اطمینان دارم خیلیها وقت بازی کردن جدیدترین عنوان راکستار یعنی بازی رد دد ریدمپشن ۲ یا آنطور که یک موقعی میگفتیم «رستگاری در خون ۲» Red Dead Redemption 2 و خصوصا در ساعتهای اولیهاش حسابی گیج شدهاند. به جز بخش اول بازی که خطی و به شیوهی بازیهای داستانگوی قبلی راکستار است، بخش دوم با جهانی بزرگ و انبوهی مکانیک در گیم پلی Red Dead Redemption 2 آغاز میشود که هر بنیبشری را گیج و درمانده خواهد کرد. اصلا بگذارید خیال همه را همین اول راحت بکنم؛ بازی انبوهی مکانیک دارد که همگی بهتنهایی عالی و خوب هستند. تنها چیزی که قصد دارم در این نوشته به آن بپردازم و یک کلی گویی اساسی است، پاسخ به این پرسش است که این مکانیکهای انبوه در ترکیب با داستان و دنیای بازی چطور کار میکنند؟ در ادامه با نقد و بررسی بازی Red Dead Redemption 2 با دنیای بازی همراه شوید.
این نقد بعد از حدود ۵۰ ساعت تجربهی بازی RDR2 بر روی کنسول PS4 نوشته شده است.
معرفی داستان بازی Red Dead Redemption 2
کائنات راکستاری!
بازی رستگاری سرخپوست مرده ۲ مثل یک بازی خطی آغاز میشود و اندکی از مکانیکهای بازی و بخش مهمی از مطلع داستان در این بخش یک ساعته معرفی و روایت میشود؛ آرتور مورگان و دارو دستهی داچ وندرلیند بعد از یک بدبیاری بزرگ، فرار کرده و آوارهی دشتهای پر برف و بورانهای مرگباری شدهاند. داچ و گروهش بعد از گریز از این منطقهی پر برف، به مکانی میرسند و در آن کمپی به پا میکنند. با از راه رسیدن بهار، بخش دوم بازی هم شروع میشود. ولی با آغاز این بخش، متوجه میشویم که ظاهرا قرار نیست با یک بازی معمولیِ داستانگو طرف باشیم.
در واقع، نو و تازه بودن سبک طراحی مرحله و داستانگویی بازی از همینجا مشخص میشود. یکی دو ساعت که بگذرد، متوجه میشوید در حال کلنجار رفتن با انبوهی مکانیک هستید که زیاد بودنشان باعث سختی است! هرچه هم بخواهید بیخیال شوید و به ماموریتهای داستانی بچسبید زورتان نمیرسد! چرا که بازی و شکل طراحی مرحلهاش شما را به سمتی هل میدهد که درگیر مکانیکهای بازی بشوید. به همین خاطر در تلاش دومتان سعی میکنید به بازی کردن خودتان نظم و ترتیب بدهید. مثل سایر بازیهای جهان باز، یک سری هدف اولیه و یک سری هدف ثانویه از میان مکانیکها و ماموریتهای بازی انتخاب میکنید و قول میدهید از مرز انجام این کارها آنطرفتر نروید. ولی داستان این است که کائنات بازی این اجازه را به شما نخواهد داد و دایما سنگ جلوی پایتان خواهد انداخت و از هدفتان دور خواهید شد!
پس وقتی در نقش آرتور مورگان وارد بازی میشوید، اطمینان داشته باشید که نمیتوانید شکل بازیتان را طراحی بکنید. یک روز صبح که از خواب بیدار میشوید، اگر به خودتان بگویید که امروز میروم شکار و بعد سری به شهر میزنم و بعدش برمیگردم و فلان و بهمان کار را میکنمی، وجود ندارد! ممکن است شکاری بزنید و در بین راه، راهزنها دخلتان را بیاورند و شکارتان از دست برود. ممکن است ماموریت اتفاقی سر راهتان سبز بشود و راهتان را به سمت ماجرایی تازه باز بکند.
ممکن است در گوشهای دودی ببینید و قصهی زندگی آن روزتان زیر و رو شود. خلاصهاش اینکه مثل زندگی واقعی، همیشه انتظار دخالت وقایع تصادفی را داشته باشید؛ و این یعنی اولین قدم برای زندگی کردن به عنوان آرتور مورگان در غرب وحشی.
زندگی و دوران آرتور مورگان
سرنوشت آرتور مورگان، این خلافکار میانسال، محتوم است. ولی یک چیز مهم حتمی نیست؛ اینکه شما چطور با آرتور در این مسیر طولانی همراه شوید و چطور در قالب شخصیت او جزییات رسیدن به این سرنوشت محتوم را زندگی بکنید.
