لیست عناوین مطلب
فتح قلمرو ناشناخته
مقبرهی ناشناخته هم درنوردیده شد
لارا کرافت شهرت و محبوبیت جهانی و سابقهای ۱۷ ساله دارد. سالهای سال بازیهای تراز اول تحت عنوانهای مختلف با حضور لارا کرافت که سمبل شجاعت، زیبایی و کنجکاوی بوده است را تجربه کردهایم و با لارا در ماجراجوییهای زیادی همراه شدهایم. بدون شک در هر سفر تجربههای جدیدی به دست میآوردیم و لذت وصف نشدنی را با این ماجراجوی دوست داشتنی تجربه میکردیم. لارا، زمانی به سکوی پرتابی برای بازیهای نوپای همسبکش تبدیل شده بود و در قلمرو خود حکمرانی میکرد. با این حال لارا هم مانند بسیاری دیگر از شخصیتهای بازیهای رایانهای علیرغم دوران اوج خود، یک مقطع افول را نیز پشت سر گذاشت و دیگر نوبت آن رسیده بود که این بازی از اساس دچار تغییر شود. وقتی لارا قلمرو حکومتش را به دست ناشناختهها سپرد، مصمم شد که آن را باز پس گیرد. اکنون زمان آن رسیده است تا قلمرو ناشناخته که زمانی تحت سلطهی انگلیسیها بود هم فتح شود. لارا کرافت شهرت، محبوبیت و سابقهی خود را مدیون هیچ کس جز خالقان و طرفدارانش نیست، اما موفقیتش در آخرین بازی منتشر شده را به بازیهای زیادی مدیون است.
صعود لارا به قلهی بازیهای پر خرج (Big Production)
اولین چیزی که از شروع بازی متوجه آن میشوید، هزینهی زیادی است که سازندگان برای ساختن دوبارهی مهاجم مقبره صرف کردهاند تا آن را به بازیهای دیگر نسل هفتم برسانند. هزینهای که شاید از نمایشهای قبل از انتشار بازی هم مشخص بود و اکنون در دل بازی جای گرفته است. مزد این هزینهی هنگفت صعود لارا به قلهی بازیهای پر خرج است که اندکی قبل توسط آنچارتد فتح شده بود. اکنون در «مهاجم مقبره» محیطهای عظیم، میانپردههای سینمایی، تخریبهای فیزیکی بزرگ، انیمیشنهای چهره و حرکت بسیار ظریف توسط موشن کپچر و بسیاری دیگر از فاکتورها را میبینیم. همینها باعث میشود تا قبل از هر چیز لارا را به خاطر رد کردن استانداردهای منقضی شدهی نسل هفتم و پیوستن به جرگهی بازیهای بیگ پروداکشن بستاییم. نکته اینجاست که سازندگان این بازی توانستهاند به خوبی از این هزینهای که صرف میکنند خروجی بگیرند.
انیمیشن چهره و بدن لارا جلوهی خاص و زیبایی به بازی داده است. هماهنگی این انیمیشنها با صدای لارا به خوبی میتواند حس همذاتپنداری را در شما برانگیزد. همهی حالات مهم را میشود در چهرهی لارا دید و با او سمپاتی کرد.
دوربین بازی در اکثر اوقات در اختیار بازیکننده است. اما گاهی کارگردان بازی به خوبی آن را از کنترل شما خارج میکند تا روی چیزی تاکید کند. مثلا در تصویر سمت راست دوربین بالا آمده تا بر روی ارتفاع تاکید کند. فوکوس دوربین در تصویر سمت چپ نیز تا حد زیادی بر روی ارتفاع است، اما بیشتر کادر را منظرهی اقیانوس و طوفان پر کرده که نشان از وضعیت لارا و همراهانش دارد. در بسیاری دیگر از اوقات بازی، هرگاه نیاز است با لارا بیش از پیش هم حس شویم، دوربین تغییر زاویه میدهد و نمای مشخصی مطابق با خواست کارگردان نمایش داده میشود. در کنار آن، صداگذاری و انیمیشنهای لارا همراه با موسیقی هارمونی زیبایی ایجاد میکنند که در کمتر بازی یافت میشود. این دقت در کارگردان هنری بازی بدون شک ستودنی است.
توجه به این نکته در اینجا ضروری است که سبک بازی به این صعود نیاز داشته و با آن کاملا همخوان بوده است. در واقع، لارا برای شکست دادن رقبا نیاز داشت تا وارد محیطهای بزرگ با اتفاقات پر تنش شود و برای وارد کردن این عوامل به عرصهی باورپذیری نیازمند یک شخصیت کاملا ملموس بود که به خوبی بتواند در بازی نقش ایفا کند. پس در کنار همهی پروداکشن بیرونی، شخصیت لارا نیز میبایست از حداکثر باورپذیری برخوردار باشد و وقتی نویسندگان بازی کار خود را انجام دادند، نوبت به بخش فنی بازیسازی رسیده و بازیگر/صداپیشهی لارا (کمیلا لادینگتون) وارد میدان میشود. این بازیگر انگلیسی که به خاطر بازی در مجموعههای تلویزیونی متعددی شناخته میشود، با دنیای بازیها بیگانه بوده و در اولین تجربهی خود به لارا جان بخشیده است.
ماجراجویی با افسانه در آمیخته است و افسانه برای باورپذیر شدن نیاز به آثار تاریخی دارد. مجسمههای “هیمیکو” در این بازی در مقبرهها، غارها و دیگر مکانهای جزیره دیده میشوند. اینجاست که در بازی تاریخ با افسانه در میآمیزد و ماجراجویی لارا جذاب میشود. در بازی سعی شده است تا از طرحهای هنری منحصر به فرد و زیبا استفاده شود و این طرحها در ابعاد کوچک و بزرگ ساخته شدهاند.
همهی اینها دست به دست هم میدهد تا بازی از این حیث (که شاید برای برخی از کمترین اهمیت برخوردار باشد؛ اما برای رقابت لازم است) بسیار سطح بالا و عالی جلوه کند.
