جادوی دست نوشته ها;قسمت دوم;مکس پین
MAX payne
دلم گرفته بود و سراغ پیرمردی در همسایگی رفتم تا با آن حرف بزنم.غم از سر و کول من بالا میرفت و هر روز بی آنکه خود بخواهم ابروانم پایینتر می آمدند و چهره ام عبوس تر میشد.زمانیکه پیش او نشستم مست بودم.از فرط زیاده روی لرزش دستانم مرا پیش او خجل کرده بود ولی به آن فکر نمیکردم.اسلحه ام به کمرم بود و چهره ام مثل همیشه خسته و پر از درد.ماجرایم را برایش گفتم.از او عدالت را پرسیدم.حال متعادلی نداشتم.هر بار که میخواهم اشک بریزم غرورم نمیگذارد تا اشک هایم خود را نمایان کنند.مرد خشکش زده بود.چشمانش را غبار گرفته بود و نای پلک زدن هم نداشت.پیش خود شکسته تر شدم.تازه درد بی دوای خود را میفهمیدم.پیش خود میگفتم هیچ کس دردهای مرا ندیده است.نچشیده است.مرد قطره ای اشک از گوشه چشم راستش چکید.بغض کرده بود.شروع کرد به تعریف از زندگی خویش.حال, من بهت زده شده بودم.لرزش دستانم آرام شده بود.پلک هایم فراموش کرده بودند بایستی بر هم بخورند.دردهایم از یاد رفت.به او گفتم چند سال داری؟گفت:۷۳ سال.او گفت تو چند سال داری؟گفتم من به جای فرزند تو هستم.گفتم چگونه تاب این مشکلات را داشته ای و اینگونه مانده ای؟گفت خداوند بهترین ها را برای بازی در نقش های سخت زندگی انتخاب میکند.اگر میشکستم,جا میزدم,خود را کنار میکشیدم خداوند را مایوس میکردم.اما هرچه درد بیشتری کشیدم پخته تر شدم,مردتر شدم.گفت در نبرد بین روزهای سخت و انسانهای سخت,این روزهای سخت خواهند بود که سپری خواهند شد و این انسانهای سرسخت خواهند بود که پیروزند.اولش برایم شعاری بیش نبود.اما حال که باز مست کرده ام میبینم که پیرمرد چندان هم بیراه نمیگفت…!!
ضربه محکم عشق!
مونا و مکس میروند تا داستان ولد را برای همیشه پایان دهند.وارد ساختمانی که آلفرد وودن و ولد در آن حضور دارند میشوند.نگفته ام وودن کیست؟وودن کسی که اطلاعات خوب و جالبی را به مکس میداد و در آخر توسط ولد به آنجایی رفت که همه یک روزی میرویم.مونا رمز ورود از درب بزرگ به ساختمان را میدانست.این موضوع مکس را متعجب کرد!قبل از ورود مونا ضربه عشق را محکم بر مکس وارد میکند و مکس بیهوش میشود.مونا خود وارد ماجرا میشود.حدستان چیست؟میدانم میدانید مکس بیهوش بود.عمری بیهوش بود.بیهوشی سم شیرین عشق است.نمیدانی با او کی,کجا,چه طور ولی میخواهی با او همیشه هر لحظه همه جا و در همه حالت باشی.مکس بیهوشیش هم در رویای مونا بود.به هوش آمدنش جز پشیمانی چیزی برایش نداشت.مرگ مونا را دید.خیلی مواقع میخواهی از چیزی جلوگیری کنی ولی زورت نمیرسد,نمیتوانی.چون خدا نمیخواهد.حتی اگر قسمت را قبول نداشته باشی توجیهی برای برخی مواقع نتوانستنت نداری.چرا اینطور میشود؟مکس بار دیگر بر دوشش بار انتقام را نهاد و رهسپار راهی شد که انتهای ریسمانش به نارفیقی میخورد که تمام چیز رفیقش را ازش گرفت.انسان خیلی خطرناک است زمانیکه چیزی برای از دست دادن ندارد.مکس نداشت.هیچ چیز نداشت.مکس مانده بود و کت چرمی و اسلحه اش که آن هم در انفجاری از دستانش افتاد.مکس بلند شد حرکت کرد,میدانست بجوید می یابد بپرسد جواب میگیرد بخواهد بدست میاورد بکوبد در را در باز میشود!!کوبید,مکس در انتقام را بسیار محکم کوبید.ولد مانند سگی که از گرسنگی و سرمای بی رحم زمستان بر روی سنگفرشهایی که جز سرما چیزی برای میهمانشان ندارند و ناله میکنند و جان میدهند,کشت.اما چرا انتقام بر بخشش اولی نیست؟انتقام گرفته ام و دیده ام که چیزی جز لحظه ای از دست دادن کنترل و یا خالی کردن کینه ای در دل نیست.چیزهایی که طوری دیگر هم میشود بدان ها رسید.خیلی سخت است بدانی زنده ای,ندانی چه میخواهی.مکس ماجرایش تمام شد رفت پی کارش.اسلحه اش را غلاف کرد,رفت به ناکجا آباد.
