مجموعهی بایوشاک (Bioshock) با ورود به دنیای بازیهای رایانهای در سال ۲۰۰۷ خیلی زود به یکی از پرطرفدارترین و خاصترین بازیهای دههی گذشته تبدیل شد. در این قسمت از مجموعهی وقایع بازیها (تایملاین) در دنیای بازی تصمیم داریم تا ماجراهای پر رمز و راز این بازی را با شما کشف کنیم. با توجه به اینکه وقایع Bioshock Infinite پیش از ماجراهای قسمت اول و دوم آن به وقوع میپیوندد، ما هم در اینجا به ترتیب ابتدا وقایع شهر پرندهی «کلومبیا» و پس از آن شهر زیر آبی «رپچر» را بازگو خواهیم کرد. در ادامه با آخرین مقالات بازی و «تایملاین: بررسی تاریخچه وقایع مجموعه Bioshock» با دنیای بازی همراه باشید.
وقایع شهر کلمبیا
۱۸۶۷.
- ۱۳ اکتبر: ویلیام ر. فُرمن (William R. Foreman) (فیلمساز شهر کلمبیا) به دنیا میآید.
۱۸۷۴.
- ۱۹ آوریل: بوکر دویت (Booker DeWitt) به دنیا میآید.
یک گاری مربوط به بستنیفروشی در کلمبیا
۱۸۸۰.
- تأسیس شرکت بستنیفروشی «بهترین بستنی کلمبیا» (Columbia’s Finest Ice)
عکسی از «قتل عام ووندِد نی» در ۲۹ دسامبر ۱۸۹۰. «قتل عام ووندِد نی» واقعهای تاریخی است در منطقهی «ووندِد نی» (Wounded Knee) واقع در جنوب غربی داکُتای جنوبی، که شاهد درگیری میان بومیان آمریکای شمالی و نمایندههای حکومت ایالات متحده بود. در این واقعه حدود ۱۵۰ تن از آمریکاییهای بومی کشته شدند.
۱۸۹۰.
- ۲۹ دسامبر: بوکر دویت در «قتل عام ووندِد نی» (Wounded Knee Massacre) حضور دارد و سایر اعضاء هنگ به علت رفتارهای خشونتآمیزش در مقابل بومیان آمریکا لقب «سرخپوست سفید» (The White Injun) به او میدهند.
«ترابری کلمبیا»، سیستم ترابری کالا
- تأسیس «ترابری کلمبیا» (Columbia Freight)
مراسم غسل تعمید کشیش ویتینگ
زاکری هِیل کامْسْتاک
۱۸۹۱ – ۱۸۹۲.
- بوکر دویت، پشیمان از اعمالش در ووندِد نی، در مراسم غسل تعمید کشیش ویتینگ (Preacher Witting) شرکت میکند.
- در یک تایملاین، بوکر در آخرین لحظه از انجام غسل تعمید منصرف میشود.
- در تایملاین دیگر، بوکر غسل تعمید را میپذیرد و با نام جدید «زاکری هِیل کامْسْتاک» (Zachary Hale Comstock) ایمان خود را باز مییابد. (در تایملاین کامْسْتاک، کشیش ویتینگ روحانی اعظم «کلیسای کامْسْتاک» (Church of Comstock) و دربان شهر کلمبیا میشود. افراد تنها در صورتی اجازهی ورود به شهر را خواهند داشت که او غسل تعمیدشان کرده باشد.)
۱۸۹۲.
- ۲۲ ژانویه: بوکر دویت در «سازمان کارآگاهی پینکرتن» (Pinkerton’s National Detective Agency) استخدام میشود.
اَنا دویت، دختر بوکر دویت
۱۸۹۲ – ۱۸۹۳.
- دختر بوکر لویت، اَنا (Anna)، به دنیا میآید. مادر او، آنابِل دویت (Annabelle DeWitt)، با تولدش از دنیا میرود.
شهر آسمانی «کلمبیا»
مسیر حرکت شهر معلق کلمبیا بر فراز شهرهای بزرگ آمریکا
«شهر سفید» شیکاگو (White City Chicago) در «نمایشگاه جهانی شیکاگو»، ۱۸۹۳، جشنوارهای که ۴۰۰مین سالگرد رسیدن کریستُفر کُلامْبس (Christopher Columbus) به ینگه دنیا (۱۴۹۲ میلادی) را گرامی میداشت. به نظر میرسد که سبک معماری نئوکلاسیک ساختمانهای شهر کلمبیا تا حد زیادی ملهم از طراحی «شهر سفید» شیکاگو است.
تایملاین تاریخی شهر کلمبیا:
- شهر «کلمبیا» (Columbia) افتتاح میشود و تور جهانی شهرهای بزرگ را آغاز میکند.
- ۱ می تا ۳۰ اکتبر: برگزاری نمایشگاه جهانی شیکاگو (Chicago World’s Fair) که به تفکر اکسپشنالیسم (exceptionalism) (این تفکر که آمریکا از بسیاری از جهات خاص و منحصر به فرد است) میانجامد. جذابترین بخش این نمایشگاه شهر معلق کلمبیا است، پروژهای جاهطلبانه با ایدهی پیامبری خودخوانده به نام زاکری هِیل کامستاک، حمایت مالی حکومت ایالت متحده و با فناوری پیشرفتهی رُزالینْد و رابرت لوتِس (Rosalind and Robert Lutece).
- ۹ سپتامبر: کامستاک اعلام میکند که هزینهی ساخت کلمبیا را کنگرهی ایالت متحده فراهم کرده است، شهری که قصد دارد «کشتی نوح دوران مدرن» باشد.
تلاش بوکر برای بازگرداندن دخترش اَنا حین بسته شدن یک «شکاف»
ایلیزابت: در این تصویر میتوان انگشت قطع شدهی او را مشاهده کرد.
- ۸ اکتبر: بوکر دویت به خاطر بدهیهای قمارش دخترش را رها میکند و در آخرین لحظه که تصمیمش عوض میشود نمیتواند او را بازگرداند.
- وقتی اَنا با کامستاک و لوتِسها به جهان دیگر منتقل میشود انگشت کوچکش به واسطهی شکافی (Tear) که در حال بسته شدن است قطع میشود. او اکنون با حضور همزمان در دو قلمرو این قابلیت را دارد که با قدرتی درونی شکافها را دستکاری کند.
- کامستاک برای توجیه پیدایش ناگهانی اَنا دویت، که اینک نام جدید «ایلیزابیت» (Elizabeth) روی او گذاشته شده است، او را «عیسیِ کلمبیا» (Lamb of Columbia) معرفی میکند و مدعی است که همسرش، خانم کامستاک، تنها پس از یک هفته بارداری او را به دنیا آورده است.
- در آخرین جهان، که پس از بخش credits بازی دیده میشود، جایی که کامستاک هیچ گاه حضور نداشته است، بوکر درب اتاقی را باز میکند که گهوارهی کودک در آن است و نام اَنا را صدا میزند.
یک دستگاه «واکسفون». «واکسفون» نوعی دستگاه سیّار ضبط صدا است که اهالی کلمبیا برای ضبط خاطراتشان از آن استفاده میکردند. طی بازی در شهر کلمبیا مجموعاً ۸۰ «وُکسُفون» وجود دارد که میتوان آنها را جمع کرد.
- ۱۵ اکتبر: رُزالینْد لوتِس «وُکسُفون»هایی (Voxophone) را به «همزادش» میدهد تا از این طریق نحوهی آمدن و بودن او در دنیای خود را توضیح دهد.
«بانک پیامبر»
۱۸۹۴.
- تأسیس «بانک پیامبر» (Bank of the Prophet)، بزرگترین بانک کلمبیا
جریمایا فینک
- ۱۲ آگوست: جریمایا فینک (Jeremiah Fink) پس از موفقیت برادرش در دزدی موسیقی از دورههای آینده، برای بهره بردن از پیشرفتهای علمی در سایر واقعیتها شکافها را به کار میگیرد.