اگر من زنده نمانم؛ هیچکداممان زنده نخواهیم ماند
کلیشهی شروع داستان بازی به خوبی جواب میدهد. لارا بعد از اینکه کشتی دچار سانحه میشود، از دیگران دور میماند؛ باید برای بقا تلاش کند؛ در حالی که میداند همراهانش در این سفر ماجراجویی باید در گوشهای از این جزیره سرگردان شده باشند، و حتی یک گروه از آنها را سلامت مییابد. اما هیچ کس نمیداند که این جا چه خبر است. لارا، نمیداند که یک ساعت بعد قرار است وارد چه مهلکهای شود. با این خط، داستان بازی نظم مییابد و اساس کار شکل میگیرد. اما، نویسندهی داستان بازی اینجا شخصیتهای متعدد و پتانسیل بالای روابط میان آنها را رها نکرده است و با افزودن پیرنگهای روایی دیگر، داستان بازی را پررنگتر کرده است. این که حضور این گروه در این موقعیت و در واقع حرکتشان به سمت «مثلث اژدها» به اصرار لارا بوده است. تک تک روابط بین شخصیتهای بازی که از دست نوشتهها و فیلمهای ویدئویی مشخص میشود و یا در بازی گنجانده شده است و تمام نکات دیگر، از جمله اتفاقاتی که در طول بازی برای شخصیتهای داستان میافتد؛ به خوبی به کار گرفته شدهاند تا شعار بازی سر و شکل پیدا کند.
بخش اعظمی از شخصیت پردازی شخصیتهای بازی در ویدئوهای ضبط شده توسط “هندیکم” سامانتا صورت میگیرد. در این ویدئوها به خوبی میتوانید به اخلاق، روحیات، خصوصیات ریز شخصیتی و خلق و خوی تک تک شخصیتهای حاضر در بازی پی ببرید. سازندگان میخواهند از تک تک شخصیتها استفاده کنند و به این حد شخصیتپردازی نیاز دارند؛ اما جالب اینجاست که ابدا به همین مقدار بسنده نمیکنند و در طول بازی هم شخصیت پردازیها ادامه مییابد.
شخصیت پردازی در این بازی به درستی معنا میشود. سازندگان علاوه بر این که در زمان بازی کردن شما با مکالمههای شخصیتها به پرداخت شخصیتی آنها و نیز ایجاد ارتباط و پیشبرد قصه میپردازند، در ویدئوهایی که از دوربین دستی “سامانتا” پخش میشود و لارا نظاره گر آن است هم به نکات ظریفی در مورد تک تک شخصیتهای بازی اشاره میکند که در طول بازی همین نکات گسترش و ادامه پیدا میکنند. مثل رابطهی “راث” با “ریس” و یا دوران سخت زندگی “دکتر جیمز” که علاوه بر مشکلات مالی ناشی از ورشکستگی با همسر خود نیز اختلاف دارد. در بازی به همین خاطر دست نوشتههایی تحت عنوان “خاطرات” از شخصیتهای مثبت و منفی بازی یافت میشود که به این امر کمک شایانی میکند. علاوه بر این، سازندگان برای هر شخصیت نسبت به تاثیرش در داستان بازی “حد” نگاه داشته اند و مثلا هیچگاه در شخصیت پردازی “الکس” افراط نکردهاند. بر عکس، “راث” چون مهمترین شخصیت بعد از لارا محسوب میشود، از شخصیت پردازی پررنگی برخوردار است. این نمودار درمورد تک تک افراد حاضر در بازی به خوبی صدق میکند و از نکات قابل توجه بازی محسوب میشود.
“راث” یکی از کلیدیترین و بهترین شخصیتهای بازی است که با لارا نیز رابطهی مهمتری دارد. در بازی این شخصیت به خوبی پرداخته میشود، مهم میشود و بعد حذف میگردد. این سیر تکامل شخصیت راث حس شما را برخواهد انگیخت. در سکانسهایی که لارا با راث تنها ملاقات میکند، مکالمههای آنها به خوبی شخصیت هر دو را پرداخت میکند.
در کنار اینها، و علاوه بر عمقی که داستان افسانهای بازی تا انتها پیدا میکند، جذابیت بازی با حضور یک دشمن مشخص و یک آنتاگونیست مسلم و افرادش بالاتر میرود. “متایس” که رهبر فرقهی برادری “سولاری” است و پیروان خود را دارد به عنوان شخصیت منفی بازی ظاهر میشود و نقش خود را تا انتها حفظ میکند. عملیات شخصیت پردازی وی در طول بازی یک لحظه هم متوقف نمیماند. ممکن است در مسیر خود یک دست نوشته در مورد او پیدا کنید و از احوالش با خبر شوید، ممکن است با اعضای فرقهاش برخورد کنید و قبل از درگیری صحبتهای آنها با هم در مورد وی را بشنوید و به گوشهای دیگر از شخصیت او پی برید. ممکن است در چند برخوردی که با هم دارید به خوبی شخصیت او را درک کنید و … اما، اینجا بدون حضور شخصیت با اهمیتی چون “سم” که دوست صمیمی لارا است و از ابتدایی ترین لحظهی بازی مطرح میشود، نقش “پدر متایس” به این خوبی در نمیآمد. میبینید؟ بازی بر اساس شخصیتهای متعدد و پرداخت شدهاش جریان دارد.
اما روند داستانی بازی به گونهای نیست که هر یک از این ویژگیها در تمام مدت در ذهن شما باقی بماند. در طول بازی سناریوهای متفاوت و متعددی مطرح میشوند که میتوانند ذهن شما را از هر یک از این مطالب دور کنند. با اینحال لطمهی زیادی از این سبب به داستان بازی وارد نمیشود و تقریبا تمام لحظات اساسی و فراز و فرودهای قصه به اندازهی لازم تاثیرگذار میشوند و قصه کار خود را میکند.