شیش و بش
خیلی سال گذشت.اولش بطری بطری از بارها و فروشگاهها خریداری میکرد.پاکت سیگارش نیمه میماند برای شروع روزی دیگر.کم کم بطری ها جلوی چشمانش به راه افتادند.رقص مستی,دود سیگار مجذوبش کرد.انسان هر چه هست ذهنش هست.ذهنش کند میشد.فکرش پرت میشد.دل خوشیش شده بود.بطری بطری شبها روی میز و صندلی ها ولو بود.تلویزیون بیخود کنتور می انداخت.بوی تعفن از خانه مکس همسایه ها را هم آزار میداد.سگ های ولگرد هم دور خانه مکس میچرخیدند تا بوی تعفن آنها را نیز خوشنود سازد.از این بار به آن بار.۹ سال گذشته بود.خیلی سال گذشته بود ولی وقتی گذشته ات تاریک است اینگار امروزت را خراب کرده ای, نایی نداری.مکس با دوستی از دوران دانشگاه آشنا میشود با نام رائول.در داغی بحث بین آن دو, مکس با فرد جوانی در بار بحثش میشود و این از الطاف مشروبات است که گاهی از خود بیخودیش گریبانت را میگیرد.مکس اسلحه میکشد و بی مهابا پسرک را به ضرب ثانیه ای نزد نکیر و منکر میفرستد.رائول مکس را میگیرد و هر دو به سرعت از بار میگریزند و به مکانی امن میروند.نه عزیز دلم این پایان ماجرا نیست خورشید خیلی پشت ابرها بماند نیم ساعت است! پدر پسرک پیدایش میشود و کارد به او بزنی خونش در نمیاید.مکس تو پسر من را کشتی ای….من تو را…اوضاع پیچیده شده است.رائول که پیشنهاد بادیگاری یک خانواده ثروتمند را به مکس در برزیل داده است پافشاری میکند و میگوید که تو راهی نداری و او نیز میپذیرد.در آمدن از چاهی و وارد شدن به چاهی دیگر.شهر قاچاق مواد و اسلحه و انسان.مکس از سائوپائولو سر در میاورد.محافظت از شخص شخیص رودریگو برانکو فرد ثروتمند و گردن کلفت.میگویند آدم خوب دشمن زیاد دارد حتما رودریگو آدم خوبی بوده است زیرا دشمن زیاد داشته است!!اینبار آدم رباها قصد تخریب مکس را دارند زیرا میخواهند همسر رودریگو را بربایند اما بار اول مکس قیصر ماجرا میشود.سری بعد او را به همراه دوست رائول میدزدند.مکس و رائول دنبال آن دو.رودریگو دو برادر داشت که کوچکتره که کمی هم نامیزون میزد طاقت چند گلوله ناقابل را نداشت و جان به جان آفرین تسلیم کرد.ویکتور برادر ناخلف رودریگو که معلوم شد پشت تمام داستانها و حتی ترور خود رودریگو همین ویکتور ناخلف بوده است باقی ماند.خلاصه مکس قصه ما قصه ویکتور را نیز پیچید.مکس در طول داستان اضافه وزن پیدا کرد, دلیلش خوردن زیاد مشروبات بوده است حتما!مکس چهره اش به شدت شکسته شد همه میدانیم چرا.مکس موهایش را تراشید. ریش بلند گذاشت. برای تغییر, برای خلاف کار شدن, برای حس مسئولیت بیشتر, نمیدانم, برای هر چه…اما مکس خودش بود.یک کت چرمی پوش تقس وظیفه شناس ماهر در کار.یک درد دیده.مکس بارها سر مزار میشل و رز میرفت.میگفت من ویسکی میخواهم,سیگار میخواهم,مجوز برای کشتن میخواهم ولی بیشتر از همه میشل را میخواهم.خیلی سخت است.زندگی سرمایه گذاری بزرگیست.ازدواج منبع ذخیره سازی سرمایه شماست.وقتی به کسی اطمینان کردید یعنی او صندوقچه اسرار و رازهای شماست.رازهایی بین زن و مرد وجود دارد,خاطراتی وجود دارد,کلماتی رد و بدل میشود,احساساتی معنا میگردد که تنها خود آنها آن را درک میکنند.مکس به یکباره همه را از دست داد.داستان بادیگاردیش محض تفریح, محز محک زدن, محز فراموشی بیشتر گذشته, محز اجبار…هر چه بود خوب نبود.زیرا که مکس باز هم کشت.مکس باز هم خورد.مکس باز هم کشید.مکس هیچگاه به جایگزین مناسبی برای میشل فکر نکرد. به تولد دوباره, به داشتن فرزندی مجدد.مکس تقس ترین فردی بود که میشناختم.هی مکس, کتت را بپوش شبهای نیویورک و سائوپائولو به شدت سرد است.اسلحه ات به کمرت باشد. مبادا کسی تجاوزی کند.مکس, خیلی ها در ایران با تو زندگی کردند. خداحافظ لحظه ساز زندگی جوانی ما خداحافظ…………………………..