- ۱۴ نوامبر: فینک از طریق شکافهای باز شده روی شهر رپچر (Rapture)، دکتر یی سوچانگ (Yi Suchong) را میبیند و برای گسترش دستاوردهای شرکت خود شروع میکند به کپیبرداری از تحقیقات علمی روی مادهای به نام «اَدم» (ADAM) (مادهای شیمیایی برای دستکاری ژنتیکی).
دِیزی فیتْسْرُی
از پوسترهای تبلیغاتی گروه «واکس پاپولی» با تصویر پرترهی رهبر گروه، دِیزی فیتْسْرُی
۱۸۹۵.
- ادعا میشود که خانم کامستاک به دست دِیزی فیتْسْرُی (Daisy Fitzroy) به قتل رسیده است در حالی که خانم کامستاک در واقع به دست شوهرش کشته شده است چرا که او را تهدید کرده بود این حقیقت را که ایلیزابت فرزندشان نیست فاش میکند (این موضوع را مردم کلمبیا نمیدانند). دِیزی فیتسرُی در آن زمان خدمتکار خانهی کامستاک بود. کامستاک برای فیتسرُی پروندهسازی کرد تا این حقیقت را پنهان نگه دارد.
- دِیزی فیتسرُی به منطقهی «فینکتن» (Finkton) پناه میبرد. او گروه «واکس پاپولی» (Vox Populi) (صدای مردم) را شکل میدهد و رهبرشان میشود.
مارلو و بطری «کشتار کلاغها» (یکی از هشت «قدرت» در بازی Bioshock Infinite)
هشت «قدرت» (Vigor) در بازی Bioshock Infinite
- مارلو (Marlowe) فروش بطریهای توانبخشِ «کشتار کلاغها» (Murder of Crows) را در کلمبیا شروع میکند.
- ۴ اکتبر: فینک از طریق شکافها «بیگدَدیها» (Big Daddies) را کشف میکند و ایدهی ساختن «سانگبرد» (Songbird) به سرش میزند.
«جزیرهی یادبود» و برج یادبود تندیس فرشته در پشت آن
۱۸۹۵ – ۱۸۹۷.
- همزمان با گسترش شهر کلمبیا، ایلیزابیت در برجِ «جزیرهی یادبود» (Monument Island) زندانی میشود، هم برای محافظت از او در مقابل واکس پاپولی و «چوپان دروغین» (False Shepherd)، و هم انجام مطالعات علمی مخفیانه روی قابلیتهای ماورایی او در زمینهی تغییر واقعیتها از سوی لوتِسها. با دستیابی به واقعیتهای دیگر، کلمبیا پیشرفتهای فنی زیادی به خود میبیند.
۱۸۹۶.
- ۴ مارس: فینک پس از کشف اتفاقی نقشهی پیوند بین سانگبرد و هدفش، ایلیزابت، همهی راههای اتصال با سوچانگ را قطع میکند.
- لوتِسها آمادهاند تا سطوح قدرت ایلیزابت را اندازهگیری کند.
پشت و روی سکهی «عقاب نقرهای» (پول رایج کلمبیا)
۱۹۰۰.
- مقدار زیادی سکهی «عقاب نقرهای» (Silver Eagle) ضرب میشود.
«کارخانهی فینک»
«برُدسایدِر»
- ۹ آوریل: کارگری به نام #۰۸-IZ9 کارش را در کارخانهی فینک (Fink’s Chronologically Precise Manufacturing) آغاز میکند و دستورالعملهایی کتبی از سرپرستش، سرکارگر #۰۸-۲QI، دریافت میکند، از جمله یک پیام مخفی از طرف گروه واکس پاپولی که از او میخواهد در قاچاق محصولات فینک به آنها کمک کند. در همان روز، «کارخانهی فینک» (Fink Manufacturing) برای تجهیز نیروهای پلیس شهر کلمبیا در مقابل شورش واکس پاپولی سلاح سبُکِ «برُدسایدِر» (Broadsider) را تولید میکند. همزمان، نیروهای انقلابی، با هدف جمع کردن کمک مالی برای انقلاب، فروش سلاحهای قاچاق در بازار سیاه را، کاری که خشونتآمیز نمیدانند، شروع میکنند.
«چشم عقاب»
- ۱۵ آگوست: کارخانهی فینک با درخواست جفرسن پول (Jefferson Poole) برای تجهیز نیروهای تکتیرانداز پلیس، تولید تفنگهای دورزن «چشم عقاب» (Bird’s Eye) را آغاز میکند. واکس پاپولی شماری از این سلاحها را به دست میآورد تا پشتبامهای شهر را تحت کنترل داشته باشند.
- ۳۱ اکتبر: طی یک آتشسوزی در کارخانهی فینک، رهبری شهر برای جلوگیری از گسترش آتشسوزی بخشی از ساختار شهر را جدا میکند، که این اتفاق با مرگ تعداد زیادی از کارگران همراه است. بعد از این اتفاق، تخاصم و ستیزهجویی گروه واکس پاپولی تحت رهبری دِیزی فیتسرُی افزایش مییابد.
تفنگ «شکارچی»
- ۱ ژانویه: تفنگ جدیدی با نام «شکارچی» (Huntsman) در کارخانهی فینک تولید میشود. در همان روز، در اسکلهی فینکتن (Finkton Wharf Shipping Dock) درگیری شدیدی بین مبارزان واکس پاپولی و نیروهای پلیس در میگیرد. همزمان پلیس سعی دارد از پخش اعلامیهها توسط کارگران جلوگیری کند.
مبارزان ییهِتوئان معروف به باکسرها. آنها آغازگر شورش ضدبیگانه و ضداستعماری در چین معروف به «شورش باکسر» (۱۸۹۹ – ۱۹۰۱) بودند.
- پای کلمبیا به یک واقعهی بینالمللی کشیده میشود—طی «شورش باکسر» (Boxer Rebellion)، کلمبیا به شهروندان چینی در شهر پکن (Beijing) تیراندازی میکند و جهان متوجه میشود که این شهر تا دندان مسلح است.
۱۹۰۲.
- ۶ جولای: حکومت ایالات متحده در رابطه با اعمال کلمبیا در واقعهی «شورش باکسر» اظهار بیاطلاعی میکند و این شهر را فرا میخواند. زاکری کامستاک خشمگین از این برخورد، استقلال کلمبیا از ایالت متحده را اعلام میکند و این شهر در ابرها ناپدید میشود.
- در تقویم کلمبیا سالروز جدایی این شهر از ایالات متحده به عنوان روز استقلال این شهر جشن گرفته میشود.
- ۲۳ جولای: آغاز اعتصابات در کارخانههای شهر، که به طرز چشمگیری بخش تولید را فلج میکند. درگیری شدیدی بین کارگران و پلیس در میگیرد و به شورش و مرگ نیروهای پلیس میانجامد. نمایندهی حقوقی واکس پاپولی، جان گُلدمن (John Goldman)، برای جلوگیری از خشونتهای بیشتر طرفین را به راه حل صلحآمیز دعوت میکند.
۱۹۰۳.
- ۱۳ فوریه: دِیزی فیتسرُی هویت خود را به عنوان رهبر واکس پاپولی فاش میکند.
- ۲۳ نوامبر: نیروهای پلیس بمبی را کشف میکنند با اعلامیهای بینامونشان که در آن قید شده است این بمب به واکس پاپولی تعلق دارد. اما چند شاهد عینی گزارش میدهند که پیش از شروع تحقیقات رسمی، مردانی با لباس پلیس را دیدهاند که مواد منفجره را جاسازی میکنند. این موجب میشود هر طرف انگشت اتهام را به سمت دیگری بگیرد.
پارک تفریحی «میدان سرباز»
- کار ساخت پارک تفریحی «میدان سربازان» (Soldier’s Field) به پایان میرسد.
موشکاندازهای «بارناستُرمر»
۱۹۰۴.