بالارفتن از برج مخابراتی بدون هیچ زحمتی انجام میشود. در واقع بازی در اینجا اصلا گیمپلی خاصی ندارد. فقط باید یک کلید را نگه دارید تا لارا بالا برود. اما، با اینحال این نقطه از بازی از لحاظ داستانی بسیار مهم است. یکی دیگر از پیرنگهای که وارد خط اصلی داستان میشود و به خوبی بسط مییابد، وقوع طوفان مرموزی است که به انگیزهی اصلی “متایس” برای قربانی کردن “سم” تبدیل میشود. آغاز روایت این پیرنگ از این سکانس به بعد است.
یکی از خوبیهای داستان بازی، با اینحال، این است که ترتیب روایت اتفاقات و مطرح کردن مسائل جدیدتر، به خوبی رعایت شده است و در کنار آن، قصه از ریتم درستی هم برخوردار است. حال، تمام آنچه که برای لذت بردن از یک ماجراجویی مدرن نیاز است فراهم شده است.
من از مقبرهها متنفرم
لارا کرافت در طول بازی رفته رفته خود را پیدا میکند و به شخصیتی دوستداشتنی تبدیل میشود. همین شخصیت پردازی جسورانهی لارا کرافت که بیشتر بر روی دو عنصر “شهامت” و “ذکاوت” بنا شده است به بازی رنگ و بویی فراتر از دیگر بازیهای مشابه میدهد. سیر تکامل شخصیت لارا، بر خلاف دیگر شخصیتهای بازی، تنها در داستان پیگیری نمیشود بلکه مستقیما به گیمپلی بازی راه یافته است. به نوعی که بازیکننده به خوبی میتواند تفاوتهای لارای پایان بازی را با لارای ابتدای بازی تشخیص داده و بر شمرد، و این تفاوتها محدود به بعد ذهنی لارا نمیشود. بله، در بازی لارا معانی متعددی را درک میکند. میفهمد که “از دست دادن” چه طعمی دارد و معنای واقعی “قربانی کردن” را نیز میفهمد، بارها و بارها امید و ناامیدی، ترس، خشم و غرور را درک میکند تا به لارای انتهای بازی تبدیل میشود. اما، در کنار آن، لارا در عمل هم چیزهای زیادی را با شما تجربه میکند. همین بعد دیگر است که برای بازیکننده لذت بخش میشود و بازی را معنا میکند. در واقع تا قبل از این چیزی در مدیوم بازی از شخصیت لارا ندیدهایم، اما وقتی به آرامی لارا تجهیزاتی برای زنده ماندن، مبارزه، تغذیه و … به دست میآورد و وقتی شما آنها را به کار میگیرید، به حدی از تعامل میرسیم که میشود آن را “گیمپلی” نامید.
آتش اولین چیزی است که به یاری شما میآید. در بازی اولین معمایی که حل میکنید بر پایهی آتش است و سازندگان روند استفاده از قابلیت حمل مشعل و آتش را تا پایان بازی ادامه میدهند. بدون شک یکی از مهمترین المانهای بازی همین آتش است که از فیزیک خوب و قابل قبولی نیز برخوردار بوده و هیچگاه اهمیت خود را از دست نمیدهد.
گیمپلی بازی ابعاد متعدد و متفاوتی دارد که شخصیت لارا میتواند تمام این ابعاد را تحمل کند. اما بدون شک، بخشی از گیمپلی که به ماجراجویی خالص تبدیل میشود، برای ما اهمیت بیشتری دارد و قطعا از جذابیتهای اصلی بازی به شمار میرود. مقبره نوردی کاری است که در بازی در کنار خط اصلی روند آن انجام میشود. مقبرهها در بازی به قدر کافی متنوع و اساسی هستند که نبود آنها به میزان رضایت بخش در هستهی مرکزی بازی آزار دهنده نشود. در این بازی، همانگونه که سازندگان بر آن تاکید داشتهاند، مقبره نوردی، علیرغم نام بازی، در درجهی اهمیت دوم یا حتی سوم قرار داده شده است، و تمرکز اصلی لارا و داستان بازی بر روی “بقا” است. با تکیه بر این حقیقت که بازی یک “بازسازی” پایهای است، میشود این نکته را نادیده گرفت.
“چالشها” در بازی رسمی نیستند. باید کمی کنجکاو باشید و با محیط تعامل کنید تا یک چالش آغاز شود و بعد بندش شوید. بعد از تمام کردن بخش داستانی یکی از بهترین کارهایی که میشود در جزیره کرد همین کنجکاوی و تلاش برای پایان دادن چالشها است. البته ممکن است در طول بازی هم به آنها برخورد کنید و پاپیچشان شوید، چرا که از جذابیت خاص و فوق العادهای برخوردارند.
بازی از عظمت خاصی برخوردار بوده و به خوبی میتواند شما را سرگرم کند. مسئلهی اصلی همینجاست. در کنار این نکته که ابزار سرگرمی به انواع و اقسام مختلف در لحظه لحظهی بازی برای شما فراهم میشود، بازی آزادی خاصی هم به شما داده تا به میزان دلخواه از آن لذت ببرید. اما برخی از چیزها در بازی از قلم افتادهاند و یا کمتر بر آنها تمرکز و دقت شده است به نوعی که اگر اندکی پررنگتر ارائه میشدند بازی بسیار بهتر از این جلوه میکرد و قطعا میتوانستیم آن را شاهکار بنامیم. علیرغم همهی اینها، بازی حتی برای یک ثانیه هم سرگرمکنندگی خود را از دست نمیدهد و میتوانید با خیال آسوده به ماجراجویی مدرن، در کنار “غریزهی بقا” بپردازید.
