به سوی اسکار: حتی اگر ما را به گلوله ببندند… | نقد فیلم Hell or High Water
عنوان فیلم صرفاً یک اصطلاح انگلیسی است و اکثراً در قالب معناییِ «به هر نحوی که باشد» یا «هرطور که شده» بازگردانده میشود. این عبارت معمولاً در بابِ افراد سمجی به کار میرود که قصد دارند به هر صورتی که شده، کار خود را به انجام برسانند. ترجمهی این عبارت بهمعنای «جهنم یا آب بلند» از جمله مضحکترین عناوینی است که در سطح اینترنت و رسانهها برای فیلم بهکار گرفته شده است. در این نقد، ترجمهی «اگر از آسمان سنگ هم ببارد…» مورد استفاده قرار خواهد گرفت.
فیلم «اگر از آسمان سنگ هم ببارد» اساساً در نگاه کلی، دورنمای ویژه و متفاوتی ندارد، با این شرایط اما فیلم یکی از برترین تریلرهای چند سال اخیر را شکل داده است. روایتی درگیرکننده و عمیق که همزمان بار سنگین تحرک و هیجان فیلم را هم به دوش میکشاند و این به قطع، قانعکنندهترین و مجذوبکنندهترین ساز و کاری است که در یک تریلر پرمغز قابل پیادهسازی و نمایش است. در ادامه با دنیای بازی همراه باشید.
فیلم از بدو ماجرا بدون هیچ ادعایی کار روایت را آغاز میکند و داستان را پیش میبرد. در حقیقت این صداقت در روایتِ فیلم است که مخاطب را تا این حد به شخصیتها و فضای اثر نزدیک میکند. داستان فیلم در تگزاس مدرن میگذرد. لحظات ابتدایی فیلم چندان چیز جالب توجهی ندارد. به این صورت که اولین سکانس کار، با بهتصویر کشیدن بانکزنیِ دو برادر آغاز میشود. کمی بعد هم دو مامور ادارهی پلیس برای ردیابیِ سارقان به جریان فیلم وارد میشوند. این لحظات تاحدی روایت فیلم را نخنمای و کهنه جلوه میدهند. با این حال طولی نمیکشد که مسیرِ رو به رستگاریِ فیلمنامه استات میخورد. یعنی جایی که تمام عناصر از جمله شخصیتها و سبک روایت از کلیشه خارج میشوند و در یک چهارچوب جدید به جریان اصلی فیلم وارد میشوند. اینجاست که فیلم موضع داستانی خود را فاش میکند و از آن حال و هوای دزد و پلیسیِ ابتدا به کل خارج میشود.
شخصیتهای فیلم در پوشش دزد و پلیس به ماجرا وارد میشوند اما در حقیقت، آدم بد یا شخصیت منفی خاصی در فیلمنامه تعریف نشده. یعنی فیلم هیچیک از طرفین را در مقام محتوای منفی فیلم قرار نمیدهد بلکه غالباً به تقابل میان این دو بها میدهد. یعنی با آغاز جریان دزد و پلیسی میان دو طرف، به موازاتِ هیجانی که شکل میگیرد، فیلمنامه شخصیتها را پردازش و هدفها را معرفی میکند و در انتها دلایل منطقی و قانعکنندهای را در باب عملکرد هرکدام، به مخاطب ارائه میکند.
توبی و تانر در نقش دو برادر ماجرا، سعی دارند تا هرطور که شده با سرقت از شعب کوچک بانکها، وامهای معالجهی مادرشان را که دیگر زنده نیست، بپردازند. در غیر این صورت قطعه زمین ارزشمند خانوادگی دو برادر که حالا به توبی رسیده است، در ازای مبالغ وام ضبط خواهد شد. قطعه زمینِ مورد بحث، گویا در موقعیتی ارزشمند، روی یک مخزن نفتی بزرگ قرار گرفته و این به عقیدهی توبی، چیزی است که آیندهی همسر سابق و فرزندانش را میسازد و آنها را از مرضِ موروثی فقر خاندانش حفظ میکند. تانر، بهعنوان برادر ناتنی توبی و شخصی که سابقهی زندان رفتن دارد، در مسیر دستیابی به هدف برادرش سخت تلاش میکند، حتا اگر او را در شعبهای بزرگ در تگزاس به گلوله ببندند! در سمت دیگر اما دو مامور پلیس با نامهای همیلتون و پارکر به اقتضای شغلی که دارند، موظف به پیگیری ماجرا میشوند. در این سمت اما همیلتون بهعنوان یک مامورِ با تجربه که آخرین روزهای کاریاش را سپری میکند، در مرکز روایت قرار میگیرد. با اینکه فیلم در قسمت شخصیتها اصولاً در جبههی خاصی قرار نمیگیرد، اما با زمینههای احساسی شدیدی که در ارتباط دو برادر و خانواده دوستیِ توبی ایجاد میشود، کلیت فیلم تاحدودی به سمت دزدها تمایل پیدا میکند.
حضور رگههای اکشن و تریلر در فیلم، با اینکه چندان ضروری نیست، اما در کنار ماجرای درگیرکنندهی فیلم، مجموعهای کامل به تماشاگر تقدیم میکند. با اینحال، اکشن تا حدی بهمنظور پایانبندیِ مناسب در کار حضور مییابد و رغم فضا و موضعی که جریان ماجرا در برابر درگیری دارد، فیلم اکشن پرتنش و هیجانانگیزی را روانهی اثر میکند.
در نگاه کلی، با صرف نظر از هنرمندیِ ارزشمند «جف بریجز» و فضای فوقالعادهی کار، «اگر از آسمان سنگ هم ببارد» روایتی است نادر و متنوع با جریانی لذتبخش و سرگرمکننده، که خلاف انتظاراتِ تماشاگر، در سطحی بارها فراتر از ایدآلِ یک تریلر تگزاسی ظاهر میشود.