پایان
ممنون خیلی مقاله ی زیبایی بود. /:) /:)
مرسی فرشید عزیز!
توضیحات کامل رو دادی و چیزی رو باقی نزاشتی!
واقعا زیبا نوشته شده !! عالیه ! حرف نداره !! =D
این جمله رو واقعا بهش اعتقاد دارم و روزی نیست ک بهش فکر نکنم : ” گفت خداوند بهترین ها را برای بازی در نقش های سخت زندگی انتخاب میکند.اگر میشکستم,جا میزدم,خود را کنار میکشیدم خداوند را مایوس میکردم . ” !
ممنون از فرشید جان و امید عزیز !! :X
واقعا…
=D =D =D =D
فــــــــــــــــــوق الـــــــــــعاده بــــــــــود!!
ممنونـــــــــــــــــــــــ !!! :*
دست نوشته ها رو درست کن bro.
عاااااااااالی
مثل همیشه =D
عالی عالی عالی !
به امید تولد دوباره ی مکس پین به دستان سم لیک :-s
_________________________________
Lead, follow or get the hell out of the way
قسمت دومی از اولی زیبا تر بود.ممنون. :P :P
کل خاطراتمو با مکس پین زنده کردی.
یادمه پارسال این توی این روزها بود که نزدیک عرضه نسخه سوم این بازی بودیم اینقدر شورو اشتیاق داشتم که تجربش کنم!
ممنون
تشکر بسیار از فرشید و امید عزیز
بسی زیبا بود.
_________
من مکس پین ۳ میخوام….
مثل قسمت اول قشنگ بود خسته نباشید. :-D
عالی بود خیلی ممنون =D
بی نظیر…. =D =D =D
بسیار عالی بود آقا فرشید
مکس پین :X از اون بازی هایی که هیچوقت فراموش نمیشه.
وبار ها میشه این بازیرو انجام داد و مثل بار اولی که بازی رو انجام دادی ازش لذت برد
ممنون از شما دوستان عزیز!!!!!!
بسی عالی بود و لذت بردیم!
به امید یه مکس پین درست و حسابی……..سم لیک
فرشید جان خیلی ممنون عالی بود چه دورانی داشتیم با این مکس
______________________________
Copyright © ۲۰۰۹-۲۰۱۳ MEA Co. All rights reserved
انجمن حقوق بگیران مایکروسافت
oNE fOR aLL _ All For One
مثل همیشه…(صفتش رو همه میدونن!)
منتظر قسمت های بعد هستم!
مکس تو نیویورک موند. نتونست سفر موفقی به سائوپائولو داشته باشه. اون هنوزم با قیافه نیویورکی زندست.
فقط ای کاش قسمت ۳ هم مثل ۱ و ۲ خاطره انگیز میشد.و از قدیم گفتن کار رو به کاردان باید سپرد(من ۱ و ۲ رو بازی نکردم و فقط ۳ رو بازی کردم.ولی وقتی میبینم عاشقان سینه چاک مکس پین راضی نیستن از قسمت ۳ حتماً بازی مشکل داشته.از نظر من هم بازی معمولی بود.ولی قطعاً به ۲ شماره اول احترام زیادی قائلم)
فردا میام میخونم الان باید برم بخوابم!!