اگرچه سکانس شکار گوزن در بازی بسیار خوب ساخته شده است، و میتواند تاثیر زیادی بر روی شما بگذارد، اما در ادامه تاکید زیادی بر روی شکار نمیشود. چرا این همه پتانسیل بازی در این بخش با آن کمان نازنین لارای نازنین نادیده گرفته میشود؟
صرف این که یک بازی از حجم پروداکشن بالا و هزینهی زیاد برخوردار باشد و حتی داستانی پر و پیمان با شخصیتپردازی عالی و سناریوهای جذاب روایت کند آن را تبدیل به یک بازی خوب نمیکند. بلکه این گیمپلی بازی است که حد بازی را مشخص میکند. در مقبره نورد جدید این مسئله رعایت شده است. بازی از سکوبازی استاندارد، گاهی اوقات حرفهای و از امکانات زیادی برخوردار است. در ادامه شما را در میان نبردهای زیبایی قرار میدهد که به خوبی تنش را به لحظات آرام بازی میافزایند. به لطف طراحی مرحلهی خوب بازی (لارا میتواند به انواع مختلفی موج اصلی دشمنان را از بین ببرد، بسته به انتخاب بازیکننده و موقعیت مرحله) و تعادل بسیار ستودنی آن در اضافه کردن امکانات، سلاحها (که تعداد کمی دارند اما اینقدر خوب در بازی پخش شدهاند که استفاده از هر یک جذابترین حالت ممکن است) و دشمنان جدید و قدرتمندتر با قدرتهای لارا (در کنار آپگریدها، درخت مهارتهای لارا به خوبی پرداخته شده است) و نیز در کنار هوش مصنوعی خوب دشمنان (که نمونههای زیادی در بازی از آن یافت میشود) و معماهایی که در بازی به خوبی پراکنده شدهاند، میشود لذت کافی را از بازی برد! پس حد بازی در تجمیع تمام حسنهایش، با تاثیر بسیار زیادی که از گیمپلی خوب و ادونچر کامل آن میگیرد، “عالی” است و بدون شک شما را راضی خواهد کرد.
سکوبازی در مقبره نورد در دامنهی وسیعی از “بسیار ساده” تا “پیچیده و چالشزا” به کار گرفته شده است. نکتهی قابل توجه بازی این جاست که امکاناتی که به لارا در سکوبازی داده میشود به خوبی در کل ساعات بخش داستانی پخش شده و یک جا به شما داده نمیشوند. به کارگیری آنها هم اگرچه سخت نیست، اما تنوع قابل توجهی دارد و به بازی در این بخش عمق میبخشد. معماهای محیطی بازی که اکثرا بر پایهی سکوبازی بنا شدهاند هم از این قواعد مستثنی نیستند.
سناریوهای از پیش تعیین شدهی بازی خوب، گاها بدیع و هیجان انگیز و در درجات سختی بالا چالشزا هستند. تنوع آنها هم در بازی بالاست و به ندرت میشود که سازندگان از یک سناریو دو بار استفاده کنند و آن را از بین ببرند.
اشک رها
معمولا صحبت در مورد گرافیک بازیها در نقدهای فارسی زبان (شاید هم نــقــدفــارسـی!)، به کلیشههایی همچون “کیفیت بافتها”، “سایهزنی” و … محدود میشود و از این رو خواننده میتواند وقتی به بند مرتبط با گرافیک میرسد، نوشتهی نویسنده را به خوبی حدس بزند. پس در این قسمت توضیح اضافهای در مورد گرافیک بازی و جنبههای بصری آن نمیدهم. البته ذکر این نکته ضروری است که بازی از کیفیت دیداری بسیار خوبی برخوردار است و هم از حیث هنری، و هم از حیث فنی، در سطح بالایی قرار دارد. اما، در گفتگوهایی که با برخی دوستان داشتم، متوجه شدم که بسیاری از آنها از کیفیت گرافیکی بازی بر روی کنسولها رضایت کافی را ندارند. اما وقتی تصاویر نسخهی رایانههای شخصی را میبیند، بسیار سخت میشود که از کیفیت آن ایراد گرفت. در واقع، در نسخهی رایانههای شخصی و با تنظیمات متوسط به بالا میتوانید کیفیت دیداری بالاتری نسبت به کنسولها را تجربه کنید. از فناوری TressFX و افزونهی SweetFX هم به این راحتیها نمیشود گذشت. در تصاویر این مطلب اگر دقت کرده باشید، موهای لارا با استفاده از این فناوری رندر شده است که کیفیت قابلتوجهی دارد. پس یادتان باشد که اگر میخواهید بهترین تجربه را از مقبره نورد جدید داشته باشید، انتخاب اولتان (و با کمی سختگیری انتخاب اول و آخرتان) باید نسخهی رایانههای شخصی باشد.
سایهها در بازی کاملا دینامیک هستند. سایهی لارا نسبت به فاصلهی او با صخره و زاویهی تابش نور خورشید در تصویر تنظیم شده است. حتی وقتی موهای لارا را با TressFX فعال میبینید سایه نیز دقیقا مطابق موهای لارا دیده میشود. در طرف دیگر بازی از فیزیک خوبی نیز برخوردار است. علاوه بر تخریب پذیری قابل توجه بازی در صحنههای درگیری و دیگر موارد، “در هم روی اشیا” نیز در بازی بسیار خوب است.
احتمالا در مورد موسیقی بازی هم انتظار میرود که متن به سمت تعریف و تمجید برود که البته قطعا با موسیقی خاص و متمایزی که این بازی دارد همین انتظار هم برآورده خواهد شد. “جیسون گریوز” که سبک کارش به استاد بزرگ موسیقی کلاسیک “چایکوفسکی” تشبیه میشود، موسیقی قابل ستایشی برای این بازی فراهم کرده است. کیفیت موسیقیهای بازی بالا بوده و گریوز انتخاب درست و به جایی برای این بازی بوده است. ترکهای بازی که در طول مراحل پخش میشوند از دیگر ساختهی جیسون یعنی “فضای مردهی ۳” فاصلهی زیادی دارند و از برخی جهات بهتر و شنیدنیتر هم هستند. نکتهی قابل توجه و بارز آلبوم موسیقی بازی، خلاقیت قابل تحسین گریوز در به کار گرفتن صداهای طبیعی در آهنگها است که ما را به یاد موسیقی سریال “لاست” میاندازد. همخوانی جالبی بین داستان این بازی و آن سریال هم میشود پیدا کرد.