- ۱ ژوئن: فینک تولید موشکاندازهای «بارناستُرمر» (Barnstormer) را از سر میگیرد. تولید این سلاح پس از واقعهی «شورش باکسر» متوقف شده بود.
اسبهای ماشینی شرکت «پِیتن لِین ایستر و پسران»
- شرکت «پِیتن لِین ایستر و پسران» (Payton Lane Easter & Sons) تولید اسبهای ماشینی را شروع میکند.
«برجهای امپُریا»، ساختمانهای مربوط به طبقهی بالای جامعه
- مردی «برجهای امپُریا» (Emporia Towers) را بمباران میکند. واکس پاپولی مدعی میشود که یک پستچی ناشناس این کار کرده است.
«اسکایهوک»
۱۹۰۵.
- شرکت وَندروال و پالمر (Vanderwall & Palmer) فروش «اسکایهوک» (Sky-Hook) برای جابجایی در خط هوایی کلمبیا را شروع میکند.
اسلحهفروشی «چن لین»
- چِن لین (Chen Lin) مغازهی اسلحهفروشی خود را در «میدان وطنپرستی» (Plaza of Zeal) در فینکتن باز میکند.
واگن مربوط به «صابون دستی ویژهی کِرنر»
- آغاز فروش «صابون دستی ویژهی کِرنر» (Kerner Preferred Hand Soap)
- ۱۶ مارس: واکس پاپولی به زندان حمله کرده و چند تن از همقطارانش را آزاد میکند. در نتیجهی این اتفاقات، رهبریِ فرمانده پول زیر سؤال میرود و فیتسرُی روی وفاداری جان گُلدمن تجدید نظر میکند.
۱۹۰۶.
- ۱۱ آوریل: فرمانده پول طی گردهمآیی مقامات رسمی شهر توسط تکتیراندازی ناشناس ترور میشود و واکس پاپولی مدعی انجام این کار است. افسر پلیسی به نام هریسن تَکر (Harrison Thacker) به عنوان رئیس پلیس جدید انتخاب میشود و عزم راسخش را برای مبارزهی شدید علیه اعمال تروریستی واکس پاپولی نشان میدهد.
۱۹۰۷.
- ۱۷ می: نیروهای پلیس به تلافی ترور فرمانده پول به واکس پاپولی حملهی شدیدی میکنند، اما هر دو طرف صدمات زیادی میبینند.
- ۲۷ جولای: به علت نیروهای غیرقابلکنترل ایلیزابت شکافهایی در سرتاسر کلمبیا پدیدار میشوند.
«سایفن»
- برای مهار کردن نیروهای ایلیزابت دستگاهی به نام «سایفن» (Siphon) در برج جزیرهی یادبود نصب میشود.
۱۹۰۸.
- ۴ ژوئن: واکس پاپولی دفتر خزانهدار کلمبیا، مُنتگمری بیلینگز (Montgomery Billings)، را بمباران میکند تا اسناد بدهی طبقهی کارگر از بین برود. این بمباران هیچ تلفاتی ندارد.
۱۹۰۹.
- ۷ می: پلیس کلمبیا به دنبال سرنخی مبنی بر برنامهی خرابکاری دِیزی فیتسرُی در شبکهی خط هوایی او را بازداشت میکند. کارشناس حقوقی، جان گُلدمن، به شورشیان اطمینان میدهد که هیچ خیانتی از درون واکس پاپولی رخ نداده است. فیتسرُی به «مرکز بازپروری کامستاک» (Comstock House Re-Education Center) فرستاده میشود تا پیش از محاکمهاش از سوی دکتر فرانسیس پینشو (Francis Pinchot) آزمایشهایی روی او صورت بگیرد.
- ۹ می: دِیزی فیتسرُی به مجازات اعدام در روز چهاردهم می و بیرون انداختن بدنش از شهر محکوم میشود. واکس پاپولی متوجه میشود که جان گُلدمن، که از زمان دستگیری فیتسرُی ناپدید شده بود، به گروه خیانت کرده و رهبرشان را لو داده است. پیش از اجرای حکم اعدام، دور از چشم مردم، تصمیم گرفته میشود که مغز فیتسرُی زیر تیغ جراحی برود.
- ۱۳ می: بمبی در «میدان کامستاک» (Comstock Plaza) (محلی که قرار است فیتسرُی در آن اعدام شود) منفجر میشود. همزمان، اعضاء واکس پاپولی وارد مرکز بازپروری کامستاک میشوند و دکتر پینشو، پس از آن که به دِیزی فیتسرُی قول میدهد که پیش از عمل جراحی در فرار به او کمک میکند، از دِیزی فیتسرُی نارو میخورد و کشته میشود.
آبشار «خلیج ناوگان»
- ۲ جولای: ویلیام فُرمن هنگام فیلمبرداری برای تهیهی ۹۹مین فیلم خود در شهر کلمبیا از آبشار «خلیج ناوگان» (Battleship Bay)، سقوط میکند و کشته میشود. (۵ تا از این فیلمهای کوتاه را میتوان در سطح شهر از طریق «کینِتُسکپ» (Kinetoscope) تماشا کرد.)
لوتِسها
- ۳۱ اکتبر: لوتِسها، ظاهراً پس از کارشکنی جریمایا فینک در یکی از ماشینهای آنها، کشته میشوند. اما در عوض، این اتفاق آنها را در واقعیتهای متعددی پخش میکند و این امکان را میدهد که در همهی زمانها و مکانها وجود داشته باشند.
کشتی «تایتانیک»
۱۹۱۱.
- ۳۱ می: کشتی «آر.اِم.اس تایتانیک» (RMS Titanic) در لیورپول انگلستان جواز ثبت میگیرد و نخستین سفر دریاییاش را آغاز میکند.
«وطنپرست ماشینی»، نوعی آدم ماشینی مسلح شبیه شخصیتهای تاریخی آمریکا
- ۱۵ آگوست: پلیس کلمبیا از «وطنپرست ماشینی» (Motorized Patriot) رونمایی میکند. واکس پاپولی آن را دلیل دیگری برای مبارزه علیه حزب مؤسسان میبیند.
۱۹۱۲.
- ۱۳ مارس: مقامات شهر اجازهی اجرای «حملهی آخر» و دستگیری باقی اعضاء واکس پاپولی را به رئیس پلیس تَکر میدهند. عزم شورشیان برای مبارزه بیشتر میشود.
- ۱۴-۱۵ آوریل: تایتانیک در موقعیت ۴۱° ۴۶′ N, 50° ۱۴′ W به یک کوه یخ برخورد میکند و غرق میشود.
- ۱۱ ژوئن: جریمایا فینک برای کاهش هزینهی تولید «قدرت»ها، فرمول ساختشان را تغییر میدهد و آنها را به شکل تزریقی در میآورد.
- لوتِسها بوکر دویت را پیدا میکنند و او را به تایملاین کامستاک میآورند. او از این طریق میتواند ایلیزابت را پس بگیرد. حداقل در ۱۲۲ واقعیت مختلف، هیچ یک از تلاشهای بوکر به موفقیت نمیرسند.
- ۶ جولای: کلمبیا دهمین سالگرد جداییاش از ایالات متحده را جشن میگیرد. شروع وقایع بازی BioShock Infinite
- در اثر کارهای بوکر دویت و ایلیزابت، رخدادهای BioShock Infinite و وجود کلمبیا از جهانهای موازی (multiverse) پاک میشوند. در Burial at Sea ایلیزابیت نسخهای از کلمبیا را میبیند که اتفاقاتش پیش از پاک شدن تایملاینهای کلمبیا رخ میدهند.
به رپچر خوش آمدید!