ولی مطمئنم فرشید جان بازهم ترکوندن :*
من بازی ۳ رو رفتم ولی با نسخه های یک و دو خاطره ها داشتیم.اصلا روایت فرق میکرد
مرسی فرشید جان
مثل نسخه اول زیبا .
خسته نباشید .
:X
فرشید جان یه تقاضا دارم ازت!میشه سر راست داستان رو تعریف کنی و وسط داستان به یکباره
صفت و موصوف بکار نبری؟سر راست منظورم به زبان ساده و خیلی روون :!: من الان تا یکجا
میخونم یکباره داستان قطع میشه و صفات ادبی بکار میره و من اصلا نمیفهمم چی شد
در هر صورت خسته نباشی
نشد دیگه قرار بود ساده بگم که دیگه خیلی چرت میشد.سادش اینه که بازیش کنی یه چیز معمولی از داستان گیرت بیاد.
اتفاقا با جملات ادبی خیلی قشنگ تر شده دستتون درد نکنه!
هردوقسمت واقعا عالی بودن.دست آقا فرشید و آقا امید درد نکنه. :X
منتظ قسمت های بعد هستیم. :X
===============
میلاد از $PC B-)
مکس پین یه بازی خیلی خوب و عمیقیه و اقا فرشید هم خیلی روش زحمت کشیدن برای همین این مقاله خیلی قشنگ شده! :X
اگر برای بازی هایی پر معنایی مثل بایوشاک از این مقاله ها بنویسند واقعا عالی میشه.
واقعا احساسات دو نویسنده رو تو تک تک جملات این متن میشه احساس کرد.فوق العاده بود.متنی سرشار از احساس و تردستی که گاهی چاشنیادبیات هم شده.کلایمکس این مقاله هم اون قسمت بود که در مورد کوبیدن در انتقام نوشته شده.واقعا باید بگم که خیلی ها در ایران جوونیشو با داستان شاهکار مکس سپری کردن و فک کنم دلیلش هم حس همزاد پنداری ما ایرانیاست.به هر حال با وجود این که داستان شماره سوم و بادیگاردی در برزیل و … چندان به مزاق طرفداران قدیمی خوش نیومد اما همین که موفق به دیدن دوران ننگین مکس شدیم خودش یه درسی بهمون میده.همون طوری که تو متن هم گفته شده انتقام فقط برا لحظاتی لذت بخشه و تنها برای مدتی خشم ادمو فروکش میکنه ولی بعدش باز همون داستان سابق و زندگی به سراغ ادم میاد.بدون این که چیزی از گذشتش پاک شده باشه.
واقعا خسته نباشید. =D
زیبا بود!
یه مقاله طنز آماده کردم از نظر خودم واقعا عالیه یعنی حقیقتا خودم هم که نوشتمش بازم میخونم دوباره خندم میگیره در مورد یکی از عملیاتهاست که حالا چند نفری رفتن انجامش بدن جزئیاتشو نمیگم تا بزارم بخونید.دو قسمته با نفرات و مکانها و موقعیتهای مختلف و جالب.خواستم بین همین مقالات جادوی دست نوشته ها بزارم منتهی دو دلم.سایتش هم حالا معلوم میکنم اخبار بیشتر تو انجمن پی سی خواهم گذاشت.از علی دادا و باقی دوستانی هم که به بنده و امید لطف داشتن ممنونیم.خوشحالم خوشتون اومده.دین ما به مکس بیشتر از این داستانهاست ولی توانمون همین قدره دیگه شرمنده.
حتماً این کارو بکن.هر مقاله ای موافق و مخالف داره.ولی آدم باید ببینه اکثریت چی میگن.من که به شخصه منتظر مقاله بعدیتون هستم.
آقا فرشید شما قلمتون خیلی خوبه و واقعا ب دل میشینه ! =D
در انتظار این مقاله ی طنز هم هستم !
ممنون بابت متن بسیار زیبا :X خیلی لذت بردم.هر دو تارو کامل خوندم ولی به نظر من زیاد از اسم” مکس” استفاده کردین شاید از این کار مقصودی داشتین که من نفهمیدم.تو قسمت اول بعضی قسمت تو یه جمله دو دفعه اسم” مکس” به کار بردین این موضوع یکم اذیت میکنه اگه میگفتین “او” بهتر نبود؟ :-?