در یک جمعبندی کلی میشود گفت که از همهی قسمتهای بازی راضی بودهایم. مهمترین آن هم سرگرمکنندگی بازی است که در تمام مدتی که با لارا همسفر میشویم فرصت برای لذت بردن هست. پس میشود این بازی را یک شاهکار خواند؟ خیر. چون این بازی یک ایدهی اوریجینال نیست. برای موفقیت المانهای زیادی را از بازیهای بسیاری قرض گرفته است و در بسیاری از مواقع، بازیهای رقیب را کنار زده است و در برخی از موارد هم نتوانسته آنطور که باید عمل کند. پس بازی را میتوان یک بازی بسیار عالی خطاب کرد که پتانسیل سرگرم کردن شما را برای حداقل ۱۰ ساعت دارد. بازی بعد از این زمان هم صد در صد میتواند شما را به سمت خود بکشد، اما باز هم یک چیز کم دارد! به نظر شما بازی چه چیزی کم دارد؟
۹/۱۰
پلتفرم تست: PC
تصاویر از داخل بازی توسط نویسنده گرفته شدهاند
نقد تنها در مورد بخش داستانی بازی است
نویسنده: سعید زعفرانی
بازی خیلی عالی و چالش بر انگیز هست و لارا هم که خیلی زیبا و خوش استیل هست من که عاشقش شدم(مخصوصا موها و گیسوانش) :X مهمترین جذابیت لارا این است که اولین ماجرا جویی لارا است و او به خوبی با مشکلات میجنگد B-)
به نظر من بازی معما های پیچیده و خسته کننده کم داشت.معماها در این بازی خیلی کم هستن
_______________
ممنون از نقد بسیار زیبای شما سعید آقا
به نظرم امتیاز یه کم زیاده.۸ امتیاز منه به این بازی.
اشکال بزرگ این بازی اینه که بازی هیچ ویژگی و لحظه ی خاصی نداره که بعد از تموم کردن بازی به یاد بمونه.همه چیز خوب ولی معمولیه.
به نظر من مجموعهی بازی بعد از تموم کردن به یادت میمونه. من لحظهی خاصی از بازی رو در یاد ندارم و کاملا موافقم با این حرفت، ولی به نظرم خود بازی به عنوان یک مجموعهی یک دست و درست در ذهنم بزرگ شده. که این اتفاقا خیلی بهتر از اونیه که شما میگی.
به نظر من هر بازی بزرگی یه سری ویژگیها و خصوصیات منحصر بفرد یا لحظه های به یاد ماندنی داره که اونو از بقیه ی بازیها جدا میکنه و یه هویت مشخص بهش میده.متال گیر,افسانه ی زلدا,هاف لایف ,آنچارتد و خیلی از بازیهای بزرگ دیگه این ویژگی رو دارن.
این توم ریدر به نظر من خیلی شبیه قسمت اول آنچارتد بود,یه بازی خوب ولی فراموش شدنی.الان هر وقت صحبت آنچارتد میشه هیچکس اشاره ای به قسمت اول نمیکنه چون بازی صرفا یه بازی خوب بود نه بیشتر.امیدوارم سازندگان توم ریدر برای قسمت بعدی به اندازه بازیسازهای ناتی داگ جاه طلب باشن و بازی در حد آنچارتد ۲ بسازن.
Wow . عالی بود سپاس فراوان. بیصبرانه منتظرم تا خودم رو باهاش خفه کنم.
رضا جان برسان دیگه
______________________________
Copyright © ۲۰۰۹-۲۰۱۳ MEA Co. All rights reserved
انجمن حقوق بگیران مایکروسافت
سید ۲ روز دیگه مونده صبر کن رسیده
در مورد ایرادهای بازی میشه گفت نبودن معمای درست درمون تو بازی هست یعنی یه معمای ساده هم که تو بازی هست قبل از حل کردنش کارگزدان قشنگ موارد بازی رو برای حل کردن معما بهت نشون میده
شخصیت پردازی به نظرم خیلی معمولیه و
هنگامی که همکارت تو بازی میمیرن هیچ حسی بهشون نداری که این اصلا خوب نیست حتی حس انتقام هم تو وجودت روشن نمیشه
کلا این بازی ر و دوست داشتم بیشتر چون شبیه بازی محبوبم شده بود و تونسته بود من رو به مقدار کمی یاد عشقم بندازه
با تشکر از نویسنده بابت نقدش
رضا کاسه ی معروف دیگه نزدیک لبریز شدن هست :> اینهمه بازی موندهع متال گیر رایزینگ , تومب ریدر , عروج , بایوشاک بیکران . حالا که من تصمیم بر اختیار کردن همسری ژاپنی گرفتم تعلل نکن یهو دیدی پشیمونم کردن ع رفتم زن آمریکایی گرفتم ها
______________________________
Copyright © ۲۰۰۹-۲۰۱۳ MEA Co. All rights reserved
انجمن حقوق بگیران مایکروسافت
سید این عطش نشان از عشق بسیار زیادت به ژاپنییه هست وگرنه میرفتی سمت امریکاییه بس الکی جو نده :mrgreen:
آخه آمریکاییش ظاهری بس زیبا و دل فریب دارد و کورتانا :(( :((
خرجش هم کمتره:D
—
ولی ژاپونیش هم ناریکو داره و النا و کریتوس
—
DLC رو هم راحتتر میشه ریخت
—
مزه اش به همین جوش هست:D
______________________________
Copyright © ۲۰۰۹-۲۰۱۳ MEA Co. All rights reserved
انجمن حقوق بگیران مایکروسافت
بابا دم کریستال دینامیک گرم واقعا با بازی حال کردم هر چند ضعفهای کمی هم بود
از نقد کامل اقای زعفرانی هم کمال تشکر را دارم
مرسی سعید جان عالی بود
واقعا تو پی سی یه چیز دیگه بود مخصوصا موهاش
خوب اول از همه نقدت عالی بود که باعث شد این نصف شبی بخونمش! دوم یکم زیادی تعریف کردی
بازی زیادی طولانیه و آخر هاش آدم حس میکنه زیادی داستان کش داده شده در صورتی که خیلی زود تر می تونست تموم بشه! موسیقی ها هم من باهاش مشکل داشتم چون خیلی کم بودن! همین منوی بازی که اصلا موسیقی خاصی نداشت! تو بازی هم همچین زیاد نبودن و کلا تعریف نمیشد ازش کرد و به نظرم معمولی بودن!