منطقهی مشابه در اوایل بازی Bioshock
سانگبرد
ایلیزابت در بتیاسفیر
«دریای دوازهها»
۱۹۶۰ (آیندهی دیگر)
- بوکر دیویت و ایلیزابت کمی بعد از بهکارگیری سانگبرد برای از بین بردن جزیرهی یادبود و سایفن، که در سال ۱۹۱۲ قدرتهای ایلیزابت را مهار میکرد، به داخل مرکز خوشامدگویی شهر رپچر (Welcome Center of Rapture) راه پیدا میکنند. سانگبرد، پس از گیر افتادن در بیرون ساختمان در اثر فشار زیاد اعماق اقیانوس از بین میرود. بوکر دیویت و ایلیزابت سپس با استفاده از یک «بَتیاسفیر» (Bathysphere) خود را به سطح آب و فانوس دریایی میرسانند، که ایلیزابت از این طریق میتواند راهی رو به «دریای دوازهها» (Sea of Doors) باز کند، مکانی ورای مکان و زمان که اجازهی دسترسی به همهی واقعیتها را میدهد. ایلیزابت از این طریق میتواند به گذشتهی بوکر راه یابد و خاطرات حقیقیاش را به او نشان دهد.
برخورد دُمِ هواپیمای سقوطکرده به تونل شیشهای در اوایل بازی BioShock
- نسبتِ این واقعه با بازیBioShock دقیقاً مشخص نیست و این احتمال وجود دارد که این رپچر نسخهی دیگری از رپچر بازی اول باشد. به هر حال، «پلاسمیدِ شلیک الکتریکی» (Electro Bolt Plasmid) در «گادرِرز گاردن» (Gatherer’s Garden) پیدا نیست، آن تونل شیشهای که جک (Jack) در آغاز بازی واردش میشد و از طریق دم هواپیمای سقوطکرده تخریب شده بود، اینک شکسته و غیر قابل استفاده است، وقتی آنها به سطح آب میرسند اثری از بقایای هواپیمای سقوط کرده در سطح آب نیست، و این که بوکر و ایلیزابت میتوانند بَتیاسفیر را، که به صورت ژنتیکی از سوی اَندرو رایان (Andrew Ryan) قفل شده بود، راه بیاندازند. یکی از شواهدی که میتواند نشان دهد که اینجا یک رپچر دیگر است وجودِ یک تونل شیشهای است که در آن یک «بانسِرِ» (Bouncer) مُرده و «خواهر کوچولوِ» (Little Sister) گریان حضور دارند، موجوداتی که در بازی اول حضور نداشتند.
۱۹۸۱ (آیندهی دیگر)
- مارس: یک ساختمان، که از شهر کلمبیا سقوط کرده است، در ارتفاعات رشتهکوههای آلپ (Alps) پیدا میشود و به کشف اشیائی از این شهر میانجامد، از جمله یک «اسکایهوک» در جعبهی چوبیاش، یک بطری مربوط به محلول «کشتار کلاغها»، یک کتاب مربوط به سال ۱۹۰۷، یک پوستر تبلیغاتی که نسبت به «چوپان دروغین» هشدار میدهد، و چیزهای دیگر. باقی شهر کلمبیا برای جهانیان رازی پوشیده باقی میماند.
۱۹۸۳ – ۱۹۸۴ (آیندهی دیگر)
- ۳۱ دسامبر – ۱ ژانویه: در یک تایملاین، جایی که بوکر دیویت و ایلیزابت هم را ملاقات میکنند اما ایلیزابت توسط سانگبرد دوباره گیر میافتد، کلمبیا بیمحابا به نیویورک حمله میکند. پیشگویی زاکری کامستاک مبنی بر این که ایلیزابت کلمبیا را «در شعلهی کوههی آدمیان غرق میکند» محقق میشود.
- ایلیزابت سالخورده، که مسئول تدارک این حمله است اما خودش نمیتواند از وقوع آن جلوگیری کند، بوکر را از سال ۱۹۱۲ به این زمان فرا میخواند و یک خط موسیقی برای کنترل سانگبرد به دست او میدهد تا بتوان با آن از وقوع این واقعه جلوگیری کرد.
وقایع شهر رپچر
۱۹۰۶.
- ۳ سپتامبر: تولد اُرین آسکر لاتْویج (Orrin Oscar Lutwidge) (از شخصیتهای بازی There’s Something in the Sea)
اَن پرل پُرتر (پرل فیلیپس)
۱۹۱۷.
- تولد پرل فیلیپس (Pearl Philips)
۱۹۱۹.
- اَندرو رایان (Andrew Ryan)، هنگام کودکی، در پی انقلاب روسیه از آنجا به ایالات متحده میگریزد.
چارلز میلتن پُرتر
۱۹۳۶.
- ۱۵ ژوئن: چارلز میلتن پُرتر (Charles Milton Porter) با مدرک کارشناسی ارشد ریاضیات از دانشگاه لینکن (Lincoln University) فارغالتحصیل میشود.
پوستری از زاندر کُئن، یکی از شخصیتهای اصلی شهر رپچر
- زاندر کُئن (Sander Cohen)، مارتین فینیگن (Martin Finnegan) را در مارسی فرانسه ملاقات کرده و استعدادهایش را کشف میکند.
۱۹۳۹.
- ۱۷ ژوئن: پرل فیلیپس و چارلز میلتن پُرتر ازدواج میکنند.
- ۲۶ آگوست: چارلز میلتن پُرتر و پرل، پس از قبول کار برای اَلن تیورینگ (Alan Turing) (دانشمند و ریاضیدان انگلیسی که طی جنگ جهانی دوم برای مرکز رمزگشایی بریتانیا کار میکرد)، با پرواز خط هوایی اپالو دیاف-۰۱۱۳ (Apollo Airways Flight DF-0113) فیلادلفیا را به مقصد لندن ترک میکنند تا کار برای متفقین را آغاز کنند.
- ۱ سپتامبر: آغاز جنگ جهانی دوم
۱۹۴۰.
- ۷ سپتامبر: شروع بمباران لندن از سوی آلمانیها (Blitz). پرل پُرتر با اولین بمباران کشته میشود.
۱۹۴۵.
- ۶ آگوست: ایالات متحده روی شهر هیرُشیما بمب اتمی میاندازد. سُفیا لَم (Sofia Lamb) از این انفجار جان سالم به در میبرد اما همهی دوستانش را از دست میدهد.
- ۹ آگوست: دومین بمب اتمی روی شهر ناگاساکی میافتد.
- ۲۱ آگوست: اَندرو رایان برنامهی ساخت شهر رَپچر (Rapture) را اعلام میکند و در مورد نحوهی ساختن این شهر و پنهان نگاه داشتن روند ساختوساز از چشم حکومت میگوید.
- ۲ سپتامبر: پایان جنگ جهانی دوم
شهر دریایی رَپچر از نمای بالا
اولین برخورد با شهر دریایی رپچر در بازی بایوشاک
پوستر نخبگان شهر رپچر
۱۹۴۶.
- آغاز عملیات ساخت شهر رَپچر
- ناپدید شدن بریجید تنینبُم (Brigid Tenenbaum)
- ۵ نوامبر: زیربنای شهر رَپچر ساخته میشود و اینک میتواند جمعیت بزرگی را برای سکونت در خود جای دهد. درهای شهر به روی خیل عظیمی از شهروندان گشوده میشود.
خبر گم شدن دکتر سوچانگ در نشریهی چینی (۱۹۴۶)
- دسامبر: یک نشریهی چینی خبر از گم شدن یی سوچانگ (Yi Suchong) میدهد.
۱۹۴۷.
- دکتر استاینمن (S. Steinman) ناپدید میشود.
مقالهای که ناپدید شدن شهروندان در ساحل خلیج ترتل در بیست سال پیش (فوریهی ۱۹۴۷) را بررسی میکند.
- فوریه: شماری از شهروندان استرالیا، در ساحل خلیج ترتل (Turtle Bay) ناپدید میشوند.
فرَنک فانتِین
- فرَنک فانتِین (Frank Fontaine) به رَپچر میآید.
پروفسور جولی لَنگفرد
- جولی لَنگفرد (Julie Langford) از سطح آب ناپدید میشود.