فرمولبندی بازی اینطور است که در شروع بخش دوم، خیلی چیزها یاد میگیرید؛ اینکه چطور مکانیکهای اکشن بازی را راه بیندازید، با دیگران مرواده داشته باشید، ساخت و ساز بکنید، شخصیسازیهایتان را سر و سامان بدهید، شکار بکنید، خرید بکنید، پول دربیاورید و کلی کارهای دیگر. ولی مهمترین چیزی که یاد میگیرید این است که مسئولیتپذیر باشید. شما یک کمپ دارید که قرار است در آن زندگی بکنید. کمپی با تعدادی آدم که واقعا دارند در آن زندگی میکنند؛ زیرا به مدد هوش مصنوعی بینظیری که دارند و حرکات و سکنات و نوع رفتارها و سخنانی که به زبان میآورند طوری است که گویی واقعا زنده هستند.
این آدمهای زنده، کمپ را به محلی پویا تبدیل میکنند که نمیشود بیخیال وجودش شد. البته شما میتوانید به عنوان یکی از انتخابهای بیشمارتان این تصمیم را بگیرید که کاری به کار کمپ و آدمها و نیازهایشان نداشته باشید. ولی داستان این است که احترام، احترام میآورد! درست مثل دنیای واقعی، اگر به فکر آدمهای داخل کمپ باشید، آنها هم جوری با شما رفتار میکنند که ادامه دادن بازی و لذت بردن از جزییاتش برایتان چند برابر شود. البته این قضیه در مورد آدمهای فرعی که داخل کمپ زندگی نمیکنند هم صادق است و مکانیک Honor را سر و شکل میدهد. میشود با آدمها خوب بود و میشود حسابی اذیتشان کرد. ولی وقتی خوب باشید، کائنات راکستاری پاداشهای خوبی برایتان تدارک میبیند!
مکانیک Honor و ربطش به شمای کلی داستان، طراحی جالبی دارد؛ این مکانیک اگر آدم خوبی نباشید و در کل بازی به قاتلی بیرحم بدل شده باشید یا آدم خوبی باشید، هیچ منافاتی با پایانبندی بازی پیدا نخواهد کرد.
اما عمدهی کار شما و هدف نهایی بازی در موجودیت همین کمپ خلاصه شده است. شما وظیفه دارید برای کمپ شکار بکنید، با آدمها صحبت بکنید و درد و دلشان را بشنوید و یک سری کار خرده ریز هم برای سر و سامان دادن به اوضاع انجام بدهید. این وسط یک سری ماموریت هم روی نقشه مشخص میشوند که مختارید هرکدام را که خواستید در هر زمانی انجام بدهید. نکتهی کار در این است که این ماموریتها، نه ماموریتهای اصلی بازی هستند و نه ماموریتهای جانبی.
در واقع سازندههای بازی، ماموریتهای فرعی و اصلی بازی را جوری درهم ادغام کردهاند که فرقشان را فقط وقتی میفهمید که قصه کمی جلو رفته باشد. و از آنجایی که قصه تا بخش زیادی از بازی با همین ترتیب جلو میرود، اصلا احساس نمیکنید که در حال بازی کردن یک بازی داستانگو هستید که در حال تعریف کردن منظم داستانش است. در واقع همه چیز در هم ادغام شده است؛ ماموریتهای اصلی و فرعی و ماموریتهای اتفاقی و مکانیکهای بازی و مینیگیمها و آدمهای داخل کمپ و شکل بازی کردن شما این احساس را بهتان میدهد که با یک آشوب به تمام معنا طرف هستید؛ داستان جلو نمیرود، ماموریتهای بازی جمع و جور و دراماتیک نیستند و بیشتر مثل این میمانند که بازی به واسطهی آنها و دایما در حال یاد دادن مکانیکهایش به شما و پردازش شخصیت آدمها است.
از آن طرف واقعگرایی بازی که یک سری مکانیک جدید به روند بازی اضافه کرده، در نگاه اول دست و پا گیر و سخت بهنظر میرسد. حتا بازی یک سری مکانیک دارد که از جمع و تفریق مکانیکهای دیگر به وجود آمدهاند و قانونی که بگوید با انجامش به هدفی خواهید رسید وجود ندارد! مثل این میماند که دنیایی داریم که قوانین فیزیک در آن گنجانده شدهاند؛ از حالا به بعدش این شما هستید که باید کشفشان کنید و از آنها برای پیش بردن اهدافتان سود ببرید؛ کسی نیست تا آنها را به شما یاد بدهد.
