دوست و مسیر دوستی
خانه » نقد و بررسی » نقد و بررسی بازی
از بازیهای ویدیویی مستقل جذابی که به تازگی منتشر شدهاند، با یک بازی متفاوت رو بهرو هستیم که در کنار بازیگونه بودن کلیت آن، یک فرم جذاب را ارائه میدهد؛ یک بازی ویدیویی با دیدگاه هنری و دغدغهای مشخص. در این مطلب، به کشف این موضوع میپردازیم که Koira، چگونه توانسته است در ایجاد یک تجربه دلنشین موفق عمل کند. با بخش نقد و بررسی بازیها در وبسایت دنیای بازی همراه باشید تا به نقد و بررسی بازی Koira بپردازیم.
به طور خلاصه، Koira تجربهای کوتاهمدت درباره دوست و خانه است. در ثانیههای ابتدایی، با چشماندازی روبهرو میشویم که هدف بازی، یعنی رسیدن به خانه را مشخص میکند. علاوه بر آن، گذر از مسیر به همراه یک یار وفادار، معنای نهفته در قصه را آرام آرام برای بازیکن توضیح میدهد. اینکه Koira در عمل موفق شده است مفهوم خود را در قالب یک بازی ویدیویی به درستی ارائه دهد، میتواند پرسشی باشد که در ادامه این مطلب به دنبال پاسخ آن خواهیم گشت.
این بازی در قدم اول، با استفاده از چشمانداز و منظره خانه، بدون استفاده از دیالوگ، میانپرده یا متنهای اضافی، فقط با کمک تصویر و به کارگیری ناحیه دید بازیکن، هدف او را مشخص میکند و در نتیجه باعث پاره شدن آن نخ باریک که ارتباط میان بازی و بازیکن است، نمیشود. شاید با خود فکر کنید که استفاده از چنین تکنیکی بسیار پیشپاافتاده و سطحی است، اما تاثیرگذاری آن را در بازیهایی همچون Journey به یاد بیاورید. معرفی یک هدف مشخص در ابتدای بازی و رفته رفته اضافه شدن برخی پیچیدگیها که عمق اثر را افزایش میبخشند. به طور کلی قصد دارم این را بگویم که تصمیمات دیزاینی بازی در عین سادگی فکر شده هستند.
جدا از هدف کلی، مسیر بازی و به واسطه آن، گیمپلی و طراحی لولها نیز به فرم هنری بازی گره خوردهاند. در نهایت، این را میشود فهمید که بازی Koira صرفا یک تجربه هنری ساده نیست و از منظر بازی بودن نیز سرگرمکننده است. در ادامه نقد و بررسی Koira، به این موضوع بیشتر خواهیم پرداخت و دلیل آن را کشف خواهیم کرد.
Koira به شدت ساده است، هرچند در عین سادگی میتواند بازیکن را سرگرم کند. هسته اصلی بازی رد شدن از مسیرهای سخت و دشوار به همراه یک دوست شیرین و وفادار است؛ یک توله سگ سیاهرنگ با بینی نورانی که بیشتر عناصر تعاملی در بازی به آن مربوط میشود.
بگذارید با یک مثال توضیح دهم. در اولین رویارویی با این یار دوستداشتنی، او را در حالی میبینیم که پایش را به طنابی گره زده و وارونه آویختهاند. در گام نخست، سگ بیچاره را از وضعیت ناخوشی که دارد نجات میدهیم و در قدم بعد، سعی میکنیم با تقلید آواهای مشابه که بخش سادهای در گیمپلی هستند با او دوست شویم. سپس متوجه میشویم که به غذا نیاز دارد و سیبی که پیشتر در اول محیط مرحله دیده بودیم را برای سگ گرسنه به دست میآوریم. بعد از همه اینها، به عنوان جایزه، این موجود دوستداشتنی ما را همراهی و مسیرهایی که به واسطه ابرهای سیاه بسته شدهاند را هموار میکند.
این سناریو چندین دستاورد دارد. در ابتدا انجام زنجیرهای از کارها، باعث میشود که ریتم خوشایندی در مرحله ایجاد شود و همزمان بازیکن با کنترل بازی آشنا گردد. سپس تعاملات شکلگرفته میان بازیکن و سگ سیاهرنگ، باعث شکلگیری ارتباط دوستانهای میان آن دو در بازی میشود که به نوعی در راستای فرم هنری اثر است. آخرین دستاور، باز شدن مسیر و اجازه پیشروی در بازی محسوب میشود.