«بازار کشاورز». مردم شهر رپچر در این مکان میتوانند محصولات تازهی کشاورزی تهیه کنند.
- تأسیس «بازار کشاورز» (Farmer’s Market) در شهر رپچر
«فانتِین فیوچریستیکس»، مرکز تولید پلاسمیدها، بیگ ددیها و سایر فناوریهای پیشرو در شهر رپچر
«پلاسمید تلپورت»
- ۱۶ جولای: شرکت فانتِین فیوچریستیکس (Fontaine Futuristics) برای «پلاسمید تلپورت» (TeleportationPlasmid) آگهی تبلیغاتی طراحی میکند.
ورودی «شیلات فانتِین»
۱۹۴۹.
- تأسیس «شیلات فانتِین» (Fontaine Fisheries)
آرم شرکت «لُتْس و پسران» روی جعبه
پوستر تبلیغاتی نوشیدنی «هُپ-آپ! کولا»
- تأسیس شرکت «هُپ-آپ!» (Hop-Up!)
- زاکری هِیل کامْسْتاک (Zachary Hale Comstock) به رپچر میآید و دوباره از اسم تولدش، یعنی بوکر دویت (Booker DeWitt)، استفاده میکند.
سُفیا لَم و الینر (Eleanor) در شب سال نو ۱۹۵۸
۱۹۵۰.
- سُفیا لَم به رپچر میآید.
۱۹۵۱.
- (گویا) کار ساخت رپچر تمام شده است. اَندرو رایان رابطه با سطح آب را قطع میکند.
پوستر مربوط به نوشیدنی «زیمرمن شاردنِی»
- «زیمرمن شاردنِی» (Zimmermann Chardonnay) برای نخستین بار به فروش میرسد.
جک در کنار تنینبُم (سمت چپ) و سوچانگ (سمت راست) از خاطرهی رایان
۱۹۵۶.
- جک (Jack) تحت نظارت تنینبُم و سوچانگ در آزمایشگاه «به دنیا میآید».
پستخانهی «جتپستال، ایستگاه فرعی شمارهی ۲»
سیستم پستی «نیومو»
- به مناسبت دهمین سالگرد تأسیس شهر رپچر، سیستم «نیومو» (Pneumo) (نوعی سیستم ارسال نامه از طریق فناوری نیوماتیک (pneumatic)) در «جتپستال» (Jet-Postal) راهاندازی میشود.
دکتر یی سوچانگ
- ۱۲ جولای: انجام آزمایش موفقیتآمیز کنترل ذهن روی جک از سوی سوچانگ
۱۹۵۷.
- سیلِسْت رُژه (Celeste Roget) (از شخصیتهای There’s Something in the Sea) برای یافتن پدرش به هیمالیا سفر میکند.
- یک کاوشگر دریایی پس از کشف اتفاقی شهر رپچر با نام مستعار «جانی تاپساید» (Johnny Topside) به شهرت میرسد.
«قدرتبخشی به مردم»، دستگاههایی برای ارتقاء سلاح
- ۲۲ ژانویه: فرَنک فانتِین نخستین دستگاه «قدرتبخشی به مردم» (Power to the People) را در رپچر نصب میکند.
۱۹۵۸.
- اوایل سپتامبر: فرَنک فانتِین، جهت آمادگی برای جنگی قریبالوقوع، پلاسمیدها را، که برخی از آنها هنوز در مرحلهی آزمایش قرار دارند، به برخی از پیروان و کارمندانش میدهد.
رِی لاردْنر
- ۹ سپتامبر: یکی از مردان وفادار فانتِین به نام رِی لاردْنر (Ray Lardner) به عوارض جانبی شدید «پلاسمید پیرمرد زمستان» (Old Man Winter Plasmid) دچار میشود.
- ۱۰ سپتامبر: به علت محدودیتهای شرکت فانتِین فیوچریستیکس برای تولید مادهی «اَدم» (ADAM)، فانتِین نسخههای نوشیدنی پلاسمیدها را، که ساختهی سوچانگ بودند و مقدار زیادی اَدم مصرف میکردند، متوقف میکند و به تولید نسخههای تزریقی رو میآورد.
- ۱۲ سپتامبر: از آنجایی که بسیاری از کالاها در رپچر ممنوعه به حساب میآمدند، از اشیاء و نمادهای مذهبی گرفته تا فیلم، سیگار و سلاح، تقاضای زیادی برای این کالاها ایجاد شده بود. فانتِین این فرصت را مغتنم شمرد و زیر پوشش «شیلات فانتِین» شروع کرد به قاچاق کالاهای ممنوعه. اینک، در پی تحقیقات موفقیتآمیز رئیس ادارهی امنیت رایان، سالیوان (Sullivan)، در مورد حلقهی قاچاق شهر رپچر، دستور دستگیری فانتِین و توقف اعمال مجرمانهاش از سوی رایان صادر میشود. فانتِین مقاومت میکند که این به مبادلهی آتش در شیلات فانتِین و درگیری شدید بین طرفین میانجامد. با حملهی همهجانبهی نیروهای امنیتی رایان، فرَنک فانتِین مرگ خود را صحنهسازی میکند.
پوستر «اطلس» که در سرتاسر شهر پخش میشود.
- یک انقلابی با نام اطلس (Atlas) اعتراض و مقابله با فلسفهی رایان در ادارهی رپچر را آغاز میکند.
ورودی زندان «پرسِفنی»
هستهی پردازشی «تینکر»، پردازشگر اصلی شهر رپچر که توسط چارلز میلتن پُرتر اختراع شده است.
«خانهی مینروا»، مرکز فناوری شهر رپچر. «مینروا» نام الههی مهارت فنی در روم باستان است.
رید وال
- رایان شواهد نادرستی دریافت میکند مبنی بر این که چارلز میلتن پُرتر با فانتِین عهد وفاداری بسته است و او را در «پرسِفنی» (Persephone) زندانی میکند. «مرکز محاسبات رپچر» (Rapture Central Computing)، «تینکر» (The Thinker) و «خانهی مینروا» (Minerva’s Den)، به همکارش رید وال (Reed Wahl) سپرده میشود.
بریجید تنینبُم و نجات «خواهر کوچولوها»
پوستر بریجید تنینبُم در سطح شهر رپچر
- بریجید تنینبُم مخفی شده و در نهایت زیر خیابانهای «اُلیمپس هایتس» (Olympus Heights) ساکن میشود و شروع میکند به نجات «خواهر کوچولوها» (Little Sisters).
ورودی رستوران «سیلور فین»
- وقتی صاحب رستوران «سیلور فین» (Silver Fin Restaurant) از پیدایش نوعی شکاف در آنجا خبر میدهد رایان ادارهی این مکان را به دست سوچانگ میسپرد.
حلزون دریایی. این موجود منبع اصلی مادهی «اَدم» است.
«بیگ دَدی» و «خواهر کوچولو»، از نمادهای اصلی بازی بایوشاک
یک «خواهر کوچولو» کنار «بیگ دَدی» مشغول جمع کردن مادهی «اَدم» از یک جنازه
- مادهی شیمیایی «اَدم» تنها از موجوداتی به نام حلزون دریایی (Sea Slugs) به دست میآمد. این موجودات به اندازهای این ماده را تولید نمیکردند که پاسخگوی تحقیقات جدی و بهرهبرداری تجاری از آن باشد. دکتر بریجید تنینبُم شیوهای ابداع کرده بود که از آن طریق میشد با نصب حلزون دریایی در شکم انسان میزان تولید اَدم را سی برابر افزایش داد. به هر حال، کاشف به عمل آمد که این شیوه تنها روی بدن دختربچهها جواب میدهد، که منجر به پیدایش «خواهر کوچولوها» شد. با بالاگرفتن ناآرامیهای داخلی شهر رپچر و کمآمدن «اَدم»، خواهر کوچولوها مأمور شدند اَدمِ باقیمانده از اجساد را جمعآوری کنند. اینک، اَندرو رایان «بیگ دَدیها» (Big Daddies) (یا «محافظان» (Protectors)) را مأمور کرده است تا از «خواهر کوچولوها» (یا «جمعکنندهها» (Gatherers)) محافظت کنند.
