تاثیرگذارترین سال گذشته
تصمیم گرفتیم امسال علاوه بر پستهای همیشگی و مرسوم سالانه مانند برترین بازی سال و دیگر مرسومیجات، هر کس از تیم دنیای بازی تاثیرگذارترین فیلم یا بازی سال گذشته خودش را معرفی کند و بگوید چرا آن اثر خیلی تاثیرگذار بوده است. امسال هم آثار خیلی خاصی منتشر شدند که ممکن است بر هر کدام از ما مخاطبها تاثیر متفاوتی گذاشته باشند، با توجه به برداشتهای متفاوتمان از آن اثر خاص. پس از شما میخواهیم علاوه بر اینکه همراه دنیای بازی باشید و چند تاثیرگذار از نظر هر نویسنده را بیابید و بگذارید ما نیز تاثیرگذارترینها از نظر شما را در قسمت کامنتهای این پست بیابیم.
آخرین نگهبان – علی فتحآبادی
«ایکو» و «سایه کلوسوس» دو تا از نابترین و بهترین تجربههای من در بین خیل پرتعداد بازیهای ویدیویی هستند که موفق به تجربهشان شدهام. دو اثر چنان خاص و پراحساس که با صرف کمترین تلاش ممکن شما را مرید و عاشق خود میکنند و هنر و نبوغ سازندگان جوان و خلاقشان را به رخ میکشند. امسال، سومین محصول این تیم رویاپرداز بعد از کشوقوسهای بسیار و هفت سال تاخیر روانه خانههای ما شد. اثری که ادامهدهنده سنت بازیسازی خاص و دلنشین این تیم است و از همان اولین دقایق احساسات نابش را روانه مخاطب میکند و با آزادسازی «تریکو»، مخاطب اسیر و زندانی بازی میشود.
در «ایکو» شما قبل از اینکه متوجه بشوید به «یوردا» و «ایکو» دلبستهاید و درد و تمایل آنها به درد و خواسته شما بدل میشود. در «سایه کلوسوس» به خودتان میآیید و میبینید انگار «واندر» و «اگرو» را مدتهاست که میشناسید و خواسته بزرگ و تقریبا غیرممکن واندر را با جان و دل میپذیرید و در پایان بازی مغموم و میخکوب نظارهگر انتهای حماسه آنها هستید. در آخرین نگهبان، فقط یک ساعت کافیاست که عاشق تریکو غولپیکر و پسرک موکوتاه داستان بشوید و با تمام اهتمام خود، آنها را در فرار از این مکان اسرار آمیز یاری بکنید.
در چه بازیهایی تا الان از یک حیوان به این شکل نه تنها در روند داستان، بلکه در روند گیمپلی بهعنوان یک عنصر کلیدی بهره برده بود؟ در سری «فیبل» هر نسخه همه یک سگ باوقا دارند که تا انتهای سفر سختشان همیشه همراهشان است. «فالاوت ۴» هم سگ داشت و چند اثر دیگر از جمله «سایه کلوسوس»، ولی در کدامین این آثار ناز کردن حیوان و خیرهشدن به وی تا این حد پراحساس و ملموس کار شده بود؟ گاهی به خودم میآمدم و متوجه میشدم دقایق متمادی است که به چشمان سیاه و تیلهای شکل تریکو خیره شدهام. بهم زل میزند، زوزهای میکشد و بر روزی زمین چمباتمه میزند و سرش را به طرفم میآورد و عشق و احساس شکل میگیرد. دوستی و احساس از صفحه تلویزیون بیرون میزند و من غوطهور در این احساسات ناب، بدل به پسرک داستان میشوم. و اینجا جادوی «فومیتو اوئدا» و تیم خلاقش همانند درایی نیلگون در یک ظهر آفتابی شما را غرق سحرانگیزی خودش میکند.
کاپیتان شگفتانگیز
یک زن و شوهر تصمیم میگیرند فرزندانشان را به دور از جامعه و تمام قوانیناش در جنگل و در دل طبیعت و با کمک همدیگر بزرگ بکنند. خلاصه پلات ابتدایی کاپیتان شگفتانگیز که به خوبی حکایت از داستان خاص و شاکلهی عجیب این اثر زیبا میدهد.
پدری فیلسوف و هیپیوار که از تمامی رسوم و قوانین دستوپا گیر دولت و جامعه و گریزان است و شش فرزندی که تمام زندگیشان را در طیعت مشغول ورزش، شکار و مطالعه فلسفه و علوم مختلف بودند. از فیزیک کوانتوم صحبت میکنند، به چند زبان سخن میگویند و کوچکترینشان لایحه حقوق آمریکا را از بر است.
کاپیتان شگفتانگیز فیلم خاص و خوبی است. هم حرفها و مضمون بسیار عالی در خود جای داده و هم از روایت و داستان سرایی عالی برخوردار است و از تمام اینها جذابتر، داستان خودش را در بستر فیلمهای جادهای تعریف میکند که همین امر، اجازه نزدیکی و تعامل بیشتری با شخصیتها در شرایط و حالات احساس گوناگون را میدهد. جشنگرفتن روز تولد «نوام چامسکی»، فیلسوف و زبانشناس معروف بهجای روز کریسمس، زندگی در کنار طبیعت و کنارهجویی از فشارها و اذیتهای بیدلیل اجتماع و نهی سیستم آموزشی کشور و تقابل همهجانبه اجتماع در مقابل این حرکت و ملامت تمام مدت این مسیر متفاوت، آن هم در داستانی خانوادگی و جادهای که تمام شخصیتهای داستان را درگیر خود میکند و بیننده بخت برگشته را در جایی آن وسطها میان تمام این جذابیت و حرفها رها میکند.
سال دوست داشتنی واس من ب شخصه بود مخصوصن بخاطر bf1 و for honor .و البته کل اتفاقای خوب دیگ ک واس خودم افتاده.
اما باس بگم سایت حال و روز خوبی نداره . امیدوارم امسال به دوران طلایی دی بازی برگردیم .
دوستت دارم دی بازی