و ظاهرمنحصربهفرد بنا شده بود را زیر سوال میبرد.
سیستم سلاح و لوت که همیشه از نقاط قوت سری Borderlands بود، این بار قربانی ضعفهای طراحی شده است. سیستم لوت در ابتدا هیجانانگیز به نظر میرسد ولی شما را ناامید میکند. سلاحهای جدید انگار اصلا هویتی ندارند. ویژگیهای بصری آنها چندان چنگی به دل نمیزند و تعداد زیادی اسلحه با طراحی معمولی باعث شده پیدا کردن لوت از یک تجربه هیجانانگیز به پروسهای خستهکننده و روتین تبدیل شود.
در مقایسه با Borderlands 3 که لوت اپیک بیشتری در آن وجود داشت، اینجا در اغلب موارد در حال تلاش برای گرفتن یک سلاح متوسط هستید. آیتمهای تکراری با فاصله نسبتا پایین ظاهر میشوند و بیشتر لوتها آیتمهای Common یا Rare هستند، که حس لوت کردن را بیمعنا میکندد. مشخصا میزان دراپ لوت اپیک عمدا کاهش پیدا کرده تا عمر بازی با مکانیکهای لایو سرویس بیشتر شود.
طراحی جهانباز بازی، در نگاه اول جسورانه است، اما خالی و بیهدف به نظر میرسد. زمانی Exploration و سرک کشیدن به مکانهای مختلف نقطه قوت فرنچایز بود، اما حالا با دنیایی باز و بیروح، مناطق معمولی، ماموریتهای تکراری، دشمنان Recycleشده و طراحی نقشهی آزاردهندهای که آزادی بازیکن را محدود میکند، روبهرو هستید تا اکتشاف در Borderlands 4 به کاری خستهکننده تبدیل شود و حس ماجراجویی را از بین میبرد.
مسیریابی، بازیکن را سردرگم کرده و مکانیکهای رانندگی اغلب منجر به سقوطهای تصادفی یا مرگ در مسیرهای ناخواسته مثل درهها میشوند. بازی ظاهرا بر اکتشاف تمرکز دارد، اما فاقد میانبرهای درست و حسابی برای رسیدن به مقصد است. این حس فضای مرده در محیطهای بزرگ، تضادی آشکار با نسخههای قبلی Borderlands دارد که در آنها هر منطقه با دقت نسبتا بالایی طراحی میشد. اما اینجا، همهچیز صرفا مجموعهای از ریجنهای بیهویت است که تجربهای کاملا یکنواخت و خستهکننده ارائه میکنند.
تاکید بیشازحد بر طراحی جهانباز که مشخصا در تلاش است تا از بازیهایی مثل فارکرای تقلید کند، منجر به محیطهایی وسیع و بیهدف شده که پر از کالکتیبلهای بیمعنا و ماموریتهای پرشمار Fetch Quest هستند. طراحی نقشه تجربه گشت و گذار ناامیدکنندهای به کاربر داده و همچنین حرکت Vertical را با دیوار نامرئی به شکل ناشیانهای محدود میکند.
همانطور که اشاره کردم، عمق Vertical یا عمودی محیط، با دیوارهای نامرئی محدود شده که مانع از حرکت ساده مثل پریدن از لبهها یا استفاده آزادانه از هوک میشود تا حس آزادی و روانی حرکت در بازی شدیدا کمرنگ شود. Borderlands 4 بازیکن را به نقاط خاصی برای استفاده از هوک محدود میکند و خلاقیت در حرکت را کاهش میدهد.
با وجود اینکه Skill Tree تواناییهای متنوعی ارائه میدهد، ولی تغییرات چندانی در گیمپلی ایجاد نمیکند. در لولهای اولیه، باز کردن مهارتهای خوب نیاز به ساعتها بازی خستهکننده داشت که بیشتر حس کش دادن بازی را به شما میدهد. پس از حدود ۱۰، ۱۵ لول، آپگرید و شخصیسازی کرکتر جذابتر میشود اما باز هم در حد و اندازهای نبود که زحمتش را توجیه کند.
سایدکوئستها و فعالیتهای جانبی، عمدتا شامل Fetch Quest هستند که بازیکن را مجبور به سفرهای طولانی بدون دلیل قانعکننده میکنند. دیالوگها اغلب حالت Filler دارند و صرفا برای کش دادن زمان بازی طراحی شدند و عمق خاصی نداشتند. این ماموریتها گهگاهی احساسی و جذاب هستند، اما مسئله این است که این لحظات انگشتشمار در میان متوسط بودن کلی بازی گم میشوند.
باسفایتها که همیشه از ارکان اصلی فرنچایز بودند، به خوبی اجرا نشده و فاقد Intro سینمایی، برخوردهای بهیادماندنی و تنوع خلاقانه هستند. در واقع این نبردها جای خود را به دشمنان Recycleشده با نوار سلامت بیشتر و استفادهی مجدد از مدلهای باسهای قدیمی دادهاند، که نشاندهندهی تمرکز بیش از حد روی کش دادن محتوا به جای خلاقیت است. دشمنان نیز به دلیل تنوع کم و طراحی تکراری، مشارکت چندانی در جذابیت بازی ندارند. در واقع همان Enemy Typeها مثل Ripperها و Synthها در مکانهای مختلف ظاهر میشوند اما عملا نسخههای بازسازیشده دشمنان قدیمیاند.
این بازی با وجود جاهطلبیهایش، نتوانست تجربهای جذاب ارائه دهد و در نهایت ناکام ماند. مشکلات فنی و کمبود محتوا باعث شدند که نتوانم از آن لذت ببرم. بازی Borderlands 4 اغلب تنها حس پتانسیل ازدسترفته، ناامیدی و تردید درباره آینده فرنچایز را به بازیکن میدهد. باگها، داستان ضعیف، شخصیتهای گذرا و مشکلات عمده در فریم ریت، به راحتی تو ذوق میزند و اصلا انتظارها را برآورده نمیکند تا در نتیجه یک بازی نسبتا متوسط را تجربه کنیم. شاید اگر رندی پیچفورد یاد بگیرد که دهانش را بسته نگه دارد و به انتقادات گوش دهد(که بعید بنظر میرسد)، این مجموعه در آینده بتواند نزدیک روزهای اوجش شود.
این بود بررسی بازی Borderlands 4، ممنون از همراهی شما مخاطبان حرفهای رسانه دنیای بازی.
برای اطلاع از جدیدترین اخبار، نقد و بررسیها و ویدیوهای اختصاصی، ما را در شبکههای اجتماعی دنبال کنید. همراه شما هستیم.