یک «آلفا سِریز»، اولین مدل از بیگ دَدیها
- روی برقراری پیوند میان بیگ دَدیها و خواهر کوچولوها کار میشود. از آنجا که دکتر یی سوچانگ در سازگارسازی «پیوند محافظ» (Protector Bond) با همهی بیگ دَدیها و خواهر کوچولوها به مشکل میخورد، گیلبرت الکساندر (Gilbert Alexander) جهت کاربرد «پیوند جفت» (Pair Bond) در حکم راهحلی پایدارتر، «آلفا سِریز» (Alpha Series) را میسازد.
منطقهی «فانتِین» شامل «فروشگاه بزرگ فانتِین»
- رایان، اطلس و برخی از نزدیکترین پیروانش را به منطقهی «فانتِین» (Fontaine’s) منتقل میکند تا از دردسرهای بیشترشان جلوگیری کند.
- سُفیا لَم کنترل «پرسِفنی» را به دست میگیرد.
«بسوز!»
«حرکت ذهنی»
- عرضهی پلاسمیدهای «بسوز!» (Incinerate!) و «حرکت ذهنی» (Telekinesis)
سالی
- سالیوان اعلام میکند که سالی (Sally) مرده است.
ورود ایلیزابت به شهر رپچر از طریق یک شکاف بازشده که توسط دوربین امنیتی ضبط شده است.
- ۸ اکتبر: ایلیزابت (Elizabeth) در پی یافتن زاکری هِیل کامْسْتاک از طریق یک شکاف باز شده در رستوران سیلوِر فین در «فروشگاه بزرگ فانتِین» (Fontaine’s Department Store)، به رپچر میآید.
اکتبر:
- شکافهایی در سرتاسر رپچر پدیدار میشوند. سوچانگ از این پدیده آگاه شده و بازرسهایی را برای بررسی میفرستد.
- سوچانگ مطلع میشود که جریمایا فینک (Jeremiah Fink) از شهر «کلمبیا» (Columbia) تحقیقاتش در زمینهی پلاسمیدها را دزدیده و نوعی فرمول نوشیدنی ساخته است.
- سوچانگ، پلاسمیدهای نوشیدنی فینک را بازسازی کرده و فروش آنها را از طریق «صنایع رایان» (Ryan Industries) را شروع میکند.
ورودی «رستوران کشمیر»
- «رستوران کشمیر» (Kashmir Restaurant) ضیافت سالانهاش را برگزار میکند، با هدفی نامعلوم.
- ۲ دسامبر: به دستور «شورای مرکزی رپچر» (Rapture Central Council) برخی از کارکنان پیشین فانتِین و بازماندگان ارتش او، به فروشگاه بزرگ فانتِین، پس از تبدیل این مکان به زندان و جدا شدن آن از شهر، فرستاده میشوند.
زاندر کُئن
- ۲۳ دسامبر: زاندر کُئن، سالی را به فروشگاه بزرگ فانتِین میآورد.
یک «اسپلایسر» روی چلچراغ تفرجگاه. اسپلایسرها انسانهای تغییریافتهای هستند که به واسطهی مصرف بیش از اندازه و اعتیاد به مادهی اَدم به این شکل در آمدهاند.
- ۲۵ دسامبر: «تفرجگاه مَنتا رِی» (Manta Ray Lounge)، جایی که آذوقههای زندانیانِ زیر فرمان اطلس انبار میشدند، مورد هجوم اسپلایْسرها (Splicers) (انسانهای تغییریافته به واسطهی مصرف بیش از اندازه و اعتیاد به مادهیاَدم) قرار میگیرد.
۳۱ دسامبر:
- شروع وقایع بستهی الحاقی Burial at Sea
- زاندر کُئن در کلاب خصوصیاش The Business of Rapture is Business را میزبانی میکند.
«بانسِر»، از گونههای بیگ دَدی
اسباببازی فروشی
- زاکری هِیل کامْسْتاک و ایلیزابت توسط یک «بانسِر» (Bouncer) در «اسباببازی فروشی» (Toy Department) به قتل میرسند. اما به هر حال ایلیزابت به خاطر موقعیت کوانتمی خاصش باقی میماند و رپچر را به مقصد «پاریس» ترک میکند.
- ایلیزابت برای نجات سالی از دست اطلس، به اسباببازی فروشی باز میگردد، و با بازگشتش، موقعیت کوانتمیاش را از دست میدهد. این باعث از بین رفتن قابلیتهای دستکاری او روی شکافها میشود و بدین ترتیب ایلیزابت در شهر رپچر گیر میافتد.
- نیروهای امنیتی رایان برای اجرای «عملیات دیپ دایْو» (Operation Deep Dive) با هدف شناسایی و نابود کردن اطلس و ایلیزابت، به فروشگاه بزرگ فانتِین فرستاده میشوند.
- اطلس و همراهانش از فروشگاه بزرگ فانتِین میگریزند.
- طی شورشهای شب سال نوِ ۱۹۵۸، به رستوران کشمیر حمله میشود و جنگ داخلی رپچر آغاز میشود.
- آغاز وقایع BioShock 2 Multiplayer
«مرکز سرگرمی رایان»
- به دنبال این شورشها، برق «مرکز سرگرمی رایان» (Ryan Amusements) قطع میشود که باعث میشود همه داخلش گیر بیافتد، از جمله کارلْسن فیدل (Carlson Fiddle) و نینا کارْنِگی (Nina Carnegie) به همراه تمامی بچههای کلاس سومی.
«مورد آزمایشی دلتا»، از بیگ دَدیها
- سُفیا لَم، «مورد آزمایشی دلتا» (Subject Delta) را، وقتی تحت تأثیر «پلاسمید هیپنوتیزم» (Hypnotize Plasmid) است، مجبور به شلیک به خودش میکند.
اَندرو رایان، سازندهی شهر رپچر
اطلس
۱۹۵۹.
- با آغاز جنگ داخلی رپچر و نبرد میان رایان و اطلس برای بهدستگیری کنترل رپچر، این شهر از جامعهای مشغولبهکار به منطقهای جنگی تبدیل میشود. هر دو طرفِ درگیری متحدان خود را جذب میکنند و بسیاری از شهروندان از آنجا که نمیتوانند به تنهایی از خودشان دفاع کنند به این یکی از دو طرف میپیوندند. آنهایی که هوش کافی دارند در دستههای کوچک مقاومت درون شهر سنگربندی میکنند. همزمان، سُفیا لَم به واسطهی کسانی که از خطر مرگ گریختهاند، در پرسِفنی پیروان بیشتری جمع میکند.
ژانویه:
- شهروندان وحشتزده همهی پولهای خود را از بانکها خارج میکنند که این به فروپاشی اقتصادی شهر میانجامد.
- الکساندر کشف میکند که «پیوند جفت» بسیار ناپایدار است و کار روی «پیوند» و «آلفا سریز» را متوقف میکند.
- «بیگ دَدیهای تعمیرات» (Maintenance Big Daddies) به عنوان محافظان جدید در نظر گرفته میشوند.
- یی سوچانگ حین کار روی «پیوند محافظت» (Protection Bond) در «فری کلینیک» (Free Clinic) به دست یک بانسِر کشته میشود.
- ایلیزابت پس از دادن «برگ آس» به اطلس به دست او کشته میشود و Burial at Sea پایان مییابد.
نینا کارْنِگی
- نینا کارْنِگی آخرین صدایش را ضبط میکند، او در کنار کودکان مدرسهای همراهش همچنان در مرکز سرگرمی رایان گیر افتاده است.