یک نکته طلایی دیگر وجود دارد که باعث اجرای بهتر سناریوها و گیرایی بیشتر آنها میشود، اما قبل از اینکه به سراغ آن برویم، بهتر است که به تنوع مراحل در بازی بیشتر بپردازیم.
اگر بازی Koira، همه مراحل خود را به یک شکل تکراری، پشت سر هم قرار میداد، به احتمال زیاد نمیتوانست مخاطب خود را سرگرم کند. خوشبختانه با وجود تجربه کوتاه بازی، مراحل از تنوع خوبی برخوردار هستند.
درست است که فعالیتهای بازی همگی ساده و بدون چالش هستند، اما همین تنوع و استفاده درست از آنها در موقعیتهای مناسب، باعث شده است که این اثر تجربهای لذتبخش باشد. هرچند این را باید پذیرفت اگر مدت زمان مورد نیاز برای اتمام بازی بیشتر میبود، این تنوع بدون استفاده میماند و تاثیری از آن حس نمیشد. لازم به ذکر است که با وجود کوتاه بودن بازی، در مراحل آخر متوجه این موضوع شدم که روند بازی Koira کمی خستهکننده شده است، اگرچه این ایراد بسیار کوتاه بود و به تجربه من آسیبی وارد نشد.
برای درک بهتر تنوع در مراحل، این را بدانید که بازی از مراحل مخفیکاری، حل پازلها و تعقیب و گریز تشکیل شده است. به علاوه، گاهی مراحلی را میبینیم که شامل این دستهها نمیشوند. در مجموع، تنوع مراحل در بازی Koira هرچند محدود، اما هوشمندانه عمل کرده است. همین ویژگی باعث شده که تجربه کوتاه آن دلپذیر شود.
آن نکته طلایی و ویژگی بسیار جذابی که تجربه این عنوان را بهبود میبخشد، استفاده از موسیقی و جلوههای صوتی تاثیرگذاری است که بازی آن را در موقعیتهای درست به کار میگیرد. از نمونه موقعیتهایی که میشود به آن اشاره کرد، زمانی است که بازیکن و همراه دوستداشتنیاش، قصد دارند پازلهای بازی را تکمیل کنند. البته استفاده از موسیقی فقط به چنین چیزی محدود نمیشود و تقریبا بیشتر فعالیتها و تعاملات بازی به آن مربوط هستند.
از شروع بازی گرفته تا انتهای آن، موسیقی همان چاشنی است که تجربه بازی را متفاوت میکند. اگر استفاده از موسیقی در بازی به این شکل صورت نمیگرفت، به احتمال زیاد بار هنری بازی به درستی درک نمیشد.
با وجود ویژگیهای مثبتی که بازی به بازیکن نشان میدهد، Koira به عنوان یک اثر با عناصر هنری، تجربه آنچنان منحصر به فردی تلقی نمیشود. به طور مشخص این بازی در میان رقیبانی از جمله gris، حرف زیادی برای گفتن ندارد، اما کملطفی است که به آن توجهای نشود. ساختار Koira به طور کلی جذاب است. از طراحی مراحل و استفاده از موسیقی گرفته تا رفیق مهربانی که در مسیر به کمک ما میآید، همگی در راستای هدف معنوی این بازی، یعنی دوست و دوستی ایجاد شدهاند.
از اشکالات آن میشود به لحظات خستهکننده آخر بازی اشاره کرد. با توجه به وسعت کوچک بازی، نمیشود انتظار بیشتری از دیگر ویژگیهای بازی داشت و به همین دلیل Koira به بهترین شکل عمل نمیکند، هرچند که تجربه خوبی را در اختیار مخاطب قرار میدهد.
سپاس از شما که برای نقد و بررسی بازی Koira، با وبسایت دنیای بازی همراه بودید. نظر شما درمورد این بازی چیست؟ با ما به اشتراک بگذارید.
برای اطلاع از جدیدترین اخبار، نقد و بررسیها و ویدیوهای اختصاصی، ما را در شبکههای اجتماعی دنبال کنید. همراه شما هستیم.