خانه » مقالات بازی مروری بر داستان مجموعهی بازی کیلزون | منطقهی کشتار × توسط رضا قرالو در ۱۳۹۳/۰۸/۱۳ , 16:00:16 12 متن زیر خلاصهای است بر داستان چهار بازی کیلزون؛ سهگانهی نخست و عنوان نسل هشتمی مجموعه، سقوط سایه. این متن قرار بود قسمتی از پروندهی مجموعهی کیلزون باشد که قصد داشتیم در شمارهی ۱۷۷ مجلهی به خاطرهها پیوستهی دنیای بازی کار کنیم که متاسفانه نشد. در این متن سعی شده به شکلی کاملا خلاصه شده وقایع برجستهی خلق شده توسط نویسندههای گوریلا گیمز به رشتهی تحریر دربیاید. پس اگر بازیها را تجربه نگردهاید به علت خطر لو رفتن داستان، جدا از مطالعهی متن خودداری کنید! ۱.جمعیتی از انسانها بعد از دستیابی بشر به تکنولوژی سفرهای بین سیارهای زمین را ترک و برای ادامهی زندگی به سیارات دیگر میروند. یکی از این کلونیهای مهاجر به سیارهای بهنام «هلگان» (Heghan) مهاجرت میکنند وخود را «هلگاست»(Helghast) مینامند. هلگاستها بعد از چند نسل با شرایط دشوار سیاره کنار میآیند و با جهشهای ژنتیکی گسترده به موجوداتی سریع، خشن و متنفر از انسانها بدل میشوند. آنها بهگونهای تغییر میکنند که حتا برای نفس کشیدن در خارج از سیارهشان نیاز به ماسک تنفسی خاص دارند. خوی تهاجمی و جنگ طلبی، هلگاستها را به حمله به سیارهی «وکتا»(Vekta) فرا میخواند، سیارهای که کلونیهای انسانی روی آن زندگی میکنند و از منابع انرژی غنی برخوردار است. هلگاستها در ابتدا سپر دفاعی مدار وکتا را از کار میاندازند و سپس به سیاره حمله میکنند. نیروهای نظامی وکتا که ISA نام دارند غافلگیر شده و تلفات بسیاری متحمل میشوند. «جان تمپلار»(Jan Templar) یکی از اعضای نیروهای ISA بعد از نجات یافتن از نبرد «شهر وکتا»(Vekta City) خود را مقر دفاعی ISA میرساند و با ژنرال «واتون»(General Vaughton) ارتباط برقرار میکند. واتون به او ماموریت میدهد تا یک انسان-هلگاست دورگه به نام «سرهنگ هاکا»(Colonel Hakha) را که اطلاعات امنیتی بسیار مهمی دارد نجات بدهد. از طرفی یکی از ژنرالهای ارتش ISA که «ژنرال آدامز»(General Adams) نام دارد با خیانت به انسانهای وکتا مسئول از کار انداختن سپر دفاعی مدار وکتا است. تمپلار در راه انجام ماموریت «مارشال لاگر»(Marshal Luger) نامزد سابقش و گروهبان «ریکو ولاسکوئز»(Rico Velasquzes) را مییابد. ولاسکوئز به تمپلار میگوید که ژنرال واتون و جوخهاش همگی کشته شدهاند. تمپلار خشمگین و ناراحت مصممتر از قبل به دنبال گرفتن انتقام از ارتش هلگاست سرانجام ژنرال هاکا را مییابد. هاکا به آنها ثابت میکند که ژنرال آدامز خیانتکار است و باید از بین برود. گروه چهار نفره خود را به یک سفینهی هلگاست میرسانند و از طریق آن به سیستم دفاعی مدار سفر میکنند. در ایستگاه مدار تمپلار، آدامز را میکشد و با غیر فعال کردن سیستم دفاعی که بر علیه نیروهای کمکی زمین فعال شده بود راه را برای حضور آنها بروی وکتا هموار میکند. با این حال تمپلار در غم کشته شدن ژنرال واتون سوگوار است. 2.