مثله همیشه عالی ، از امید و فرشید عزیز نهایت تشکر رو دارم ! منتظر قسمت های بعدی این سری و البته پیش نمایش های زیبایت در تابستان هستم :wink:
_______________به امید موفقیت هردوی شما________________
_____بهروز از pc$____
قشنگ بود،افرین بر تو نویسنده جوان و خوش فکر
خرابتم MaX
بچه ها خیلی سخته ببینی بازی هایی که ادم فقط برای لذت بازیشون میکنه فرت و فرت بیانو مکث پین این طوری نابود بشه
اره درسته نابود بشه همه ی ما میگیم عاشق مکث پینیم ولی وقتی میریم سراغ dvd روش پره خاکه هر روز که این وضعیتو میبینم میگم که دو سه سال اینده مردم یادشون میره مکث کی بود و چی شد بچه ها این ارزوی هممونه که مکث ۴ بیاد ولی انگار رفت. فقط یه راه مونده که تو سایت رمدی گیر بدیم من که از الان شروع کردم شما هم بیایین …. خواهشا :(( :(( :(( :(( :(( :(( :(( :(( :(( :((
مکس :-? =;
مرسی..واقعا دو قسمتش جالب بود..مخصوص اگه اهنگ تم اصلی بازی همراش پخش بشه
مکس پین همه قسمتاش زیبایی خودشونو داشتن..حتی شماره ۳ که با اینکه داستانش متحول شده بود اما شاهکاری بود واسه خودش..مخصوصا مرحله برفیش و مرحله فرودگاهش
زمانی که با غرور خاصش وارد سالن فرودگاه میشه یا زمانی که در اخر به اخبار گوش میده و میره
نشون داد که هنوز همون مکس پین همیشگیه
___________________
Sony make.believe
منم تشکر می کنم از همه دوستان عزیز که لطف خودشون را ابراز نمودن,
به امید در یاد ماندن همیشگی این شخصیت بزرگ بازی های رایانه ای.
ممنون وبا تشکر منتظر ادامه مقالات باشید
تشکر فرشید جون!حرف نداشت!قلمت معجزه میکنه! =D !از آقا امید هم کمال تشکر رو دارم! :* :*
بدون شک مکس پین از بهترین سه گانه های تاریخ بوده!
شخصیت مکس با هر شخصیت دیگه ای متفاوته و یه دنیا حرف داره برا گفتن.امیدوارم روزی نسخه بعدی این سری شاهکار هم منتشر بشه!
________________________
انجمن فرهیختگان $Pc
مثل همیشه عالی و زیبا :X :X
به نظره من تو نسخه بعدی مکس که احتمالا ساله ۲۰۱۶ میاد,باید بیان یه تغییری اساسی تو زندگی مکس بوجود بیارن.یه امیدی.یه چیزی که مکسو برایه ادامه ی زندگی امیدوار کنه.
نه اینکه هر روز با غم و الکل بیدار شه و هر روز هم با غم و الکل بخوابه و انقدر تیر بزنه و تیر بخوره تا بمیره.باید تو نسخه بعدی مکسو از این شکستگیه همیشگیش کمی خارج کنن.
ولی درسته که ما همه مکسو بخاطره همین شکستگیش و داغونیش دوست داریم و تو هر قسمت هی بدبخت تر هم میشه ولی دیگه وقتشه که مکسو کمی امیدوار به زندگی و هدف دار ببینیم و برایه اولین بار بعد از مدت ها ببینیم که چیزی در زندگیش براش اهمیت پیدا کرده و حاضره برایه نجاتیش تا خودکشی هم پیش بره.نه صرفا بخاطر از مسعولیته شغلیش دست به هر کاری بزنه.
حالا این امید هر چیزی میتونه باشه.یه بچه ی کوچیکه غریبه یا یه فرد.
وقتشه که کمی از خاک و گله مکس ریخته بشه و بعد از مدت ها یه لبخند از اعماق دل بر لبانه این مرده خسته بنشینه :X :X :X
مرسی فرشید جان . استفاده کردیم …
متن بسیار زیبا بود….
از اون زیباتر پی نوشت امضای نویسنده بود که یه جورایی حال و هوای امروزه..!
مرسی آقای عبداله پور =D
عالی بود فرشید عزیز …
منتظر ادامه مقالات هستیم …
___________________
آروین از pc $
SONY make.believe
یه سوال؟این مقاله هارو از کجا گیر میاری؟ :-?