مثلا گاوصندق بیصاحبی را وسط جنگل پیدا میکنید (!) و هرچه سعی میکنید با مکانیکهایی که یاد گرفتهاید بازش کنید نمیشود؛ آخر سر دینامیتی برمیدارید و کنارش روشن میکنید و در نهایت تعجب، بدون اینکه بازی این مکانیک را به شما یاد داده باشد، بنا بر منطق جاری در بازی، کارتان راه میافتد. قوانین، قوانین زندگی و خصوصا زندگی در غرب وحشی هستند؛ و شما به عنوان یک قانونشکن فراری خشن در دنیایی که در حال پوستاندازی است و در آن دیگر جایی برای آدمهایی مثل شما نیست، باید دوام بیاورید و به قوانینش خو بگیرید تا دومین قدم برای درک بهتر زندگی آرتور مورگان را برداشته باشید.
این یک پیشدرآمد واقعی است؛ در جای جای بازی و اگر دقت بکنید، ریشههای تحول شخصیتی جان مارستن را خواهید دید.
مکانیک ها و ویژگی های گیم پلی بازی Red Dead Redemption 2
عمق جهان
مکانیکهای فراوان، مینیگیمهای تمام نشدنی، ماموریتهای جور واجور و مهمتر از همه، هوش مصنوعی قابل توجه که ترکیبی عجیب با تیپ و شخصیتپردازی دارد، بازی را به تجربهای نو تبدیل کرده است. جهان بازی بهشدت پویا و زنده به نظر میرسد و همه چیز، از مکانها تا حیوانات و آدمها و NPCها دلیلی برای بودن و زندگی کردن دارند. اصلا اینطور نیست که در شهری بچرخید و یک NPC را در حال انجام کاری تکراری یا بیخود ببینید.
اگر کسی در حال کار کردن است واقعا دارد این کار را میکند چون یک «بک استوری» درست و درمان برای خودش دارد و از طرفی این کارش روی اتفاقات جهان بازی اثرگذار است. هوش مصنوعی، یکی از پایههای این پویایی است؛ هیچ حرفی بدون دلیل و فقط برای پر کردن نوار صوتی بازی از زبان آدمها خارج نمیشود. اگر در جایی قدم میزنید، رفتارهای شما میتواند دیالوگها، ریاکشنها و رفتار آدمهای اطرافتان را تحت تاثیر قرار بدهد. از شخصیتهای اصلی داستان تا NPCهای فرعی دنیای بازی، همه هدفی در این جهان بزرگ دارند.
این قضیه، حتا در حیوانات بازی هم صادق است. دوستی به شوخی میگفت، هوش مصنوعی حیوانات داخل بازی خیلی بهتر از هوش مصنوعی آدمهای بازیهای دیگر کار میکند! مثلا خودم جایی دنبال شکاری بودم و با دوربین اطراف را دید میزدم؛ سپس متوجه شدم گوزنی با شاخهایش با گوزن دیگری که روی زمین دراز کشیده بازی میکند و شاخهایش را به شاخهای آنیکی گوزن گیر میدهد و سرش را بالا میآورد. کمی که گذشت و تلاشهایش برای همراه کردن دوست تنبلش جواب نداد، گذاشت و رفت. نزدیک که شدم دیدم گوزن روی زمین مرده است و تلاشهای گوزن زنده، نه بازی کردن که نوعی سوگواری و قبول نکردن مرگ هم نوعش بود!
پویایی جهان بازی در تغییرات محیطی نیز نمود دارد؛ به غیر از گردش شب و روز و تغییرات آب و هوایی، محیطهای بازی پویا هستند؛ باران که ببارد تاثیراتش در رفتار آدمها، حیوانات و محیط مثل دنیای واقعی نمود پیدا میکند. ساختمانهای نیمه تمام در طی روزهای بازی تکمیل میشوند، جسد حیوانات تجزیه میشود و کاری که زمانی در بخشی از دنیای بازی انجام دادهاید، در خاطرهی محیط و آدمهایش باقی میماند. همهی اینها در کنار مکانیکهای بازی و طراحی محیطی آن دورهی تاریخی، دنیایی ملموس از آمریکای سال ۱۸۹۹ را برایمان شبیهسازی کرده تا بازی به هدف نهاییش از این عمق دادن هیجانانگیز برسد؛ صحنهای مهیا برای روایت داستانی چند لایه و بهیادماندنی.
مکانیکهای همه چیز
گام بعدی این است که همهی این متریالها را به هم وصل کنیم و یک محصول یک تکه داشته باشیم. نظریهای در فیزیک وجود دارد به عنوان نظریهی همه چیز. این نظریه میگوید، تمام قوانین علمی و علوم موجود در کائنات، به هم مربوط هستند و لازم و مکمل یکدیگر. فیزیک به شیمی و شیمی به فیزیک و زیست شناسی به همهی آنها و ریاضیات و موسیقی و همه چیز و همه چیز به هم. چیزی که راکستار در بازی جدیدش به آن رسیده، چیزی در حد همین نظریهی همه چیز است!