بوتیکهای «فن د سییکْل»، پیش از انفجار بمب
- بمب مهلکی در «بوتیکهای فن د سییکْل» (Fin De Siècle Boutiques) منفجر میشود و همهی طبقات ساختمان را تخریب میکند.
یکی از ویتا-چَمبرهای شهر رپچر
- پروژهی ویتا-چَمبر (Vita-Chamber) به سرعت پیش میرود و این دستگاهها سرتاسر شهر نصب میشوند. (ویتا-چَمبر دستگاهی برای زنده کردن افراد کشتهشده است.)
نامشخص:
- عرضهی عمومی «پلاسمید هیپنوتیزم بیگ دَدی» (Hypnotize Big DaddyPlasmid)
کلاب «لیمبو روم»
پوستر تبلیغاتی کلاب «لیمبو روم»
گرِیس هالُوِی، خوانندهی جَز
- کلاب «لیمبو روم» (The Limbo Room) اجباراً بسته شده و خوانندهی سبک جز، گرِیس هالُوِی (Grace Holloway)، بیکار میشود.
- شرکت «اُستین بَتیاسفیر» (Austin Bathysphere Co.)، «اتلنتیک اکسپرس» (The Atlantic Express) را میخرد.
«کوی سایْرن». سایرنها در اسطورهی یونان و روم موجوداتی اساطیری به شکل زنان زیبا در میان دریا هستند که با آوازشان کشتیرانان را به سمت خطر میکشند.
- «کوی سایْرن» (Siren Alley) به علت فروپاشی اقتصادی به محلهی روسپیها تبدیل میشود.
پوستر جاسمین جُلین رقاص
جنازهی جاسمین جُلین
- اَندرو رایان، معشوقهاش، مری-کَترین «جاسمین» جُلین (Mary-Catherine “Jasmine” Jolene)، را میکشد.
«محلهی اپالو»
- در واکنش به افزایش تعداد شهروندان مخالف رایان، «محلهی اپالو» (Apollo Square) (محلهی طبقات محروم و کارگرنشین) به اردوگاه بازداری (containment camp) تبدیل میشود.
اولین «بَتیاسفیر» که در بازی بایوشاک با آن مواجه میشویم.
- رایان همهی «بَتیاسفیرها» (زیردریاییهای کوچک) را مجهز به قفل ژنتیکی میکند طوری که تنها کارکنان رسمی (و افرادی که با آنها نزدیکی ژنتیکی دارند) میتوانند از آنها استفاده کنند.
«آرکادیا»
۱۹۵۹-۱۹۶۰.
- به موجب حوادث ایجاد شده از سوی فرقهی سَترنین (Saturnine)، آرکادیا (Arcadia) برای همیشه بسته میشود.
«فُرت فرالیک»
- زاندر کُئن فُرت فرالیک (Fort Frolic) را به روی عموم میبندد.
- خانهی مینروا به دست رید وال محاصره و از باقی رپچر جدا میشود.
«پارک دیونیسوس»
- «پارک دیونیسوس» (Dionysus Park) به واسطهی آنچه روزنامهها حادثهای از سوی فرقهها عنوان کردهاند زیر آب میرود.
«رُزی»، یکی از پنج گونهی بیگ دَدیها
- مدلهای اِلیتِ «رُزی» (Rosie) و «بانسِر» برای محافظت بیشتر از خواهر کوچولوها ساخته میشوند.
«لَنسر»، یکی از پنج گونهی بیگ دَدیها
- مدل جدیدی از محافظها با نام «لَنسر» (Lancer) ساخته میشود اما به خاطر محاصرهی خانهی مینروا هیچ گاه بیرون نمیآید.
ماشا لوتْس
جنازهی ساموئل و ماریسکا لوتْس
- خودکشی ساموئل و ماریسکا لوتْس (Samuel& Mariska Lutz). افراد رایان دختر آنها، ماشا (Masha)، را «برای نجات شهر رو به نابودی» از آنها گرفته بودند. آنها که به انتظار برگشتنش بودند، وقتی متوجه شدند دخترشان به خواهر کوچولو تبدیل شده است و دیگر آنها را نمیشناسد، این واقعیت را تاب نیاوردند و با خوردن قرص خودکشی کردند.
جنازهی بیل مکدُنا
- بیل مکدُنا (Bill McDonagh) به دنبال تلاش نافرجامش برای ترور اَندرو رایان اعدام میشود.
جنازهی اَنیا اندِرسدُتر
- اَنیا اندِرسدُتر (Anya Andersdotter) به دنبال تلاش نافرجامش برای ترور اَندرو رایان اعدام میشود.
جنازهی دایَن مکلینتاک
- دایَن مکلینتاک (Diane McClintock) پس از پی بردن به هویت واقعی اطلس به دست او کشته میشود.
- آتشسوزی بزرگی استادیوم فوتبال را در بر میگیرد و بازی بین دو تیم «نیشزنها» (Stingers) و «گاوهای دریایی» (Sea Bulls) لغو میشود.
- بنا بر فرمان امنیتی ۲۱۷ (Security Order 217) توزیع همهی نشریات متوقف میشود.
لاشهی هواپیمای سقوط کردهی خط هوایی اپالو دیاف-۰۳۰۱ در کنار فانوس دریایی
۱۹۶۰.
- خط هوایی اپالو دیاف-۰۳۰۱ (Apollo Air Flight DF-0301) (پرواز جک) بر فراز اقیانوس اطلس با ۶ خدمه و ۸۹ مسافر ناپدید میشود و تلاشهای بینالمللی برای یافتنش بیثمر باقی میماند. ناوگان ایالات متحده و ناتو (NATO) برای تجسس به ناحیه اعزام میشوند.
- پایان رویدادهای بازیBioShock 2 Multiplayer
- شروع وقایع بازی BioShock
دکتر استاینمن
پوستر تبلیغاتی مربوط به جراحیهای زیبایی دکتر استاینمن
پیچ ویکینز
- دکتر استاینمن و پیچ ویکینز (Peach Wilkins) به دست جک کشته میشوند.
- رایان، جولی لَنگفرد را به خاطر افشاء اطلاعات راجع به «لازاروس وکتر» (Lazarus Vector) (نوعی محلول شیمیایی که گیاهان مرده را زنده میکند) میکشد.
عکس جک زیر عکس اَندرو رایان و جاسمین جُلین، پدر و مادرش، نصب شده روی تختهی «Would You Kindly»
کشته شدن اَندرو رایان به دست جک
- اَندرو رایان پس از فاش کردن هویتش جک را مجبور میکند که او را بکشد.
- جک فانتِین را میکشد و کنترل شهر به او پیشنهاد میشود.
- شایعاتی پخش میشود در این باره که یک زیردریایی هستهای هنگام تجسس برای یافتن پرواز دیاف-۰۳۰۱ غرق شده است.
- ایلیزابت، بوکر دویت و «سانگبِرد» (Songbird) را به رپچر میآورد.
۱۹۶۳.
- نوامبر: یک کشتی ایسلندی جزیرهای آتشفشانی را کشف میکند که بعداً «سرتْسی» (Surtsey) نام میگیرد.
۱۹۶۷.
- سُفیا لَم، «برنامهی جمعکننده» (Gatherer Program) را از سر میگیرد تا برای اجرایی کردن برنامههایش اَدمِ کافی داشته باشد. از آنجایی که خواهر کوچولوهای باقیمانده در رَپچر همگی کاملاً کهنه و قدیمی شدهاند، دختربچههایی از روی سطح آب دزدیده میشوند تا به «جمعکننده»های جدید تبدیل شوند.
۱۹۶۸.
- بریجید تنینبُم برای تحقیق دربارهی ناپدید شدن دختربچههایی که نزدیک دریا زندگی میکردند به رپچر باز میگردد.
مارک مِلْتْسر
- مارک مِلْتْسر (Mark Meltzer) که دخترش سیندی مِلْتْسر (Cindy Meltzer) را گم کرده است، برای یافتن او سر از رپچر در میآورد (وقایع بازی There’s Something in the Sea)
- شروع بازی BioShock 2 و بستهی الحاقی Minerva’s Den
«بیگ سیستر»
«تالار پذیرایی دیمیتر»
«تفریحگاه مجلّل آدُنیس»
- یک «بیگ سیستر» (Big Sister) پنجرهای بزرگ در «تالار پذیرایی دیمیتر» (Demeter’s Banquet Hall) را میشکند و رستوران و بخشی از «تفریحگاه مجلّل آدُنیس» (Adonis Luxury Resort) به زیر آب میروند.
«ایستگاه پمپ شمارهی ۵»
- با فشار بیش از اندازهی سُفیا لَم روی پمپها در «ایستگاه پمپ شمارهی ۵» (Pumping Station 5)، «کوی سایْرن» به زیر آب میرود.
- «پارک دیونیسوس» به واسطهی «مورد آزمایشی دلتا» پس از ده سال زیر آب بودن زهکشی میشود.
- زندان «پرسِفنی» به دست پیروان لَم در اعماق اقیانوس غرق میشود و «ستاد فانتِین فیوچریستیکس» هم با خودش میکشد.
الینر لَم
- یک قایق نجات، مشتمل بر «مورد آزمایشی دلتا»، اِلینر و سُفیا لَم به سطح آب میآید.
- تنینبُم به همراه چارلز میلتن پُرتر و یک کپی از رمزهای تینکر برای درمان اسپلایسینگ (Splicing) به سطح آب باز میگردند.
- تنینبُم، پُرتر را به حالت عادی بر میگرداند و او برای آخرین خداحافظی به مزار همسرش سر میزند.
تصویری از برنامهی مستند «حقیقت افسانه»
دههی ۱۹۸۰.
کانال آمریکایی «پیاچای» (PHE) یک مستند تلویزیونی دو قسمتی با عنوان «حقیقت افسانه» (Fact From Myth) پخش میکند. این برنامه برخی از رازهای مربوط به شهر رپچر با نام «اتلانتیس دوران مدرن» (modern day Atlantis) را نقل میکند. (در افسانهها آمده است که آتلانتیس قارهای در اقیانوس اطلس بوده که زمانی تمدن درخشانی داشته اما بعدها به درون اقیانوس فرو رفته است. به نظر میرسد که شهر رپچر با الهام از این افسانه شکل گرفته است).
چند ماهی میشه سرم خیلی شلوغه نمیتونم گیم بازی کنم(تو به این حساب بزار وایسادم دو سه تا گیم دیگه هم بیاد بشه ۱۰ تا بدم کنسول رو پر کنن) … بعضا خیلی حرص میخورم که این چه وضشه…
ولی یه دونه این طور مقاله میخونم و یادم میوفته که چیا بازی کردیم خیالم راحت میشه… فقط یه مثال فقط یه دونه مثال بیارید تو این نسل یه بازی تو این سبک باشه…
اولا خیلی ممنون بابت این مقاله محشر ولی یه چیزی میخواستم بگم این طور مقاله های بلند رو دو بخش کنید هم روز بعد هم مقاله دارید واسه انتشار هم خواننده زیاد خسته نمیشه… کلا نقداتونم خیلی خوبه ولی بعضیاش خیلی طولانی هستش احساس میکنم میشه خلاصه تر کرد البته این طولانی بودن نشان از انرژی و شوق مترجم و نقد کننده به دنیای گیم هستش اینو کاملا تقدیر میکنم ولی بالاخره این نقدای طولانی برای مردمی که متوسط مطالعش کمتر از ۵ دقیقه هست یه کم زیاده :-)فک کنم با خلاصه تر کردن مطالب متوسط کامنت هم بشه برد بالا چون خیلیا میان وقتی میبینن نقد یا مطلب زیادی طولانیه چون نمیخونن بیخیال کامنت هم میشن… خلاصه عالی بود ممنون
ممنون از توجه شما به این مطلب. خیلی از دوستان همکار هم تمایل به چند بخشی کردن این مطالب داشتند. اما چون مطالب با ساختار تاریخچه دارای پیوستگی هستند، اگر جدا و در چند بخش منتشر بشند ممکنه خواننده دچار مشکل بشه. مثلا اسم یک شخصیتی تو قسمت دوم هم میاد و خواننده باید داخل سایت بگرده و مطلب قبلی هم پیدا کنه و این امر کار را برای خواننده ها سخت میکنه. اولویت ما دسترسی راحت شما به اطلاعاته.
در مورد نقدهای بلند هم حق با شماست، خیلی از افراد خسته میشن، اما برخی بازی ها به دلیل عمق زیادی که از نظر داستانی و گیم پلی دارند، لازمه که با جزئیات بیشتری بررسی بشن. مثلا شما فکر کنید که یک بازی مثل GTA V که چندین ساله همچنان پر فروش باقی مانده را میشه در یک متن کوتاه نقد و بررسی کرد؟ مطمئنا خیر.
باز هم ممنون از نظرات شما.
متاسفانه من مخالفم با این حرف،بازی هر چه قدر هم از لحاظ داستان یا گیم پلی غنی باشه ما یه ظرفیت مشخصی تو نقد داریم،شما باید همه کسایی که به سایت رجوع میکنن رو در نظر بگیرید کسی مثل من که زیاد با gta حال نمیکنه مجبور نیست کل جزئیات گیم پلی بدونه. و برعکس کسی که از گیرز خوشش نمیاد زیاد نمیخواد عمق داستان رو بفهمه ولی من ۱۰۰۰ صفحه باشه میخونم…
به نظر من شما بهتره تمام نقداتون رو با یه استاندارد خاصی منتشر کنید و تحلیل ها و بررسی های دقیقتر رو تحت یه مقاله جداگانه بدین بیرون اون موقع هم اونایی که علاقه کمی دارن به بعضی بازی ها میتونن با خوندن نقد با یه نتیجه گیری سریع در مورد بازی کنجکاو بشن و شاید اون مطلب دقیقتر رو که بعدا خواهید گذاشت رو هم بخونن و اون شخصی هم که بازی مورد علاقش هست ذاتا هر تحلیل اضافه و دقیقتر رو خواهد خواند بازم مرسی که در اسرع وقت به کامنت ها رسیدگی میکنید
خواهش میکنم دوست عزیز، این وظیفه ماست که پاسخگوی نظرات خواننده ها باشیم. اتفاقا تیم دنیای بازی در این خصوص تصمیمات جذابی اتخاذ کرده که به امید خدا به زودی (خیلی خیلی زودتر از اونچه که فکر کنید) عملی میشه تا نظر شما و سایر همراهان دنیای بازی که با شما هم عقیده هستند را جلب کنه.
منتظر رونمایی این اتفاق باشید!
برای اینکه مشتاق تر بشید، یک راهنمایی هم میکنم:
DmC5
hell yeah
:۱۵:
خیلی ممنون از حسن توجه تون و نظرتون. ممنون که نظرتونو با ما در میون میذارید. در مورد طولانی بودن مقالات نقد و بررسی کاملا درک می کنم حرفتون رو و شخصا تا جای ممکن سعی می کنم طوری بنویسم که نویسنده مقاله رو تا آخر بخونه و از خوندنش خسته نشه.
انقد منتظر موندم تا ببینم کار بعدی کن لوین چیه که خسته شدم. از سال ۲۰۱۳ محو شده. آخرین بازیش برای نسل قبل منتشر شد، داریم به آخرای این نسل میرسیم، هنوز نمیدونیم رو چی داره کار میکنه. اصلا به شک افتادیم که روی چیزی کار میکنه. حیف این نابغه اگه خودشو بازنشست کرده باشه.
بهتون بابت این مطلب خوب تبریک می گم . انتخاب عکس ها برای درک بهتر داستان خیلی به جا و درست بود . :۱۵: :۱۵: :۱۵:
ممنونم از شما، باعث خوشحالیه 😊