ولی با کلیت نقدت موافق بودم! شخصیت پردازیش ها فوق العاده عالی بود! مخصوصا شخصیت دکتر ویتمن!
منم بازی رو روی PC رفتم و هنوزم نمیفهم وقتی مو های لارا رو میزارم رو حالت TressFX فریم ریت بازی فوق العاده میاد پایین برام! یه مو آخه انقدر ادا اطفار (املا؟) داره؟
مشکل اینه که زیادی سنگینه این افکت. اکثر کارت های انویدیا بخاطر نا هماهنگی نمی کشه. شما فکر کن ، تک تک رشته های مو تو این بازی یه آبجکت جداست ، واقعاً توان پردازشی زیادی رو می طلبه. برای همینه که بارون و برف تو هیچ بازی ای تو این نسل آبجکت نیست و افکت تصویریه. احتمالاً اگه نسل نهمی وجود داشته باشه ، توی اون نسل ، تمامی اجزای گیم پلی آبجکت میشن و نخ های لباس کارکتر هم آبجکت میشه نه تکسچر.
بازی لذت بخشی بود و به نظرم نمره ی ۸.۵ برای این بازی مناسبه.
نقد خوبی تو اکثر جاها باهات موافقم…نمره هم خوب بود…اون لباس لارا رو از کجا اوردین واسه من از اول تا آخر یجور بود
DLC هست، نسخهای که من داشتم تمام DLCهای بازی رو به همراه داشت و ۴ تا لباس از اول برای لارا آزاد بود + یک مقبره و چند چیز دیگه که الان خاطرم نیست.
نقد و خوده بازی هر دو خوب بودن :-D
نمیدونم چرا این بازی اصلا در من حتی ذره ای کشش ایجاد نکرد که ادامشو برم!هر ۵الی۶روز
شاید ۱ساعت الی ۲ساعت بازیش کنم!!نقدم هنوز نخوندم و با تامل زیاد میخوام بشینم بخونم
چون شاید در من این حس رو بوجود بیاره دوباره بازی رو ادامه بدم!
مرسی از نقد این بازی :X
کلا انسان ها سلایق مختلفی دارند…بر عکس منو خیلیا دیگه کمتر از چند ساعت نمیتونستیم بازی کنیم… :wink:
شخصیت پردازی ضعیف و معما های ضعیف و کم تنهااشکالات این بازی بود نقد خیلی خوبی بود ممنون
از ریشش دور افتاد ولی خوب بود هر چند حس و حال تامب رایدر رو در گیم نداشت
این لباس لارا رو از کجا گیر آوردی؟
بگم دیگه نمیای تو سایت
بازیو کامل بری اونم درجه سخت
این عنوان شایسته نمره ٩ هست درست از شماره های قبل کاملا دور شده ولی یه آنی داره نمی شه ازش گذشت به راحتی به نظر من این نسخه بهترین شخصیت پردازی بین نسخه های قبلی داشته خطی نبودن عنوان هم یه نقطه قوت برای این عنوان محسوب می شه معما های عنوان متوسط رو به پایین بود ولی حل اون ها لذت بخش بود البته اگه کمی کم تنوع بود دشمنان آزار دهنده بود البته چند باگ در عنوان دیدم ولی بسیار نا چیز بود
بسیار مفید ممنون
سعید ته نقد بود دمت گرم! اما من با برخی جاهاش موافق نیستم! اجازه هست یه کپی پیست کنم نظرم رو!
ین بازی، یک بازی سرگرم کننده هست، فقط در همین حد. نه مانند بتمن شهر آرکام دنیایی دارد که بتوان درش غرق شد و نه داستانی انچنانی دارد که ادم رو مجذوب خود بکنه. راستی گفتم داستان، داستان این بازی بشدت ضعیف و داری تناقضات فراوان هست. چرا؟ دلیل دارم، اول از اینکه بگم داستان خوب شروع میشه و تم واقع گرایانه اش را به مخاطب نشون میده اما بعد ها انقدر تناقضاتی مانند ماورا طبیعه و روخ و انی و افسانه های ژاپنی و … در داستان بازی پیدا میشه که ان حس ریالسیم اولیه رو از بین می بره و مخاطب اش رو با دوگانگی مواجه میکنه! از داستان سطحی که بگذریم می رسیم به شخصیت پردازی این بازی. شخصیت پردازی لارا بدک نیست، اما تناقضاتی نیز در این جا می بینیم. در ابتدا این طور به گیمر القا میشه که لارا یک دختر ضعیف و بیگناه هستش اما بعد ها می بینیم لارا به یک رامبو از نوع مونث تبدیل میشه بدون هیچ گونه Character Development . بازی به شما میگه چون شما یک کرافت هستید پس توانایی انجام هر کاری رو دارید که واقعا مزحک هستش. شخصیت پردازی سایر شخصیت ها رو هم که دیگه ول کنید، یکم راث توشون خوب بود و می تونست در ادامه به یک شخصیت استاد تبدیل بشه که در همان اوایل بازی به رحمت خدا رفتش، نکته دیگر هم نبود یک انتاگونیست درست و حسابی و همچنین یک رابطه عاطفی در داستان نیز بشدت احساس میشه.