مدتی بعد نیروهای ISA به هلگاست لشگر میکشند و «پایراس»(Pyrrhus) پایتخت هلگاستها را محاصره میکنند. سپس سعی میکنند با پیشروی زمینی به داخل شهر نفوذ کنند. اما این کاربه یک فاجعه ختم میشود؛ هلگانها با فعال کردن برجهای دفاعی الکتریکی عظیمی نیروهای زمینی ISA را زمینگیر میکنند. در این بین تیم آلفا که شامل پنج سرباز زبده به نامهای «سِو»، «ریکو»، «گارزا»، «ناتکو» و «اوِلین» است از مهلکه میگریزند. اوِلین محقق گروه پی میبرد برجها به کمک عنصری بهنام «پتروسایت»(Petrusite) کار میکنند که در کارخانهای در خارج از شهر تولید میشود. گروه بهسمت کارخانه حرکت میکند ولی ماموریت بهشکلی که انتظار دارند پیش نمیرود و گارزا، ناتکو و اوِلین اسیر هلگانها میشوند. سِو و ریکو بعد از مدتی آنها را مییابند در حالی که سرهنگ «مائل رادک»(Mael Radc) از آنها برای گرفتن کد موشک هستهای ارتش ISA که به دست ارتش هلگاست افتاده بازجویی میکند. سِو و ریکو با نقشهای به آنها پاتک میزنند و سرهنگ و افرادش میگریزند. ولی گارزا بهسختی زخمی میشود و قبل رسیدن نیروهای کمکی میمیرد. گروه آلفا به سفینهی «خورشید نو»(New Sun) منتقل میشود ولی دیری نمیپاید که ناوگان هلگاست آنها را غافلگیر میکنند. سرهنگ رادک به همراه سربازاناش وارد سفینه میشوند و اوِلین را میکشند و فرماندهی سفینه، جان تمپلار را زخمی میکنند. آنها سپس کد فعالسازی بمب هستهای را میدزدند و از سفینه خارج میشوند. در آخرین لحظات، جان تمپلار سفینه را به سمت کارخانهی منبع پتروسایت هدایت کرده و آنجا را از بین میبرد. برجهای دفاعی از کار میافتند و ارتش ISA وارد شهر میشود. اما رادک بمب هستهای را منفجر میکند و بخش اعظم ارتش ISA از بین میرود. سِو و ریکو به راه خود به سمت قصر رهبر هلگانها «اسکولار ویساری»(Scolar Visari) ادامه میدهند و به داخل آن نفوذ میکنند. آنها رادک را زخمی میکنند و او برای اینکه به اسارت آنها درنیاید خودکشی میکند. آن دو ویساری را مییابند و از مقر دستور میگیرند تا او را به وکتا منتقل کنند. ولی ویساری سِو را تهیج میکند و سِو که کینهی سختی از هلگاستها دارد او را میکشد. در پایان سِو ناوگان عظیمی از ارتش هلگاست را میبیند که گمان میرفت قبلا نابود شده باشند. درگیری نابرابری بین هلگاستها و باقی ماندهی ناوگان ISA درمیگیرد. 3.سِو و ریکو، سروان «جیسون نارویل»(Jason Narville) را در بیرون قصر ویساری ملاقات میکنند و با هم به سمت منطقهای که ناوگان ISA فرود آمده حرکت میکنند. اما دیر میرسند و سفینهها آنها را در هلگان جا میگذارند. شش ماه بعد آنها به همراه باقیماندهی کم تعدادی از نیروهای ISA در جنگلهای خطرناک هلگان روزگار میگذرانند و در انتظار فرصتی برای درخواست کمک هستند. آنها موفق به انجام این کار میشوند ولی پی میبرند که در این مدت صلح برقرار شده است. مقر فرماندهی وکتا از آنها میخواهد تا خود را تسلیم کنند و بهعنوان اسیر جنگی به وکتا برگردند. آنها تسلیم میشوند ولی برخلاف تصورشان به عنوان قاتلین ویساری زندانی میشوند. «جورهان استال»(Jorhan Stahl) یکی از نمایندگان ارشد سنای هلگاست مسئول دستگیری آنها است و ظاهرا با «آدمیرال اورلاک»(Admiral Orlock) رهبر جدید هلگاستها اختلاف دارد. از آن سو ریکو و تعدادی از افرادش که ماهها قبل از گروه اصلی جدا افتاده بودند از دستگیری سِو و نارویل باخبر میشوند. آن دو طی عملیاتی سِو و نارویل را نجات میدهند و پی میبرند استال اسلحهای جدید ساخته که با کمک پرتوی پتروسایت کار میکند و بسیار مرگبار است. از طرفی میفهمند او با ارتش مستقل خود قصد حمله به زمین را