مکانیکها در گیم پلی بازی Red Dead Redemption 2 زیاد هستند و به شکل شگفت انگیزی، همگی خوب کار میکنند. مکانیکهای اکشن، مکانیکهای شکار، مکانیکهای ساخت و ساز، مکانیکهای گشت و گذار، مکانیکهای مینیگیمها، مکانیکهای اسب سواری و شخصیسازی، همه و همه عالی طراحی شدهاند و در انجام همهشان لذتی بینهایت نهفته است. ولی جادوی کار این است که همهی این مکانیکها لازم و ملزوم هم هستند. نخی نامرئی همهی اینها را به هم و آنها را به داستان بازی چفت کرده است.
ماموریتهای اتفاقی سناریوهای جذابی دارند؛ مثلا این آقا را چند بار خواهید دید که به دنبال دوست گمشدهاش گوین میگردد و هرجا میرود اسمش را صدا میزند. به قیافه و تیپش هم نمیآید که یک دیوانهی روانی باشد. از این ماموریتهای اتفاقی و آدمهای جذاب در گیم پلی Red Dead Redemption 2 خیلی خواهید دید.
اصلا سختی نقد نوشتن برای این بازی در این است که اصلا نمیشود جزییات بازی را از هم تفکیک کرد و خیلی فنی و مکانیکی برایشان توضیح نوشت و گفت اینجایش خوب است و فلان جایش بد و به درد نخور. حتا این قضیه باعث شد اصلا نتوانم به نقدم ترتیب و نظم بدهم و آن را یکپارچه و بدون دست انداز بنویسم!
زیرا وقتی از مکانیکها صحبت میکنیم داریم از موتور محرک داستانگویی حرف میزنیم و وقتی از داستان میگوییم، از انیمیشنهای شاهکار و گرافیک خیرهکننده و صداپیشگی کمنظیر و سکانسهای سینمایی درجه یک هم سخن میگوییم. تا پایان بخش سوم بازی هم همه چیز با همین فرمول جلو میرود. درهم و برهم و تکه تکه و آرام آرام. ولی وقتی در داستان، به بخشی میرسید که قرار است ضربهی اول بهتان زده شود میفهمید با چه فرمول بندی شاهکار و درجه یکی طرف بودید.
مدرکی برای یافتن یک قاتل سریالی که قربانیانش را تکه تکه میکند؛ یکی از جالبترین ماموریتهای جانبی بازی.
آن همه سر و کله زدن با آدمهای کمپ، پردازش شخصیت آنها به واسطهی صبحت کردن با آنها و انجام ماموریتهای ریز و درشت به واسطهی مکانیکهای جورواجور بازی، از یک طرف همه را برایتان مهم میکند و از طرفی آرام آرام پازلی را شکل میدهد که حدس زدن شکل نهاییش بسیار جذاب به نظر میرسد. این یعنی کاشت داستانی با کمک جهان خلق شده در بازی؛ از ترکیب مکانیکهای بازی و داستان و شخصیت پردازی و همه چیز. من خیلی با حوصله بازی کردم و عجلهای برای پیشرفت در داستان نداشتم. البته این به ماهیت بازی هم برمیگشت و کمکم میکرد در انجامش عجله نکنم.
در طی دو هفته چیزی نزدیک به ۴۰ ساعت بازی کردم و بخش داستانی را به ۳۰ درصد و شکل کلی را به حدود ۴۰ درصد پیشرفت رساندم. خود این عامل باعث شد، خود به خود با محیط و شخصیتها اخت بشوم و برایم حسابی جا بیفتند. اگر این روشی جدید برای کاشت داستانی و روایت داستان نیست پس چیست؟ اصلا یکی از دلایلی که خیلیها به بازی و شکل و شمایل جلو رفتنش اعتراض کردهاند همین است؛ آنها میگویند بازی سخت است، کند جلو میرود و مکانیکهای واقعگرایانهاش مانع لذت بردن از بازی میشوند.در حالی که اینطور نیست و برای اینکه از بازی لذت ببرید باید خودتان را به جریان بسپارید؛ جریان مکانیکهایی که مثل نخی دانههای تسبیح داستان را به هم چفت کردهاند!
گرافیک فنی و هنری و افکتهای تصویری بازی Red Dead Redemption 2 خیلی خوب است؛ اثرات روی محیط مثل جای پا روی گل و برف بینظیر کار شدهاند. ولی اگر بازی را روی حالت اولشخص بازی کنید ممکن است با دیدن کیفیت بافتها از نزدیک، کمی توی ذوقتان بخورد.
بعد از ظهر سگی
در اواخر بخش سوم، نشانهها آرام آرام از راه میرسند. اگر بازی رستگاری سرخپوست مرده ۲ را باحوصله انجام داده باشید با رسیدن به این بخش دیگر میدانید آرتور مورگان شخصیتی به شدت چند لایه دارد که گذشتهاش بهشکل هیجانانگیزی برایمان گنگ روایت شده است. این را هم میدانید که آدمهای کمپ که همگی عالی و درست ساخته و پرداخته شده و قوام پیدا کردهاند، بخش مهمی از نخ روایت و درام داستان را در دست دارند. اصلا چیزی به غیر از این ممکن نیست. این همه صبر کردن و وقت گذاشتن برای توصیف آدمهایی که در اطراف شخصیت اصلی میپلکند فقط و فقط برای مهم کردنشان و در نهایت زدن ضربهی نهایی است.
نشانهها هم خیلی خزنده از راه میرسند و در رگ و پی قصه نفوذ میکنند. یکی از این نشانهها، درست بعد از عملیات بانکزنی از یکی از شهرها رخ میدهد. جایی که بعد از فرار از شهر، آرتور باید برای انجام کاری (گرفتن قرض از یک خانواده) راهش را از بقیه جدا بکند.لازم است بدانید که آرتور یک بار برای گرفتن قرض به پدر بیمار خانواده مراجعه کرده و حسابی او را اذیت کرده بود. در این بخش پدر مرده و همسر و پسر خانواده قصد رفتن از آنجا را دارند.
وقتی آرتور به سمت خانهی آنها حرکت میکند، شکل و سبک موسیقی که نواخته میشود، ضربه را میزند! با اینکه چیزی که میبینیم در نهایت آنی نمیشود که انتظار داریم و آرتور وجدان خفتهی خودش را بیدار نمیکند، ولی همین حرکت ظریف در روایت داستان که ممکن است اصلا دیده نشود، شکل کلی قصه و چیزی را که قرار است در ادامه ببینیم برایمان آشکار میکند؛ کاشتهای داستانی آرام آرام آمادهی برداشت میشوند و یک سوال بزرگ توی سر مخاطب شروع به ورجه ورجه میکند؛ آیا رستگاری فقط بخشی از عنوان بازی است؟
سرنوشت و زندگی آرتور مورگان
بازی رستگاری سرخپوست مرده ۲ بدون شک یک عنوان انقلابی است؛ از آن دست بازیها که همیشه با بهخاطر آوردنشان تاریخ ویدئوگیم به دو بخش مجزا از هم تقسیم میشود! از این به بعد هم سبک و سیاق ساختن بازیهای جهان باز با فرمولبندی راکستار در دستور کار بسیاری از شرکتهای بازیسازی قرار خواهد گرفت.
روشی که در آن شکل طراحی مرحله و چگونگی ترکیببندی مکانیکها باعث میشود، برخلاف سایر بازیهای جهان باز که میشود بخش داستانی را مجزا تمام کرد و بعد به سراغ بخشهای فرعی رفت، نتوان از انجام کارهای فرعی دل کند و همه چیز را همگام با هم پیش برد. این میشود که بعد از تمام کردن بازی به این مهم پی میبرید که با عجب بازی پر و پیمان و پرمحتوا و منظمی طرف بودهاید.
در واقع از بخشی به بعد میبینیم که همه چیز نه از میانه، که از همان بخش اول و همان ثانیهی نخست، پر از نظم و ترتیب بوده. سازندههای بازی قبل از انتشار بازی عنوان کرده بودند که بازیشان طوری است که مخاطب در آن زندگی خواهد کرد. این جمله کاملترین توصیفی است که میشود از این بازی داشت. زندگی کردن، اصلی است که بازی روی پایههای آن بنا شده است. اصلا دلیل اصلی که بازی درهم و پر از آشوب به نظر میرسد همین است؛ زندگی پر از آشوب است ولی در نهایت همه چیز به نظم ختم خواهد شد؛ نظم زیستن در غرب وحشی.
پینوشت : عنوان تیتر «اسب کهر را بنگر!» از نام فیلمی به همین نام گرفته شده است؛ فیلمی به کارگردانی فرد زینمن به سال ۱۹۶۴. البته فیلم در مورد جنگهای داخلی اسپانیا است و به غرب وحشی هیچ ارتباطی ندارد؛ مگر نام جذابش که به درد نوشتهای دربارهی بازی RDR2 میخورد!
Resolution
Platform: PS4 – Score: 10 out of 10
Finally, after a decade, we have a revolutionary game that can draw a line between the time before and after its release, and divide the history of the video games into two separate parts.
نکات بازی Red Dead Redemption 2
برای آنکه آمادهی بازی کردن بازی رد دد ۲ باشید، نکاتی را پیرامون گیم پلی Red Dead Redemption 2 آماده کردهایم که در قالب تصاویر مختلف میتوانید آنها را بخوانید.
در مکالمات با NPCها میتوانید دوستانه یا از سر دشمنی و آزار و اذیت و تکه پراندن وارد شوید! هزاران خط دیالوگ متفاوت برای این بخشها نوشته شده و اصلا تکراری نیستند.
در کمپ کلی کار برای انجام دادن وجود دارد؛ دادن پول به صندوق ذخیرهی کمپ، آپگرید کردن بخشهای مختلف آن، رسیدگی به درخواستهای آدمها کمپ و کلی کار دیگر که ممکن است چند ساعت از وقت بازی کردنتان را بگیرد.
این کوله پشتی شماست؛ وقتی سوار اسب باشید این کوله، تعداد بیشتری از وسایل را حمل میکند. ولی در حالت پیاده فقط میتوانید دو سلاح نیمه اتوماتیک و دو کلت کمری و تعداد محدوی وسایل را که قبلا وقتی روی اسب بوده و انتخاب کردهاید همراه داشته باشید.
از این دودها نگذرید و همیشه بهسمتشان بروید؛ ماموریتهای جانبی، شخصیتهای عجیب و گاهی پول و مبارزه با گنگهای رقیب ماهیتشان را حسابی جذاب کرده است.
گشتن همه جای نقشهی بزرگ بازی خیلی سخت است. ولی هرجا مکانی متروک، کلبهای ویران یا چیزهایی شبیه به این دیدید از خیرش نگذرید؛ چون آیتمها و چیزهای جالب و به درد بخوری در آنها پیدا میکنید.
کمپ زدن در مکانهای پرت؛ میتوانید تیر و دمنوشهایی که فرمولهایشان را به دست آوردهاید بسازید، غذا درست بکنید یا اینکه تا روشن شدن هوا بخوابید.
نقشههای گنج؛ بازهم مثل شمارهی قبل، پیدا کردن این گنجها کار سختی در حد یافتن سوزن در انبار کاه است! خصوصا اینکه نقشهی بازی بزرگتر و پرجزئیاتتر شده است.
کارتهای سیگار، عکسهای آدامس فوتبالی غرب وحشی هستند! پیدا کردنشان هم بسیار سخت است و مستلزم اینکه همهی سوراخ سنبههای نقشه را بگردید!
شکار کردن حیوانات افسانهای یا Legendary خیلی سخت است و حتا با نقشهی مخصوص هم پیدا کردن و شکارشان کلی زمان میبرد.
اگر میخواهید شکارتان پوست و گوشت با کیفیت داشته باشد، باید در شکار از ابزار درست استفاده بکنید؛ تیرهای با پیکان کوچک برای زدن خرگوش و جانوران کوچک و شلیک به سر با گلولههای فشرده برای حیوانات بزرگتر که آسیب زیادی به پوست و گوشت حیوان نمیزند.
برای شخصیسازی سلاحها باید پول خرج کنید و از آنجایی که در اوایل بازی، هر سنتی که به دست میآورید ارزش دارد، شخصیسازیها را به وقتی موکول کنید که بانکی را سرقت کردهاید و بیش از ۲ هزار دلار پول دارید!
بهتان توصیه میکنم، حتا برای گرفتن اسکرین شات و نوشتن کپشن «حیات وحش بازی تنوع بینظیری دارد» هم نزدیک این تمساحهای وحشی نشوید! چند ثانیه بعد از این عکس و با وجود فاصلهی زیاد اتفاقی که نباید افتاد!
ماهیگیری؛ مثل دنیای واقعی کاری حوصله سر بر و خسته کننده است. با این حال گرفتن ماموریت ماهیهای Legendary هیجانانگیزش کرده است.
مینیگیمها، که جزء جداییناپذیر گیم پلی Red Dead Redemption 2 است، جذاب و اعتیادآور هستند و ممکن است ساعتها وقت صرفشان بکنید!
تریلرهای منتشر شده از بازی Red Dead Redemption 2
تریلر معرفی بازی رد دد ۲
بازی رستگاری سرخپوست مرده ۲ (RDR 2) اولینبار با انتشار این تریلر معرفی شد. این تریلر را میتوانید در زیر تماشا کنید:
تریلر گیم پلی بازی رد دد ۲
در تریلر زیر گیم پلی Red Dead Redemption 2 با جزییات بیشتری به نمایش درآمد.
تریلر انتشار نسخه PC بازی رد دد ۲
بازی RDR 2 بعد از مدتها و بعد از شایعات فراوان بریا رایانههای شخصی منتشر شد که این تریلر در روز انتشار آن منتشر شد:
سیستم مورد نیاز بازی Red Dead Redemption 2
حداقل سیستم مورد نیاز
- سیستم عامل: Windows 7 – Service Pack 1 Version 6.1.7601
- پردازنده: Intel Core i5-2500K / AMD FX-6300
- حافظه رم: ۸ گیگابایت
- کارت گرافیک: Nvidia GeForce GTX 770 2GB / AMD Radeon R9 280 3GB
- فضای لازم برای ذخیرهسازی: ۱۵۰ گیگابایت
- کارت صدا: DirectX compatible
سیستم پیشنهادی
- سیستم عامل: Windows 10 – April 2018 Update Version v1803
- پردازنده: Intel Core i7-4770K / AMD Ryzen 5 1500X
- حافظه رم: ۱۲ گیگابایت
- کارت گرافیک: Nvidia GeForce GTX 1060 6GB / AMD Radeon RX 480 4GB
- فضای لازم برای ذخبرهسازی: ۱۵۰ گیگابایت
- کارت صدا: DirectX compatible
همانطور که مشاهده میکنید حداقل ۱۵۰ گیگابایت فضا برای نصب بازی نیاز دارید. در نتیجه اگر قصد نصب بازی روی درایوهای SSD با ظرفیت پایین را دارید احتمالا با مشکل مواجه خواهید شد. این در حالی است که بازی GTA V چیزی حدود ۹۰ گیگابایت فضا برای نصب نیاز داشت. حداقل سیستم مورد نیاز برای بازی رد دد ریدمپشن ۲؛ فریم ریت ۳۰ با رزولوشن ۱۰۸۰p را در نظر دارد. اما سیستم پیشنهادی به فریم ریت ۶۰ با رزولوشن ۱۰۸۰p بیشتر میل میکند.
محتوای رایگان بازی Red Dead Redemption 2 برای خریداران نسخه PC
شرکت راکستار از طریق وبلاگ رسمی خود اعلام کرد که تمامی کاربران PC از یک بسته رایگان، حاوی آیتمهای مورد استفاده در Red Dead Online بهرهمند میشوند. کاربران PC میتوانند از طریق کمپ (Camp) یا صندوقچه لباس (Wardrobe) یا از تمامی فروشگاههای بخش Read Dead Online، شنل مکزیکی Prieto Poncho را دریافت کنند. در ادامه میتوانید لیست کامل محتوای رایگان بازی Red Dead Redemption 2 مشاهده فرمایید:
- صد عدد فشنگ حرفهای برای هفت تیر(Revolver Express Ammo)
- صد عدد فشنگ حرفهای برای تپانچه(Pistol Express Ammo)
- صد عدد فشنگ حرفهای اسلحههای اتوماتیک(Repeater Express Ammo)
- صد عدد فشنگ حرفهای برای رایفل(Rifle Express Ammo)
- صد عدد فشنگ برای شاتگان(Shotgun Slugs)
- بیست عدد فشنگ ساچمه درشت برای شاتگان(Shotgun Incendiary Buckshot Slugs)
- بیست عدد تیر آتشین کمان(Fire Arrows)
- بیست تیغه خنجر پرتابی سمی(Poison Throwing Knives)
- بیست بطری کوکتل مولوتوف(Volatile Fire Bottles)
- ده بطری تونیک معجزهآسا(Potent Miracle Tonic)
- سه سرنگ احیا کننده اسب(Horse Reviver)
- ده قرص نعنا بزرگ(Minty Big Game)
- بیست قوطی کنسرو لوبیا پخته(Baked Beans)
PC بازان همچنین از یک قطار فشنگ (Bandolier) جدید به نام ماتینو (Matino) برخوردار خواهند شد. این گروه همچنین به یک غلاف زیبا هفت تیر نیز دسترسی خواهند یافت. یک پکیج احیای سلامتی نیز به بازیکنان اهدا خواهد شد.
نمرات بازی Red Dead Redemption 2
همانطور که انتظار میرفت جدیدترین بازی شرکت راکستار مثل همیشه درخشان و باشکوه ظاهر شده و مورد استقبال منتقدین قرار گرفته است. در ادامه لیست نمرات بازی Red Dead Redemption 2 را میتوانید مشاهده کنید:
- نمره ۱۰ از ۱۰ از سوی IGN
- نمره ۱۰ از ۱۰ از سوی Attack of the Fanboy
- نمره ۱۰ از ۱۰ از سوی Game Informer
- نمره ۹.۵ از ۱۰ از سوی Destructoid
- نمره ۹ از ۱۰ از سوی Gamespot
- نمره ۹ از ۱۰ از سوی USgamer
- نمره ۱۰ از ۱۰ از سوی دنیای بازی
رد دد ریدمپشن ۲ تا به این لحظه با ۹۹ نقد در وبسایت متاکریتیک توانسته تا نمره عالی ۹۷ را روی کنسول PS4 بدست آورد. داستان و گیمپلی Red Dead Redemption 2 توانسته نظر منتقدان را بسیار جلب کند.
بازی رد دد ریدمپشن ۲ در مراسم The Game Awards 2018 با هشت بار نامزدی در بخشهای مختلف و با بردن ۴ جایزه در بخشهای بهترین روایت، بهترین موسیقی متن، بهترین صداگذاری، بهترین هنرپیشگی توانست بدرخشد.
سخن پایانی
بازی Red Dead Redemption 2 یک بازی انقلابی است که بعد از یک دهه نه تنها میتواند بازیهای راکستار را به قبل و بعد از خودش تقسیم کند بلکه میتواند روی کل صنعت تأثیر بگذارد. بازی رد دد ریدمپشن ۲ با ارائه جهانی عمیق، زنده، سرشار از مکانیکهای مختلف و گیم پلی سرگرمکننده بازیکنان خود را ساعتها سرگرم میکند. رد دد ۲ بازی ارزشمندی است که با روایت عالی داستان و موسیقی خوب خود به مخاطبان خود احترام میگذارد.
شاید به خواندن مطالب مرتبط زیر نیز علاقه داشته باشید
تا به حال موفق به تجربه بازی Red Dead Redemption 2 شدهاید؟ آیا از بازی رضایت داشتهاید؟ آیا گیم پلی Red Dead Redemption 2 توانسته شما را به اندازه کافی سرگرم کند؟ نظرات خود را در مورد این بازی با ما به اشتراک بگذارید.
نکته ی منفی حرف نداشت :))
بازی حقیقتا شاهکاره، بقول یکی از منتقدا گفته بود بازیهایی که با رد دد عرضه میشن در مقایسه با ساخته ی راکستار مثل یه آشغال می مونن حالا میفهمم منظورش چی بود.
بازی بقدری محیطش زیباست بقدری گرافیک و نورپردازی خارق العاده ای داره که بعد این مدت بازم حس میکنم اولین باره وارد جهانش میشم، چنان شوکه میکنه آدمو.
گیم پلی و گان پلی بازی معرکه ست حس تیراندازی و تو هیچ بازی به این درستی ندیدم.
داستان با اینکه اشکالاتی بهش وارده ولی بسیار بسیار هوشمندانه ست ضمنا در دیالوگها.
از قسمتای مختلف گفتم حیفه از موزیک و صداگذاریهای این شاهکار حرفی نزنم چنان موسیقی این اثر عالی کار شده که ادمو یاد کارای موریکونه میندازه، صداگذاریها هم چه محیطی چه شخصیتها در بالاترین حد خودشه راجر کلارک هم بی شک از جون مایه گذاشته و به بهترین شکل ممکن اجرا کرده.
و اینکه راکستار به گفته ی خودشون بازی نساختن بلکه یه زندگی ساختن :۱۵:
از رضای عزیزم تشکر میکنم نقد درستی بود لذت بردم.
از عشاق راک استار نیستم و نبودم اما چه من و امثال من دوست داشته باشیم چه نداشته باشیم ، راک استار بهترین ها و در واقع استاندارد ترین ها رو میسازه .
اگه از یه فرد که کمترین اطلاعات رو در زمینه گیم داره بپرسی چه بازی رو میشناسی احتمالا یا میگه GTA یا Mario ( همون قارچ خور ) . همچین ثباتی در ساخت شاهکار ( بجز gta 4 ) واقعا بینظیره
البته این اصلا به این معنا نیست که بازی بی عیبه و باگ های زیاد بازی و داستان متوسطش به اثر ضربه زده اما همه میدونیم که اثر بی عیب وجود نداره و نکات مثبت بازی کاملا میتونه عیب هاش رو بپوشونه
خیلی وقت بود اسم رضا قرالو رو پای هیچ نقدی نمیدیدم و دیدن همچین نقدی از همچین اثری بعد از مدت ها واقعا جذاب و خاطره انگیز بود.
خسته نباشید :*:
:۱۵: :pc:
واقعا عالی بود، یکی از بهترین نقد و بررسی هایی بود که واسه این بازی خونده بودم و خیلی کامل بود. :*: جدا این بازی به قدری فوق العادست که آدم تا تجربش نکنه آروم نمیگیره نمیدونم چجوری ساختن اصلا این شاهکار رو، بعضی شرکت ها باید ببینن و یاد بگیرن.
این جور بازیا خوراک نقد رضا قرالو هستن. خیلی عالی بود. بعد از هفت سال، یاد نقد اسکایریم توی نشریه افتادم که اونم فوقالعاده نوشته بودی. ایشالا الدر اسکرولز شیش هم هر چه زودتر معرفی بشه تا ما عُشاقش شاد بشیم :۲۴:
در زمان بازی فقط یه جمله به ذهنم میرسید اونم که جالبه که نمیدونستم خود راکستار هم گفته
این یک بازی نیست یک زندگی
عشق فقط ردد۲