اما از داستان که بگذریم میرسیم به گیمپلی بازی که سرگرم کننده است. گیم پلی در ابتدا خیلی جالب میرسه اما در اامه تکراری میشه. شما سکو بازی می کنید، چند نفر را می کشید و یک معمای ساده حل می کنید و باز دوباره این چرخه تکرار میشه. سیستم مبارزات و سکو بازی به خوبی پیادهسازی شده و یکی از نقاط قوت این بازی همین سیستم مبارزات و سکو بازی هستش. تعا اپگرید ها خوبه اما بسیاری از این اپگرید الکی هستن و واقعا بود و نبودشون فرق نمی کنه! مثلا ضد حمله واقعا هیچ کاربردی نداشت برای من و من با استفاده از سلاح های گرم تونستم تمامی دشمنان رو هم از پا دربیارم. اما یکی از نقاط ضعف بازی که باز هم ببا اتمسف بازی هم خوانی نداره وجود تعداد بسیار زیاد مهمات هستش. مگر قرارنبود برای بقا بجنگیم ! از دیگر نکات ضعف این عنوان به معما های ابکی و سطحی اشاره کرد که نیازی به فکر کردن ندارند حتی برای یه دقیقه! نکته بعدی هم که جاداره بگم این هست که نام این بازی مهاجم مقبره هستش اما جز چند مقبره کوچک که غارت کردنش اختیاری هستش چیز دیگری ندیدم! یک معما ساده و کمی سکو بازی و سپس مقداری امتیاز تجربه و وسایل ارتقا اسلحه ها! همین ! که واقعا نا امید کننده هستش!
گرافیک این عنوان هم چشم نواز هست اما عاری از ایراد نیست! نمای دوربین بسیار زیبا کار شده که جای تحسین داره و نکته قوت این بازی هستش! اما در زمینه دیگر مثل انیمیشن های صورت و کیفیت بافت ها و افکت آب و… می تونیم نقص ها وضعف هایی رو پیدا کنیم!
Tomb raider یک عنوان بسیار خوب برای کسانی مثل من هست که انچارتد را بازی نکرد اند و قطعا سرگرم کننده هستش اما این عنوان برای دستیابی به موفقیت های بازی هایی نظیر انچارتد و بتمن شهر ارکام راه طولانی در پیش داره!
البته مقایسه این بازی با بتمن اشتباهه.بتمن واقعا بازی فوق العاده ای بود و من می ترسم که نکنه نسخه ی جدیدیش نتونه به اندازه شهر آرکام موفق باشه.
باهات موافقم .
وارد انجمن پی سی بشید خبر های مهمی برای ایرانیان در راهه
این بازی برای اولین بار که تمومش کردم احساس خوبی بهم نداد اما برای دومین بار خیلی برام جذابیت داشت
من که نصف بازی رو بازی کردم ولش کردم تا یه کارت گرافیک جدید بخرم بخش مو رو فعال کنم :(( :(( :(( :(( :(( :(( :(( :(( :(( :(( :(( :(( :(( :(( :(( :(( :(( :(( :(( :(( :(( :(( :((
یکی بگه این افزونه SweetFX چیه؟ :-/
یه افزونهی بسیار کم حجمه که نورپردازی بازی رو به شدت زیباتر میکنه و فیلتر قرمز رنگ رو بازی میاره. با این افزونه بازی خیلی خوشگل میشه
از کجا دانلود کنم ؟ اگه میشه نحوه اضافه کردنش رو به بازی بگو؟ :-/
curunir بابخشی از حرفات موافقم.وقتی بازی رو شروع کردم احساس میکردم تو جزیره یک معمایی هست که باید حل بشه.یک راز بر پایه واقعیت.حتی وقتی اولین هواپیما سقوط کرد انتظار یک دلیل منطقی داشتم.ماوراطبیعه شدن بازی داستان رو واسه من حداقل بشدت مضحک کرد.ولی من در داستان کمبود هیچ رابطه ی عاطفی رو احساس نکردم و اگر رابطه ای وجود دشت بنظرم مناسب نبود. نقد بازی عالی بود.همونطور که تو نقد اشاره شده بود شخصیت پردازی خوب بود.من که از اپگرید ها خیلی استفاده کردم.همیشه کمبود ضد حمله رو احساس میکردم.این که چطور لارا اخر بازی یک رامبو شد واسه من هم سوال بود.ولی وقنی فکر کردم :-? به این نتیجه رسیدم درگیری ها و مبارزات اول بازی که کم هستند ولی به مرور بیشتر میشدن میتونن به هر ادمی تجربه کافی بدن.من خودم نمیدونم اینکه غار نوردی اولویت اول نیست خوبه یا بد :-/ چون از اسم بازی انتظار داشتم غارنوردی های از اصول بازی باشه ولی بازم غارنوردی وجود داشت پس در این مورد نظری نمیدم.اما تو بازی اگر غارنوردی میکردیم با چند تا معما مواجه میشدیم که البته واسه من حداقل ساده بود توی خود بازی هم یک معما بود که منو به چالش کشوند که اونم بعد از حلش به این نتیجه رسیدم که ساده بود.بله موافقم بازی خیلی معما نداشت.ولی در کل بازی ارزشمندی بود نقد منصغانه و خوب بود.۹ هم منصفانه بود.و بنظرم چیزی که بازی رو ماندگار نکرد داستانش بود.
به نظرم بازی ای بود که تموم کردنش حوصله میخواست
تا حالا همجین نقدی ندیده بودم! :mrgreen: باحال بود.مرسی
با تشکر از آقا سعید بابت نقدشون. در مورد Tomb Raider باید بگم که عنوان خوبیه و تا به این لحظه بهترین بازی در سال جدید میلادی بوده، ولی نمره ۹ مخصوصاً با متد جناب زعفرانی در نمره دهی کمی زیاده، نمره ۸ واسش خیلی بهتره.