دارد. آنها اورلاک را از ماجرا مطلع میکنند و او به استال دستور میدهد تا خود و سلاح جدید را تسلیم کند. ولی در محل ملاقات همه چیز بههم میریزد و استال، اورلاک را میکشد. او سپس ناوگان دفاعی مدار هلگاست را از بین میبرد تا نظر مثبت رهبران سیاره برای حمله بهزمین را جلب کند. اما سِو و باقی ماندهی نیروهای ISA در نبردی سخت سفینهی استال را نابود میکنند. سفینه با برخورد به جو هلگان منفجر میشود و پتروسایت بر پهنهی سیاره پخش میشود. 4.سی سال بعد صلحی ظاهرا پایدار بن دو طرف برقرار شده است. ساکنین وکتا باقیماندهی تمدن درحال نابودی هلگاست را در نیمی از سیارهی خود جای دادهاند و دیواری بین خود و آنها کشیدهاند. ظاهرا همه چیز در آرامش است ولی جنگ سردی بین دو طرف بهپاست. «لوکاس کیلان»(Lucas Kellan) یکی از زندانیهایی است که در درگیریهای جاسوسی بین دو گروه گرفتار هلگاستها شده است. او با یک زندانی زن دورگه به نام «اکو»(Echo) معاوضه میشود. فرماندهی کیلان که «سینکلیر»(Sinclair) نام دارد به او دستور میدهد تا دوباره به منطقهی هلگاستها برود و اطلاعات امنیتی بهدست بیاورد. اطلاعات بهدست آمده میگویند که هلگاستها با کمک دکتر «هیلاری ماسار»(Hillary Massar) به یک سلاح بیولوژیک خطرناک دست پیدا کردهاند. کیلان به سفینهی ماسار اعزام میشود تا با از بین بردن آن، نقشههای هلگاستها را نقش بر آب کند. ولی در آنجا اکو که برای نجات ماسار اعزام شده نقشههای کیلان را بههم میریزد و کیلان بدون موفقیت به وکتا بازمیگردد. بعد از بازگشت او، حملهای تروریستی صورت میگیرد و تعداد زیادی از غیرنظامیهای وکتا کشته میشوند. در پیامی «ولادکو تایران»(Vladko Tyran) رهبر گروه تروریستی «دست سیاه»(Black Hand) مسئولیت انفجار و حمله را برعهده میگیرد. به همین دلیل شهروندانی از هلگاست که به وکتا پناهنده شده بودند به آن سوی دیوار بازگردانده میشوند. سینکلیر نیز به کیلان ماموریت میدهد تا در پوشش یک هلگاست همراه جمعیت به آن سوی دیوار برود. کیلان در جریان ماموریت درمییابد که مسئول اصلی حمله جورهان استال است که هنوز زنده است و قصد دارد با سلاح بیولوژیک ماسار، وکتا را هدف قرار دهد. با این حال کیلان دستگیر میشود. در زندان، اکو به ملاقات کیلان میآید و کیلان نیز از فرصت استفاده میکند و به او از نقشهی شوم استال میگوید. اکو، کیلان را آزاد میکند و هر دو به وکتا بازمیگردند. ولی سینکلیر استراتژی اکو مبنی بر دستگیری استال را قبول نمیکند و به آن دو دستور میدهد تا به مدار سیارهی هلگان رفته و ماسار را بیابند. در طی فعل و انفعالاتی اکو ماسار را میکشد و آن دو برای متوقف کردن استال در هلگان فرود میآیند ولی از هم جدا میافتند. کیلان با سینکلیر تماس میگیرد و میخواهد ارتش ISA را وارد جنگ با استال نکند ولی سینکلیر نمیپذیرد. استال بهوسیلهی سلاح بیولوژیک ماسار تمام ناوگان ISA را نابود میکند. کیلان بالاخره استال را مییابد ولی قبل از اینکه او را دستگیر کند سینکلر وارد میشود و استال را میکشد و کیلان را زخمی میکند. سینکلیر به کیلان میگوید برای رها شدن از تهدید هلگاستها به سلاح بیولوژیک نیاز دارد و سپس او را میکشد. کمی بعد و در وکتا وقتی سینکلیر برای جمعیتی از مردم در حال سخنرانی است و وعده میدهد که تمدن هلگاست را نابود خواهد کرد، اکو با یک اسلحهی دورزن او را هدف قرار میدهد. نویسنده رضا قرالو مقالات بازی 12 دیدگاه ثبت شده است دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخبرای ارسال دیدگاه باید وارد شوید با سپاس از آقای قرالو انشالاه فعالیت باقی دوستان تحریریه نشریه محبوبمون تو سایت بیشتر بشه :۱۵: :۱۵: :۱۵: ۰۰ پاسخ تشکر ، مقاله ی جالبی بود … ۰۰ پاسخ ممنون اقای قرالو دلم برا دو هفته نامه تنگ شده ۰۰ پاسخ تشکر از شما جناب قرالو…داغ دلمون هم برای نشریه تازه شد… ۰۰ پاسخ عالی بود :۱۵: ۰۰ پاسخ دمت گرم بسیارعالی ۰۰ پاسخ البته اینو اضافه کنم مقدمه ی کیلزون خیلی بیشتر از این حرف هاست!( که قطعا توی نمی گنجیده ) دوستان بدونند که خود هلگاست ها همینطور الکی به وکتا حمله نکردن! بلکه فنگ از خود وی اس ای بوده!( اینجا جزییات چندانی ذکر نشده ) ۲۱ پاسخ کلا اگه داستان بازی های خوبو تو چند قسمت به صورت گسترده تر بنویسید خیلی باحال میشه :*: :*: ۱۰ پاسخ تشکر از جناب قرالو بابت این مطلب فوق ارزشمند! بسیار عالی! من قبلا مقاله ی جامعشو داخل سایت ویکیا خونده بودم ولی چون خیلی خیلی زیاد بود رهاش کردم! تشکر از شما که این مقاله رو آماده کردید! داستان این سری با اینکه پیچیدگی خاصی نداره و ساده روایت میشه اما همون سادگی اونقدر زیبا و پر جزییات به مخاطب ارایه میشه که از تک تک لحظات میشه لذت برد! اینکه بدونیم ما در نقش آنتاگونیست هستیم! اینکه بدونیم حق هلگاست ها رو فقط بخاطر ترس و لرزمون خوردیم! اینکه بدون آگاهی از آینده ریشه ی دشمنی رو بسازیم. داستان این فرانچایز زییاست همراه با کرکتر های به یاد موندنی… ژنرال رادک، ویزاری کبیر، سو …. عاشق کیلزون مرسنری هستم! چون درون آن می تونم تک تک نیرو های وی اس ای رو بکشم! کاش یه اثر داستان محور اینبار از نگاه هلگاست ها ساخته بشه…بشدت منتظر اون روز هستم! ۲۰ پاسخ ممنون آقای قرالو. لطفا بیش از این ها تو سایت فعالیت داشته باشین.اصلا نیستین ۰۰ پاسخ نمایش بیشتر
با سپاس از آقای قرالو انشالاه فعالیت باقی دوستان تحریریه نشریه محبوبمون تو سایت بیشتر بشه :۱۵: :۱۵: :۱۵: ۰۰ پاسخ
البته اینو اضافه کنم مقدمه ی کیلزون خیلی بیشتر از این حرف هاست!( که قطعا توی نمی گنجیده ) دوستان بدونند که خود هلگاست ها همینطور الکی به وکتا حمله نکردن! بلکه فنگ از خود وی اس ای بوده!( اینجا جزییات چندانی ذکر نشده ) ۲۱ پاسخ
تشکر از جناب قرالو بابت این مطلب فوق ارزشمند! بسیار عالی! من قبلا مقاله ی جامعشو داخل سایت ویکیا خونده بودم ولی چون خیلی خیلی زیاد بود رهاش کردم! تشکر از شما که این مقاله رو آماده کردید! داستان این سری با اینکه پیچیدگی خاصی نداره و ساده روایت میشه اما همون سادگی اونقدر زیبا و پر جزییات به مخاطب ارایه میشه که از تک تک لحظات میشه لذت برد! اینکه بدونیم ما در نقش آنتاگونیست هستیم! اینکه بدونیم حق هلگاست ها رو فقط بخاطر ترس و لرزمون خوردیم! اینکه بدون آگاهی از آینده ریشه ی دشمنی رو بسازیم. داستان این فرانچایز زییاست همراه با کرکتر های به یاد موندنی… ژنرال رادک، ویزاری کبیر، سو …. عاشق کیلزون مرسنری هستم! چون درون آن می تونم تک تک نیرو های وی اس ای رو بکشم! کاش یه اثر داستان محور اینبار از نگاه هلگاست ها ساخته بشه…بشدت منتظر اون روز هستم! ۲۰ پاسخ