در خط داستانی بازی Lara Croft همزمان هم نکته مثبت داستان و در عین حال نکته منفی اون هرچقدر که شخصیت پردازیش به داستان کمک کرده همونقدر هم بهش ضربه زده:
– بازی از لحاظ روند داستانی به دو نیمه تقسیم میشه ، و از لحظه به آتش کشیده شدن اون Temple (که اسمش یادم نیست) خط داستانی بازی وارد یک روند تازه میشه ، تا قبل از این سازنده ی بازی روی شخصیت پردازی Lara زووم کرده و سعی کرده شخصیت پردازی خوبی رو به نمایش بزاره و در این امر هم موفق بوده. ولی متاسفانه توجه زیادی به لارا در نیمه اول داستان شده ، به طوری که در نیمه اول داستان روند پیشروی داستان کنده و نمیتونه گیمر رو جذب داستان بکنه ولی در قسمت دوم توجه به اتفاقات موجود در خط داستانی شده و داستان پرداخته میشه ولی دیگه برای این کار دیر شده و داستان به اندازه کافی باز نمیشه ، خط داستانی پتانسیل بالایی داره و متاسفانه تنها چیزی که از اون در اومده شخصیت پردازی لارا بوده.
– مشکل دوم موجود در داستان بازی ، متایس شخصیت بد داستانه ، این مشکل رو Dead Space 3 هم در شخصیت پردازی نقش منفی داستان داشت ، فردی که در ظاهر یک هدف داره ولی تصمیمات و حرکاتی که انجام میده، نوع معریفش در بازی ، تعریفهایی که افرادش گروه سولاری از اون میکنن و حرکتی که در پایان بازی انجام میده ، ضد و نقیضه و کلاً شخصیته گنگی داره.
نقد بدی نبود و براش زحمت کشیده شده.دستت درد نکنه
بازی توم ریدر خیلی خوب بود ولی به خیلی از نکته های منفیش اشاره نشده بود در این نقد!
عجب نقد دازی :O
ممنون
کلا از این بازی لذت بردم
=D =D =D از نقد بسیار زیباتون ممنون.واقعا لذت بردم
یک نکته یادتون رفته.
قابلیت TressFX تو بازی مشکلات زیادی داره.نوع رفتار سایه موهای لارا نسبت به نور محیط سرشار از تناقضه.موهای لارا پشت سرشه ولی سایه موهاش تو صورتشه.همچنین در حالت ثابت یک سری حرکت بیخودی تو موهای لارا وجود داره.و جدای از این ها موهاش خیلی براقه.مثلا همه ی بدنش کثیف و گلی شده ولی موهاش داره تو نور برق می زنه!
در کل اینکه این تکنولوژی باید روش کار بشه.حسابی هم جای کار داره
نقد زیبایی بود ممنون
فعلا نقد رو نمی خونم چون اوایل بازی هستم ولی بازی بشدت زیبایست و زیر عکس هارو فعلا خوندم و بازم ممنون از سعید عزیز … :wink:
در بازی بشدت میشه با لارا همزاد پنداری کرد و یکمی هم شبیه به آنچارتد هستو این به زیبایی بازی می افزاید :X
اول از همه ممنون بابت نقد خوبت.دوم من از اولین بازی مهاجم مقبره زمانی که لانچ شد بازی کرده بودم تا این نسخه و با تمام ترسم از اینکه باری بد باشه و کل خاطراتم رو خراب کنه رفتم سراغ این بازی اما واوووو! بازی فوق العاده است، از همه نظر. من بازی رو با پی اس ۳ بازی کردم و می گن روی پی سی بهتره اما همون هم نه تنها به خوبیه uncharted بود که فکر می کنم تو بعضی لحظات از شماره دوم (که بهترینش بود) با اینکه خیلی ازش تاثیر گرفته ( مخصوصا صحنه قطلر در مقابل بالا رفتن از هواپیما) بلکه به نظر من ایده ها رو بهتر اجرا کرده.
تنها چیزی که من دوست داشتم اما یه کم زیاده رویه خشونت بازیه که جدا آدم رو شوکه می کنه. بعضی صحنه ها بقدری واقع گراست که ترجیح می دی گاهی رو تو اونور کنی.
بازی جدا عالیه
ممنون نقد بسیار کامل بود و مطابق نظر بنده… :wink:
_______________________________
Copyright © ۲۰۰۹-۲۰۱۳ MEA Co. All rights reserved :arrow:
انجمن حقوق بگیران مایکروسافت
من هم بعد از یه مدت طولانی از بازی کردن با این عنوان حذ وافر بردم
واقعا عالی بود.
دست نویسنده هم درد نکنه
این بازی عالیه.اولین تجربه ی من از فرانچارزه.
عیدی خوبیه.
سلام
تشکر از دوست خوبم سعید زعفرانی!
نقد پُر و پیمونی بود! / همه جوانب به خوبی بررسی شده بود.
هنوز نشده که این بازی رو انجام بدم، ولی با این توصیفات خوبت واقعاً ترغیب شدم!
امیدوارم با پیشرفت روزافزون و جدّیتی که تو کارت میبینم، هر روز بهتر و بالنده تر بشی!
از اون روزا که حالا یه ذره دور شدن، خیلی پُخته تر و شُسته رُفته تر مینویسی!
واسه همه شما رفقا آرزوی سلامتی و شادکامی دارم.
اگه کمتر میام واسه مشغله و تحصیلاته!
دلم همیشه با همتون همراهه!
——————–
همیشه شاد و همیشه خوش باشید
سلام
اول از همه یک بار تبریک مخصوص به شما بگم به مناسبت فرا رسیدن سال نو
ممنون از این که نقد رو خوندید و خوشحالم که مورد پسند هم واقع شد
امیدوارم که همه پیشرفت داشته باشیم و برای هیچ زندگی نکنیم.
من آرزوم اینه که شما بیشتر بیاید به سایت، و هر بار که دیدگاهی ارسال می کنید خوشحال می شم.
موید باشید
جدا از گرافیک متوسطی که داشت بازی همه چیزش کامل بود :۱۵: خدا کنه برای نسل بعدم بیاد که بتونیم رو ۴ کامل و بدون هیچ باگی بازیش کنیم
پ.ن: این فلش بک هایی مثل بتمن ارکامو اینا خیلی به دل میچسبه :۱۵: